“بحث با فکوهی و اباذری اتلاف وقت است”
بخشی از مقالهی جواد طباطبایی که با عنوان “اباذری و همسرایان دانشکده علوم اجتماعی” در ماهنامه قلمیاران منتشر شده است را در ادامه میخوانید:
“آزادی بیان به معنای آزادی «بیان» است، یعنی حرف معقول زدن، و گرنه کسی که عقل سالمی داشته باشد نمیتواند از آزادی یاوهگفتن دفاع کند. بخش عمدهای از آنچه از جامعهشناس شفاهی تاکنون صادر شده، بیهیچ تردیدی، در بهترین حالت، مندرج در تحت همین یاوهگفتن بدون مأخذ و مبناست. البته، آنچه به نَفْسِ یاوه گفتن مربوط میشود، موضوع بحث من نیست. باری به مصداقِ خود کرده را تدبیر نیست؛ فکر میکنم بحث با کسانی مانند اباذری، فکوهی و شرکا، از این حیث که شهروندان آزاد هستند، اتلاف وقت است، اما آنگاه که به عنوان استادان دانشگاه مادر، که یاوههای خود را با ارتزاق از جیب مردمی میبافند که اکثریت آنان زیر خط فقر قرار دارند، جای آن دارد که کسانی آنان را به جای خودشان بنشانند! یعنی به خود آنان و متولیان دانشگاه توضیح دهد که اباذری و شرکا، دانشگاهی نیستند و دولت حق ندارد از بابت یاوههایی که تحويل دانشجويان و مردم میدهند، جیب مردم را خالی کنند! در هیچ دانشگاهی نمیتوان یک رساله نوشت و سی سال از بابت آن حقوق از بودجۀ دولت گرفت. دانشگاه اگر از شعبههای احزاب سیاسی عدمی فراهم نیامده بود، کسی مانند اباذری میبایست سالها پیش به عنوان معلم فاقد صلاحیت اخراج میشد. دانشگاه و وزارت علوم باید حدود سیصد صفحۀ تنها کتاب استاد را به کلِّ حقوق دریافتی سالهای خدمت تقسیم کند و بداند که استادان ضد نولیبرال و منادیان بازگشت به آلاحمدها و شریعتیها چه کلاهی سر آنان و ملّت گذاشتهاند.مارکسیستهایی که پس از چهار دهه «فعال سیاسی» بودن به اینجا رسیدهاند که به شریعتی و آل احمد برگردند، گویا به این مرتبۀ والا در لعبتبازی نایل شدهاند که با دَگَنکِ خطابه و سفسطه به ما بباوراند که مخالفان نولیبرالیسم هستند، و البته نمایندۀ آن در ایران همان است که «سرشتنمای وضع فکری دهۀ نود» نیز هست. بدتر از این آسیبشناسی فرصتطلبانه، ارزیابی استاد فکوهی از همان نولیبرال است که گویا «فاشیسم را با نظریۀ ناسیونالیستی ایرانشهری بزک» کرده است. درست است که «بزک» میتواند مبحثی در مردمشناسی باشد، اما فکوهی چیزی دربارۀ فاشیسم و ناسیونالیسم نمیداند، و من اصرار دارم که اباذریها و فکوهیها دربارۀ آنچه راجع به مباحث مربوط به این کشور میگویند هیچ نمیدانند! مهمترین دلیلِ اینکه از استادان جز شعار صادر نمیشود این است که آنان اندک آموختههای سطحی خود را به هر مناسبتی تکرار میکنند و، چون چیزی نمیدانند، مانند همۀ جاهلان، از رو هم نمیروند. پیشتر در مقالهای در نقد یکی از کتابهای یار غار این استادان، آزاد ارمکی، گفتهام که او حتیٰ فارسی نمیداند، خواندن متنهایی را که درس میدهد جای خود دارد! در فرصت دیگری نیز باید به تنها اثر اباذری بپردازم تا مرتبۀ علم او را معلوم کنم.”
انتهای پیام