خرید تور تابستان

افغانستانی‌ها هم ما را مسخره می‌کنند!

امیر هاشمی مقدم، پژوهشگر فرهنگی و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی با عنوان «افغانستانی ها هم ما را مسخره می‌کنند!» نوشت:

دیروز کلیپ کوتاهی از گزارشگر افغانستانی درباره پخش زنده فوتبال در ایران در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد که واکنش‌های بسیاری را در پی داشت. یک گروه می‌گفتند راست گفته؛ شمار بیشتری می‌گفتند حالا دیگر افغانستانی‌ها هم ما را مسخره می‌کنند؛ و یک عده هم خون‌شان از اینکه یک افغانستانی ایران را مسخره کرده به جوش آمد و حتی در برنامه‌های زنده تلویزیونی هم به این گزارش افغانستانی‌ها، واکنشی تمسخرآمیز نشان دادند. درباره این مساله باید چند نکته را باید یادآوری کرد:

نخست اینکه آن گزارشگر افغانستانی تنها یک گزاره خبری را بیان کرد؛ بدون اینکه مسخره کرده یا حتی لحن طعنه‌آمیزی داشته باشد. اینکه برخی از ما حساس شده‌ایم و با بیان ساده برخی کمبودها (همچون امکان نداشتن پخش مستقیم فوتبال در کشورمان) واکنش نشان می‌دهیم، بیش از اینکه به عامل بیرونی ربط داشته باشد، به عوامل درونی مرتبط است.

دوم اینکه این نخستین بار نیست ما جملاتی همچون «حالا دیگر افغانستانی‌ها هم…» به زبان می‌آوریم. همین چند وقت پیش و در پی گران شدن رب گوجه در ایران و واردات آن از افغانستان، کلیپی پخش شد که یک ایرانی با سخنانی تأسف‌انگیز می‌گفت: «خاک بر سر ما که حالا دیگر باید از افغانستان رب گوجه وارد کنیم». واقعا نمی‌دانم چقدر این ادعای «ایران قدرتمند در منطقه قدرتمند» که دولت آقای روحانی تاکنون بارها بیان کرده، خط مشی واقعی دولتمردان و فراتر از شعارهای همیشگی است؛ اما بی‌گمان رمز موفقیت ایران یا هر کشور دیگری در داشتن همسایگان قدرتمند و پیشرفته است. بنابراین یک ایرانی باید از اینکه افغانستان و دیگر همسایگان‌مان توسعه یابند، خرسند باشد؛ چرا که دیر یا زود این توسعه بر همسایگانی همچون ایران نیز اثر می‌گذارد. برای هر کسی شنیدن سخنان تاسف‌برانگیز دیگران درباره پیشرفتش، ناراحت‌کننده است. برای نمونه، برخی محصولات و کالاهای ایرانی همچون لبنیات کاله، به قاره اروپا و امریکا هم صادر می‌شود و این مایه افتخار ایرانیان است. اما تاکنون شنیده‌ایم که یک امریکایی بگوید «خاک بر سر ما که پنیر ایرانی وارد کنیم» و اگر بشنویم نیز بی‌گمان ناراحت خواهیم شد. نکته دیگر اینکه از قضا به‌واسطه کشاورزی سنتی در افغانستان، بسیاری از محصولات گیاهی و لبنی این کشور از سلامت بالایی برخوردار است. همچنانکه زنان این کشور از رفتن به ورزشگاه محروم نیستند و حتی پیش از برگزاری مسابقات فوتبال، کنسرت در ورزشگاه برگزار می‌کنند، نمی‌تواند و نباید مایه ناخرسندی ایرانیان شود.

سوم اینکه از قضا برخی از گزارشگران ورزشی ایران تاکنون بارها افغانستانی‌ها را بدون دلیل مورد توهین و تمسخر خود قرار داده‌اند. برای نمونه وقتی تکواندو کار ایرانی روبروی حریف افغانستانی قرار گرفت، گزارشگر با لحث تمسخرآمیز می‌گوید: «مورچه چیه که کله پاچه‌اش چی باشه». سه سال پیش هنگام بازی تیمهای فوتیال امید ایران و افغانستان در ورزشگاه آزادی، گزارشگر ایرانی به تماشاگران پرشمار افغانستانی توهین می‌کند. اما در نقطه مقابل و با یک گزاره خبری ساده، این میزان واکنش تند نشان دادن، شگفت‌انگیز است.

چهارم اینکه برخی از مجریان ایرانی، با واکنشی تمسخرآمیز به آن گزارش افغانستانی پاسخ دادند. یعنی در واقع به اتهام مسخره شدن، خودشان دیگران را مسخره می کنند. جدا از اینکه نا آگاهانه لهجه فارسی افغانستانی (که از قضا زادگاه فارسی دری است و همچنان به شیوه فارسی هزار سال پیش نزدیکتر است) را به نوعی به سخره می‌گیرند، این نشان از ناکارآمدی نهادهای رسمی ما در ریشه‌کن کردن رفتارهای توهین‌آمیز و تمسخر گونه در میان کارمندان و کارکنان‌شان از یکسو، و بی‌ثمر بودن گزینش‌های طولانی‌مدت برای پذیرش و استخدام از سوی دیگر دارد؛ گزینش‌هایی که به نظر می‌آید سلامت اخلاقی در آن چندان جایگاهی نداشته باشد. این پدیده تاکنون بارها هم در صدا و سیما، هم در نیروی انتظامی و هم در بسیاری از نهادهای دیگر مایه بدنامی ایرانیان شده است. هر بار ابتدا مسوولین این نهادها با توجیه‌هایی همچون «قصد اهانت نبوده» و…، تلاش دارند مساله را نادیده بگیرند و نهایتا پس از انتقادات بسیار، قول رسیدگی می‌دهند. رسیدگی‌ای که هرگز جامه عمل به خود نمی‌پوشاند؛ وگرنه شاهد تکرار دوباره این رفتارها نبودیم.

دست آخر همانگونه که تاکنون بارها اشاره کرده‌ام، ما درباره افغانستانی‌ها دچار پدیده‌ای شده‌ایم که گیدنز جامعه‌شناس، آنرا «بلاگردانی» نامیده؛ یعنی افغانستانی‌ها را قربانی کین خود در مواردی می‌کنیم که توانایی حل اصولی آنرا نداریم. بنابراین دیوار کوتاه افغانستانی‌ها را جای مناسبی برای تخلیه احساسی خویش می‌یابیم. باور کنیم نه آن گزارشگر افغانستانی ما را مسخره کرد، و نه او مقصر حضور نیافتن زنان ایرانی در ورزشگاه یا پخش با تاخیر فوتبال در تلویزیون ایران است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. من خودم واقعا از اخلاق بعضی ایرانیها واقعا متنفرم که با مردم افغانستان به گونه ای رفتار میکنند که گوئی خودشان در عرش اعلا هستند و افغانستانیها نوکران انها ! 99% درصد افغانیهای ساکن ایران مردمانی بسیار سخت کوش و کاری هستند و بیشترشان خانواده هایشان در افغانستان چشم به دستهای اینان دارند تا از گرسنگی نمیرند ” این شرط مروت و مردانگی نیست که با یک انسان بگونه ای رفتار شود که در کنار سختی و خستگی ناشی از کار زیاد افسرده و دلشکسته هم باشد ” لهجه افغانستانی را بگذارید کنا ر بعضی از لهجه های ایرانی خودمان و مقایسه کنید کدامشان مسخره ترند ؟ البته من خودم هیچ لهجه ای را مایه جوک نمیدانم ” اینرا گفتم برای کسانی که لهجه برایشان مسئله است از جمله همان مجری خوشمزه خودمان که هم واقعیت را اگر از زبان یک افغانستانی بشنود دردش میگیرد و هم لهجه او بنظرش مسخره می اید ! فکر کرده کلاس خودش در مقابل یک افغانستانی خیلی بالاتر است !

    12
    4
  2. افغانستان یا حداقل بخش غربی آن و هرات تا سال 1857 و معاهده پاریس بخشی از ایران بود ولی انگلستان برای تضمین امنیت هندوستان آن را از ایران جدا کرد . امیدوارم که روزی این مرزهای ساخته دست استعمار از بین برود و ایران و افغانستان و تاجیکستان و جمهوری آذربایجان یک کشور واحد شوند و یا دست کم هفت کشور ایران و پاکستان و افغانستان و تاجیکستان و جمهوری آذربایجان و عراق و بحرین یک کنفدراسیون با نام کنفدراسیون ایران بزرگ تاسیس کنند . ان شاءالله .

    7
    2

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا