آموزش اسمارت مانی
خرید تور تابستانی

حسرت‌ها و آرزوهایی با طعم مرگ


ابوالفضل نجیب، روزنامه‌نگار در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

حسرت و آرزوهای آدمی پایانی ندارند. شاید برخی این ناکامی ها و حسرت ها در سرشت و ذات زندگی باشند. و به گمانم پایان جنگ و کرنش انسان در برابر صلح و رویای پایان یافتن آن از آن جنس آرزوهای محال و ناشدنی است. و حسرت این رویای ابدی از جنس آن حسرت هایی که تا آخر زندگی و آخرین نفس ها با ما به گور خواهد رفت.

دو دیالوگ معروف فیلم از کرخه تا راین یکی در مذمت جنگ که از سوی خواهر رزمنده به کثیف تعبیر می شود و دیگری صلح که از سوی سعید جانباز به کثیف تر از خود جنگ، هر چند تعبیری تلویحی در ستایش جنگ دفاعی اما فی النفسه هیچکدام نافی زشتی و پلیدی جنگ نیستند. چه خواهری که جنگ را کثیف تعبیر می کند و چه برادر رزمنده و جانبازی که به جنگ تقدس می بخشد. جنگ اما در ذات و سرشت خود زشت و کثیف است، همان اندازه که بانیان و مسببین آن با هر انگیزه و نیت هیچگاه قادر به توجیه و غسل تعمید جنگ نیستند.

آنچه در جنگ هشت ساله و همین دوازده روز جنگ جنگنده ها و پهپاد ها و موشک ها بر مردم گذشت، و آنچه از تبعات دو جنگ هشت ساله و دوازده روزه بر جای ماند، بی تردید نه از حافظه تاریخی این مرزوبوم و خاطره جمعی پاک نخواهد شد. می شود از هر جنگی حتی دفاعی در مقابل دشمن متجاوز از هر جنس حماسه آفرید، حتی در برابر متجاوز فتوحات داشت، اما هیچ فتحی بالاتر از صیانت جان آدمی در برابر شر و شرارت جنگ نمی توان متصور شد. از قدیم و ندیم گفته اند در جنگ نان حلوا خیر نمی کنند، کنایه از این که جنگ در ماهیت امر هیچ فاتحی ندارد. شاید فتوحات هر جنگی بتواند به نوعی زخم های جنگ را التیام بخشد، اما قادر به فراموش کردن آن نخواهد بود.

نسل نوعی من عمر شصت و اندی ساله را یا در سایه جنگ یا در متن آن و یا همواره در بیم و هراس وقوع آن سپری کرد. اگر زمانی در فقر و غیبت رسانه های دیجیتالی و انقلاب رسانه ای تمامی زشتی و خشونت جنگ در تصویر تپانچه سرباز آمریکایی بر ‌شقیقه یک ویتنامی وطن پرست بر جلد کتاب جنگ و دیگر هیچ اوریانافالاچی خلاصه و طعم آن حس می شد، امروز جنگ به یمن رقابت رسانه ای و برای جذب بیشتر مخاطب بطور زنده پیش چشم ما به نمایش در می اید. بی کمترین ملاحظه و بیم و هراس از تاثیرات مخرب آن بر روح و روان انسان ها.

نسل نوعی من همه گونه جنگ را دیده و به گونه ای با همه دردمندان و قربانیان آن احساس همدردی و همذات پنداری کرده، از تجاوز آمریکا به ویتنام و هم هراس جنگی که چند دهه به سرد تعبیر می شد. جنگ سرد واژه من درآوردی که دهه ها بر نیمی از جهان سایه افکنده بود. و بقیه جنگ هایی که بیخ گوشمان رخ داد، جنگ های ایدئولوژیک و برگرفته از جنگ های صلیبی. جنگ، جنگ است و هرگز فاتحی ندارد. گفتگوی ناپلئون پس از یکی فتوحات او با یکی از فرماندهانش قابل تامل است. وقتی ناپلئون می پرسد در ازای این پیروزی چه میزان تلفات متحمل شدیم، پاسخ فرمانده این است نیمی از سربازان ما کشته شدند و ناپلئون می گوید یعنی در فتح بعدی همه سربازان خود را از دست خواهیم داد. پاسخی کنایه آمیز به تقدیر هر جنگی که جز مرگ و ویرانی بجا نمی گذارد.

به یقین برای بسیاری این میزان آرزومندی برای تحقق رویای صلح ابدی حاصل رمانتیسم باشد. آخر کمال گرایی اخلاقی و حتمن امر محال تا پایان جهان و هر کجا که قرار باشد این پایان رقم بخورد. با این حال زندگی کردن با چنین امید و آرزو و رویایی می تواند تحمل پذیر باشد.

همیشه میان آرمانگرایی و انقلابی بودن و سیاسی بودن تفاوت قائل بودم. انسان آرمانگرا در همه حال و وضعیت چه غالب و چه مغلوب در وضعیت پایدار می ماند. در نقطه مقابل انقلابی که می تواند آرمان هایش را بخاطر حفظ قدرت سیاسی معامله و اصول اخلاقی را قربانی اهداف فرضی کند. و آدم سیاسی که اساسن آرمانهایش را به تناسب وضعیت تغییر می دهد. برگردم به مدخل این دلنوشته و این که برخی حسرت ها فقط با مرگ تمام می شوند، حسرت پایان جنگ از این جنس حسرت های انسان نوعی است که تا آخر دنیا ادامه خواهد داشت.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا