فاطمه زهرا (س) واستناد به «غدیر خم»! | احمد حیدری
حجت الاسلام احمد حیدری در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داد، نوشت:
یکی از اشکالهای برادران اهل سنت این است که اگر واقعه غدیر ناظر به جانشینی بعد از پیامبر بود، چرا در سقیفه یا بعد از آن، بدان استناد نشده است؟
اولا کسانی که در سقیفه بودند، در صدد تصاحب خلافت بودند نه واگذری آن به صاحبش!؛ زیرا بدون این که همه مسلمانها بخصوص عترت را در جلسه شور و تعیین خلیفه حاضر شوند، ابتدا انصار به دلایلی برای تعیین خلیفه از بین خودشان اجتماع کردند و وقتی آن جند نفر مهاجر خبر شدند، به سرعت آمدند و با استدلالی خلافت را حق مهاجران که از قوم و قبیله پیامبر بودند، شمردند و بعد هم به سرعت نه با فردی از خاندان پیامبر و نزدیکترینها به او، بلکه با ابوبکر بیعت کردند و … . نه انصار و نه آن چند مهاجر اصلا در صدد این نبودند که به یاد خود بیاورند که پیامبر در غدیر چه گفت؟ چه کرد؟ و چه معنا داشت؟
ثانیا بعد از آن هم کسی نپرسید که غدیر و معنایش چه بود؟ و چرا منصوب غدیر را کنار زدید؟ زیرا نمیخواستند غدیر مطرح شود! بعد هم با نهی از نقل و کتابت حدیث و …، اجازه نقل این روایت و امثال آن را ندادند!
ثالثا وقتی هم بعد از سقیفه سراغ عترت آمدند، نه برای سؤال پرسیدن بلکه برای بیعت گرفتن آمدند!
بنا بر این در این شرایط اصلا استناد به غدیر شنیده نمیشد و بیانش دردی دوا نمیکرد؛ با این وجود حضرت زهرا بعد از سقیفه و در عمر کوتاهش از یادآوری غدیر دست نکشید از جمله:
1. در خطبه فدکیه، فقط چند روز بعد از سقیفه در جمع مهاجر و انصار فرمود: خداوند اطاعتِ ما(عترت) را نظام امت و امامت ما را ایمنی از تفرقه و محبت ما را سبب عزت اسلام قرار داد(بلاغات النساء/۲۸ ). این یادآوری اجمالی غدیر و نصب علی به امامت امت بود.
2. چند ماه بعد هم که زنان مدینه به ملاقاتش آمدند، به آنان فرمود: «خلافت را از پایههای رسالت، دیوارهای نبوت، فرودگاه روح الامین و آگاه به امور دنیا و دین، به کجا راندید؟ چه ناپسندیای از ابیالحسن دیدید؟ به خدا قسم ضربه محکم شمشیرش، قدم استوارش و غضبش برای خدا را خوش نداشتید. (بلاغات النساء/33»
این سخن نیز صراحت دارد ستونها و پایههای خلافت از سوی خدا و رسول بر دوش عترت گذارده شده بود و در سقیفه آن را به جای دیگر منتقل کردند!!
3. محمود بن لبید از اصحاب پیامبر گوید: بعد از وفات رسول خدا، فاطمه هر روز به قبور شهدا میآمد و بالای قبر عمویش حمزه عزاداری میکرد. روزی به محضرش رسیدم و بعد از تسلیت و همدردی عرض کردم: مسألهای در سینهام خلجان دارد که میخواهم از شما بپرسم. آیا رسول الله قبل از وفاتش بر خلافت و امامت علی تصریح کرد؟ حضرت با تعجب پرسید:
«عجب! روز غدیر را فراموش کردهای؟» عرض کردم غدیر را میدانم. میخواهم بدانم آیا به خود شما در این مورد چیزی نفرموده است؟ حضرت فرمود: «خدا گواه است که از ایشان شنیدم که میفرمود: علی بهترین کسی است که بر جای خود بین شما میگمارم. او خلیفه بعد از من است و بعد او، دو سبطم[حسن و حسین] و بعد نُه فرزند از صلب حسین، امامان نیکویی که اگر آنان را پیروی کنید، آنان را هدایتگر و هدایت شده مییابید و اگر مخالفتشان کنید، تا قیامت اختلافتان تداوم خواهد داشت». عرض کردم پس چرا برای گرفتن خلافت اقدامی نکرد؟ فرمود: «رسول خدا فرموده است: امام مانند کعبه است که باید به سویش بیایند[با شوق او را پذیرند] و او به سوی مردم نمیرود[و خود را بر آنان تحمیل نمیکند]»(كفاية الأثر/197)
نکته بسیار مهم و قابل توجه در فراز آخر این بیان نورانی، “مردم سالاری” بینظیر نهفته در آن است. امامت و خلافت و ریاست دنیایی، امری است مربوط به مردم؛ لذا خلیفه و امامِ مورد رضای خدا حتی اگر علی باشد، زمانی حق تصدی دارد که مردم بخواهند و بدون خواست مردم، نه ابتداءا حق دارد خود را بر مردم تحمیل کند و نه در تداوم حکومتش حق تحمیل دارد؛ لذا خود امام تا مردم اقبال نکردند، حکومت و خلافت را نپذیرفت و فرزندش -سبط اکبر رسول خدا- هم وقتی بیرغبتی مردم را دید، با هیچ توجیهی تداوم حکومتش را تحمیل نکرد و حکومت را به چون معاویهای که مقبول آن مردم بود، واگذارد.
امید که این پیام آشکار غدیر و عترت، فهم شود و مورد و ملاک عمل واقع گردد.
انتهای پیام