مأموریت «تیم B» برای تجزیه ایران
«سید محمد صدر»، دیپلمات سابق و تحلیلگر روابط بینالملل با دفاع از اقدام مقابلهای ایران در برابر کوتاهیهای طرف برجام از اهمیت این مأموریت توافق بینالمللی برای ایران و جهان بخصوص اروپاییها میگوید.
به گزارش اعتدال؛ این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام معتقد است اگر چه فشارهای اقتصادی امریکا تا مدتی ممکن است ادامه یابد اما جنگی بین دو کشور در نمیگیرد. او در تحلیل گروه ب یعنی جان بولتون مشاور امنیت ملی ترامپ، بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی، بن سلمان ولیعهد عربستان و بن زاید ولیعهد امارات متحده عربی با محمدجواد ظریف همنواست که اعضای این گروه تلاش دارند رئیس جمهور امریکا را به سمت تشدید تنش با ایران سوق دهند.
** رئیس جمهوری اعلام کرد که کاهش تعهدات برجامی ایران، اتفاقاً ذیل برجام است و فرصت دو ماهه به اروپا، در چارچوب همین توافق چندجانبه ارائه شده است. برای آغاز بحث، بفرمایید چرا برجام همچنان برای ایران اهمیت دارد؟
برای پی بردن به اهمیت برجام، باید شرایط قبل از برجام را بررسی کنیم. پیش از برجام، تحریمهای بینالمللی به صورت کامل همه اقتصاد و همه موقعیت و ظرفیت جهانی ایران را هدف گرفته بود و آن روند، میرفت تا مشکلات بسیار جدی را بر سر ایران آوار کند.نکته مهم در آن شرایط این واقعیت بود که تحریمها، جنبه بینالمللی داشت، یعنی با استفاده از قطعنامههای سازمان ملل بر ایران تحمیل شده بود و به همین دلیل مطابق منشور ملل متحد، همه کشورها از آن تبعیت میکردند. اما تحریمهای فعلی امریکا، بینالمللی نیست و تنها امریکا است که با نقض قوانین بینالمللی سیاستهای خود را بر کشورهای دیگر تحمیل میکند. به همین دلیل هم بود که پس از دستیابی به توافق برجام، غیر از حل نسبی مشکلات اقتصادی، ما به یک موقعیت بینالمللی بسیار عالی هم دست پیدا کردیم، موقعیتی که باعث پیشرفت چشمگیر روابط ایران با اکثر کشورها بویژه کشورهای اروپایی شد. مطابق این، میتوان گفت ریاست جمهوری ترامپ، بدشانسی برجام بود.
واقعاً جای تأسف دارد کسانی که اقدامات منفی ترامپ برای خروج از برجام را به حساب مذاکره کنندگان داخلی میگذارند و میگویند «دیدید! ما نگفتیم برجام اشکال دارد؟» درحالی که برجام اشکالی ندارد و اگر اشکال داشت، توافق حاصل نمیشد. واقعیت این است که یک فرد افراطی، تند و ناهنجار در امریکا روی کار آمد که زیر میز زد و توافق را کنار گذاشت. بنابراین اشکال از طرف مقابل است و این درست نیست که اشتباهات ترامپ را به حساب طرف ایرانی بگذاریم.
** پس از خروج امریکا از برجام، اروپاییها قولهایی داده بودند، اما در عمل کاری نکردند. البته مواضع سیاسی و موضعگیریهای دیگر آنان بد نبود، اما انجام ندادند و این بی تحرکی، ایران را به جایی رساند که ادامه برجام منافعش را تأمین نمیکند. به عبارت دیگر، همان طور که آقای روحانی گفت، صبر استراتژیک یک ساله ایران بود که برجام را نگه داشت و حالا هم به اروپاییها اولتیماتوم داده شده که اگر این روند ادامه پیدا کند، ایران استفادهای از برجام نخواهد برد و در این صورت طبیعی است که مقدمات خروج از این توافق فراهم شود. اما در پاسخ به بخش نخست سؤال شما که چرا اینقدر به برجام تأکید میشود، به این دلیل که ما بار دیگر با تحریمهای بینالمللی مواجه نشویم و اعتبار بینالمللی که در اثر برجام برای ایران به وجود آمد، از بین نرود.
پس از خروج ترامپ از برجام، بسیاری در داخل معتقد بودند ما هم باید از برجام خارج شویم. همان طور که آقای روحانی گفت، این انتظاری بود که ترامپ هم داشت، به این معنی که در واکنش به اقدام او، ایران نیز در عملی تقابلی از توافق خارج شود. با توجه به صحبتهای شما احتمالاً ترامپ هم میخواست شرایط به گونهای فراهم شود تا به دست خودمان، بار دیگر پرونده را به شورای امنیت بازگردانیم تا اقدامات او مشروعیت بینالمللی پیدا کند.
به واقع تحلیل ترامپ این گونه بود که به محض خروج آنان از برجام، ایران هم بلافاصله خارج میشود. این نه فقط تحلیل ترامپ بود، بلکه حتی خانم موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و دیگر سران اروپایی نیز نگران بودند، به همین دلیل خانم موگرینی برای ایران پیام فرستاد که به محض اعلام خروج ترامپ از برجام، شما صریحاً و به فوریت موضعگیری نکنید، بلکه ابتدا صبرکنید، موضع اتحادیه اروپا را ببینید و بعد از آن موضع خود را اعلام کنید. این نشان میدهد که حتی اروپاییها هم فکر میکردند ایران از برجام خارج میشود که خوشبختانه با برخورد عاقلانهای که شد، این امتیاز و هدیه به ترامپ داده نشد، چرا که ترامپ، هنوز که هنوز است، میداند اقدامات او، خلاف قوانین بینالمللی، خلاف پیمان مودت ایران و امریکا و حتی خلاف قرار صادره از سوی دیوان بینالمللی دادگستری است. به همین دلیل برای اینکه ضعفهای حقوقی و بینالمللی اقدامات خود را از بین ببرد، تلاش میکند ایران را از برجام خارج کند تا به قطعنامههای قبلی مراجعه شده و بازگشت به شرایط قبل از برجام، ایران را در انزوای بینالمللی قرار بدهد.
** ترامپ در دوران تبلیغات انتخاباتی هم بر ضدیت با برجام تأکید کرده بود. با وجود این، برخی مانند آقای مطهری معتقدند مواضع داخلی برخی جریانها نیز در خروج امریکا از برجام مؤثر بوده است. به نظر شما مخالفتهای داخلی با برجام با رویکرد امریکا همافزایی داشت یا خیر؟
من این طور فکر نمیکنم. نکته بسیار مهم این است که ترامپ هم به لحاظ روانی ناهنجار است و هم به لحاظ فکری نژادپرست. شعار انتخاباتی او یعنی «اول امریکا» خود بهترین نشانه نژادپرستی او است. این شعار یعنی اینکه ما دو شهروند جهانی داریم؛ شهروند درجه یک، امریکایی است و شهروند درجه دو، بقیه کشورهای دنیا. این تفکر نژادپرستی در داخل امریکا هم واقعیت دارد، به این معنی که 70 درصد مردم امریکا سفیدپوست و 30 درصد مهاجران یا رنگین پوست یا دورگه هستند. ترامپ هم هدف خود را این جمعیت 70 درصدی قرار داد. به همین دلیل با اوبامایی که سیاهپوست است، مخالف است و تلاش میکند تا تمام دستاوردهای اوباما را از بین ببرد. یکی از این دستاوردها، برجام است. به همین دلیل ترامپ سیاست خارجی اوباما یعنی چندجانبهگرایی و حضور در سازمانهای بینالمللی را کنار میگذارد، از معاهدات بینالمللی خارج میشود و تلاش میکند تا دیگر آثاری از اوبامای سیاهپوست در امریکا باقی نماند. مسأله برجام هم در همین چارچوب قابل فهم است.
** در این میان آیا شرایط بینالمللی هم برای ترویج یکجانبهگرایی امریکا مهیا بوده است؟ یعنی به نظر میرسد جامعه بینالمللی هم آنگونه که شایسته بود در برابر مواضع ترامپ ایستادگی نکرده است.
اصلاً چنین چیزی نیست که جامعه جهانی شرایطی فراهم کرده باشد تا ترامپ از برجام خارج شود. با مثالی این مسأله روشن میشود. امریکای ترامپ تا حد زیادی شبیه امریکا در زمان جورج بوش پسر است. در 8 سالی که بوش پسر حکومت کرد، موقعیت امریکا در دنیا، حتی نسبت به اروپا که متحد دائمی آن بود، بسیار افول کرد. اوباما تا حدی این وضعیت را جبران کرد، اما ترامپ نه تنها دارد آثار داخلی اوباما را از بین میبرد، بلکه دستاوردهای دیگر اوباما از جمله بهبود جایگاه جهانی امریکا را نیز خراب میکند. برخورد ترامپ با خانم مرکل یا با مکرون، رئیس جمهوری فرانسه که بسیار توهین آمیز بود، برخوردها با چین، برخورد با قرارداد نفتا و کشورهای کانادا و مکزیک، همه همین را تأیید میکنند. برخوردهای ترامپ با عربهایی که به قول خودش شیرشان را میدوشد هم بسیار توهینآمیز است. نتیجه این برخوردها از بین رفتن احترام بینالمللی ترامپ و امریکا است، هرچند کسانی هم هستند که از امریکا تبعیت میکنند که حال، این تبعیت میتواند از روی ترس باشد یا نگرانی از فشارهای اقتصادی.
** ترامپ از ابتدای خروج از برجام، هرچند از یک طرف تحریمها را اضافه میکرد، اما از طرف دیگر خواستار مذاکره میشد. جمعه هم این رویکرد را تکرار کرد. منتها در سخنان اخیر او اشارهای به 12 شرطی که پیش از این وزارت خارجه امریکا برای ایران گذاشته بود نیست و تنها به این جمله بسنده شده که میخواهیم ایران هستهای نباشد. برخی از این سخنان تعبیر به عقبنشینی کردند. آیا میتوان گفت که این موضع اخیر ناشی از تحمیل برخی واقعیات در طول یکسال گذشته بر ترامپ است؟
این قسمت را بیشتر میتوان جنگ روانی تلقی کرد، برای اینکه احتمالاً به او گزارش دادند اقدامات ضدایرانی او، علیه دولت و ملت ایران، با استقبال مواجه نشد. احتمالاً گزارش شده که نه تنها دولت ایران، بلکه کل ملت ایران نیز با این اقدامات مخالف هستند. چه بسا با اظهارات تازه خود، میخواهد نظر مردم را جلب کند. درحالی که این اظهارات، پاسخ بسیار سادهای دارد. ترامپ گفت ما فقط میخواهیم ایران هستهای نباشد که منظورش بمب و سلاح هستهای است. اولاً طبق فتوای رهبری تولید و کاربرد سلاح هستهای حرام است. اوباما به خاطر اطلاعاتی که نسبت به اسلام و شیعه و اهمیت فتوا داشت، این مسأله را دریافت، اما گویا ترامپ هنوز درک نکرده که به لحاظ عقیدتی موضع ایران چیست. دوم اینکه پس از برجام، همه فعالیتهای هستهای ایران تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی است و آژانس هم در 14 گزارش تأکید کرد که چنین چیزی وجود ندارد.
پس اگر آقای ترامپ راست میگوید و خواستهاش فقط این است که ایران به طرف سلاح هستهای نرود، این خواسته همین حالا حاصل است و تأیید هم شده است. بنابراین اگر در ادعای خود صادق است، باید به برجام بازگردد، ضمن اینکه ایران هم آمادگی دارد در چارچوب برجام با امریکا مذاکره کند. بنابراین همین حالا نیز همه خواستههای ترامپ عملی شده است. اما واقعیت این است که خواسته ترامپ فقط این نیست، آنان دنبال اهداف دیگری هستند و به همین دلیل حاضر نیستند به برجام بازگردند.
** خب این اهداف دیگر چیست. پیش از این آقای طریف گفت که ترامپ تمایلی به جنگ ندارد اما گروه ب شامل بولتون، بنیامین نتانیاهو، بن سلمان و بن زاید او را تحریک میکنند. مضاف بر اینکه روایتهای مختلفی هم درباره شکاف در هیأت حاکمه امریکا بر سر نحوه مواجهه با ایران وجود دارد. از جمله اینکه گفته میشود ترامپ به دنبال فشار حداکثری برای تسلیم ایران و استفاده تبلیغاتی در انتخابات پیش رو است اما بولتون و پمپئو به دنبال فروپاشی ایران هستند.
آنچه که قطعی میتوان درباره آن گفت، این است که اسرائیل از بدو پیروزی انقلاب اسلامی همواره نه فقط دنبال فروپاشی نظام، بلکه دنبال تجزیه ایران بوده است، به همین دلیل همواره یک رابطه تاریخی میان مسأله استقلال کردستان و اسرائیل وجود داشت.
** یعنی مشکل اسرائیل، فقط یک حکومت اسلامی نیست، بلکه اساساً نمیخواهد کشوری به نام ایران یکپارچه و مقتدر در منطقه باشد؟
بله، متأسفانه این گرایش اسرائیل در برخی کشورهای عربی هم دیده میشود. با کمال تأسف، یکی از وزرای خارجه عرب در یک جلسه خصوصی گفت که ایران بسیار بزرگ است، بزرگی ایران برای ما مشکلساز است و باید کوچک شود. از آن طرف دارودسته بولتون که مرتبط با سازمان مجاهدین خلق هستند، طبیعی است که آنان هم حداقل در فروپاشی نظام جمهوری اسلامی با این بخش هماهنگ باشند. مجموعه اینها به علاوه لابی صهیونیستی فعال در امریکا چنین خطی را دنبال میکنند؛ یعنی اول فروپاشی، و دوم تجزیه ایران.
** بنابراین شما معتقدید مأموریت گروه B تجزیه ایران است؟
بله، اما اینکه آقای ترامپ کجای این سناریو است، به صورت قاطع نمیتوان اظهار نظر کرد، اما مسلم این است که ترامپ دنبال فروپاشی اقتصادی ایران است و به همین دلیل به قول خودشان تحریمهای فلج کننده را بر اقتصاد ایران تحمیل کردند. البته گوشه و کنار پیام میدهد که ما نه میخواهیم بجنگیم و نه دنبال تغییر نظام هستیم.
** در برخی گزارشها آمده است که در راهبرد کلان امریکا، ایران ضعیف جایگاهی ندارد و آنان ایران را قوی میخواهند تا توازن منطقه بهم نخورد. شما هم این دیدگاه را میپذیرید؟
باید دید منظور آنان کدام امریکا است؟ اگر به موضع عقلای امریکا نگاه کنیم، باید بفهمند که ایران قوی به نفع آنان است، چنان که اگر ایران با داعش مقابله نمیکرد، معلوم نبود چه بلایی سر منطقه، اروپا و خود امریکا میآمد. به عبارت دیگر، اگر ایران نبود، گروهک تروریستی داعش در عراق و سوریه، درست مانند القاعده و طالبان در افغانستان، حکومت تشکیل میداد. سؤال این است که چرا عقلای امریکایی این را نمیفهمند که ایران قوی، بزرگترین دشمن تروریسم و نابودکننده تروریسم بینالمللی است؟ خندهدار این است که امریکا ایران را به حمایت از تروریسم متهم میکند.
** میتوان گفت فقدان کانالهای ارتباطی میان طیفهای معقول در دو کشور، حتی در قالب دیپلماسی عمومی و فقدان ارتباطات اندیشمندان و روشنفکران باعث شده است درک شرایط ایران برای آنان سخت شده باشد؟
کمبود ارتباط فرهنگی نخبگان و استفاده نکردن از امکاناتی که ایران در امریکا دارد، البته مسأله قابل توجهی است. ایرانیان در امریکا بسیار مجتمعهای قوی، خوب و تحصیلکرده دارند که به لحاظ اقتصادی هم سطح بالایی دارند. طبعاً باید از اینها استفاده کرد، اما از آن طرف لابی اسرائیل، عربها، منافقین و دارو دسته جان بولتون بسیار قوی عمل کردند، ضمن اینکه گرایشهای ترامپ و بخش افراطی حزب جمهوریخواه باعث شده اینها شناخت دقیقی از ایران نداشته باشند.
** ایران در برابر درخواست مذاکره با ترامپ آن را رد کرده چرا که معتقد است به ترامپ اعتباری نیست و او از مذاکره تنها برد سیاسی – تبلیغاتی را طلب میکند. مشخصاً چند بار آقای ظریف گفته است که ترامپ فقط به دنبال یک عکس تبلیغاتی از مذاکره برای انتخابات این کشور است. اگر چه این نظر منطقی است اما به هر حال برخی عمدتاً در فضای مجازی میگویند چه اشکالی دارد ترامپ عکس یادگاری خود را بگیرد و در ازای آن ما هم از تأثیرات روانی مثبت آن بر بازار ایران و کاهش فشارها بهره ببریم. شما برای این دسته از افراد چه پاسخی دارید؟
اولاً اینکه ما در چارچوب برجام با امریکا مذاکرات طولانی داشتیم، کما اینکه آقایان ظریف و کری دو سال با هم مذاکره کردند. چگونه میشود با کسی که از تعهد دولت امریکا که حاصل دو سال مذاکره بوده، بدون دلیل خاصی خارج شد و زیر میز زد، آن هم با خصوصیات اخلاقی و حقوقی مذاکره کرد؟ مذاکره با این فرد به چه دردی میخورد؟ با کسی وارد مذاکره میشوید که بدانید اراده سیاسی برای حل یک مسأله را دارد، وگرنه حرف زدن خالی فایده ندارد. ترامپ نشان داد که به هیچ چیز پایبند نیست. کسی که به هیچ چیز پایبند نیست، حتی اگر مذاکره با او به نتیجه برسد هم ممکن است روز دیگر آن را لغو کند. برای برطرف شدن این نقطه ضعف ترامپ و نیز آمادگی ایران برای مذاکره، ترامپ باید به برجام بازگردد و بگوید برجام قبول است، حالا سر مسائل دیگر گفتوگو کنیم.
** یعنی گفتوگو ذیل برجام قابل حصول است؟
در همین چارچوب قابل دستیابی است، چنان که گفتوگوهای گذشته هم در همین چارچوب انجام شده است. بنابراین کسی که پایبند به مذاکره قبلی نیست، قابل مذاکره هم نیست.
** مخاطب اصلی کاهش تعهدات برجامی ایران اروپاییها بودند. آقای روحانی در خلال صحبتهای خود چند هشدار به اروپا دادند، یکی نقش ایران در امنیت منطقه و مبازه با تروریسم و دیگری مبارزه با مواد مخدر و کنترل مهاجران. معنای هشدارهای آقای روحانی چیست؟
آقای روحانی میخواهد به اروپاییها بگوید که ما در ایران هزینههایی میپردازیم که منافعش را شما میبرید. مثالی بزنم. در مقطعی البته در گذشته قاچاقچیان بینالمللی مواد مخدر، به دولت ایران پیشنهاد دادند که شما با ما کاری نداشته باشید، اجازه بدهید این مواد را به طرف اروپا ترانزیت کنیم، در مقابل هم قول میدهیم حتی یک گرم آن در داخل ایران توزیع نشود و همه را به اروپا میفرستیم و هم اینکه بخشی از سود آن را به شما میدهیم. اما ایران قبول نکرد، چرا که حاضر نبود مردم اروپا را فدای منافع اقتصادی و تا حدی امنیتی خود بکند. بنابراین ایران هم در این رابطه هزینه مالی و جانی داده، هم هزینه اقتصادی تا با قاچاق مواد مخدر مبارزه کند، اما اروپاییها قدر ایران را ندانستند. نکته بعدی تروریسم است که به آن اشاره کردم. همین حالا چند عضو داعش اروپایی هستند که هنوز برخی از آنان در ادلب سوریه حضور دارند، برخی از آنان که میخواهند به کشور خود بازگردند، اروپاییها نمیدانند با آنان چه کار باید بکنند. حال فرض کنیم این گروه تروریستی حکومت تشکیل داده بودند، در این صورت چه بلایی سر اروپاییها میآمد؟ ایران باعث شد این اتفاق نیفتد، اما اروپاییها قدر این را هم ندانستند. مسأله بعدی خود برجام است. خانم موگرینی و همچنین سران اروپا مصاحبه کردند که برجام بهترین معاهدهای است که باعث کنترل ایران در دستیابی به سلاح هستهای شده و غیر از آن باعث کنترل هستهای منطقه شده است. اینها استفادههای اروپا از برجام است. چرا قدر نمیدانند و با کارهای خلاف حقوق بینالملل و خلاف انسانی ترامپ هیچ مخالفتی نمیکنند و مقابل آن نمیایستند؟ بنابراین هشدار آقای روحانی به اروپا، در این چارچوب بود که شما از ایران و سیاستها و اقداماتش، این همه منافع میبرید، اما حاضر نیستید منافع ایران را در نظر بگیرید.
** فکر میکنید این هشدارها در مهلت دو ماهه کارگر بیفتد؟
من امیدوارم کارگر بیفتد.
** میگویند چالشها و بحرانهای بینالمللی به هر حال یا منجر به جنگ میشود یا مذاکره و مصالحه. شما انتهای این ماجرا بین ایران و امریکا و اروپا را چگونه پیشبینی میکنید؟
درگیری نظامی قابل پیشبینی نیست، حتی خود ترامپ هم گفته ما نه میخواهیم بجنگیم و نه دنبال تغییر نظام هستیم. بنابراین، دستکم در تبلیغات این گونه است، هرچند شاید در ذهنشان چیز دیگری باشد. لذا برخورد نظامی پیشبینی نمیشود، اما فشارهای اقتصادی و تحریمها ادامه مییابد. این مسأله نیز به عملکرد بقیه کشورها بستگی دارد، یعنی اروپا یا سایر طرفهای برجام یعنی چین و روسیه و البته همسایهها. این وضع یک مدت ادامه دارد، اما امیدواریم ترامپ به این نتیجه برسد که روشهای او اشتباه است و خود را اصلاح کند.
آمریکا به چیزی جز تجزیه ایران قانع نیست
عباس عبدی در روزنامهی ایران نوشت: تنش در روابط ایران و آمریکا به سرعت در حال افزایش است. این روند قابل پیشبینی بود، زیرا بر یک زورگویی آشکار از سوی ترامپ استوار بود. گر چه بنده نسبت به سیاست خارجی ایران نقدهایی دارم ولی درباره برجام هیچ حقی برای ایالات متحده وجود نداشت که بدون هیچ توجیهی و به صورت یکسویه از آن خارج شود و بدترین نوع تحریم یا تروریسم اقتصادی را علیه ایران برقرار کند و از همه مسخرهتر این که اراده ایران برای افزایش غنیسازی را مخالف همان برجامی بداند که پیشتر خودش آن را پاره کرده و کنار گذاشته است.
در این میان و متأسفانه برخی نیز سادهانگارانه میگویند که با ترامپ مذاکره شود؛ در حالی که ایران پیشتر درباره موضوع مورد نظر ترامپ مذاکره مؤثر و نتیجهبخش کرده و به اصطلاح پرونده آن از خلال توافق برجام مختومه شده است و تاکنون نیز هیچ اتفاقی که فاسدکننده توافق برجام باشد رخ نداده بود و دنیا در حال استفاده از نتایج یک توافق منصفانه بود که به یکباره آقای ترامپ وارد کاخ سفید شد و به خیال خود تصمیم گرفت که چرخ سیاست را از نو اختراع کند و کل قواعد روابط بینالملل را نادیده گرفته و قلدرمآبانه دستور خروج از برجام و ارسال شماره تلفن کاخ سفید را میدهد تا بلکه به اهدافش برسد.
واقعیت این است که توصیف وضعیت موجود و ارائه راهحل را نمیتوان با شمارش عوارض یک سوی ماجرا تحلیل و نتیجهگیری کرد. بسیاری میگویند ادامه این وضع منجر به جنگ خواهد شد و در صورت جنگ، ایران طرف اصلی زیانکننده است. فارغ از این که این تحلیل درست باشد یا غلط، یک نکته مهم است و آن این است که در چنین شرایطی مذاکره نیز بیمعناست. هیچ دستوری برای مذاکره نیست. هیچ چشماندازی برای رسیدن به یک تفاهم وجود ندارد. مذاکره در چنین شرایطی و تداوم آن عوارض کمتری برای ایران ندارد.
چرا مذاکره بیمعناست؟ آغاز هر مذاکرهای در این شرایط به معنای پذیرفتن ادعاهای زورگویانه و غیر منطقی طرف مقابل است و هیچ دستاوردی نخواهد داشت. ایران تاکنون بارها در امور گوناگون با آمریکاییها مذاکره کرده است. درباره عراق، درباره افغانستان و درباره مساله هستهای. بنابراین ایران نبوده که میز مذاکره را ترک کرده است. کسی دارد شعار درخواست مذاکره را میدهد که پیشتر نتایج مهمترین مذاکرات سیاسی در قرن ۲۱ را پاره کرده و به آن ملتزم نیست. این را مذاکره نمیگویند. اگر اسمش را مذاکره بگذارند رسمش تسلیم است. این که ترامپ این حرف پوچ را میزند چندان غیر منتظره نیست، ولی این که عدهای ایرانی و غیر ایرانی آن را تکرار میکنند، مسأله اصلی است. دیگران نباید بگویند در این وضع با ترامپ مذاکره کنید. آنها یا باید ترامپ را محکوم کنند یا باید بگویند بروید تسلیم او شوید. این توصیه قابل فهم است که بگویند ولی نمیتوانند حد تسلیم را تعیین کنند که حدی جز نابودی به دست خود ندارد.
سیاست ایالات متحده به تبعیت از اسرائیل و عربستان به چیزی جز تجزیه ایران قانع نیست. هر اشکالی هم ما داشته باشیم به جای خود قابل بحث است ولی مستلزم تن دادن به این خواست آمریکا نیست.
اکنون چه باید کرد؟ به نظر بنده ایران باید صریح و روشن اعلام کند که بدون انجام تعهدات طرف مقابل در برجام، حاضر به ایفای تعهدات برجامیاش نیست. تنها راه مذاکره نیز گفتوگو در همان قالب ۱+۵ است؛ به شرطی که همه طرفهای مذاکره ابتدا به تعهدات خود ملتزم باشند.
برای ایران در درجه اول اقناع افکار عمومی مردم و سپس افکار عمومی جهان باید مهم باشد. کشورهای اروپایی و جهان نمیتوانند شاهد نقض تعهدات از سوی آمریکا باشند و ایران را به خویشتنداری دعوت کنند. پذیرش این فرآیند در شأن هیچ کشور و مردمی نیست.
شرایط برای گسترش فعالیت رسانه ها در جنگ رسانه ای فراهم شود
سید ضیاء هاشمی استاد دانشگاه و مدیر عامل سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی(ایرنا) در گفت و گو با خبرنگار اعتدال در خصوص راهکار مقابله با جنگ رسانه ای آمریکایی ها، گفت: شرایط خاص و ویژه ای در کشور بعد از خروج آمریکا از برجام و تشدید تحریم های آمریکا علیه ایران به وجود آمد. در حالیکه بعد از انقلاب تحریم هایی به این شدت، گستردگی و آشکاری از سوی آمریکا نداشتیم. بنابراین ایجاب می کند که هر کسی در هر حوزه ای توجه کند که ما در یک شرایط جنگی با آمریکا هستیم .
او ادامه داد: درست است که این جنگ نظامی نیست اما در حوزه اقتصادی، سیاسی و رسانه ای شرایط جنگی داریم. بنابراین مهم است که تمامی نیروها در جهت صیانت از منافع ملی تمام توان خود را به کار بگیرند.
او به وظیفه رسانه های داخلی در شرایط کنونی کشور اشاره کرد و گفت: در حوزه رسانه ها آنچه که ظرفیت های ملی ما است باید برجسته تر شود و رسانه ها باید مراقب باشند. اولا نباید کاری کنند که به نفع طرف مقابل ما در این فضای خاص باشد. ثانیا کمک کنند برای اینکه مشارکت، امید و انگیزه را در درون کشور افزایش دهند. اگرچه این موارد رسالت طبیعی و ذاتی رسانه ها است اما در شرایط کنونی کشور اهمیت مضاعف پیدا می کند.
این استاد دانشگاه، در ادامه تاکید کرد: بر این اساس مطالب و اخباری که نشان دهنده ظرفیت ها و توانمندی های ملی هموطنانمان است باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرد. همچنین ظرفیت های بین المللی و نوع تعاملات مثبتی که در کشور ما وجود دارد باید بیشتر مطرح شود. از سوی دیگر عمق خصومت و رفتارهای خصمانه دشمنان بیشتر برجسته و تحلیل شود و مهمتر از همه، اینکه فلسفه این مسایل بیشتر تحلیل و منشا آن معلوم شود که دلیل این نوع رفتارها چیست و منشا این رفتار خصمانه کجاست.
هاشمی گفت: کسانیکه در خط مقدم مبارزه با دشمن هستند باید بیشتر حمایت شوند. ما در یک جنگ اقتصادی هستیم و باید با کسانیکه قرار است در این شرایط کشور را مدیریت کنند همدلی و همراهی بهتری داشته باشیم. رسانه ها در واقع خط مقدم جنگ رسانه ای هستند و جا دارد که امکان گسترش فعالیتشان فراهم شود.
او تاکیدکرد: رسانه ها باید از اصرار بر رفتارهایی که اگر چه به ظاهر ممکن است بسیار پرهیجان و جذاب باشد اما در نهایت به نفع طرف های مقابل کشور ما تمام می شود پرهیز کنند و اصرار بر انتشار یکسری اطلاعات که طبیعتا اطلاعات محرمانه اقتصادی، نظامی و یا سیاسی نکنند. انتشار این اطلاعات در شرایط جنگی کمک کند. بنابراین مسئولان و کسانیکه در خط مقدم جنگ اقتصادی و رسانه ای هستند باید احساس کنند که فضای عمومی جامعه از آنها حمایت می کند و از مسئولان مطالبه مقاومت، تلاش و خستگی ناپذیری بیشتری دارند.
مدیرعامل خبرگزاری ایرنا، گفت: من گمان می کنم که شرایط، شرایط خاص و دشواری است اما قابل مدیریت است و اگر این شرایط به خوبی مدیریت شود می تواند موجب افزایش انسجام ملی و همبستگی اجتماعی شود و مجموعه شرایط به گونه ای پیش برود که گذر از پیچ تاریخی در جامعه با موفقیت و سربلندی صورت بگیرد.
هاشمی در خصوص برخی رسانه های مخالف دولت که با اقداماتشان آب به آسیاب دشمن می ریزند، تاکیدکرد: نباید با بی توجهی و ساده اندیشی، کاری کرد که به نفع طرف مقابل ما باشد. حتما در حال حاضر جریاناتی در دولت آمریکا، اسراییل و کشورهای منطقه بویژه عربستان که با ما تقابل و خصومت دارند به دنبال این هستند که اطلاعاتی بدست بیاورند یا فضایی را ایجاد کنند که شرایط به نفع خودشان تمام شود. بنابراین اقداماتی که باعث می شود شرایط به نفع کشورهای مقابل ما تمام شود، ضربه به منافع ملی است و وظیفه هر رسانه ای است که نسبت به منافع ملی توجه داشته باشد.
او خاطرنشان کرد: در درون کشور دیدگاهها، رویکردها و جریان های سیاسی-اجتماعی مختلفی وجود دارد ممکن است که سلیقه های متفاوتی در کشور وجود داشته باشد که ما وجود این تنوع و تفاوت را باید بپذیریم اما تنوع دیدگاهها و سلیقه ها باید در چارچوب منافع ملی باشد و هر رسانه و مجموعه ای که رفتاری خلاف و متعارض با منافع ملی داشته باشد باید از طرف همگان محکوم شود.
محمد خدادی معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در گفت وگو با خبرنگار اعتدال با اشاره به جنگ رسانه ای آمریکا با ایران، گفت: ماهیت جنگ رسانه ای اتهام و جعل برای وارونه نشان دادن حقایق است. زمانیکه یک کشوری با کشور دیگری مذاکره می کند و سند قرار داد امضا می کند و این سند در شورای امنیت هم تایید می شود حقانیت آن مشخص است. حالا امریکایی ها درمنظر افکار عمومی داخل و خارج باید دنبال پاسخ باشند طبیعی است وقتی همه دنیا یک چیز را می گوید و امریکا خلاف آن، باید دنبال جعل و دروغ و فریب و سند سازی و… باشد و از ظرفیت رسانه برای آن استفاده کند که می کند .
او تاکید کرد: رسانه های کشور ما با ظرفیتی که دارند باید تلاش کنند، تا حقایق که آمریکا برای مقاصد ثانویه وارونه نشان داده می دهد را بر همه روشن کنند.
معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان اینکه عزم مقابله رسانه ای با آمریکا در داخل کشور وجود دارد، گفت: رسانه های داخلی برای مقابله با جنگ رسانه ای با آمریکا عزم دارند اما در مسیر اجرا مشکلات زیر ساختی وجود دارد. رسانه های داخلی، ثروت و قدرت رسانه های آمریکایی را ندارند و به همین دلیل محدودیتی وجود دارد. آنها می توانند ما را سانسور کنند اما ما نمی توانیم .
خدادی ادامه داد: در جنگ تحمیلی صدام علیه ایران صدای ما به دنیا رسید و در جنگ تحمیلی اقتصادی هم صدای ما به دنیا خواهد رسید چون صدای حق است.
او در خصوص راه مقابله با جنگ رسانه ای آمریکا، گفت: راه مقابله با جنگ رسانه ای آمریکا تولید محتوا است. رسانه های ما باید بیش از گذشته تولید محتوا داشته باشند و هم افزایی کنند. همچنین رسانه ها باید از ظرفیت های جدید رسانه ای یعنی شبکه های اجتماعی که غیر قابل سانسور است استفاده کنند و به زبان های زنده دنیا مسلط و ظرفیت تولید و نشر اطلاعات را پیدا و رسوا کنند. رسانه های ما باید افشا کننده دروغ و جعل و سند سازی باشند و همزمان صدای حقانیت و حقوق مردم ایران را در برابر سلطه طلبی به گوش جهان برسانیم.
معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تاکیدکرد: عزم، همکاری و همبستگی برای مقابله با تهدیدات دشمن در حوزه رسانه ای وجود دارد و همه همراه هستند. ما هم به عنوان معاونت مطبوعاتی در نشست های مختلفی که داریم این علائم را می بینیم و رسانه های داخلی در این مسیر موفق بودند.
او با اشاره به تجاوز پهپاد آمریکایی به مرزهای کشور و سرنگونی آن، گفت: آخرین مورد جنگ رسانه ای میان ایران و آمریکا بر سر پهپاد آمریکایی بود. در مقابله رسانه ای موفقی که داشتیم تقریبا تمامی افکار عمومی دنیا پذیرفتند که این تجاوز به مرز های ایران بود در حالیکه آمریکایی ها سعی می کردند موضوع را وارونه جلوه دهند.
خدادی ادامه داد: بنابراین نه تنها قدم هایی به منظور مقابله با جنگ رسانه ای آمریکا در داخل انجام شده بلکه باور من این است که رسانه های داخل کشور هر آنچه در توان دارند را می گذارند. البته در هر کاری نقاط قوت و ضعیفی وجود دارد و میان آنچه که باید باشیم و هستیم فاصله است که باید تلاش کنیم تا این فاصله از بین برود.
مهمترین جنگ آمریکا با ما، جنگ روانی است
الیاس حضرتی نمایند تهران و مدیر مسئول روزنامه اعتماد در گفت و گو با خبرنگار اعتدال با اشاره به جنگ رسانه ای آمریکا و راهکار مقابله با آن، گفت: جنگ اصلی آمریکا با ما جنگ نظامی، سیاسی و اقتصادی نیست، البته تمامی این جنگ ها وجود دارد اما مهمتر از همه این جنگ ها جنگ روانی است که از طریق جنگ رسانه ای توپخانه های آن کار می کند. برای مقابله با جنگ روانی که دشمن ما طراحی و بر روی آن سرمایه گذاری کرده باید چند اقدام انجام داد و اولین کار این است که رابطه مان را با مردم باز تعریف کنیم.
وی ادامه داد: مردم به دلیل نا ملایمات، نا صداقتی ها و اینکه ما مسئولین با مردم شفاف گفت و گو نمی کنیم و مشکلات، زحمات و تلاشهایمان را به آن ها نمی گوییم، گلایه دارند. در حال حاضر هم منعکس کردن مشکلات و تلاش ها بر اساس روال سنتی نیست که کسی در نماز جمعه سخنرانی کند و بیلان کاری بدهد.
این نماینده مجلس در ادامه تاکید کرد: در حال حاضر مسایل بسیار فنی تر ازگذشته شده است و نیاز به کارگردانی دقیق تر و تدوین ویژه و طراحی هنری ویژه دارد. رسانه ها بسیار گسترده هستند و موضوع ارتباط با مردم پیجیده شده است. بنابراین حکومت باید در تنظیم روابطش با مردم از تمام ابزارها و امکانات جدید بهره مند شود و بتواند از تمام ظرفیت صاحب نظران استفاده کند که چگونه مسایل را با مردم در میان بگذارد.
حضرتی با تاکید بر لزوم عملیاتی شدن وعده هایی که مسئولین به مردم می دهند، گفت: اگر حکومت قول و وعده ای به مردم داده است باید حتما بر آن وعده وفادار باشد، اینگونه نباشد که کسی که می خواهد رییس جمهور باشد وعده ای بدهد اما مجموعه ارکان حکومت دست به دست بدهند و نگذارند که این وعده عملی شود و فکر کنند که خیلی هنر کرده اند. یا اینکه وزیر برنامه ای ارائه کرده و مجلس هم تصویب کند اما همین مجلس در اجرا مانع ایجاد کند و یا وزیر برای اینکه بخواهد رای بیاورد وعده تو خالی بدهد.
او افزود: اهمیت قائل شدن برای افکار عمومی اولین گام برای مقابله با جنگ رسانه ای آمریکا است.
رییس کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی، به دومین اقدامی که باید در جهت مقابله با جنگ رسانه ای دشمن انجام داد اشاره کرد و گفت: باید آسیب شناسی در خصوص رسانه های داخلی داشته باشیم و ارزیابی کنیم که وضعیت رسانه ها به چه شکل است و آیا این نظام نیاز به رسانه های مختلف دارد یا ندارد. در اینکه روزنامه نگاران قابل، با تجربه و قویتر از روزنامه نگاران اروپایی داریم، شکی وجود ندارد.
او ادامه اد: در اینکه امکانات و افراد نابغه ای در سطح سردبیری و مدیر مسئولی داریم هم شکی وجود ندارد همچنین ما افرادی داریم که می توانند در حوزه رسانه سرمایه گذاری کنند اما آنچه در این میان حلقه مفقوده است امنیت روزنامه نگار، سردبیر و سرمایه گذار است.
حضرتی تاکید کرد: باید ثبات و پشتوانه عمیقی برای رسانه هایمان ایجاد کنیم و به آنها بگوییم نقد را از ما نمایندگان آغاز کنید و هر اندازه که می خواهید نقد منصفانه و در یک فضای دوستانه داشته باشید. در تعریف منافع و مصالح ملی می توان به نقطه مشترکی رسید و در 5 خط در خصوص مصالح ملی تاکید کرد و بگوییم بجز این موارد آزاد هستید که با وجدان و اخلاق نقد کنید.
به گفته این نماینده مجلس باید در بخش رسانه سرمایه گذاری کنیم اما این کار را نکردیم و می توان گفت در این زمینه در نقطه صفر هستیم.
انتهای پیام