حیَل ربا؛ رویکردِ «اتمیک» یا «حلقوی»؟!
رضا دانشمندی، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
ظاهراً گفتوگوی دو استادگرانقدر «عبدالکریم سروش» و «ابوالقاسم علیدوست» به پایان رسید، اما بابِ سؤال باز است و پرسشگری سببساز رشد بیشتر.
پیش از بیان پرسشی از جناب علیدوست که مُبلّغِ «فقه مقاصدی» است، مرور چهار آیه از سورۀ «بقره» -قرآن کریم- شایسته است:
آنانكه «ربا»خوارند، در روز رستاخیر چون كسانى از گور برمىخيزند كه به اَفسون شيطان ديوانه شده باشند. و اين به كيفر آن است كه گفتند: «ربا» نيز چون معامله است. درحالىكه پروردگار معامله را حلال و «ربا» را حرام كرده است. هركس كه موعظۀ خدا به او رسيد و از «ربا»خوارى باز ايستاد، خداوند از گناهانِ پيشين او درگذرد و كارش به کردگار واگذار مىشود. وآنانكه بدان كار بازگردند، اهلِ جهنّماند و جاودانه درآن خواهند بود(275). خداوند، «ربا» را ناچيز مىگرداند و صدقات را افزونى مىدهد و هيچ كُفرانكنندۀ گنهكاری را دوست ندارد(276). اى ايمانآورندگان، از خدا بترسيد واگر ايمان آوردهايد، از «ربا» هرچه باقىمانده است، رهاكنيد(278). پس اگر تَرکِ «ربا» نـکردید، آگاه باشیدکه به جنگِ خدا و رسولش برخاستهاید. واگر از این کار پشیمان گشتید، اصلِ مالتان برای شماست، که در این صورت به کسی ستم نکردهاید وازکسی ستم نکشیدهاید(279).
جناب علیدوست درجلسۀ چهارم از «روششناسی فقه تقنینی» (15تیرماه 1400خورشیدی) میگوید:
ما از کسانی هستیم که «حِیَل» را نه مطلقاً قبول میکنیم (مانند ابوحنیفه) و نه راهش را مطلقاً میبندیم. مثالی بیان میکنم: فرض کنیم بنده نیاز به پول دارم وکسی حاضر نمیشود به من قرض بدهد -بهویژه زمانیکه [ارزش] پول تنزّل میکند و افراد تصوّر میکنند اگر قرض دهند، سال آینده [از قدرتِ پولشان کاسته میشود]، در جامعۀ تورمی انگیزه برای قرضدادن از بین میرود. خب! من هم نیاز دارم -اصلاً ممکن است بخواهم کار تجاری انجام دهم- چه میکنم؟ میآیم و خودروی خودم را به شما نقد میفروشم -یکصد میلیون تومان- از شما این مبلغ را میگیرم، مشکلم را حل میکنم -هرچه میخواهد باشد- بعد به شما میگویم شما همین خودرو را به من بفروش. [به بیان دیگر، از ابتدا] واقعاً هم میفروشم -شوخی هم ندارم؛ لذا اگر فروختم و دوبرابر شد مالِ شماست، نصف قیمت هم شد مالِ شماست- بعد دوباره خودرو را از شما (چون آنرا لازم دارم) بهصورت قسطی (12 ماهه) به قیمت 110 میلیون میخرم و شروع میکنم به پرداخت ماهانۀ اقساط خودرو. حالا شما بگویید این «حیله» است! ضمناً، اینجا نکتۀ لطیفی در ترجمه وجوددارد؛ گاهی واژگان در ترجمه از عربی به فارسی، خراب میشوند، [مانند] حِیَل [در فقه]، «حیله» را در فارسی چه ترجمه میکنیم؟ فریب، نیرنگ و کلَک، درحالیکه میدانیم «حیله» در عربی یعنی «تدبیر». «نیرنگ» در فارسی که خوبوبد ندارد؛ بدست. اما حیلۀ عربی واقعاً تقسیم میشود به خوبوبد، واقعاً تقسیم میشود به صحیح و ناصحیح(1).
http://a-alidoost.ir/persian/lessons/26786
با توجّه به دیدگاههای جناب علیدوست، آیا این رأی ایشان ذیل مکتبِ فقهیِ «صناعتمحور/ ریاضی» قرار نمیگیرد؟ چگونه میتوان مدّعی رویکرد «تجمیع ظنون» (فقه قناعت)، نگرش «حلقوی» (منظومۀ ادلّه)، انضباطِ فقهی و کلنگری بود و چنین حکم کرد؟! آیا میشود در ساحتِ نظر از «فقهِ نظام» گفت، اما در عرصۀ عمل، بیتوجّه به علل و بستر بیماریِ مهلک اقتصادی یعنی «تورم» و آثار اخلاقی آن (مانند از بین رفتن فرهنگ قرضالحسنه)، به راه فقه «اتمیک»، سلولی و فردی رفت؟ آیا اشخاص حقوقی (بانکها و مؤسسههای مالی و اعتباری) هم میتوانند مانند افراد حقیقی از این «تدبیر»! و نظائر آن در ارائۀ تسهیلات سود جویند؟
چگونه میتوان خردمندانه بر منبعیّتِ «عقل» در ادلّۀ اربعه پافشاری کرد و حکیمانه قائل به «فقه مقاصدی» بود، اما حیلِ «ربا» را پذیرفت؟!
پیامد اخلاقی، فرهنگی(2)، اجتماعی، اقتصادی، قضایی و… رواج اینگونه «تدابیر» و بدهوبستانهای مالی ربوی چیست؟ اساساً «ربا» دارای چه تعریفی است و مرز ربا و غیرربا کجاست؟
پ.ن:
1- معادل پارسی «حیله» تزویر، نیرنگ، فسون، ترفند، شیله و فریب است، اما گویا در عربی حیله دو معنا دارد: یکی «خُدعه» و دیگری «تدبیر» و «چارهاندیشی برای نیل به هدف». در فقه هم «حیله» یعنی حفظِ ظاهرِ قوانینِ شرع، اگرچه روح قانون موجود نباشد – الحیله هى حفظ ظواهر قوانین الشّرع و ان کانت روحها غیر موجوده.
2- امام باقر (عليهالسلام): إنّما حَرَّمَاللّه ُ عزّوجلّ الرِّبا، لِئلاّ يَذهَبَالمَعروفُ؛ خداوند عزّوجل ربا را حرام فرمود، تا نیکوکاری از میان نرود.
Instagram: reza.daneshmandi
X(Twitter): DaneshmandiReza
User ID inTelegram: @rezadaneshmandi
بنظر میرسد مرز بین ربا و غیر ربا در قرآن رضایت اجتماعی است :
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا ﴿۲۹﴾ النساء
مشکل در اینستکه در برداشت رسمی و رایج در آیه فوق “تراض منکم” را رضایت دو طرف تجارت میدانند حال آنکه بشهادت اتصال اجزای آیه و آیات سوره و کلیت قرآن ، رضایت اجتماعی است…کلیه معاملات باید طبق رسم و رسوم و قانون و میثاق اجتماعی باشد…ممکن نیست انباشت مطمئن پول با پول مورد رضایت کسانی باشند که برای درآمد اندک زحمت طاقت فرسا میکشند…