نه رقابت کامل و نه همکاری مطلق
هادی صمدی، مدرس فلسفه در کانال تلگرامی خود (تکامل و فلسفه) نوشت:
«در دفاع از نظام بازار آزاد، یا از سوسیالیسم، اشتراکی وجود دارد زیرا طرفداران هر دو سوی طیف راست و چپ دعوی واحدی دارند: اینکه اگر رقابت را آزاد گذاریم، یا در سوی مقابل اگر رقابت را به نفع همکاری کنار نهیم، وضعیت جامعه در درازمدت بهتر خواهد شد.
نتایج پژوهشی که به تازگی در مؤسسه فناوری ماساچوست و دانشگاه زوریخ انجام و منتشر شده از طرفداران هر دو سوی طیف راست و چپ دعوت میکند در اندیشههای خود بازنگری کنند. این پژوهش به واقع فراتر از یک دادهی علمی معمولیست زیرا همزمان هر دو سوی طیف طرفداران رقابت افراطی و همکاری افراطی را نقد میکند و بنابراین نقش مهمی در نقد ایدئولوژهای سیاسی و اقتصادی رایج دارد.
پژوهش ابزار برنامهریزی نوینی را معرفی میکند که به نهادهای مستقل در تصمیمگیری پیرامون سرمایهگذاری در پروژههای مشترک یاری میرساند. این ابزار با تلفیق هوشمندانه رقابت و همکاری، چارچوبی عرضه میکند که به متصدیان سامانههای حمل و نقل و سایر بخشها امکان میدهد تا با اتخاذ رویکردی راهبردی، منافع جمعی را حداکثر ساخته و به نتایج بهتری دست یابند.
در کلانشهرهای بزرگ در غرب، معمولاً چندین سامانه قطار مجزا وجود دارد که از خطوط درونشهری تا قطارهای منطقهای را شامل میشوند. چگونه رقابت میان این سامانهها را مدیریت کنیم؟ احتمالاً طرفداران بازار آزاد خواهند گفت که بهترین راه عدم مداخله است و باید اجازه داد که سامانهها رقابت کنند تا به تعادلی برسند.
در مقابل طرفداران رویکردهای چپ پیشنهاد میکنند که ادغام آنها در یک سامانهی واحد میتواند تعارض منافع صاحبان شرکتها را به نفع مسافران از بین ببرد و در نتیجه به نفع اکثریت مردم خواهد بود.
هر دو سوی طیف نیز ممکن است استدلالهای پیشینی خوبی در دفاع از نظرات خود مطرح کنند و به نحوی گزینشی با اشاره به بخشهایی از شواهد تجربی برآمده از اقتصاد در نقاط مختلف جهان اشاره کنند. اما پژوهش کنونی تلاشی بوده است برای آزمودن مستقیم دعوی دو سوی طیف.
بنابراین پرسش اصلی پژوهش این است: در طراحی و توسعهی شبکههای قطار و مترو، آیا متصدیان باید به صورت مستقل عمل کرده و صرفاً به دنبال بهینهسازی منافع خود باشند، یا آنکه باید بهطور کامل با یکدیگر همکاری نموده و منافع شخصی را در راستای اهداف مشترک قربانی کنند؟ پاسخ نهایی مقاله آن است که هیچیک از این دو رویکرد افراطی در دنیای واقعی کارآمد نیست.
پژوهشگران ابزاری برای برنامهریزی طراحی کردند که رویکردی میانه را اتخاذ میکند. این ابزار با بهرهگیری از نظریهی بازیها (راهحل مذاکره)، چارچوبی را ارائه میدهد که به متصدیان اجازه میدهد تا به صورت راهبردی تصمیم بگیرند چه زمان و چگونه با یکدیگر همکاری نمایند. ویژگی برجستهی این چارچوب، در نظر گرفتن سازوکارهای سرمایهگذاری مشترک و تقسیم سود است. این سازوکارها به ذینفعان کمک میکنند تا پروژههای زیرساختی مشترکی را شناسایی کنند که سرمایهگذاری در آنها با مشارکت سایر اپراتورها، منافع جمعی را به حداکثر میرساند.
به بیان دقیقتر، این ابزار به متصدیان حمل و نقل، دولتها، سازمانهای مرتبط و شرکتها کمک میکند تا ۱. زمان مناسب برای آغاز همکاری را تعیین کنند؛ ۲. میزان بهینهی سرمایهگذاری در پروژههای مشارکتی را مشخص نمایند؛ ۳. روش عادلانهای برای تقسیم سودهای حاصل از پروژههای مشترک اتخاذ کنند؛ ۴. پیامدهای احتمالی خروج از مذاکرات همکاری را ارزیابی کنند.
ایدهای برای جایگزینی راست و چپ
اصلیترین نکتهی پژوهش آن است که گاهی سرمایهگذاری در رقیب میتواند به نفع سرمایهگذار تمام شود. این رویکرد به ظاهر متناقض، در واقعیت میتواند با ایجاد ارزش افزوده و منافع متقابل، به سود همهی طرفهای درگیر، از جمله به سود مصرفکنندگان منجر شود، بعلاوه آنکه آلودگی محیط زیست نیز کاهش مییابد!
نتایج نشان داد که رویکرد نیمههمکارانه، بالاترین بازدهی را برای همهی ذینفعان به همراه دارد. به عنوان مثال، در یک سناریو، سرمایهگذاری مشترک ۵۰ درصدی در پروژههای زیرساختی، بازدهی را به حداکثر رساند. در سناریوی دیگر، سرمایهگذاری اولیه ۳.۳ درصدی در یک پروژه چندساله، منجر به بهبود ۳۰ درصدی در افزایش درآمد، کاهش هزینه مشتری و کاهش آلودگی شد.
این نتایج نشان میدهد که سرمایهگذاری اولیه اندک در همکاری، میتواند مزایای بلندمدت قابل توجهی به همراه داشته باشد. همچنین، در شبکههای واقعیتر با مناطق ناهمگون، نتایج به مراتب بهتری حاصل شد.
سیاستگذاری مبتنیبرشواهد دعوتیست به اینکه دادههای علمی را به جای ایدئولوژیهای سیاسی و اقتصادی بنشانیم. اما همهی شواهد و دادهها در یک سطح نیستند. شواهدی مانند این پژوهش راهنمایی تجویزی در اختیار مینهند که باید جایگزین ایدئولوژیهای اقتصادی و سیاسی سنتی شود.»
انتهای پیام