تریدینگ فایندر

این موتور سواران کیهانی! / دژاکام

به گزارش انصاف نیوز، تقی دژاکام عضو سابق تحریریه ی روزنامه ی کیهان در وبلاگ خود نوشت:

 «مهرداد آزاد» یک نمونه منحصر به خودش هست و من تا حالا چنین نمونه‌ای ندیده‌ام. او یکی از چندین موتورسوار کیهانی است که در سرویس معارف یا همان مقالات کار می‌کند و دل مهربانی دارد و برای هر کس هر کاری از دستش بر بیاید انجام می‌دهد. کمی بیشتر از حد معمول خجالتی است و حاضر نیست بازنشسته بشود و حتی تقاضای بازنشستگی بدهد با اینکه بعد از بیست سال کار خبرنگاری این امکان را مثل همه خبرنگاران دیگر دارد. کارش را با هیچ چیز دیگر و هیچ جای دیگر و حتی سرویس خارجی عوض نمی‌کند و کلاً از تغییر فراری است. عربی و ترکی‌اش آنقدر خوب است که می‌تواند از فارسی هم به آن زبانها ترجمه آنلاین کند و به همین دلیل در خیلی از همایشها و نشستهایی که مهمانان خارجی دارند از وجود او استفاده می‌کنند. خیلی اهل سیاست نیست و اما تا دلتان بخواهد دوست دارد برای اهل بیت «ع» کار کند و کار هم می‌کند. شاید همین مهمترین دلیلی باشد که زور هیچ سردبیری برای فرستادن او به سرویس خارجی به او نرسیده است!
اینها عموماً ویژگیهای جالبی است که مهرداد دارد، اما آنچه برای من خیلی جالبتر از همه اینها و آنهایی که ننوشتم است، این است که او بشدت و به طرز باور نکردنیی اهل رعایت مقررات بخصوص در هنگام راندن موتور است. کسانی که از کوچه شهید شاهچراغی رد شده باشند، می‌دانند که مؤسسه در بخش یک سوم یا یک چهارم انتهای کوچه به سمت لاله زار نزدیکتر است تا به خیابان فردوسی. اما مهرداد آزاد وقتی موتورش را از پارکینگ بر می‌دارد به همین اندازه هم خلاف نمی‌کند که این چند متر ورود ممنوع را برود تا به خیابان لاله زار برسد بلکه می‌رود به فردوسی و دور می‌زند و از کوچه موازی دیگری خودش را به لاله زار می‌رساند و عجیبتر اینکه این کار را حتی در مواقعی که تا آخر شب در روزنامه مانده است و توی کوچه و خیابانها پرنده هم پر نمی‌زند رعایت می‌کند.
دیروز از کیهان یک امانتی سنگین برای من آورده بود و موقع خداحافظی ازش خواهش کردم تا مرا به یکی از ایستگاههای خط چهار مترو برساند. قبول کرد. از توی کوچه تا میدان فردوسی چند متر بیشتر راه نبود اما حاضر نشد به وسوسه‌های شیطانی من گوش بدهد و این مقدار را خلاف برود. بعد هم که به محل دور برگردان رسیدیم،‌ مسیر بسیار خلوت خط ویژه را نشانش دادم و گفتم در این ترافیک وحشتناک اول شب خیابان انقلاب، این چند متر را از خط ویژه برو، همان طور که از توی کلاه کاسکت ایمنی‌اش داد می‌کشید، گفت: فکر نکن من جلوی تو جانماز آب می‌کشم. من اگر ساعتها برای همین چند متر توی ترافیک ماندن، معطل شوم حتی اگر تو هم نبودی، خلاف نمی‌کردم.
البته همه موتور سواران کیهان، مثل آزاد نیستند. خیلی‌های دیگر هم هستند که درست صد و هشتاد درجه برعکس بودند. اینکه می‌گویم بودند برای این است که الان دیگر نیستند. یکی از آنها که اسم نمی‌آورم یک موتور وسپا داشت و مرا یکی دو بار با خودش به این ور و آن ور برده بود. یادم نمی‌آید که خلافی بوده باشد که نکرده باشد؛ منظورم خلافهای رانندگی است! یک بار که چند بلیط استخر گیرش آمده بود بین بچه‌ها پخش کرد و چون دیر شده بود، با موتور او به استخری که در یکی از خیابانهای شمال غرب تهران بود رفتیم. از خلاف جهت در اتوبان رفتن و حتی سلام دادن به پلیسهای متعجبی که دهانشان از حیرت باز مانده بود تا رد شدن از همه چراغهای قرمز و ورود ممنوع و پیاده رو و سرعت وحشتناک و … به گونه‌ای که من [خب بگذریم!] و رسیدن به استخر بعد از ساعت مقرر و راه ندادنمان و اصرار کردن و موفق نشدن و برگشتن و …. که مجبور شدم نمازم را به جای کیهان، در منزل بخوانم! و البته دیگر هیچ وقت سوار موتورش نشوم!
این موتورسوار دوم، در دولت قبلی از کیهان رفت و  بعد از مدتی هم در یکی از نهادهای خبری وابسته به دولت مسئولیتی گرفت و بعد هم در دفتر اطلاع رسانی دولت رفت و تا اینکه تصادفاً در نمایشگاه مطبوعات امسال دیدمش اما یادم رفت ازش بپرسم الان به چه کاری مشغول است. حواس برای آدم نمی‌گذارند این موتور سواران که!
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا