گذاری بر زندگی پیر جریان راست، مهدوی کنی
هادی یاسمنی، بخش تحلیلی انصاف نیوز: آیت الله مهدوی کنی از دستهی مبارزین قبل از انقلاب است که بعد از پیروزی انقلاب در سال 57 به طور مداوم بر کرسی مسوولیت های مختلف تکیه زده است. یک سال پیش از پیروزی انقلاب و با پیگیری شهید مطهری، جمعی از روحانیون تهران اساسنامه ی تشکلی تحت عنوان جامعه ی روحانیت مبارز را تنظیم کردند که مهدوی کنی نیز در حلقه ی نخست این تشکل حضور داشت. پس از پیروزی انقلاب به حکم امام خمینی جزو 5 روحانی بود که جمع اولیه شورای انقلاب را تشکیل دادند. در سه دولتِ شورای انقلاب، رجایی و باهنر، سمت وزارت کشور را عهده دار بود و پس از ترور شهیدان رجایی و باهنر، از میان 3 گزینه مطرح آن زمان، کفالت نخست وزیری را تا زمان تشکیل دولت جدید بر عهده گرفت. پس از آن و تا به امروز مسوولیت های متعدد دیگری نیز بر گرده داشته؛ از جمله دو دوره عضویت در شورای نگهبان، ریاست مداوم بر دانشگاه امام صادق [ع] و دست آخر تکیه بر صندلی ریاست مجلس خبرگان.
حاشیه های دوران مسوولیت وی پس از انقلاب کم نیست. شاید نخستین آن مخالفت صریحش با ماجرای اشغال سفارت آمریکا علی رغم حمایت اکثر نیروهای سیاسی آن زمان بود. وی که سرپرستی کمیته ی انقلاب و به تبع آن مسوولیت امنیت کشور از جمله سفارت های خارجی را بر عهده داشت، از حرکت دانشجویان در آن زمان و تبعات مداوم بعد از آن اعلام نارضایتی کرد و به طور مشخص اشاره داشت که این حرکت چنان هزینه و فشاری بر کشور وارد کرد که ایران برای رهایی از آن، مجبور به تنظیم بیانیه ای عجولانه با آمریکا (بیانیه ی الجزایر) شد که عایده ی چندانی برای کشور نداشت. مخالفت وی به حدی بود که نقل است نماز تسخیر کنندگان در سفارت را به دلیل غصبی بودن مکان، باطل می دانست.
ریاست مداوم وی بر دانشگاه امام صادق نیز بر خلاف خواسته واقف این دانشگاه بود که مسوولیت ریاست عالیه ی آن را بر عهده ی آیت الله منتظری و بعد از وی نیز هر کس که تعیین کند، گذاشته بود. ریاستی که بر اساس برخی گزارشات همراه با مسوولیت دادن به تعداد قابل توجهی از خویشاوندان آقای مهدوی کنی از جمله همسر و فرزندانش بوده است.
وی نقشی فعال در یکی از حوادث مهم تاریخ انقلاب داشت که آن انشعاب مجمع روحانیون از جامعه ی روحانیت در آستانه ی انتخابات سوم مجلس و نهادینه شدن رقابت بین دو دسته از نیروهای باقی مانده در انقلاب بود. ریشه ی ماجرا به اختلاف اعضای جامعه ی روحانیت بر سر تعیین نامزدهای انتخابات مجلس سوم بر می گشت. آنجا که اقلیت جامعه ی روحانیت اصرار به گنجاندن نام چند نفر در لیست مذکور را داشت اما اکثریت راستگرای آن از جمله آیت الله مهدوی کنی به شدت مخالف این امر بودند.
این مخالفت منجر به عملی شدن ایده ی انشعاب و تشکیل مجمع روحانیون با حضور روحانیون چپ گرای انقلاب از جمله آقایان کروبی، خاتمی، خلخالی، موسوی خوئینی ها، انصاری و غفاری شد. افراد مذکور به بهانه ی عدم موفقیت جامعه ی روحانیت در جذب جوانان و فاصله گرفتن از فرمایشات امام، مجوز انشعاب را از ایشان گرفته و علی رغم تقارن با تعطیلات عید (نوروز 67) با انتشار فوق العاده دو روزنامه ی حکومتی تحت مدیریت خود _ یعنی کیهان و اطلاعات _ خبر انشعاب را عمومی کردند و طی فضاسازی بزرگ رسانه ای، این طور جا انداختند که به دلیل اینکه جناح راست و در راس آن جامعه ی روحانیت همان مصداق اخطار آیت الله خمینی بر رای ندادن و دوری از افرادی در حکومت است که طرفدار اسلام آمریکایی و سرمایه داری اند، بنابر این انشعاب مجمع روحانیون جهت مرزبندی با چنین گرایشی است.
اصل این اتهام هم به اختلاف جناحین در نحوه ی مداخله ی دولت در اقتصاد برمی گشت. آنجا که راست گرایان، مخالف دست اندازی وسیع دولت در اقتصاد و چپ گرایان و در راس آن دولت مهندس موسوی معتقد بر دولتی بودن اقتصاد بودند. ریشه ی این اختلاف نیز به رابطه ی خوب روحانیت سنتی (جریان راست) با بازار بر می گشت و اساسا مشی متفاوت امام خمینی با روحانیت سنتی بود که منجر به موفقیت ایشان در پیروزی انقلاب شد و این را شاید بتوان دلیل همراهی بیشتر ایشان با جریان چپ در دهه ی شصت دانست.
به هر حال هیاهوی رسانه ای جناح چپ و در راس آن مجمع روحانیون تاثیر خود را گذاشت و در دور اول انتخابات مجلس سوم، این جناح موفق به کسب اکثریت کرسی ها شد و حتی برخی چهره های تاثیرگذار جناح راست از جمله حجت الاسلام ناطق نوری نیز از راهیابی به مجلس در دور اول بازماندند. آیت الله مهدوی کنی از آن دوران چنین یاد می کند:
“… بنده میان دو مرحله ی انتخابات [مجلس سوم شورای اسلامی] با مشورت دوستان با نامهای که قبلاً تهیه کرده بودم، خدمت امام شرفیاب شدم. نامه خطاب به حضرت امام بود و مضمون نامه این بود که با توجه به سوابق درخشان اعضای جامعه ی روحانیت مبارز در انقلاب آیا واقعاً شما اسلام جامعه ی روحانیت را آمریکایی میدانید؟ اگر می دانید که هیچ؛ اما اگر این را قبول ندارید رسماً اعلام بفرمایید … من خدمت امام شرفیاب شدم و قبل از اینکه نامه را تقدیم کنم، شفاهی عرض کردم که ما نمیدانستیم که بعد از 60 سال طلبگی و مبارزه در راه اسلام و انقلاب، آمریکایی شدهایم، ولی حالا فهمیدهایم که ما با مهر تأیید جنابعالی، آمریکایی از آب درآمدهایم و شما اتهام آمریکایی بودن ما را تأیید میفرمایید …. تا من گفتم اگر ما آمریکایی هستیم پس ما را به در یاچه ساوه بریزید، ایشان سریع سرشان را بلند کردند و گفتند نخیر، من کی چنین حرفی را زدم؟ من چنین حرفی نزدم. من به شماها علاقه دارم … باید جبران کنم و این نسبت و تهمت را برطرف کنم. من تا دیدم ایشان گفتند باید جبران کنم، گفتم پس اجازه بدهید بنده سؤالی بنویسم و به شما بدهم. شما هم چیزی مرقوم بفرمایید که این اتهام را رفع کند. این دو خاصیت داشت؛ از نظر دینی خاصیتش این بود که بالاخره امام ما را از این تهمت و این نقطه ی سیاه تبرئه کردهاند و از لحاظ سیاسی نیز در انتخابات تأثیر داشت. چون میان دو مرحله بود، برای مرحله ی بعدی انتخابات اثر میگذاشت و مفید بود. از آنجا که امام به مسایل سیاسی خوب واقف بودند، مصلحت ندیدند که معادلات انتخابات را یک دفعه به هم بریزند. البته این برداشت من بود، ایشان فرمودند خیر، الآن من چیزی نمینویسم، ولی بعد از انتخابات بیایید و هر چه شما برای رفع این تهمت بنویسید من آن را تأیید میکنم. بنده خداحافظی کردم، منتها کمی دلم شکست، برای اینکه فکر نمیکردم امام این طور برخورد کند. بالاخره قلباً مقداری ناراحت شدم، ولی ابراز نکردم و مساله را به خداوند متعال واگذار کردم.”(خاطرات آیت الله مهدوی کنی، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات 331 تا 334)
نکته ی در حاشیه اینکه این اقدام امام در تاخیر به پاسخ درخواست یک جناح برای رفع اتهامات و موکول کردن آن به بعد از انتخابات، حدود دو دهه بعد و در آستانه ی انتخابات ریاست جمهوری 88 نیز تکرار شد و رهبری پاسخ نامه ی قبل از انتخابات هاشمی رفسنجانی را به خطبه های بعد از انتخابات موکول کردند. هر دو پاسخ نیز انطباق کامل با انتظار درخواست کنندگان نداشت.
در آستانه ی انتخابات هفتم ریاست جمهوری در سال 76 نیز آیت الله مهدوی کنی طی اظهاراتی جنجال برانگیز، خبر از حدس خود بر نظر رهبری به جناب ناطق نوری برای ریاست جمهوری داد که همین تک گزاره تاثیر زیادی در افزایش رای منفی ناطق نوری و پیروزی حجت الاسلام خاتمی داشت. آنجا که شائبه ی دخالت حکومت به نفع یک نامزد را تقویت می کرد.
یکی از آخرین اقدامات حاشیه ساز مهدوی کنی به بعد از حوادث سال 88 بر می گردد. آن زمان که بر اثر اختلافات عمیق هاشمی رفسنجانی با جناح حاکم و خواست این جناح بر کنار زدن وی از ریاست مجلس خبرگان، سر انجام پس از کش و قوس های فراوان، آیت الله مهدوی کنی خود را نامزد ریاست این مجلس کرد و در رقابتی تک نفره موفق به کسب این کرسی شد تا افراطیون هرچند نتوانستند نامزد دلخواه خود را بر کرسی بنشانند اما حداقل دست هاشمی را نیز از این سمت مهم کوتاه کردند. مهدوی کنی بعد از این ریاست و گذشت بیش از سه دهه از انقلاب، تعریف جدیدی از نظارت بر رهبری که از وظایف مجلس خبرگان مندرج در قانون اساسی است ارائه داد و آن را محدود به حراست دانست.
بهر حال یکی دیگر از سابقون انقلاب اسلامی در حال احتضار قرار گرفته است. مهدوی کنی از بزرگان جریانی در انقلاب بود که در بیشتر موارد، رقابت را به رقیب و به واسطه ی انتخاب مردم واگذار می کرد و علاوه بر این سبکی اعتبار در میزان، هر چه به پایان عمر نزدیک شد، از اعتبارش در میان جریان متبوع نیز کاسته می شد. آن جا که در اوج آن و در انتخابات 92، کمترین میزان وقع به نظر وی و تشکل تحت لوایش از سوی محافظه کاران گذاشته شد. فردی که تاریخ نهان و پنهان پر حادثه ای را از خود بر جای گذاشته و آخرین کنش سیاسی اش حضور در مراسم ارتحال رهبر فقید انقلاب بود.
انتهای پیام




