خرید تور تابستان

دکتر معتمدنژاد؛ از چپ‌اندیشی تا دموکراسی‌خواهی

حبیب‌الله معظمی، مدرس و پژوهشگر ارتباطات در روزنامه شرق نوشت: این یادداشت قرار بود هم‌زمان با ۱۴آذر، پنجمین سالروز درگذشت دکتر کاظم معتمدنژاد در نشست علمی نکوداشت برای ایشان (که پیگیر برپایی آن بودم، اما به دلایل در ظاهر پیش‌پاافتاده، درعین‌حال مانع و برای من روشنگر، برگزار نشد) ارائه شود. توصیف دکتر کاظم معتمدنژاد به «پدر علوم ارتباطات ایران»، کاملا به‌حق و درست است. هیچ استاد روزنامه‌نگاری و ارتباطاتی پیش و بعد از انقلاب، مانند او بدون تأثیرپذیری از ناملایمات یا مسائل عدم درک محیط، پیوسته و همواره در تلاش برای تأسیس و توسعه رشته دانشگاهی علوم ارتباطات در ایران نبوده است. مهم‌تر از همه، پایمردی او در این مسیر بود؛ به‌ویژه با انقلاب فرهنگی که رشته‌های ارتباطات به ‌گرایش‌های رشته علوم اجتماعی تنزل یافتند. البته بودند استادانی که در این مسیر فعالیت و همراهی داشتند، اما مانند او پایدار نبودند.

او هیچ‌گاه این عرصه را خالی نکرد؛ چراکه خود بیش‌ و پیش از همه به آموزه «آموزش سبب تغییر» که باور عمیق من است، ایمان داشت. به‌این‌ترتیب، او یک مؤسس پیشرو علوم ارتباطات در ایران بود؛ نه صرفا بنیان‌گذاری که اساس گذارد تا دیگران بر آنش بنا نهند. او در ساخت هم پیشرو بود. ‌امروز مصادف با پنجمین سالروز درگذشت دکتر کاظم معتمدنژاد، پدر علوم ارتباطات ایران است. این نوشته ادای دین شخصی و پایان‌ناپذیری است به مقام این استاد که صاحب این قلم از دوره کارشناسی تا دکترا افتخار شاگردی ایشان را داشت و حتی آن مرد بزرگ شخصا موضوع رساله دکترایش را با عنوان «معرفی حقوق ارتباطی در جامعه اطلاعاتی» پیشنهاد داد و تعیین و هدایت کرد (در پیش‌آهنگی استاد در علوم ارتباطات، همین بس که یکی از استادان وقت مرتبط با این رساله از همان آغاز طرح موضوع رساله تا دفاع آن، درک درستی از مفهوم «حقوق ارتباطی» پیدا نکرد و همواره آن را با «حقوق ارتباطات» اشتباه می‌گرفت)؛ موضوعی که یکی از موضوعات و دغدغه‌های جدی امروز جهان ارتباطات است؛ به‌خصوص با پدیداری شبکه‌های اجتماعی.

در این یادداشت، بعد از اشاره به دو نکته از منش علمی و شخصی استاد، به موضوعی که در گفتارهای کم‌وبیش درباره ایشان مغفول مانده است، می‌پردازم. ‌یکی از منش‌های علمی ایشان به یکی از ویژگی‌های روشی ایشان مربوط می‌شود. دکتر معتمدنژاد هم به دلایل تحولات جهانی و هم متأثر از شرایط جامعه ایران، تمرکز و توجه خود را بعد از انقلاب از روزنامه‌نگاری به علوم ارتباطات معطوف کرد و وسعت بخشید. بر این اساس، بعد از انقلاب، تقریبا هیچ نوشته و اظهارنظری از ایشان درباره ارتباطات وجود ندارد که ابتدا با مروری تاریخی آغاز نشود. او با اتکا به روش تاریخی‌گری، گذشته پدیده و شرایط گوناگونی را که پدیده در مسیر تاریخ و گذر زمان با آن مواجه بوده است، پیش می‌کشید و بر آگاهی‌ها عمق می‌بخشید. حافظه قوی او هم در این میان به کمک می‌آمد تا در هر بحثی از ارتباطات، پیشینه تاریخی‌اش را مطرح کند. استفاده از تاریخ موضوع و اتکا به این روش، عموما روش انتقادگرایان ارتباطی و فرهنگی و مکتب اقتصاد سیاسی است. ‌منش شخصی دیگر دکتر معتمدنژاد در میان خصوصیات بارز آن مرحوم، اخلاق والای او بود. این خصوصیت به دانشجویانش که بعضا در مقاطع بالاتر پابه‌سن‌شده بودند، جسارت طرح سؤال و خودباوری می‌داد. من بشخصه به دلایلی قبل از شاگرد ایشان شدنم و ورود به دانشگاه، اخلاق‌مداری را در افراد و مکان‌های خاصی جست‌وجو می‌کردم؛ اما در همان سال‌های دهه ۶۰ ورود به دانشگاه، چنان شیفته اخلاق ایشان شدم که بعضا این ویژگی ایشان نزد من از علم ایشان سبقت می‌گرفت. او به‌خوبی و صبورانه، به نظر و سخن دانشجویان گوش می‌داد و اگر دانشجویی نظر ضعیف، بطئی یا خلاف واقع یا حتی لفاظی داشت، در پاسخ با عبارتی که گویی استمرار و تأیید سخن دانشجوست، به طرح نظر و توضیح خود می‌پرداخت. شخصا اعتقاد دارم اوج اخلاق در عدالت تبلور می‌یابد. استاد در مواجهه با دانشجویان و همکارانش و دست‌گیری از آنها، تفاوتی قائل نمی‌شد؛ ویژگی‌ای که بعد از رفتن ایشان در دانشگاه علامه فروپاشید. آن محتوای والای علمی استاد را ظرفی چنین وسیع اخلاقی شایسته بود تا کلامش در آن جای و جان گیرد. اگر آن علم در ظرفی غیر از این می‌نشست، طراوت و عطر نمی‌یافت. در دوره دکتری نیز آن‌قدر محرمیت یافتم که به اندرونی ایشان راه یافتم و بارها به منزل ایشان می‌رفتم و همین خصوصیات و میهمان‌نوازی آن پیر بزرگ را با شرمندگی خودم پاسخ می‌دادم. ‌اما بعد؛ دکتر معتمدنژاد کتاب‌هایی پیش از انقلاب نوشت که کاربردی‌ترین و شاید مهم‌ترین آنها برای روزنامه‌نگاران؛ «روزنامه‌نگاری» است. این کتاب بعد از انقلاب عینا البته با افزودن فصلی به انتهای آن با عنوان «بازنگری روزنامه‌نگاری معاصر» تجدید چاپ شد.

این فصل ۸۹صفحه‌ای که در قیاس با کتاب بیش از ۴۰۰صفحه‌ای (روزنامه‌نگاری) حجم کمی است، از چند جنبه اهمیت به‌مراتب بیش از این کتاب یافت. این فصل به زعم من انتقادی‌ترین و اجتماعی‌ترین مکتوب دکتر معتمدنژاد در سال‌های دهه ۶۰ است. این فصل کم‌حجم به خوبی رویکردها و انتظارات کلی آن مرحوم را نسبت به رسانه و ارتباطات در آن سال‌ها منعکس می‌کند. فصلی که دست‌کم تا دو دهه بعد از انقلاب رویکرد علمی و آموزشی او بود؛ نقد غرب، سرزنش نگاه (حقارت‌آمیز) غرب به شرق و ایران و واکاوی ریشه‌های فرهنگی نگرش غرب به شرق و ایران و ایرانیان. ‌تصویری وسیع که استاد در این فصل از روزنامه‌نگاری معاصر جهان ارائه می‌دهد، ما را با سبک‌ها و مکاتب و نحله‌های روزنامه‌نگاری انتقادی و توسعه‌ای آشنا می‌کند (اگر به فضای آن دو دهه کشور مراجعه کنیم حمله به غرب و انتقاد از آن و توجه به ادبیات توسعه، فضای کشور را فراگرفته بود. روایت علمی او در این فصل از شاخه‌های متعدد روزنامه‌نگاری انتقادی بی‌نظیر است و جالب آنکه پس از گذشت ۳۰ سال از نگارش این کتاب هنوز کسی پیدا نشده که این شاخه‌های روزنامه‌نگاری را تبیین کند و شرح دهد. ‌در همان پیش‌گفتار چاپ سوم (سال ۱۳۶۸) کتاب روزنامه‌نگاری با فصلی جدید در بازنگری روزنامه‌نگاری معاصر، دلایل تغییر در این کتاب و افزودن این فصل را چنین شروع می‌کند:

«با توجه به بینش‌ها و نگرش‌های انتقادی تازه جهانی در زمینه ارتباطات جمعی و با درنظرگرفتن موقعیت خاص ایران، از لحاظ تجریه انقلابی کنونی و عکس‌العمل‌های خارجی مربوط به آن… ضرورت ایجاب می‌کرد که… کتاب حاضر با تجدیدنظر کامل آماده انتشار شود».این فصل بازتاب آن دوران ایران و وجهی حدود دودهه‌ای از وجوه شخصیت و رویکرد علمی دکتر معتمدنژاد است. این فصل، سرشار از نقد سلطه فرهنگی و ارتباطی غرب بر جهان سوم (به تعبیر استاد در همین کتاب؛ «دنیای سوم») است و نگاه عمیق هرچند کوتاه اما به شدت تأثیرگذار در زمینه ریشه‌های سلطه‌گری غرب و نگاه منفی و حقارتی نسبت به شرق و از جمله ایران ارائه می‌دهد که می‌توانست سرمنشأ بحث‌های ریشه‌ای این‌چنینی توسط دیگر اهل نظر در ایران شود که این‌چنین نشد. روش کار استاد همین‌گونه بود که جامعیتی از بحث‌ها و مسائل ارتباطات ارائه می‌کرد تا به موقع توسط خودش یا دیگران بسط یابند. در جایی دیگر از این فصل می‌نویسد: «استعمارگران غربی… از همان آغاز، تجاوزهای سلطه‌جویانه خویش را، نوعی «مأموریت تمدن‌گستری»، برای نجات بشریت از «توحش» معرفی می‌کردند».اینها ادبیات یک فرد سیاسی نیست بلکه هم اقتضای زمانه و هم دانش وسیع او و نیز واقعیت‌ها و تجربه زندگی استاد در غرب و ایران انقلابی آن سال‌ها بود که او را به چنین اندیشه‌ای وا می‌داشت: «بدین‌ترتیب، شیوه‌های نگرش قوم‌مدارانه و برتری‌جویانه و روش‌های انگیزش رفتاری اعجاب‌آمیز و هیجان‌آور نویسندگان غربی درباره کشورها و ملل دیگر- که هم‌اکنون در وسائل ارتباط‌جمعی غرب خودنمایی می‌کند – در شکل‌گیری معلومات ذهنی روزنامه‌نگاران معاصر راجع‌به ممالک جهان سوم، تأثیر قاطع باقی گذاشته است».ما این‌گونه دکتر کاظم معتمدنژاد را در عرصه ارتباطات جهانی در جناح چپ می‌بینیم آنچنان که آرمان ماتلار (صاحب‌نظر مشهور فرانسوی ارتباطات و البته چپ‌اندیش و از دوستان استاد که در ایام درگذشتش او را شهروند ایدئال خواند) و ده‌ها صاحب‌نظر دیگر جهانی را در این دسته‌بندی قرار می‌دهیم. دکتر معتمدنژاد دهه‌های ۶۰ و ۷۰ این‌چنین می‌اندیشید که در ارتباطات جهانی منتقد سرمایه‌داری افسارگسیخته باشد و این باعث شد که از همان موقع پایه‌گذار درس و رشته مطالعات انتقادی در ارتباطات شود. قدر آموزه‌های استاد در زمینه مطالعات انتقادی در ارتباطات در دوره کارشناسی‌ ارشد خود را در دهه ۷۰، موقعی که در همین سال‌ها در سفری داخل ایتالیا از شهری به شهر دیگر، در قطار با دانشجوی ایتالیایی ارتباطات آشنا شدم و بحث می‌کردم، فهمیدم. همین رویکرد استاد را در مقدمه ماندگارش بر کتاب «یک جهان، چندین صدا» (منتشرشده در سال ۱۳۶۹) می‌توان دید. او در این مقدمه باز هم به سراغ استقلال‌خواهی جهان‌سومی‌ها و تقابل‌شان در عرصه ارتباطات و نیز انتقاد از سلطه غربی‌ها به‌ویژه آمریکا بر ارتباطات، می‌رود و کتاب را که در واقع گزارش نهایی کمیسیون بین‌المللی یونسکو برای مطالعه درباره مسائل ارتباطات است، چنین توصیف می‌کند: «… یکی از مهم‌ترین دستاوردهای همبستگی و همکاری دو دهه اخیر ممالک در حال توسعه، برای مبارزه با شیوه‌های تازه سلطه استعماری و رسیدن به استقلال فرهنگی و ارتباطی به شمار می‌رود… . تفوق سیاست بین‌المللی آمریکا و به‌ویژه نفوذ شدید آن در سازمان ملل متحد، باعث شده بود که مسائل مربوط به اطلاعات و ارتباطات در سطح جهان، در قالب ایدئولوژی‌ها و الگوهای خاص غربی مانند «جریان آزاد اطلاعات» و «ارتباطات توسعه‌بخشی» مطرح شوند…

با زمینه‌سازی قبلی و پشتیبانی مستقیم آمریکا… نظم بین‌المللی حاکم بر ارتباطات جهانی، بر مبنای «جریان آزاد اطلاعات» گذاشته شد». تحولات سیاسی و اجتماعی از اواسط دهه ۷۰ به بعد در ایران هم‌زمان شد با تغییر رویکرد علمی استاد به سوی دموکراسی‌خواهی و مشخصا با تأکید بر غنابخشیدن به ادبیات حقوقی در زمینه رسانه‌ها و ارتباطات برای انطباق با اقتضای زمانه و پاسخ به نیازهای جامعه که به مدت حدود دو دهه و تا پایان عمر پربار او طول کشید. هرچه آثار در این دوره از استاد می‌بینیم، کتاب‌هایی در زمینه حقوق مطبوعات و حقوق ارتباطات و فعالیت‌های آموزشی در این زمینه است که البته با توجه به تحولات حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات در جهان، استاد از این موضوع اخیر نیز غافل نشد (که حاصل آن کتابی در زمینه جامعه اطلاعاتی است). لازمه این تحولات است که استاد را بر آن داشت که برای میل مشدد به آزادی مطبوعات و آزادی بیان در جامعه، پشتوانه حقوقی بسازد که شدند کتاب‌های یادشده. در مقدمه کتاب «حقوق مطبوعات» منتشرشده در سال ۱۳۷۹ چنین می‌نویسد: «کتاب حاضر، نخستین اثر چاپی فارسی درباره «حقوق مطبوعات» است. این کتاب با توجه به تحولات سال‌های اخیر در راستای پیشرفت و گسترش آزادی مطبوعات و ضرورت بازنگری و دگرگونی ساختاری قانون مطبوعات ایران و هماهنگی هرچه بیشتر آن با اصول حقوقی جهانی این آزادی براساس بررسی تطبیقی تجربه‌های قانون‌گذاری مطبوعاتی بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه، تهیه و تدوین شده است». میراث استاد معتمدنژاد (از؛ در بعد خارجی؛ ضدیت با سلطه ارتباطی جهانی تا؛ در بعد داخلی؛ تأکید بر آزادی مطبوعات) را می‌توان چنین نتیجه برای امروز قرار داد که با آزادی مطبوعات و آزادی بیان در داخل کشور و استحکام‌بخشی به آنها می‌توان رسانه‌هایی آگاه، آزاد و راهنما در داخل ساخت تا با اقبال روزافزون مخاطبان به آنها، زمینه سلطه ارتباطات جهانی و سرمشق‌دهی دیگران برای ما فراهم نیاید.

انتهای پیام

بانک صادرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا