حملهی تند خوشکوشک به کتاب نیمه تمام عبدالله شهبازی
«اکبر خوشکوشک» از نیروهای سابق وزارت اطلاعات که در ماجرای پروندهی قتل های زنجیره ای در مقطعی یکی از متهمان آن پرونده بود، به کتاب نیمه تمام «عبدالله شهبازی» واکنشی تند نشان داده و نوشت: «مردم آگاه هستند و اجازه به لجن پراکنی این تودهای مخبر منبع جاسوس نخواهند داد و انشاالله فیلمها و نوارهای ایشان پخش خواهد شد».
به گزارش انصاف نیوز، خوشکوشک که از مدافعان سعید امامی است و جریان رقیب او را مقصر ماجرای قتلهای زنجیرهای میخواند، دربارهی انتشار اینترنتی کتاب نیمه تمام عبدالله شهبازی، در اینستاگرام خود نوشت:
«سلام دوستان عزیز و گل. من امروز رفته بودم برای مراسم خاک سپاری پدر برادر عزیزم حاج حمید سرمدی از دوستان و همکاران دوران انقلاب و ارزشی. در حال آوردن مرحوم بودند که در تگلرام دیدم یکی از دوستان کتابی ۱۹۰ صحفهای اینترنتی از یک ضدانقلاب تودهای که مدتها در زندان بود و بعد قول داد همکاری کند همه و هر کس را که در حزب منحله توده بود بعضیها که کادر فعال بودند و بعضی روی اشتباه احمقهای این حزب شیطان بودند این خائن و وطن فروش که باعث شد چندصد نفر از دین خارج و به حزب توده وابسته بشوند و خیانت بکند مانند ناخدا افضلی و بقیه و از خط فکری اربابش کیانوری و بقیه برای شوروی سابق جاسوسی و جنایت و خیانت میکردند.
ایشان همان عبدالله شهبازی هست که در مسائل قتلهای رنجیرهای برای سرپوش گذاشتن به روی جنایت و شکنجهی بعضی از مدیران وزارت اصلاعات که دستگیر شده بودند شروع کرد یک کیس بنام اسراییل و بهایت درست کردن و انحراف از قتلهای زنجیرهای را داستانهای فروانی سرودن و عاملین شکنجه و قتلها را تبرئه و شکنجه شدهها را عامل اسراییل و به بهایت چسباند.
ایشان الان با این کتاب ۱۹۰ صحفهای اینترنتی و ادامهی آن دارد کیس را کستردهتر میکند و میخواهد مسایلی چون مذاکرات هستهای و مسائل اقتصادی را [به آنها بچسباند و] دوباره یک تحلیل خائنانه را به خورد جامعه بدهد.
عبدالله شهبازی از منابع و مخبر وزارت اصلاعات است و مقاله مینویسد. همیشه نهار را در موسسهی مطالعاتی وزارت در اختیار افرادی با تفکر بسیار خواست [احتمالاً «خاص» منظور است] هست و الان چون شکنجهگر پروندهی قتلهای زنجیرهای … کوچ کردهاند البته بهترین همکاری را عبدالله شهبازی با کیهان مخصوصآ آقا حاج حسین شریعتمداری دارد.
عبدالله شهبازی یک انسان بی هویت تودهای تواب برای یک زندکی کردن دست به هر لجن زاری میزند و بر علیه دولتهای اصلاحات و اعتدال برای براندازی کار میکند. در زندان دیگران با ایشان برخورد میکردند، این خائن فکر میکرد که اینها مرحوم سعید امامی هستند که بدترین و کثیفترین تهمت را به مرحوم سعید امامی زد.
عبدالله شهبازی و اربابانش بدانند که داستان سرایی بنام اسراییل و بهایت ساخت و پرداخت ایشان با همکاری جناح همهخواهشان هست. مردم آگاه هستند و اجازه به لجن پراکنی این تودهای مخبر منبع جاسوس نخواهند داد و انشاالله فیلمها و نوارهای ایشان پخش خواهد شد.
این عکس برادرانِ شهیدم است که سالگرد یکیشان ۳۲ سال پیش شهید شدن را گذاشتم تا عبدالله شهبازی و اربابان لجن پراکنشان بدانند آیا میشود از یک خانواده هفت نفری که دو شهید سه جانباز و خدمتگذار انقلاب که از فقیرترین قشر جامعه بودند، میشود جاسوس اسراییل یا بهایی باشند یا این دلقک تودهای جاسوس بیدین هم زمان شاه عامل ساواک بوده است هم بعداز انقلاب از ترس اعدام، شد برعلیه خادمین نظام مقدس اسلامی».
ماجرا چیست؟
چند روز پیش عبدالله شهبازی، که به پژوهشگری در تاریخ شناخته میشود، در کانال تلگرامی خود نوشت:
«شبکه خرابکار و بغایت مفسدی که سالهاست در دستگاه قضایی و اطلاعاتی لانه کرده، و عوامل خود را بتدریج در مناصب خرد و کلان کاشته، و از دو اهرم قوه قضائیه و دستگاه اطلاعاتی- امنیتی، و نهادهای مشابه، برای ایجاد آشوب و نارضایتی و اشاعه فساد استفاده میکند، مدتی است مجدداً مرا، از طریق پروندهسازیهای سخیف، زیر فشار شدید قرار داده است.
تاکنون به خاطر مصالح ملی سکوت کردهام چون احساس میکردم میخواهند، از طریق آزار و «تحریک»، مرا به «عصیان» سوق دهند و از توان قلمی و اطلاعات من نیز برای اشاعه تصویر «فساد» و به تبع آن ترویج نارضایتی در جامعه بهره برند؛ سناریویی بسیار گسترده که برای فروپاشی ایران طراحی شده و این روزها با جدیت اجرا میشود.
هر چه بر من بگذرد مهم نیست. در طول زندگی ۶۳ سالهام سختتر از این روزها را تحمل کردهام. مهم این است که سرانجام، پس از ۲۵ سال تحقیق برای شناسایی شبکه فوق، و خاستگاه و مکانیسم عملکرد آن، که خشم و کینه آنان را علیه من برانگیخته و از هیچ کاری بر ضدم کوتاهی نکردهاند، اکنون یقین دارم این «شبکه» خیلی زود رسوا و متلاشی خواهد شد و عوامل آن، حتی در سطوح پائین، لطمات سنگین خواهند خورد. انشاءالله
افتخار میکنم و شاکرم که نامم در زمره معدود کسانی ثبت شود که سالیان مدید سختترین فشارها را، به خاطر تحقیق درباره «حقیقت»، متحمل شدند و از همه چیز خود مایه گذاشتند».
شهبازی سپس با توضیح این که «برای اینکه دوستان بدانند منظورم کدام «شبکه مافیایی» است، فعلاً این متن کتاب ناتمامم را بخوانند. شاید وقایع اخیر خیری است که سبب شود آن را تمام کنم»، فایل پیدیاف 195 صفحهای را منتشر کرد که نام آن «سرویسهای اطلاعاتی فرقههای رازآمیز و ایران» است.
البته آن طور که در ابتدای آن نوشته، تاریخ درج شده در این کتاب به مهر 1389 برمیگردد، یعنی 8 سال پیش.
بخشی از محتوای کتاب شهبازی
در بخشهایی از کتاب نیمه تمام عبدالله شهبازی که فایل آن را منتشر کرده، به ماجرای قتلهای زنجیرهای پرداخته شده و اتهامات زیادی به «سعید امامی» در آن ماجرا و چند ماجرای دیگر زده شده است. خوشکوشک در مصاحبههایی در گذشته از جمله مصاحبه با انصاف نیوز، سعید امامی را در آن ماجرا مقصر نمیدانست. [لینک]
بخشهایی از کتاب شهبازی که به سعید امامی مرتبط است را در زیر میخوانید:
«… «سیس» همان سازمانی است که سعید امامی، معاون امنیت وزارت اطلاعات (1370 -1375) که در ماجرای «قتلهای زنجیرهای» نامش بر سر زبانها افتاد، پس از اخذ دیپلم و سفر به ایالات متحده آمریکا (1355) برای ادامه تحصیل در شهر استیل واتر ایالت اوکلاهما در آن به فعالیت پرداخت. … عضویت سعید امامی در این سازمان بیانگر تعلق او به تفکر مارکسیستی- مائوئیستی و هواداری یا عضویت در «سازمان انقلابی توده» است. …
… نفوذ در سازمانهای سیاسی و تشکلهای دانشجویی ایرانی در خارج از کشور از اهداف اصلی ساواک، موساد و سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا و سازمانهای امنیتی کشورهای مربوطه بهشمار میرفت. نفوذ سرویسهای غیرایرانی در برخی موارد با همکاری ساواک انجام میگرفت و در برخی موارد پنهان از ساواک. …
… در سالهای مشرف به انقلاب رفیعزاده رئیس ساواک در ایالات متحده آمریکا بود. …
… ساواک آمریکا در پیوند تنگاتنگ با سرویس اطلاعات خارجی آمریکا (سیا) و سرویس امنیت داخلی آمریکا (اف. بی. آی.) فعالیت میکرد. رفیعزاده در خاطراتش، که در سال 1987 / 1366 با نام شاهد در نیویورک منتشر شد و ده سال بعد، در دوران اقتدار سعید امامی و با تلاش او، به فارسی ترجمه و در تهران انتشار یافت، 83 مکرر به روابط نزدیک خود با سیا و اف. بی. آی. اشاره کرده است. …
در سالهای 1356 – 1357 ساواک در ایالات متحده آمریکا چهار دفتر نمایندگی داشت و مرکز ساواک آمریکا و محل اقامت منصور رفیعزاده در واشنگتن دی. سی. (پایتخت) بود. در سالهای 1350 دایی سعید امامی به نام سرهنگ سلطان محمد اعتماد، فرزند علیاصغر، نیز به عنوان مستشار نظامی سفارت ایران در واشنگتن مستقر بود. او در سال 1355 از طریق پسرش، بهرام اعتماد، مقدمات تحصیل سعید امامی در آمریکا را فراهم آورد. …»
در بخشی از کتاب با عنوان «معمای سعید امامی و قتلهای زنجیرهای» آمده است:
«سعید امامی نمونهای سرشناس از تظاهر افراطی به «دین مداری» و «اسلامیت» است. دوستان و حامیانش درباره زهد و پارسایی او داستانها میگویند. مثلاً، زمانی با دو جعبه، که یکی پر از کتاب بود و دیگری پر از خوراکی، و یک کیسه خواب به باغی رفت که در شراکت با دوست صمیمیاش حسین خدابخشی، با نام مستعار «علی بهشتی»، در کرج خریده بود. دستور داد تلفنهای باغ را قطع کنند و هیچ کس به ملاقاتش نیاید. دو هفته در این باغ ظاهراً به تنهایی «چله نشینی» و ریاضت کرد. میگویند در این دو هفته خوراکش روزانه مقدار کمی مغز گردو بود.
در مقابل، سه عضو اصلی تیم رسیدگی کننده به پرونده «قتلهای زنجیرهای» تصویری بهکلی متضاد از سعید امامی به دست میدهند. افراد فوق جوان و بیتجربه نیستند. هر سه در پنجمین دهه زندگی خودند و هر یک پیشینه مفصلی از فعالیتهای خطیر اطلاعاتی را در کارنامه خود دارند. یکی از آنان سالها تصدی معاونتهای مهمی چون امنیت و ضد جاسوسی و بررسی را به عهده داشته، دیگری برجستهترین مسئول پرونده بوده و موارد بسیار مهم و حساسی را با موفقیت هدایت کرده و سومی مجربترین بازجوی شناخته شده در واحد اطلاعات سپاه پاسداران و سپس وزارت اطلاعات بوده است. از اینرو، نمیتوان دعاوی آنان را، که تا به امروز بهرغم فشارهای فراوان بر آن پافشاری میکنند، بهکلی نادیده گرفت.
به ادعای اعضای گروه اطلاعاتی متولی پرونده «قتلهای زنجیرهای» سعید امامی پس از بازگشت از آمریکا (1364) بهتدریج در درون سیستم اطلاعاتی و امنیتی ایران محفلی «شیطانی» را ایجاد کرد که با سرویس اطلاعاتی اسرائیل (موساد) مرتبط بود. اعضای این محفل مخفیانه در اسرائیل آموزش دیده و سفرهای متعدد پنهان به اسرائیل، از طریق ترکیه و با هویت جعلی، داشتند. آنان در جلسات درونی خود مراسم متداول در میان شیطانپرستان و فرقههای مشابه را، مانند مناسک جنسی و خوردن گوشت انسان، اجرا میکردند. اعضای گروه متولی پرونده «قتلهای زنجیرهای» مدعیاند که «محفل سعید امامی» بخشی از شبکهای بود که علی فلاحیان در درون سیستم اطلاعاتی و امنیتی ایران پدید آورد و این شبکه بخشی از «امامی شبکهای بزرگتر است که در بسیاری از دستگاهها و نهادهای ایران نفوذ فراوان دارد. آنان مدعیاند زمانی که حضور علی فلاحیان در رأس این شبکه برایشان قطعیت یافت و آن را به مراجع عالی ذیربط اعلام کردند و خواستار دستگیری فلاحیان شدند (12 آبان 1378) ناگهان پرونده به مسیری دیگر افتاد و اندکی بعد با هیاهو و جنجال، به بهانه «شکنجه» متهمان، از ایشان سلب مسئولیت شد و سپس پرونده را بستند.
گروه پیگیری کننده پرونده «قتلهای زنجیرهای» به مدارک مستند نیز دست یافت از جمله نحوه سفر متهمان به اسرائیل میگویند:
«اعضای محفل با استفاده از اسامی مستعار از طریق ترکیه طی مدت مشخصی (معمولاً سه یا چهار روزه) با ویزای خارج از گذرنامه و با هماهنگی عوامل موساد در فرودگاه استانبول ترکیه به تلآویو سفر میکردند و این سفرها را به عنوان سفر به کیش در ذهن اقوام و دوستان جا میانداختند. با پیگیریهای دقیق در بررسی فهرست مسافرین هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران در یک رفت و برگشت چهار روزه به ترکیه و استخراج موارد خاص اسامی مستعار تعدادی از مسافران به دست آمد و با استعلام از سوابق گذرنامههای حقیقی و حتی گذرنامههای محرمانه (اسامی مستعار دولتی) مشخص شد بهنام این افراد تاکنون گذرنامهای صادر نشده و لذا هم اسامی مستعار و هم تاریخ رفت و برگشت و هم فاقد سابقه بودن گذرنامههای آنها محرز شد».
بر اساس اعترافات متهمان، دفینههایی نیز کشف و ضبط شد از جمله 620 هزار دلار و قریب به یک میلیارد تومان پول نقد و سلاحهای متعدد از جمله دو قبضه موشک RPG18 که برای عملیات ضد زره به کار میرود. دفینههای فوق هیچ ارتباطی با عملیات رسمی یا پنهان نهادهای جمهوری اسلامی ایران نداشت و بهطور غیرقانونی در اختیار محفل بود. بخشی از درآمد شبکه از طریق ترانزیت مواد مخدر، زیر نظر سعید امامی، تأمین میشد و وی حتی با هواپیمای فالکون به انتقال مواد مخدر از چابهار به تبریز و تهران میپرداخت. اعضای گروه رسیدگی کننده به پرونده «قتلهای زنجیرهای» در فرجام کار خود و پس از تحویل پرونده به حجتالاسلام شیخ هادی مروی، 97 معاون اول قوه قضائیه، در 8 اسفند 1378 داوری نهایی خود را چنین اعلام کردند:
«بخشهای بعدی اعترافات متهمین تصریح مینمود که علی فلاحیان در جریان تمامی اقدامات محفل بوده و بر بسیاری از آنها هدایت و نظارت اعمال میکرده است. با این اعترافات، دلیل بسیاری از اقدامات فلاحیان، مانند آوردن موسوی [مصطفی کاظمی، مدیرکل اطلاعات فارس، از شیراز] به تهران بلافاصله پس از وزیر شدن، برکشیدن سعید اسلامی تا رده معاونت، تقسیم پستهای کلیدی در بین معدود افراد منسوب به خود… آلوده کردن اغلب ادارات کل وزارت به امور اقتصادی و ایجاد رقابت بین مدیران در این رابطه، نقش مستقیم در ایجاد و هدایت ترانزیت مواد مخدر توسط دستگاه اطلاعاتی کشور، چندین عملیات بزرگ داخل و خارج کشور که به جز خسران نتیجهای برای نظام نداشت، و دهها مسئله ریز و درشت دیگر، روشن میشود».
دستاوردهای حیرتانگیز این تیم، که ظاهراً برای مسئولان عالیرتبه جمهوری اسلامی ایران قابل هضم نبود، به تعطیل شدن پیگیری اطلاعاتی پرونده «قتلهای زنجیرهای» و عقیم ماندن کشف ارتباطات خارجی «محفل سعید امامی» و اخراج سه کارشناس عالیرتبه فوق از وزارت اطلاعات و منزوی کردن شدید ایشان انجامید. اعضای این تیم به مبارزهای نابرابر برای اثبات صحت دستاوردهای خود دست زدند ولی راه به جایی نبردند. همزمان، از میان صدها ساعت فیلمهایی که از کلیه مراحل بازجوییهای متهمین پرونده قتلهای زنجیرهای ضبط شده بود، فیلمی کوتاه و گزینش شده، و البته بسیار منزجرکننده برای مردم عادی که هیچگاه صحنه بازجوییهای امنیتی را ندیدهاند، به وسعت پخش شد که رفتار خشن بازجو با فهمیه دری نوگورانی، همسر سعید امامی، را نشان میداد. از این طریق، تمامی دستاوردهای تیم فوق به شکنجه منتسب شد.
برخی از کسانی که در متهم کردن تیم متولی پرونده قتلهای زنجیرهای به شکنجه و «اخذ اعترافات اجباری»، و از این طریق بستن پرونده فوق، نقش اصلی ایفا کردند، خود در زمینه اخذ اعترافات اجباری پیشگام بودند. آنان در ماجرای پرونده رهبران و کادرهای حزب توده ایران، که دستگیری آنها از 17 بهمن 1361 آغاز شد، رویهای چنان خشن در پیش گرفتند که منجر به قتل برخی از متهمان، مانند تقی کیمنش، در حین بازجویی شد. این افراد در اواخر سال 1361 و اوایل سال 1362 موفق به اخذ اعتراف اجباری از رهبران حزب توده دال بر طراحی کودتا شدند. مسئله را به اطلاع امام خمینی رسانیدند و ایشان آن را غیرقابل پذیرش و نادرست خواندند. اندکی بعد صحت گفته امام خمینی ثابت شد. فرد دیگر، که او نیز از مقامات متنفذ اطلاعاتی و امنیتی وقت بود و بسیار مؤثر در متوقف کردن ادامه رسیدگی به پرونده قتلهای زنجیرهای زمانی برایم یکی از خاطرات جالب زندگیاش را، در کمال خونسردی و بهعنوان طنز، اینگونه بیان کرد: «در آذربایجان گروهی زندانی را دستگیر کردیم. نگهبان و محافظ به اندازه کافی نداشتیم. باید آنها را به استان گیلان میفرستادیم. همه را در تابوت خوابانیدیم و در تابوتها را میخ زدیم و با کامیون اعزامشان کردیم. زمانی که در مقصد در تابوتها را باز کردند همه به علت خفگی مرده بودند!»
برای من تلاش این افراد، با این سوابق، برای متوقف کردن رسیدگی به ابعاد اطلاعاتی پرونده قتلهای زنجیرهای به بهانه خشونت در بازجوییها، معنادار بود. برایم روشن بود که ماجرا بر سر بیزاری از «خشونت» یا دفاع از حقوق انسانها نیست؛ هدف پنهان کردن رازهایی بود که تیم متولی پرونده در جریان تحقیقات طولانی خود، گام به گام و ناباورانه، بدان رسیده بود.
دربارهی سعید امامی (1336 – 1378) پیشتر سخن گفتهام. چنانکه دیدیم، وی از سال 1355 در شهر استیلواتر ایالت اوکلاهما ساکن بود و عضو کنفدراسیون «سیس»، وابسته به «سازمان انقلابی توده» که یک تشکیلات مارکسیستی با گرایش به مائوئیسم و چین کمونیست بهشمار میرفت. در اوائل سال 1357 سعید امامی به عضویت انجمن اسلامی ایالت اوکلاهما درآمد و با برخورداری از حمایت سعید پروین، از گردانندگان انجمن، به سطوح بالای انجمن راه یافت. وی پس از قطع روابط ایران و آمریکا (20 فروردین 1359) به تشکیلات اداری دفتر حفاظت منافع ایران در آمریکا و دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد پیوست و همکاری با واحد اطلاعات و تحقیقات نخستوزیری را آغاز کرد. واحد اطلاعات و تحقیقات نخست وزیری نهادی است که پس از پیروزی انقلاب وظایف اداره کل هشتم ساواک (ضد جاسوسی) را به دست گرفت و با بهرهگیری از نیروها و منابع ساواک بهطور عمده به فعالیت اطلاعاتی در زمینه مقابله با نفوذ اتحاد شوروی و بلوک شرق مشغول بود. اداره سایتهای جاسوسی آمریکا در شمال ایران نیز، که در دوران حکومت پهلوی با هدف شنود از درون خاک اتحاد شوروی ایجاد شد، زیر نظر این نهاد بود. در سال 1359، با حکم شهید محمدعلی رجایی، نخست وزیر وقت، خسرو قنبری، با نام مستعار «تهرانی» به عنوان معاون نخستوزیر و رئیس واحد اطلاعات و تحقیقات نخستوزیری منصوب شد و تا تأسیس وزارت اطلاعات (1364) در این سمت بود. سعید حجاریان، با نام مستعار «مظفری»، معاون وی بود. آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی در یادداشتهای روزانه خود گاه به دیدارهایش با خسرو تهرانی اشاره کرده است:
سهشنبه، 19 آبان 1360: «عصر آقای [خسرو] تهرانی، مسئول اطلاعات کشور، آمد و گزارشی از پیشرفت کارهای ضد اطلاعاتی داد. از عدم فعالیت اطلاعاتی اکثریت سفارتخانههای اجانب در ایران گفت. و معتقد است فقط چند سفارت فعالیت اطلاعاتی دارند».
سهشنبه، 5 بهمن 1361: «عصر… آقای [خسرو] تهرانی از اطلاعات نخستوزیری آمد و راجع به سایتهای باقیمانده آمریکاییها گفت. نگهداری آنها در اختیار کمیسیون مشترکی از سپاه و نیروی هوایی و نخستوزیری است و دستگاههای پیچیدهای دارد که آمریکاییها در زمان شاه برای کنترل شورویها آوردهاند و پس از انقلاب آنها را ناقص کرده و رفتهاند. ما توانستهایم رمز آنها را کشف کنیم».
چهارشنبه، 31 فروردین 1362: «آقای خسرو تهرانی و همکارانش آمدند و از عدم همکاری سپاه در مورد تعقیب تودهایها با آنها گله داشتند و احتمال میدادند اعتراف سران [حزب] توده در مورد کودتا ممکن است برای این باشد که خودشان را فدا کنند تا مسائل جاسوسی حزب توده و خدمت برای بیگانه تحتالشعاع قرار بگیرد».
یکشنبه، 3 مهر 1362: «آقای [خسرو] تهرانی، مسئول اطلاعات نخستوزیری، و همکارانش آمدند. راجع به آینده [وزارت] اطلاعات توضیح خواستند. از کم اعتقادی نخستوزیر [میرحسین موسوی] به خودشان گله داشتند».
پنجشنبه، 17 آذر 1362: «آقای خسرو تهرانی آمد و راجع به [تشکیل وزارت] اطلاعات مطالبی داشت و در مورد سایتهای مهم باقیمانده از آمریکاییها در بهشهر و کبکان، که برای خبرگیری از شوروی درست شده، اطلاعاتی داد و پیشنهاد بازدید از آنجا و تعیین سیاست کار را داشت».
پس از تصویب قانون تأسیس وزارت اطلاعات (27 مرداد 1362) و تشکیل وزارت اطلاعات در سال 1363 مقرر شد اعضا و همکاران نهادهای اطلاعاتی و امنیتی، که از ادغام آنها وزارت اطلاعات پدید میآمد، عضو وزارت اطلاعات شوند. بدین سان، سعید امامی نیز به عنوان عضو وزارتخانه فوق شناخته میشد. سعید امامی در سال 1364 به ایران بازگشت و پس از گزینشی سطحی و فاقد تحقیقات کافی، که توسط سعید حجاریان انجام گرفت، به عنوان تحلیلگر فعالیت خود را در وزارت اطلاعات آغاز کرد. در سال 1368 علی فلاحیان، قائم مقام محمد محمدی ریشهری، اولین وزیر اطلاعات، تصدی وزارت اطلاعات را به دست گرفت. فلاحیان که توجهی ویژه به سعید امامی داشت او را به سرعت ارتقاء داد. در سال 1370 امامی، با نام مستعار «اسلامی» معاون امنیت وزارت اطلاعات شد.
سعید امامی در دوران اقتدارش به برخی اقدامات به شدت مخرب در داخل و خارج از ایران دست زد [انصاف نیوز: شهبازی ماجرای میکونوس و برخی دیگر از اتفاقات در خارج کشور را با صراحت به سعید امامی نسبت داده است].
… پس از پیروزی سید محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری (2 خرداد 1376) و تغییر وزیر اطلاعات، سعید امامی از معاونت بررسی [وزارت اطلاعات] نیز برکنار و مشاور وزیر شد. در این زمان، او از طریق شبکه کارگزارانش در معاونت امنیت ماجرای معروف «قتلهای زنجیرهای» را طراحی و هدایت کرد. در 7 بهمن 1377 سعید امامی دستگیر شد و در 26 خرداد 1378 با خوردن داروی نظافت در حمام بازداشتگاه به خودکشی دست زد و در حوالی ساعت 9:30 صبح شنبه، 29 خرداد 1378، در بیمارستان لقمان بهطرزی مشکوک درگذشت.
سعید امامی تنها عضو انجمنهای اسلامی آمریکا نیست که با اوجگیری انقلاب اسلامی به شکلی ناگهانی «متحول» شده و به انجمنهای اسلامی پیوستند، پس از پیروزی انقلاب در مناصب مهم مدیریت جای گرفتند و کارنامهای به شدت مشکوک و مخرب بر جای نهادند. …
… علی فلاحیان با سید محمد ارسنجانی رابطه نزدیک داشت و از طریق او در استان فارس فعالیت میکرد. بهگفته برخی کارشناسان، در سال 1363 فلاحیان، به عنوان قائممقام وزارت اطلاعات (در دوران وزارت محمد محمدی ریشهری)، به شیراز رفت تا فردی به نام «صدیقی» را به عنوان اولین مدیرکل اطلاعات فارس معرفی کند. حکم مدیرکلی «صدیقی» صادر و توسط وزیر امضا شده بود ولی، در پی مذاکره خصوصی فلاحیان با ارسنجانی، فلاحیان سه روز در شیراز ماند و پس از تماسهای تلفنی مکرر با وزیر وقت اطلاعات سرانجام موفق شد مصطفی کاظمی را، فردی که ارسنجانی به او معرفی کرده بود، در مقام مدیرکل بگمارد. مصطفی کاظمی، با نام مستعار «موسوی»، اهل روستای بنجیر منطقه کربال فارس است. او در فارس به اقتدار فراوان دست یافت و سپس در تهران ابتدا مدیرکل «التقاط» و اندکی بعد قائممقام معاونت امنیت، مهمترین معاونت وزارت اطلاعات، شد. در این زمان سعید امامی معاون امنیت بود. سعید امامی (اسلامی) و مصطفی کاظمی (موسوی) و مهرداد عالیخانی (صادق) سه متهم اصلی قتلهای زنجیرهای (1377) بودند. مصطفی کاظمی به جرم آمریت و صدور دستور چهار قتل (داریوش فروهر، پروانه اسکندری، محمد جعفر پوینده، محمد مختاری) به چهار فقره حبس ابد محکوم شد و هماکنون در زندان است».
انتهای پیام
معلوم است که آقای شهبازی چوب را خوب جایی بلند کرده که گربه دزده خودش را لو داده.
پس نفوذ گسترده تر از این حرفهاست! انشاءالله آقای شهبازی درست پیشبینی کرده باشند و بزودی متلاشی شوند. ولی پای خیلیها گیره! اقتصاد، سیاست و… حتی محیط زیست.
آقای شهبازی با سوابق توده ای چطور میتواند این حجم از مطالب بی ربط را به هم پیوند دهد؟ از جابجایی هوایی مواد مخدر تا بهائیت و جاسوسی قتل های زنجیره ای و … همه برای یک نفر (سعید امامی) زیاد نیست؟
البته ایشان سوابق جالبی دارند و امیدوارم به همین زودی دادگاه عدل الهی علی الخصوص برای کسانی که بی هیچ علمی و تنها برای رسیدن به اهدافشان دهان به تهمت می گشایند برقرار شود.
ای کاش تو باز آئی و من پای تو بوسم
60.62.73
من درست متوجه شدم الان اکبر خوشکوش داره برای اصلاح طلب ها دم تکون میده!….دم روباه زده بیرون……
یعنی چی شکنجه یک زن به این شکل ،اصلا نمیتونم هضم کنم
سعید امامی اگه نفوذی بوده چرا باید عملیات ضد منافقین انجام میداده
اونم داخل عراق بغداد هدفش چی بوده .
اینطوری که راحت تر ضربه میزده.
تو کت من نمیره با عقل جور در نمیاد.