حواشی نویسندگان نامه به خاتمی
یک روزنامهنگار میگوید که بخشی از 100 نویسندهی نامهی یک ماه پیش به خاتمی [لینک] بر سر پیگیری آن اختلاف پیدا کردهاند. بخشی از نویسندگان نامه روزنامه نگار، بخشی از آنها اعضای جوانتر احزاب یا حامیان روحانی در انتخابات بودهاند که از آنها به عنوان «جمعی از فعالان اصلاح طلب» در رسانهها نام برده شده بود.
به گزارش انصاف نیوز، توییتهای سه شنبهی «ساسان آقایی» با عنوان «پشتپرده اصلاح اصلاحات؛ سهمخواهیها، پاسخ خاتمی و نامهدوم» که با واکنشهایی همراه بوده است در پی میآید:
«۱) این رشتهتوییت روایت رویدادهای بعد انتشار نامهایست که یک باند نرمالیزاسیونکار همراه با امضای گروه مستقل دیگری منتشر کرد؛ مدعیان اصلاح نهتنها دانستن را حق مردم نمیدانند حق امضاکنندگان نامه هم نمیدانستهاند!
۲) ابتدا شاید جالب باشد بدانید دستکم دو تن از امضاکنندگان در گفتوگوی شخصیمان تاکید کردهاند که این نامه از سوی یک عضو ادوار تحکیم وحدت برایشان ارسال اما پیش از اعلام موافقت یا عدم موافقت، با امضای نکردهی آنها منتشر شده که به دلیل رعایت مصلحت جمعی از تکذیبش چشم پوشیدهاند.
۳) برخی دیگر که امضایشان جای شگفتی داشت هم آن را برای اتمام حجت با خاتمی دانستند. حدود ۱۰ تن آنها که با من حرف زدهاند از ماهیت و برنامهی اصلی تدوینگران نامه و اینکه چه کسان دیگری آن را امضا کردهاند، اطلاعی نداشتند که بیانگر اقدام هماهنگ برای سواستفاده از امضای افراد بوده.
۴) نامه از سوی یک باند (که برخی زندانی سیاسی سابق و زندانخواه کنونیاند) تهیه شده. کمابیش آنها را میشناسید و حضور پررنگشان در پروژههای «سالمسازی محیط سیاسی» قابل لمس است. هستهی کانونی با حضور برخی اعضای شورای مرکزی اتحاد ملت، ۱۰ تا ۱۵ نفر بودهاند.
۵) متن با ادعاهای بزرگی از جمله تغییر ساختاری شورای عالی، تغییر بنیادی مکانیزمهای تصمیمگیری و تشکیل پارلمان درونجناحی آماده شده تا دیگران را برای همراهی مجاب کند. امضاکنندگان همچنین گفته بودند که خواستار سهم شخصی در این تغییرها نیستند!
۶) اما پس از انتشار نامه و ایجاد یک جریان کاذب خبری، باند پشتپردهی نامه به راه خود رفتند و برای دیگر امضاکنندگان مستقل آن نقش سیاهیلشکر را قائل شدند. سطور بعدی روشن میکند که مدعیان اصلاح اصلاحات چگونه حتا از خیانت به همراهان خود هیچ ابایی نداشتهاند:
۷) طیف مستقل که با هدف اثرگذاری نامه را امضا کرده بود، بعد ۳ هفته از انتشارش و بیتوجهی علنی خاتمی به آن تصمیم گرفتند تا در نامهی دومی اعلام دارند که وی خود را قائل به پاسخگویی ندانسته بنابراین اصلاحات در این چارچوب و با چنین رهبری بیمعناست، اما آنها از پشتپرده خبر نداشتند!
۸) پس از نوشته شدن نامهی دوم، متن برای کسانی که نامهی نخست را امضا کرده بودند، ارسال شد. حدود ۲۰ امضا از نامهی دوم حمایت کردند اما درست در بحبوحهی تصمیمگیری برای امضای نامه، پیک ادواری نامهی اول، به امضاکنندگان خبر داد که خاتمی پاسخ آنها را داده و نامهی دوم باطل است!
۹) بخش مهمی از امضاکنندگان نامه که از اساس از این ساختوپاخت خبر نداشتند، به اعتراض برآمدند که اگر جوابی رسیده، پس کجاست؟ معلوم شد که کاروانی حدود ۷ نفر از باند خودیها دو هفته پیش به دیدار خاتمی رفتهاند و لازم ندیدهاند به سیاهیلشکرشان (از نظر آنها) حرفی بزنند!
۱۰) بحث بالا گرفت که چرا هیچ کس در این باره خبری نداشته و چه کسانی به این افراد مأموریت دادهاند از سوی ۱۰۰ تن حرف بزنند؟ و خب کسانی که خواستار اصلاح اصلاحات بودند از بیخوبن ضرورت پاسخگویی را انکار کردند و لازم نمیدیدند به چنین سواستفادهای از نام دهها تن دیگر پاسخ دهند.
۱۱) با فشار امضاکنندگان نامهی دوم و تهدید به انتشار آن، سرانجام گروهی از باند تدوین نامه ناچار به جلسهای با معترضان شدند. این جلسه در یک تعطیلی دوشنبه (۲ هفته پیش) برگزار شد و حدود ۴ ساعت به درازا کشید. محور بحث پاسخ خاتمی به نامه بود:
۱۲) خاتمی شفاف گفته بود؛ ۱) عارف دستزدنی نیست و تغییر نخواهد کرد ۲) او اهل تعامل با نظام است و از این مسیر کوتاه نمیآید ۳) تغییر شورای عالی اصلاحطلبان نیز ممکن نیست. خاتمی حتا این را اشاره هم داشت که به میرحسین موسوی گفته راهش تعامل با نظام است نه راهی که موسوی میرود.
۱۳) آب پاکی که خاتمی روی دست حواریونش ریخت به همینجا ختم نشد، گفته بود که از اساس حوصلهی بیشتر درگیر شدن در بحثهای اصلاحات را ندارد و شورای عالی را تشکیل داده تا از بار مسوولیت او کاسته شود و به عبارتی بتواند کنج عافیت پیشه کند؛ نوعی بازنشستگی سیاسی!
۱۴) خاتمی برای آنکه حواریونش در برابر مخاطبانشان حرفی داشته باشند، تاکید کرده بود تنها به عارف «توصیه» میکند یک نفر از اعضای ۱۰۰ نفرهی این نامه در شورای عالی عضویت پیدا کند… و در تمام یک هفتهی پس از دیدار، محفل خودیها سرگرم انتخاب این یک نفر بدون اطلاع دیگران بود!
۱۵) عماد بهاور و عبدالله مؤمنی گزینههای جدیتر هستهی گردانندهی معرکه بودهاند که برخی از اعضای آن میگفتند با توجه به تاکید نامه بر «قبول نکردن هیچ سمتی از سوی امضاکنندگان» از اساس نباید فرد پیشنهادی از درون این جمع باشد اما در نهایت انتخاب فردی از باند خودشان تفوق یافت.
۱۶) و همهی اینها دور از چشم اکثریت امضاکنندگان نامه رخ داده؛ در واقع نرمالیزاسیونکاران با سرقت کروات دیگران به عروسی رفته بودند! با توجه به حرفهای خاتمی، گروه مستقل و معترض امضاکننده این برداشت را داشت که هیچکدام از خواستههای نامه محقق نشده اما پاسخهای عجیبی شنیدند.
۱۷) نمایندگان باند توضیح دادند که این سقفِ خواستهی نامه بوده! و موفقیت بسیار بزرگی برای جریان اصلاحات است که یک تن از آنها به شورای عالی برود. خاتمی هم همین بوده و هست و انتظار بیشتری برای اصلاح اصلاحات نمیرفت؛ در واقع اکثریت امضاکنندگان سرکار بودهاند!
۱۸) آنها حضور احتمالی عضو استرلیزهشدهی نهضت آزادی در شورای عالی را موفقیت تاریخی دانستند اما وقتی جریان مستقل پرسید که چرا این عضو محمد توسلی نباشد، نمایندگان باند گفتند امکان ندارد خاتمی چنین چیزی را بپذیرد و دیگر اعضای شورای عالی حاضر باشند با عضو نهضت آزادی دور یک میز بنشینند!
۱۹) چهار ساعت بحث در نهایت به نتیجه نرسید چون هدف گرفتن یک سهم در شورای عالی برای نرمالیزاسیونکاران برآورده شده بود و دیگر نیازی به امضاها نداشتند. آنها خواستهی معترضان را عبورازخاتمی دانسته و تلاش برای مرعوب ساختن امضاکنندگان نامهی دوم داشتند.
۲۰) اینکه آیا نامهی دومی منتشر بشود یا نشود و چه کسی با سواستفاده از امضای ۱۰۰ تن به شورایعالی میرود البته اگر خاتمی این یکی را هم نرمالیزه نکند 🙂 بهزودی روشن خواهد شد. میماند اینکه چه دستهای آلودهای از زدوبند قصد دارند اصلاحات را اصلاح کنند!»
«ساسان آقایی دروغ بافی میکند»
«مهدی محمودیان» یکی از کسانی که نام او در میان امضاکنندگان آن نامه آمده بود، در واکنش به توییتهای ساسان آقایی توییت کرد:
«براندازان، شبه براندازان، اصولگرایان، شبه اصولگرایان؛ از سینهچاکان ترامپ تا ذوب شدگان در ولایت در یک چیز باهم کاملا متحد هستند؛ تضعیف اصلاحات و تخریب #خاتمی
در این راه همه اختلافات اندکشان را کنار میگذارند.
ساسان آقایی در مورد او دروغ بافی میکند و خبرگزاری فارس ریتوییت میکند».
محمودیان در پاسخ به این که «دقیقا کدام بخش توییت ساسان آقایی دروغ بافی است؟» نوشته است:
«نقل قول از اقای خاتمی. من در جلسهای که دوشنبه برگزار شد بودم. هرگز چنین جملاتی از اقای خاتمی در مورد مهندس موسوی نقل نشد. صرفا یکی از دوستان گفت که به اقای خاتمی گفتیم گروه فکری یا چیزی شبیه این درست کن گفته دیگه من خسته شدم دوست دارم یک نهاد قویشکل بگیره و من بتونم برم».
«خاتمی گفت نباید راه تعامل با نظام بسته شود»
اما «مسعود کاظمی»، روزنامهنگاری که نام او نیز در میان امضاکنندگان بوده است، نوشت:
«اونچه من به عنوان حاضر در جلسه 8 نفره شنیدم: دوستی فرمودند آقای خاتمی گفت نباید راه تعامل با نظام بسته شود. من این را سال 88 به آقای مهندس موسوی هم گفتم. در اون جلسه نامی از عبدالله مومنی برده نشد. این رو به ساسان هم گفتم، گفت اطلاعات دیگری دارم».
مسعود کاظمی در سلسله توییتی که در آن میگوید دیگر اصلاح طلب نیست، نوشت:
«1- سال 1374 سعید حجاریان در مقالهای که در هفتهنامه عصرما منتشر شد نوشت: «جریانی که برای خود حداقلها و خط قرمزهایی نداشته باشد قادر نیست از منافع مردم حمایت کند. کرنش مقابل تیغ استصواب را به صلاح هیچکس نمیدانم. این رویکرد پراگماتیستی هر جریان سیاسی را از درون تهی میکند».
2-رویکرد جریان اصلاحات دستکم از ابتدای دهه 90 بر اساس همان چیزی که حجاریان گفته هر جریانی را از درون تهی میکند. فارغ از این، جریان اصلاحات از ابتدا کار ویژه خود را محدود کردن قدرت مطلقه اعلام کرد.
3- اینکه کارنامه جریان اصلاحات پس از 21 سال در محدود کردن قدرت مطلقه و نهادهای انتصابی چه بوده از اتفاقاتی که درباره مینو خالقی و سپنتا نیکنام افتاده کاملا هویداست، بدین معنا که در این 21 سال نه تنها قدرت مطلقه محدود نشده بلکه نهادهای انتصابی چند ده قدم نیز به پیش تاختهاند.
4- جریان اصلاحات بارها گفته بخشی از نظام اجازه حضور ما را در ساختار قدرت نمیدهد اما به عنوان نمونه سال 96 و در تهیه لیست انتخاباتی شورای شهر تهران که تمامی اصلاحطلبان تایید صلاحیت شدند نمایندگان جامعه مدنی حذف شدند و لیست شورا تحت تاثیر تصمیمات گعدهای و سهمیه افراد بسته شد.
5- آنچه از ابتدای دهه 90 تاکنون شاهد بودیم بیعملی و عدم پیگیری مطالبات مردمی از سوی جریان اصلاحات بوده است. اتفاقاتی که پس از دیماه درون جریان اصلاحطلبی رخ داد رویکردی عجیب بود که نتوانسته بود خود را با مطالبات مردمی همراه کند و هر اعتراضی را مترادف با اغتشاش توصیف کرد.
6- شاید بتوان امروز کارویژه جریان اصلاحات را بازگشت به قدرت توصیف کرد. اگر این گزاره را صحیح بدانیم رویکرد فعلی اصلاحطلبان در همین راستاست و چه بسا که تا حدی هم موفقیتآمیز بوده باشد. طبیعی است که در این نقشه راه، پیگیری مطالبات مردمی و جامعه مدنی نمیگنجد.
7- در ماههای اخیر اتفاقاتی مانند اعتراضات دیماه، مطالبات دختران خیابان انقلاب و همچنین نوع برخورد با دراویش و بازداشتیهای محیط زیستی رخ داده است. از درون جریان اصلاحات جز معدود واکنشهای فردی برخی اصلاحطلبان، هیچ صدایی درنیامد و بعضا علیه این مطالبات هم موضعگیری کردند.
8- به دلایل پیش گفته معتقدم مشکل جریان اصلاحات به دلیل رویکرد اصلی خود که بازگشت به قدرت است، با جابهجایی و یا حتی حذف چند نفر حل نخواهد شد. جریانی که برای خود حداقلها و خطوط قرمزی ندارد، اگر هم بخواهد توان پیگیری مطالبات مردم و جامعه مدنی را ندارد.
9- 21 سال از آغاز دولت اصلاحات سپری شده و هنوز کسی نمیداند جریان اصلاحطلبی درباره مواردی مانند حجاب اختیاری، حقوق اقلیتهای مذهبی، حق تحصیل بهائیان، حذف ساختارمحور زنان از بافت قدرت و … چه اعتقادی دارد؟ نسبت اصلاحطلبان با حق اعتراض گروههای مخالف اصلاحات و حتی حاکمیت چیست؟
10- تصورم بر این است که تنها دستاورد ادامه راه با جریان فعلی اصلاحات، استمرار روند فعلی بدون کوچکترین اصلاحی خواهد بود. نیاز امروز ایران سربرآوردن جریانی مستقل از مجموعه قدرت و با رویکردی ضدفساد و مطالبهمحور است. جنبش سبز ظرفیتهایی داشته و دارد که هنوز میتوان به آن رجوع کرد.
11- بنابر آنچه گفته شد تنها و تنها به عنوان یک شهروند ادامه همراهی با جریان اصلاحات به سبک و سیاق فعلی را مفید نمیدانم. ضمنا به عنوان یکی از امضاکنندگان نامه صدنفره، همانطور که از ابتدا گفتم امضایم برای اتمام حجت با جریانی بود که 21 سال همراه و همگام آن بودم و امروز دیگر نیستم.»
انتهای پیام
صرف نظر از خط و خطوط سیاسی، به نظر می رسد اینگونه نامه نگاری ها حاصلی بیش از آشفتگی در فضای سیاسی کشور به بار نیاورد. به ویژه اینکه متأسفانه توییتها و مطالب سرشار از بی دقتی (اگر خوشبینانه بنگریم) هستند. به عنوان مثال فقط بند 9 از مطلب آقای کاظمی را می آورم و از دوستان می خواهم از حافظۀ خود یاری گرفته و داوری کنند که آیا واقعاً مشخص نیست جریان اصلاحات یا اصولگرا چه دیدگاهی نسبت به این موضوعات دارند؟
«۲۱ سال از آغاز دولت اصلاحات سپری شده و هنوز کسی نمیداند جریان اصلاحطلبی درباره مواردی مانند حجاب اختیاری، حقوق اقلیتهای مذهبی، حق تحصیل بهائیان، حذف ساختارمحور زنان از بافت قدرت و … چه اعتقادی دارد؟ نسبت اصلاحطلبان با حق اعتراض گروههای مخالف اصلاحات و حتی حاکمیت چیست؟»