خرید تور تابستان

یک روز در راهروهای بنیاد شهید

یک جانباز شیمیایی در ایمیلی به انصاف نیوز نوشت: امروز صبح با تنی رنجور جهت پیگیری بیمه ی تکمیلی و دستور رییس بنیاد شهید به آنجا رفتم. همان ابتدا از آنجا که دولت الکترونیک! در بنیاد حاکم شده باید از هاتف نامه می گرفتم چند دقیقه ای در بنیاد با عصا و پاهایی دردناک و دستانی که تیر می کشیدند معطل شدم، به دبیرخانه رفتم، دستور آقای شهیدی را پیگیری کردم و به قسمت درمان حواله داده شدم.
دکتر مسوول گفت ما وضعیت شما را خبر داده ایم. در یک هفته سه پزشک به خانه ام آمدند و شرح حال گرفتند، البته با اضافه کاری و حق ماموریتی که برایشان حساب می شود، ولی از پاسخ نامه ی بنده خبری نبود.
اصلا دستور رییس بنیاد ظاهرا نمایشی و فرمالیته بوده. رییس بنده خدا چه می داند ضایعه ی نخاعی یعنی چه؟ چه می داند چند میلیون هزینه ی بستری و سرپایی روی دستت مانده یعنی چه؟ رییس دلش به ترویج فرهنگ ایثار و شهادت خوش است که قرار است با تغییر رییس صداسیما انجام شود. معاون رییس هم می گوید با ساماندهی گلزار شهدا ترویج فرهنگ ایثار و شهادت واقعی می شود!
چه مظلومیتی دارند شهدا. کاش این هزینه ها را برای فرزندان بیکار شهدا و خانواده هایشان می کردند، خودشان می گویند جانبازان شهدای زنده هستند، به امان خدا رها کرده اند و شده ایم نردبان ترقی بعضی ها. خلاصه رفتم پیش مسوول درمان، گفت اینقدر از این دستورات داده اند!!
خیلی ناراحت شدم، در اتاقی شیشه ای خانمی نشسته و رویش نوشته مسوول امر به معرف و نهی از منکر. خواستم بروم جلو و بگویم شما منکری به نام کوتاهی در امور ایثارگران را هم می بینید؟ منکری به نام تبعیض وبی عدالتی که بعضی جانبازان دو حقوق بگیرند و بعضی هیچ؟! 
خواستم بپرسم منکر بزرگتری به نام بد خلقی که اکثر کارمندان بنیاد عبوس و بد برخورد می باشند را می بینند؟! آیا درصدهای پایین جانبازان در سنین بالا و بی توجهی به عوارض ناشی از مجروحیت و عدم اجرای صحیح قانون های نصفه نیمه و مبهم منکر نیست؟!
با خودم گفتم این خانم بنده خدا الان یا نگران غذای ظهر است یا سرویس مدرسه ی بچه اش.
روی تابلوی اعلانات عکس جانباز شهیدی را دیدم که در اثر سرطان ریه به تازگی شهید شده بود، البته 15 درصد بود و الکی و برای دلخوشی خانواده اش در اعلامیه اش نوشته بودند شهید، چون مزایایش را نمی گیرد، من او را می شناختم، آنقدر از بنیاد شاکی بود، حالت اشتغال نداشت و مسوولان بی وجدان محل کارش که آنقدر او را اذیت می کردند که فریادش به آسمان می رسید.
آری بنیاد برای تشییع شخصیت ها برای ما پیامک می فرستد، ولی برای جانباز 15 درصد شیمیایی نه! به حال خودم و به حال شهید گریستم، چقدر ما را حقیر کرده اند، همسر شهیدی داد میزد چقدر باید دنبال رییس بدویم؟! اینها باید خودشان دنبال کار ما را بگیرند! خواهر ما نمی دانست اینها رییسند و کسی نمی تواند بهشان بگوید بالای چشمتان ابروست. 
آمدم خانه و تا چند روز یاد شهید و گلایه هایش میافتادم، می گفتم ما هم اینگونه رفتنی هستیم، کاش تا زنده ایم یادمان کنند.
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا