پرستو فروهر: برادرم فکر میکرد زندان خانهی پدرمان است
معصومه رشیدیان، انصاف نیوز: «در راه زندان پیچی بود که وقتی از آنجا رد میشدیم زندان از دور نمایان میشد. آنوقت برادرم –که تازه به حرف افتاده بود- میفهمید که کجا میرویم؛ در تاکسی با خوشحالی داد میزد «خونهی بابا! خونهی بابا!»؛ یعنی واقعا فکر میکرد که زندان خانهی پدرمان است، آنجا زندگی میکند و … ادامه خواندن پرستو فروهر: برادرم فکر میکرد زندان خانهی پدرمان است
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.