گفتوگو با مدیر انتشارات تیمورزاده دربارهی «مهدی خزعلی» [+توضیح]
زهرا منصوری خبرنگار انصاف نیوز: جدال بین مهدی خزعلی و فرهاد تیمورزاده تازگی ندارد، سالها است که آنها بخاطر انتشارات حیان با یکدیگر اختلاف دارند. تیمورزاده مدیر مسوول انتشارات «تیمورزاده» خود را پینوکیویی خطاب میکند که بارها فریب خزعلی را خورده است و میگوید خزعلی همهجا از نام پدرش برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکرده است.
[توضیح در 23 مهرماه: البته در همین مصاحبه وی میگوید که مرحوم آیت الله خزعلی هیچ دخالتی در پرونده اختلافی دو شریک نداشته است.]
انصاف نیوز که پیش از این یکبار در تاریخ 6 اردیبهشتماه در گفتوگویی با خزعلی، روایت او از این اختلاف را جویا شده بود، اینبار میزبان فرهاد تیمورزاده بود تا به سوالهایی دربارهی ادعاهای مطرح شده در گفتوگوی قبلی با مهدی خزعلی پاسخ دهد.
تیمورزاده داستان جعل امضا و اتهام سرقت کتابها را تخیلی دانست و گفت از خزعلی هرکاری ممکن است! تیمورزاده حتی مدعی شده است یک نفر از کارمندان انتشارات، جاسوس خزعلی بوده است و شهادت آنها دروغ است.
[توضیح در 23 مهرماه: در دفتر حیان با شهادتهای مکتوب پرسنل تیمورزاده و مترجمین و شهود تیمورزاده مبنی بر اتهامات وارده به تیمورزاده بودیم و از این شهادتها عکس داریم و همچنین از حکم دادگاه دال بر محکومیت تیمورزاده به جعل، استفاده از سند مجعول و خیانت در امانت عکس گرفته شد.]
مسوول انتشارات تیمورزاده همچنین میگوید هیچوقت از خزعلی عذرخواهی نکرده است و اینکار را نیز هرگز انجام نخواهد داد.
[توضیح در 23 مهرماه: متن اصل صلح نامه با امضای طرفین و صورتجلسهی دادگاه مبنی بر گذشت شاکی (مهدی خزعلی) رویت شد و در متن حکم به گذشت آقای خزعلی پس از جبران خسارات توسط تیمورزاده اشاره شده است.]
در بخشی دیگر ازاین گفتوگو نیز از رابطهی خزعلی با سعید امامی میگوید که حتی خزعلی کتاب امامی را چاپ کرده است. متن کامل گفتوگو با فرهاد تیمورزاده دربارهی چالش با خزعلی برسر انتشارات حیان را در ادامه بخوانید:
«الگوی خزعلی هیتلرو کسلر است»
پیش از اینکه ماجراهای حیان و مسایل مالی پیش آمده با آقای خزعلی را مطرح کنید، او بیشتر در صحنهی سیاسی مطرح بود، چرا پیش از این به این موضوع نپرداخته بودید؟
_ببینید من همیشه این قضایا را مطرح کردهام اما اینکه الان شنیده شده است از اعجاز شبکههای مجازی است. من هرچقدرتلاش کردم تا این آدم را ببخشم، نتوانستم. زیرا هیچ تغییری در مشی و رفتار این آدم ندیدم. بعضی از نوشتههای آقای خزعلی را که بخوانید، متوجه خواهید شد که مطالب و مثالهایی که میزند وهمچنین آنچه دربارهی برادرش [علیرضا] و خواهرانش میگوید خلاف شرع و خلاف اخلاق و جوانمردی است و اسلام آنها را تایید نمیکند. اینکه در پوشش اسلام هرچیزی را بگوییم و به هرکسی یک وصلهای بچسبانیم، اصلا پذیرفتنی نیست.
حداقل درمورد خودم این نکته را میتوانم بگویم که این آدم هرچه مال من بوده را غصب کرده است. یکبار به مزاح به خزعلی گفتم «حداقل از این مال حرام درگلوی زن و بچهات نریز و به آنها خیانت نکن» او در پاسخ به من گفت: «زن و بچهی من اگر مال، مال حرام نباشد از گلویشان پایین نمیرود». خزعلی فقط میخواهد طرف مقابل خود را با هر ترفندی ضایع کند و به هیچ قاعدهای قایل نیست. در واقع الگوی مهدی خزعلی هیتلر و کسلر است، «کسلر» شخصیت سریال پر بینندهای به نام «ارتش سری» بود که برای نجات خود یک سرباز نیمهجان را میکُشد و به شکل یک سرباز در ریل قطار به راه خود ادامه میداد، در واقع این فرد به گفتهی خود خزعلی الگویش بود.
_ تمام برنامههای خود را نیز بر همین مبنا میچیند و به هیچ قاعدهی اخلاقی پایبند نیست. برای او هدف، وسیله را توجیه میکند. او برای موفقیت خود هر کاری میکند. در این میان زن و بچه، دوست، پدر و مادر، هیچکدام اهمیت ندارند. یک زمانی خزعلی خواستگار دختر آقای قرائتی بود و من برای ایشان نامه فرستادم و ماجراهای کلاهبرداری خزعلی را تعریف کردم. خداوند ایشان را خیلی دوست داشت که این شر و فتنه را از سر این خانواده کم کرد.
[توضیح در 23 مهرماه: با توجه به این که خزعلی در سال 65 ازدواج کرده و شکایت مربوط به سال 74 است، این ادعا کذیب به نظر میآید.]
خزعلی با آقای بجنوردی (دائره المعارف اسلامی) نیز گویا در سرمایهگذاری و مشارکت یک سری مشکلات داشتند که به ایشان نیز اطلاع دادم که حیان یک مکان غصبی است.
ماجرا از اینجا شروع شد که در خیابان زرین نعل حوالی میدان شهدا زیرزمینی را به عنوان انبار برای حیان از آقای سیفی که تحصیلات حوزوی داشت اجاره کرده بودیم، خزعلی یک بار چک این آقا را هم خورد [قورت داد]، کارهایی انجام میدهد تا طرف مقابل خود را مرعوب کند.
قرارداد شراکت خود را با خزعلی بهصورت دستی نوشتم حتی به وزات ارشاد نیز نفرستادم، بعد از 6 ماه با مشاهده از نزدیک رفتارهای خزعلی با دیگران پشیمان شدم و گفتم همانجا تمامش کنم. قرار شده بود که 46 درصد سهم خزعلی و 54 درصد برای من و برادرم باشد اما خزعلی آمد و گفت: «رسم رفاقت نیست اگر من جای تو بودم میگفتم 51 درصد برای تو [خزعلی] باشد.»
من به افراد مختلفی بدهکار بودم که خزعلی گفت پاس کردن آن چکها با من است اما نمیخواست اسم چکها عوض شود و دلیلی که میآورد این بود که «اسم پدرم روی چکها برود، زشت است.» حدود 60 درصد از بدهی را مردم در همان شش ماه خواستند و او پرداخت کرد و بقیهی چکها گردن من افتاد.
من از خزعلی عذرخواهی نکردهام
آقای خزعلی در گفتوگویی که با ما داشتند گفتند که شما و برادرتان از او عذرخواهی کردهاید و حتی در برابر او دولا شده اید. در اینباره نظری دارید؟
با وجود همهی اتفاقهایی که بین من و او افتاد، من اصلا چرا باید از خزعلی عذرخواهی کنم، این کاملا دروغ است. اصولا ترفند مهم مهدی خزعلی دروغهای رگباری است. البته او میتواند بگوید سجده کردهام، اما صد سال همچین چیزی در مورد من اتفاق افتادنی نیست.
این ماجرا سر دراز دارد؛ یکبار در گروه تلگرامی ورودیهای 64 پزشکی دانشگاه تهران عصبانی شد و عقدههای خود را بروز داد و به من گفت که تو گدا بودهای و من برای تو کت و شلوار خریدهام!
بنده در ابتدا پیشنهاد شراکت در حیان را به آقای دکتر جعفریان، رییس سابق علوم پزشکی تهران، آقای دکتر محسن تبریزی متخصص چشم و آقای دکتر سید احمدیان معاون بهداشت درمان نیروی انتظامی هم داده بودم و هرکدام به دلایلی اینکار را انجام ندادند. در جریان اختلافات من و مهدی خزعلی، دکتر جعفریان و دکتر سید احمدیان از جزییات مشکلات بین من و او خبر داشتند و حتی آنها نیز فریب ظاهرسازیهای خزعلی را خوردند، چون به آنها میگفت تیمورزاده میخواهد حق من را تصرف کند.
[توضیح در 23 مهرماه: اینها در ماجرای این اختلاف، حَکَمهای منتخب تیمورزاده بودند و به اتفاق حَکَم و نماینده تام الاختیار آقای تیمورزاده، رای بر محکومیت تیمورزاده دادهاند و مدارک در حیان رویت شد.]
همهی این اتفاقها به لحاظ روانی روی من تاثیر گذاشت. وقتی آن جمله را در برگهای نوشتم که در پناه امام عصر همه چیز تمام شد و تسویهی حساب نیز انجام شد، در واقع هیچ کاری صورت نگرفته بود؛ اما یک چیزی در ذهنم بود که باید ثابت کنم همهی اینها اتهام است. در این میان آقای یزدی رییس سابق قوه قضاییه نیز از ماجرا خبردار شده بود و به جناب خزعلی مرحوم نیز تذکر داده بود که «پسرت را جمع کن.»
آیت الله تبریزی مشاور عالی آیت الله یزدی را در مسجدی در تقاطع چهار راه طالقانی و ولیعصر دیدم و در مدرسهی آقای مجتهدی نیز با یکی از پسرهای آقای خامنهای که آنجا طلبه بود ملاقات و صحبت کردم. آن موقع، یعنی سال 74، اصلا گمان نمیکردم که چنین ظلمهایی به این سادگی صورت گیرد. من از ورامین که محل تحصیلم بود، در نماز جمعههای تهران شرکت میکردم و نوار کاستها را میخریدم و نسبت به آقای هاشمی و آقای خامنهای یک حس عجبیی داشتم، اصلا در نظام اسلامی اتفاقاتی اینچنینی را تصور نمیکردم.
آقای علیرضا پارساپور، مدیر گروه اخلاق پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران نیز خزعلی را خوب میشناسد، چون وقتی مامورهای آگاهی به من دستنبد زدند او نیز آنجا حضورداشت.
وقتی برای حیان از وزارت ارشاد مجوز گرفتم، اصلا خزعلی وجود نداشت. البته من با خزعلی همکلاسی بودم. او با سهمیهی خانوادهی شهدا که جز ضعیفترین نمرات هستند به خاطر برادر شهیدش در علوم پزشکی دانشگاه شهید بهشتی قبول شد و به راحتی هم بعد از آن به دانشگاه تهران انتقالی گرفت. من با اینکه جبهه بودم اما وقتی علوم پزشکی تهران قبول شدم با سهمیهی منطقهی محروم شهر خودم قبول شدم و ازسهمیهی رزمندگان استفاده نکردم و رتبهی من ۸۲ منطقه دو شد. در حال حاضر ۴۷درصد از دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه تهران را سهمیهی رزمندگان تشکیل دادند.
آقای خزعلی به غیر از دانشگاه تهران جای دیگری درس خوانده است؟ چون برخی شایعهها شنیده میشود که او در دانشگاه وزارت اطلاعات درس خوانده است؟ شما اطلاعی از این موضوع دارید؟
راستش شنیدهام در سال 63 تکنسین اتاق عمل در تبریز قبول شد اما آن زمان در جبهه بود، من دوست جبههای مشترک با ایشان دارم. او درجنگ بیسیمچی بوده است.
اما اینکه در دانشگاه وزارت اطلاعات درس خوانده است یا نه را نمیدانم. البته او خودش در این مورد مدرس همه است، به عنوان دانشجو قبول نمیکند که به آنجا برود بلکه درآنجا استاد همه است و میتواند به همه درس اطلاعاتی بدهد، خزعلی مادر روباههاست.
خزعلی خودش کتاب سعید امامی [کتاب هویت] را چاپ کرد
آقای خزعلی همیشه ارتباط خود را با شخصیتهای امنیتی انکار میکرده است، ازجمله آقای سعید امامی، شما اطلاعاتی از ارتباطهای ایشان با شخصیتهای امنیتی دارید؟
بیخود میکند که ارتباط خود را با آقای سعید امامی انکار کرده است. اصلا خودش کتاب سعید امامی [کتاب هویت]* را چاپ کرد.
کارشناس پروندهی ما همان کسی بود که کارشناس پروندهی کرباسچی (شهردار اسبق تهران) بوده است. این کارشناس اسم خودش را دکتر گذاشته بود. حالا نمیدانم دکتری دارد یا نه اما اسمش «هادی خلعتبری» بود. عکس خلعتبری وزیر اقتصاد را که در زمان شاه اعدام شده بود در خانهاش در کامرانیه نصب بود. من نمیدانم او چطور کارشناسی بود که در جلسهها با اسلحهی خزعلی بازی میکرد.
خزعلی اسلحه داشت؟
بله. خزعلی ادعا میکرد که عضو نیروی مخصوص است و در واقع کارشناس پروندهی ما عامل آقای خزعلی بود.
خلاصه اینکه او به این خاطر که پسر آیت الله خزعلی بود راحت میتوانست افراد مختلف را ببیند و به راحتی با آقای حمیدرضا قندی که قاضی همان پروندهی ما بود دیدار میکرد. حتی نزد آقای ناصری صالح آبادی که دادستان کل تهران در آن زمان بود هم رفته بود و او هم به رییس آگاهی تهران زنگ زده بود و یک سرگرد به او داده بودند. همهی این کارها ظرف سه_چهار ساعت انجام شده بود! سرگرد ادارهی آگاهی آمد به حیاط همان خانهای که خزعلی میخواست آن را بالا بکشد و من به اتهام کلاهبرداری، سرقت و خیانت در امانت بازداشت شدم. تشویش اذهان عمومی و جعل را نیز به اتهامهای من اضافه کردند.
دربارهی ساختمان حیان چیزی نوشته بودید که آقای خزعلی به دنبال تصاحب این ملک به طرق غیر قانونی است. اما او در گفتوگو با انصاف نیوز این موضوع را رد کرد و گفت این ملک الیالابد متعلق به موجر است. جریان چه بود؟
ورثهی طالب [صاحب ملک حیان] نیز حرف برای گفتن زیاد دارند. آنها وقتی رای دادگاه را دیدند ناامید شده بودند. وقتی ناامیدانه اعتراض کرده بودند قاضی تجدید نظر آدم درستی بود و رای اول را شکست و به نفع ورثه رای داد و حکم تخلیه را صادر کرد. اما باز هم خزعلی آنجا قرار میگذاشت و در ملک غصبی نماز میخواند.
در واقع مالک ملک آنجا را خزعلی دق داد. مالکش پیرمرد نود سالهای بود که وقتی میرفت اجاره اش را بگیرد، خزعلی پولش را نمیداد. این شخص در آن سن، در گرمای تابستان در آن مکان میماند و از آنجایی که آدم مقتصدی هم بود، تشنه و گرسنه میماند، شب حالش بد میشود و به بیمارستان میرود و بعد از آن هم فوت میشود.
حال از اینها بگذریم، من همیشه برای آقای مرحوم مروی [داماد خانوادهی خزعلی] دعا میکنم چون با وجود اینکه خودش را کنار کشید اما در مقاطعی مانند لغو بازداشت موقت من و برادرم کمک کرد. ماجرا از این قرار بود که دکتر پارساپور با آیت الله طاهری خرم آبادی صحبت کرده بود که من بتوانم آقای مروی -داماد آیت الله خزعلی- را ببینم از آنجایی که در سازمان حج با یکدیگر بودند، او نتوانست حرف آقای خرم آبادی را زمین بگذارد. آقای مروی قاضی القضات مملکت بود و همهی مردم را میدید. خزعلی به همه وصل بود؛ اصلا لزومی نداشت که پدرش کاری برای او انجام دهد، آیت الله خزعلی حتی به کسی زنگ هم نزد، مهدی خزعلی فقط از اسم پدرش استفاده کرده است و این بهخاطر بستر بدی است که درجامعهی ما رواج دارد. کافی است پسر فلانی باشی تا دست به سینه روبهرویت بایستند. حالا این آقازادهها عقب رفتهاند و در عوض یک تحفههای دیگری پیدا شدهاند.
فردای گرفتن آن نوشته، وقتی میخواستم به حیان بروم، نگهبانهای بیت پدری خزعلی آنجا بودند و اجازه ندادند که بالا بروم و هرچه داشتم آنجا ماند. به جز یک قرآن جیبی کوچک که آن را پس فرستاد.
من وقتی آن متنها را ضد خزعلی نوشتم خزعلی میگفت حاج آقا ناراحت شده است چون آبروی او را بردهای، یک برگهای آورد گفت اگر آن را بنویسی حاج آقا خیالش راحت میشود. متنی با این مضمون که «امروز در ساعت و تاریخ فلان کلیه حق و حقوق خود و برادرم را به فلانی واگذار میکنم و تسویهی حساب نیز صورت گرفت.» اینرا یک آدم عاقل انجام میدهد یا یک آدم احمق؟! اما من انجام دادم!
[توضیح در 23 مهرماه: آقای خزعلی این مطلب را کذب محض میداند و برگه مبایعه نامه و صلح نامه به رویت انصاف نیوز رسید ]
شما باید در فضای آنوقت باشید که من تمام تلاشها را کردم، هرروز آقای قندی من را به عنوان متهم میکشاند با مامور آگاهی آن جا بروم و از آنجایی که با دزدها سروکار داشت رفتار خوبی نداشت، اما از طرف دیگر خزعلی میآمد و با آقای قندی نسکافه میخورد و ما هم پشت در میماندیم.
[توضیح در 23 مهرماه: مهدی خزعلی در این باره میگوید که کذب محض است. بدیهی است که قاضی تحقیق در پرونده کیفری، شاکی و متهم را جدا ببیند و نمیتوان نشانی مخفیگاههای کتب مسروقه را در حضور متهم اخذ کند.]
سال ۷۴ که بازپرس پرونده [قندی] قاضی شده بود، کتابها و حسابهای ما توقیف شد و چکها برگشت میخورد. دستخط آقای خلعتبری [کارشناس] را دارم، ایشان نوشته است «اگر طلبکاران حیان در جلسهی فلان در تاریخ فلان و چاپخانهی فلان نیایند، به منزلهی این است که از اینجا هیچ طلبی ندارند.» این را یک کارشناس مالی گفته است. آیا این سخنان در حد یک کارشناس مالی است؟
[توضیح در 23 مهرماه: بنا بر روال قانونی، کارشناس برای احصاء مطالبات مهلت تعیین میکند تا همه مدعیان بیایند.]
یک روز در مجتمع قضایی سر چهاراه گلوبندک قاضی ساعت ۱۱ مرا دعوت کرده بود که نظر کارشناس را ارایه کند، البته کارشناس خیلی بیسواد بود و هیچچیز متوجه نمیشد. قاضی متن 20 صفحهای کارشناس را به من داد و اجازه نداد تا از نامه کپی بگیرم! و مجبور شدم نکات مهمش را در آن وقت کم دستنویس کنم. اینکه من کتابهایی را به کتاب فروشیهای مختلف داده بودم و بعدا آنها چک میفرستادند، این را خیانت در امانت حساب کرده بودند! درحالی که در آن زمان این شکل از معامله در این صنف کاملا طبیعی بود.
[توضیح در 23 مهرماه: اقرار کارمندان همکار آقای تیمورزاده در حیان مبنی بر سرقت کتابهای حیان و کندن جلد و شناسنامه کتاب حیان در زیر زمین انتشارات تیمورزاده در نیمه شب رویت و عکسبرداری شد.
«خوش بگذرد!»
نامهی کارشناس خیلی تعجب آور بود چون هیچ مسالهای نبود و فقط من گفته بودم دیگر نمیتوانم با آقای خزعلی همکاری کنم. البته همهی اینها برای من درس بزرگی بود. حالا من که در چهارراه گلوبندک پس از خروج از دادگاه منتظر تاکسی بودم خزعلی از پشت سر من رد شد و گفت خوش بگذرد! در آن زمان من متعجب شدم که چرا اینطور گفت در واقع باید میگفت خوش گذشت.
میخواستم وارد کتاب فروشی شوم که مامورها به جرم چک برگشتی مرا بازداشت کردند، حالا هیچ حکم جلبی را نیز به من ابلاغ نکرده بودند و اصلا جای من مشخص است و مجهول المکان نبودم و برای چک آن شرخر میخواستند من را بازداشت کنند. در واقع برای حسابی که مسدودی آن به دست قاضی بوده است. شرخر مدام از من میخواست که او را ببخشم و میگفت هیچکارهام. وقتی از او خواستم حالا که میخواهد ببخشمش، رضایت دهد، گفت: «اجازه ندارم رضایت بدهم». بعد از دو سه ساعت معطلی گفتند باید بازداشت شوی و هیچگونه وثیقهای را هم قبول نکردند. تا اینکه دکتر فلاح با معاون کلانتری صحبت کرد و اسم سردار نقدی را آورد.
میدانید این اسمها هستند که باعث بازداشت و آزادی یک نفر میشوند. در نهایت با کفالت آزاد شدم؛ اما شنبه صبح قرار شد دوباره به کلانتری مراجعه کنم.
بعدها خزعلی ماجرا تعریف کرد. آدمهای خلافکار گاهی از اینکه دست گل خود را تعریف کنند لذت میبرند. از اینرو بعدا گفته بود که برای نگه داشتن من در بازداشتگاه با رییس کلانتری هماهنگ کرده است اما رییس کلانتری به گشت رفته بود و معاون کلانتری هم با خودش گفته بود «قضیهی چک ساده است و هر دو طرف هم دکتر هستند. اسم سردار نقدی نیز که آمده است کفالت میگیرم تا تمام شود برود چرا باید بازداشتگاه را پر کنیم؟»
[توضیح در 23 مهرماه: به گفتهی آقای خزعلی، کسی که قانون چک بلامحل را میداند، میفهمد که کلانتری حق کفالت و ضمانت گرفتن ندارد و متهم را باید جلب و به دادسرا ببرد، حال اگر معاون کلانتری خلاف کرده و بلاوجه متهم را آزاد کرده، محل تامل است.]
بعد از آن ما به خانهی دکتر پارساپور رفتیم. خزعلی از بس کینهای است خواب به چشمش نیامده بود و به خانهی ما رفته بود و صاحب خانهی ما را بیدار کرده بود و وقتی فهمیده بود من آنجا نیستم. خانهی باجناقم را هم که در فخر آباد بود بلد بود. ماه محرم بود و پرچمهای عزاداری وصل بوده و باجناقم به خزعلی گفته بوده: «از این پرچمها خجالت بکش» و او هم پاسخ داده: «من بهخاطر این پرچمهاست که دارم اینکار را میکنم.» مدلش این است! خزعلی ظلم میکند اما از امام حسین مایه میگذارد.
شنبه صبح شد و حسابهای ما نیز بسته بود. دکتر فرهاد میثمی از بانک 700 هزار تومان – معادل مبلغ چک – به شعبهی دادگاه آورد، من رفتم به قاضی گفتم حسابهای من توقیف شده است، اما الان با پول اینجا هستم. چرا بدون احضار من، حکم جلب صادر شده است. قاضی گفت سر آنها شلوغ است و شاید نفهمیدهاند. معلوم بود که قاضی خبر ندارد. بحث مالی و چک با پول باید برطرف شود و بازداشتی در کار نیست. دکتر میثمی با پاکت پولهایش برگشت. آقای کارشناس در گزارشهایش گفته بود تیمورزاده با من در جریان کارشناسی همراهی نمیکند؛ اما من تلفنهایش را ضبط کردم و دستخط دارد که یک روزهایی نوشته است اصلا با من کاری ندارد اما باز هم اینها را گفته بود. قاضی به استناد حرف کارشناس من و برادرم را بازداشت موقت کرد البته بازداشت موقت به این سادگیها تمام نمیشود. به نظرتان ممکن است من از این آدم معذرت خواهی کنم؟
مدیر مسوول حیان من بودم و اختیارش را داشتم
مسالهی دیگری که آقای خزعلی مطرح کرده بود این بود که شما جلد تیمورزاده را به جای کتابهای حیان زدهاید. حرفی دارید که مطرح کنید؟
اصلا چنین قضیهای نبوده است. حیان برای من و برادرم بوده است و من مدیر مسوول آن بودم و هر تصمیمی دربارهی آن میتوانستم بگیرم. ما قراردادهایی داشتیم که چون به دست طرف دیگر قرار نرسیده بود فسخ کردند و آنها در جای جدید قرارداد جدید بستند و مثل همین الان که من بعضی از قراردادها را با انتشارات طبیب که 80 درصد برای همسرم و 20 درصد برای من است میبندم. اینکه سرقت نیست.
[توضیح در 23 مهرماه: شهادت کارمندان بر سرقت کتب حیان و کندن شناسنامه در زیر زمین دفتر تیمورزاده در اختیار انصاف نیوز است و دستخط آقای تیمورزاده که در دادگاه نوشته است: «من همه قراردادهای حیان را فسخ کردم و حیان هیچ قراردادی ندارد بجز بدهیها»”به رویت رسید.]
گویا حتی کارمندهای شما شهادت دادهاند که کتابهای حیان را به سرقت بردهاید؟ درست است؟
چون آنها نیز تطمیع شده بودند و همهی آن افراد به آگاهی کشانده شده بودند. حتی یکی از آن افراد گماشتهی خزعلی بود. شهادت این افراد چیزی را تغییر نمیدهد زیرا مدارکش هست که قرارداد آن فسخ شده است و فعالیت حیان متوقف شده بود.
خزعلی از من چک سفید گرفت
آقای خزعلی ادعا کرده بودند که شما امضایش را به عنوان شریک جعل کرده و از بانک وام گرفته بودید؟
این ادعایی است که او نتوانست ثابت کند. در واقع ما باید یک وام تبصره سه از بانک صادرات میگرفتیم و من فرم بانک که یک قسمتی از آن مربوط به قسمت شریک است را به او دادم و او فرم را از من گرفت و بعد آن برگه را امضا شده به من تحویل داد، حالا چه نقشه ای داشته است نمیدانم. ممکن است فرم را شخص دیگری امضا کرده باشد، چون هیچ کاری از او بعید نیست. مثلا یک روز به من گفت من به اسم تو حسابی را باز میکنم این چکها را امضا کن و خودم حساب را پر میکنم. در این دوره زمانه هیچکس اینکار را نمیکند اما من قبول کردم . هنوز حساب را باز نکرده بود که گفت دو تا چک سفید امضا به من بده، حالا من اصلا قضیهی چکها را فراموش کرده بودم غافل از اینکه این اصلا ترفند خزعلی بوده است که چک سفید بگیرد و تهدید کند و به همین دلیل این ماجرای جعل امضا از این آدم بعید نیست و ممکن است که کارشناس خط را خریده باشد زیرا او مدعی شد که این امضای خزعلی نیست.
آن وامی که از بانک صادرات گرفتیم، صرف چاپ کتاب در حیان شد و خلافی صورت نگرفت. در مسایل کیفری باید قصد و نیت مجرمانه وجود داشته باشد و که فرد آن کار را به آن نیت انجام داده باشد در غیر اینصورت مجرم محسوب نمیشود.
من 5 – 6 میلیون تومان از آن وامی که گرفتیم را پرداخت کردم و بعد خزعلی در رودربایستی با آقای دکتر سید احمدیان (معاون فعلی بداشت ناجا) قرار میگیرد و یک چک مجدد صادر میکند که نشان میدهد پرداخت وام برعهدهی انتشارات حیان است.
اما از آنجایی که بانک قرارداد را با من بسته بود و پشت سفتهها را برادر و پدر همسرم امضا کرده بودند بانک صادرات کماکان مبلغ وام را از من مطالبه میکند و خزعلی دو سال بعد با حیله همان چک را از اداره حقوقی بانک صادرات پس میگیرد.
خزعلی روزهی خشک گرفت؟ در واقع غلط کرد!
شما گفته بودید که آقای خزعلی از اوین استوری فرستاده است اما ایشان در جواب شما گفتهاند به جزیرهی مینو رفتهاند تا خاطرات جنگ را زنده کنند؟
ببینید الان خزعلی در سرای قلم برنامهای برای عید قربان برگزار میکند البته من نگفته بودم استوری اما او عکس خود را در حال نوشیدن «مای لگاح» با لبخند ژکوند درحالی که پا روی پای خود انداخته است منتشر میکند و مثلا میخواهد بگوید خیلی خوش است. آن موقع داستان مرتضوی نیز تازه اتفاق افتاده بود تصمیم گرفته بود با چندتا جمله دل خودش را خنک کند. آخر این چطور زندان رفتنی است؟
[توضیح در 23 مهرماه: خزعلی بعد از فوت مادر آزاد شده بود و نوروز به مناطق جنگی رفته بود؛ این حرف خلاف واقع است، چون او زندان نبوده است.]
آن بدبخت ستار بهشتی که مادرش هنوز عکسش را در دست میگیرد او یک هزارم درصد خزعلی کاری نکرده بود. اما خزعلی در هر نقطهای و هرجایی هرکاری کرده است. مثلا در نمایشگاه کتاب میآید بدون اینکه حقش باشد یک فضایی را اشغال میکند، معاون و رییس حراست نمایشگاه وقتی به خزعلی اعتراض میکنند او به گوششان سیلی میزند البته این قضیه برای 7-8 سال پیش است، الان دیگر نمیتواند از اینکارها انجام دهد. این نشانهی یک بیماری در داخل نظام است.
[توضیح در 23 مهرماه: خرعلی میگوید که وزیر ارشاد فعلی رسما از حیان بابت بستن غرفه عذرخواهی رسانهای کرد.]
در داخل نظام نباید کسانی که به بیبیسی و VOA وصل شدند حریم امنیتی پیدا کنند، و هر غلطی خواستند بکنند. این غلط است. مساله این است که چطور یک نفر میتواند این همه برعلیه پایههای نظام صحبت کند و راست راست نیز بچرخد. یا مثلا میگویند مهدی خزعلی روزهی خشک گرفت در واقع غلط کرد؛ من او را میشناسم. البته این آدم آنقدر شیفتهی قدرت است که حاضر است به جان خودش صدمه بزند. بعضیها دراین میان میگویند «بروید از او یاد بگیرید، طرف تخصص چشم دارد و میتواند ماهی صد میلیون تومان درآمد داشته باشد، اما میآید به خاطر من و تو مبارزه میکند». اینها برای کم تجربگی است چون اصلا ایشان تخصص چشم ندارد و کاملا غیرقانونی به بیمارستان فارابی رفت و چشم پزشکی خواند.
خزعلی میخواهد رییس جمهور شود
خود خزعلی دربارهی حضورش در بیمارستان فارابی نوشته بود که سهمیهی ریاست جمهوری بوده است. آنموقع هنوز با قسمت فناوریهای ریاست جمهوری ارتباط داشت و آنجا بود. من نیز یک مدتی به عنوان دورهی سربازی بعد از دورهی پزشکی به آنجا رفتم، هنوز این اختلاف ایجاد نشده بود و خزعلی من را معرفی کرد و آنها هم به عنوان اینکه این آدم [تیمورزاده] آدم توانمندی است من را جذب کردند. البته در نهایت نیز هیچ اتفاقی برای سربازی من نیفتاد و من آن را با مبلغ یک میلیون و دویست هزار تومان خریدم.
نکتهای که در مورد این مقطع وجود دارد این است که آقای سجادی رییس آنجا بود (سجادی، سفیر سابق ایران در مسکو) و خزعلی خیلی سعی میکرد جای سجادی بنشیند و رییس دفتر فناوری شود و پله پله بالا رود. اگر الان از خزعلی بپرسید فرد اصلح برای ریاست جمهوری کیست میگوید خودم و تمام هدفش هم این است. من که هیچ دل خوشی از احمدی نژاد ندارم زیرا سیاستهای بچگانهی احمدی نژاد لطمات فراوانی وارد کرد، ولی با اینحال اگر مجبور شوم بین او و خزعلی یک نفر را انتخاب کنم بلاشک میگویم احمدی نژاد.
احمدی نژاد یک ریزه مسایل اخلاقی را رعایت میکند اما خزعلی هیچ چیزی برایش مهم نیست و شیفتهی قدرت است.
در هفتههای اول این پرونده، من با وساطت آقای طاهری خرم آبادی، با آقای مروی در کاخ دادگستری دیداری داشتم و برای او ماجرای حیان را تعریف کردم، آقای مروی سرخود را بلند کرد و گفت پس آقا مهدی کجا بودند؟ گفتم هیچی همکلاسی ما بودند و بقیه داستان را که تعریف کردم آقای مروی تلاش خود را در جهت ختم پرونده انجام داد. اما آقای مروی تحت فشار همسرش که خواهر خزعلی بود قرار گرفت و مجبور شد از این پرونده کنار بکشد. نه که بخواهد از من دفاع کند بلکه جلوی هجمهها به من بی دفاع را میگرفت و به من گفته بود که از قاضی پرونده شکایت کن تا عوضش کنیم زیرا آقای قندی [قاضی پرونده] از خزعلی واهمه داشت و جرئت نمیکرد هیچکاری بدون نظر او انجام دهد. آقای مروی بعد از شکایت من به معاون دادستان انتظامی قضات تلفن زد و من وقتی که معاون دادستان را دیدم او فکر میکرد خزعلی هستم و اشتباهی فرمایشهای آقای مروی را متوجه شده بود و وقتی فهمید من آن شخص دیگر هستم کلا سرد شد.
در این اثنا بود که آقای مروی خود را کنار کشید و قاضی وقتی برای من رای صادر میکرد در واقع در مورد متهمی بود که از خود قاضی شکایت کرده بود. قاضی پرونده از 5 اتهام سه تای آنرا تبریه کرد و برای دوتای آن جریمهی نقدی در نظر گرفت و میخواست که به من ابلاغ کند و تلاش میکرد تا مرا متقاعد کند که در شرایط فعلی بهترین کمک را کرده است.
[توضیح در 23 مهرماه: قاضی، تیمورزاده را به جعل، استفاده از سند مجعول و خیانت در امانت محکوم کرد و طبق حکم، با توجه به گذشت شاکی و جبران خسارت توسط متهم تخفیف قائل شده است. ]
بعد از حدود دو سال پسر حاج آقا مروی با من تماس گرفت و گفت حاج آقا میخواهد شما را ببیند و بعد از کلی اصرار قبول کردم و سپس متوجه شدم خزعلی کلاه حاج آقا را هم برداشته است.
در ملاقاتمان، آقای مروی حدود سه ساعت در تبرئهی رفتار خود در کنار کشیدن از پرونده صحبت کرد و گفت من از آقای سلیمانیفر شنیدم که به شما ظلم شده است، شما بیا از خزعلی شکایت کن و اگر بخواهی من نیز شهادت میدهم. شکایت را تنظیم کردم و به رییس مجتمع قضایی شهید بهشتی زنگ زد و رییس مجتمع من را به مشاورش ارجاع داد و مشاورش به من گفت «چرا میخواهی شکایت کنی؟ تو مطمئن هستی که او واقعا شهادت میدهد؟ آنها آدمها را هل میدهند وسط و تماشا میکنند.» من هم رفتم تا دربارهی شکایت فکر کنم و از شکایت کیفری صرفنظر کردم.
[توضیح در 23 مهرماه: سلیمانی فر حَکَم و نماینده تام الاختیار تیمورزاده بوده است و نامهای در سه صفحه در محکومیت تیمورزاده نوشته است که تصویر آن در انصاف نیوز موجود است.]
من همان پینوکیو هستم!
داستان زندگی من دقیقا مثل کارتون پینوکیو است. زمانی که کارتونش را میدیدم حرص میخوردم مگر میشود آدم آنقدر احمق باشد که مدام گول بخورد من که روبروی شما نشستهام همان پینوکیو هستم. همهی حماقتها را مقابل این روباه مکار انجام دادهام، همین آقا که میگوید من جلویش دولا شدهام در دفترمن در سال ۷۷ اشک تمساح ریخت که «من میدانم در حق تو ظلم کردهام اما کارهایم جور نمیشد چون وام یک میلیاردی از صندوق انصار را به من نمیدادند».
[توضیح در 23 مهرماه: خزعلی در این باره گفت: کذب محض است، وام میلیاردی دروغ است و اساسا چه ربطی میتواند داشته باشد به شکایت کیفری از تیمورزاده! مخاطب آسمان و ریسمان میبافد! ]
حتی تا جایی که من خبر دارم خزعلی حداقل تا 3-4 سال پیش هنوز وام سیصد میلیونی خود را که در سال ۷۶ یا ۷۵ از بانک رفاه گرفته بود پس نداده بود. وثیقهی آن وام کتاب بوده است که بخشی از آن کتابهای غصبی برای انبار «زرین نعل» بود و سهم من نیز بین آنها بوده است. خزعلی میگفت «کتابها را بفروش، تنها دغدغهی من الان تویی! از من بگذر!». حتی برگهی زمین کلاردشتی را هم به من داد که دو میلیون تومان بیشتر نمیارزید و بعدا کاغذش را از من پس گرفت و معلوم نیست از چهکسی آن را بلند کرده بود، البته بعدها فهمیدم همهی این اشک تمساح ریختنها یک دلیل داشت، آن مشاوری که داستان پیشنهاد شکایت و پشتیبانی اقای مروی را از من شده بود و گفته بود که اعتماد نکنم، شده بود رییس شعبهای که پروندهی دعوای دیگر خزعلی به آن منتقل شده بود و داستان شکایت را فهمیده بود. درواقع احساس خطر میکرد، مثل اشکانیها که با همسایهی غربی صلح میکردند و با شرقی میجنگیدند و دوباره به سراغ غربیها میرفتند.
سال ۸۸ خزعلی معاند نظام بود اما سال ۷۷ نه!
آقای خزعلی در واکنش به صحبت شما مبنی بر نسکافه خوردنش با سعید مرتضوی، گفته بود که آقای مرتضوی اگر با من دوستیای داشت سال ۸۸ برای من ۱۵ سال حبس نمیبرید. شما نظرتان چیست؟
سال 76 پروندهی من به مرتضوی ارجاع شد و جوانک یزدی ژست قاضیهای جدید را گرفت، گفت «من پروندهات را میبینم بهت خبر میدهم». در نهایت با من هیچ صحبتی نشد و قرار منع تعقیب برای خزعلی صادر شد.
چرا سال ۸۸ مرتضوی برای خزعلی ۱۵ سال حبس برید؟ دلیلش این است که آن سال ۷۷ بود و این سال ۸۸ است. خزعلی الان معاند نظام است اما آن موقع معاند آدمهایی مثل من بود. مرتضوی با خزعلی رفیق نزدیک که نبوده است، او خزعلی پسرآیت الله خزعلی را میدیده است که عضو فقهای شورای نگهبان است و به قول مهدی خزعلی پدرش شخص دوم مملکت به حساب میآید. آقای دکتر پارساپور به من میگفت منظورش از شخص دوم مملکت بعد از آقا امام عصر است.
[توضیح در 23 مهرماه: خزعلی میگوید: هر بچهای میفهمد که شخص دوم مملکت رییس جمهور است، این آقا دروغ سازی هم بلد نیست! ]
وقتی در دادگاه تجدیدنظر از مهدی خزعلی پرسیدند که پول را چگونه دادهای؟ خزعلی گفت به او دلار دادهام و از آقای سیفی دلار گرفتهام و حتی چکهای آقای سیفی که معادل سیصد هزار دلار بود را هم قورت داده بود.
در ماجرای مشترک من با خزعلی و دکتر میثمی، خزعلی نقشه کشید که من را به اتهام یک چک بازداشت کنند؛ یک روز علیرضا، پسر دیگر آیت الله خزعلی که بسیار مودب بود، به دنبال من آمد که کار بازداشتم تمیز انجام شود و من به بازداشتگاه بروم و در کلانتری بمانم. پنجشنبه من را میخواستند بازداشت کنند که سیستم قضایی بعدش تعطیل است. مجبور هستند طرف را دو روز در بازداشتگاه نگه دارند و این شگرد خزعلی است.
[توضیح در 23 مهرماه: در حکم دادگاه، تیمورزاده به جعل و استفاده از سند مجعول محکوم شده است و در تجدید نظر اشاره شده است که «باتوجه به گذشت شاکی و جبران خسارات و این که این جرایم قابل گذشت است …»]
*هویت: کتابی که شرح برنامهی هویت پخش شده از صدا و سیما در سال 1375 بود و در انتشارات حیان با مقدمهی مهدی خزعلی در تایید آن منتشر شد. برنامهی هویت، حاوی اعترافات تلویزیونی برخی زندانیان سیاسی بود که از سعید امامی و حسین شریعتمداری به عنوان تهیهکنندگان آن نام برده شده است.
بیشتر بخوانید:
مهدی خزعلی، قاضی مرتضوی و انتشارات تیمورزاده
چالش تیمورزاده و خزعلی بر سر انتشارات حیان
حلالیت مهدی خزعلی از رضا پهلوی: آپارتمان ۲۰۰ متری را حلال کن! [+توضیح]
[توضیح انصاف نیوز در 23 مهرماه: چند روز پس از انتشار این خبر، خبرنگار و سردبیر انصاف نیوز به دعوت آقای مهدی خزعلی در دفتر او حاضر شدند و ضمن شنیدن توضیحاتی دربارهی ادعاهای مطرح شده در این مصاحبه و یادداشت سیدمهدی صدرالساداتی (لینک)، اسنادی را مشاهده کرده و از آنها تصویربرداری کردند. توضیحات مرتبط با هر ادعا بعد از هر پاراگراف با رنگ قرمز به متن اضافه شده است.]
انتهای پیام
من نميدانم دعواي بين اين آقا و آقاي خزعلي چيست، منتها خود اين آقا در مطالبش ميگويد که همه عالم و آدم از خزعلي حمايت ميکرده اند، از کلانتري تا قاضي تا کارشناس و … ، خب اگر اين جناب تيمورزاده حقي داشته ، يک نفر نبوده که بنفع ايشان شهادتي بدهد!!؟ ضمنا” ايشان که خودش را مشابه پينوکيو ميداند، اطلاع دارد که چرا دماغ پينوکيو اغلب دراز ميشد!!؟
من نه خزعلی را میشناسم ونه ایشان را ولی اینکه شما با خزعلی دشمنید حرفی توش نیست علتش نمیدونم . اما بنظرم خزعلی اگر اهل فسق و فجور بود نباید خودش با حکومت در می انداخت. اگر با حکومت همراهی میکرد که بیشتر میتونست رانتخوای کند؟ نظر شما چیست؟
جعل اسناد ، جعل عنوان ، استفاده از سند مجعول ، سرقت ، صدور چك بلامحل ، تصرف عدوانى ، تهديد ، كلاهبردارى ، خيانت در امانت و و و !
بيش از ده عنوان اتهامى به خزعلى و چند تن از مقامات سابق و لاحق ! بدون ارائه هرگونه دليل و مدركى ! انضافاً خيلى جرات داريد !
كاش مخاطبان انصاف حكمت كارهاتون رو مى فهميدند !
تا خود اقای خزعلی جوابش را نداده نه ما میتونیم داوری کنیم نه شما اصلا چرا باید باور کنیم حرف دوطرف را مخصوصا در همان دوره که ناشران مینالیدند از نشر و چاپ چرا اینها اینقدر دنبال نشر بودند که گویا اینها مشکلات ناشران دیگه را نداشتند و انقدر کارشان سکه بوده که اینطور همدیگه را محق میدونن وشاکی از هم شاید از جایی حمایت میشدند وگرنه سغر کرده های این حیطه بسیارند
جناب دکتر حرفات بی منطق و حساب است. جو گیر نشو به یه آدم تهمت بزن . خزعلی اگه مثل برادرش میرفت تو سیستم 100برابر گیرش میومد
شما وامثال شما نتیجه حماقت بار ما مردمی هستید که […]. شما فرزندان همان فوسیل ها هستید که از راه های غیر انسانی به دانشگاه وپس از آن به امکانات مملکتی رسیده اید و حال بسان حیوانات وحشی برای تقسیم باقی مانده غنائم به جان هم افتاده اید . امیدوارم که تا آن زمان که مادران داغدار سر از سجاده ها بردارند ، شما زنده باشید در و دادگاهی عادلانه محاکمه شوید تا بدانید سیه روزی ملتی چه دردناک است . اوس کاظم بنا بیست شهریور سال نود وهفت
حدس میزدم که شما ( که به شما تا حدودی حق می دهم ) توان چاپ مطلب نوشته شده مرا در رابطه با این مصاحبه و افراد دخیل در آنرا ، نداشته باشید . اما شهامت این کار را هم ندارید که علت آنرا ( فقط برای حفظ حرمت خودتان هم که شده بود !!! ) عنوان نمائید . اوس کاضم بنا
خودش جواب خودش را داه… ما مردمی هستیم که جلو اسم ها خم می شویم…. منتها ایشان از بین ما مردم ، خیلی بیشتر دولا شد اند. چون طمع و عجله بیشتذی برای ترقی از نردبان خزعلی را داشته اد.