نکاتی در باب منع ورود بانوان به ورزشگاه
هادی یاسمنی، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی دربارهی چالش منع ورود زنان به ورزشگاهها نوشت:
اساسا خود عنوان “ورزشگاه رفتن بانوان” فارغ از آنکه در دنیای واقعی چه اتفاقی می افتد، محل تعجب است. مثل پارک رفتن یا سینما رفتن یا موارد دیگر ازین دست که قاعدتا با هر زاویه دیدی که همراه منطق باشد به آن نگاه شود، نباید موضوع جنسیتی ای تلقی شود.
به عنوان مثال مگر میشود تصور کرد فردا کسی پیشنهاد دهد یا حکم کند که بانوان حق ندارند به سینما، تئاتر یا رستوران و پارک بروند؟ احتمالا تنها در حکومت های سلفی چنین نمونه هایی داشته ایم که ادعای حکومت ایران غیر آن است. نکته سیاه آن که حکومت رسما قبیله ای آل سعود که پیشتاز نقض حقوق بشر است، این محدودیت را برداشته و فقط یک کشور مانده، آن هم ایران.
اگر از ابتدا منع ورزشگاه رفتن بانوان نبود (که اساسا مشخص نیست به چه دلیلی ممنوع شده و اینکه آیا آن دلیل یا دلایل هنوز هم پابرجاست؟ بماند که قانونی ای هم در این زمینه وجود ندارد!)، اعلام می شد که از همین فردا این محدودیت قرار است اجرایی شود، تعجب شدید و بهت فراگیری با خود به همراه داشت. اگر و شاید آن روز نگران پوشش کوتاه فوتبالیست ها بودند! و به دلیل نوع نگاه فقهی حاکم بر تصمیم گیری ها بر آن اشکال می گرفتند، امروز اساسا آن مساله مرتفع شده و پوشش ورزش فوتبال از کامل ترین ها در بین بسیاری از ورزش هاست. تنها این می ماند که حالا که چند دهه است این محدودیت بوده، تغییر آن کمی سنگین است. یعنی سنگی رفته ته چاه و در آوردنش دیگر سخت شده. البته نمونه هایی از حضور بانوان در ورزشگاه ها را در همین چند دهه و اخیرا در فوتبال هم داشتیم که مشخص شد هیچ نوعی از آسمان به زمین نیامد.
حالا عده ای که همچنان موضوع برایشان ثقیل است، بهانه هایی در رد آن می آورند. مثلا اینکه این موضوع در برابر مشکلات اساسی تر جامعه و بانوان چه ارزشی دارد. یا اینکه این ها برنامه است که افراد سرگرم این موضوعات شوند و غافل از مشکلات بزرگتر. خب در پاسخ مشخص است که وقتی شما فردی را از حقوق بدیهی و ساده خود محروم کنید، قاعدتا او را از پیگیری حقوق عالی تر خود دور تر کرده اید (شاید البته هدف برخی همین باشد!). از کسی که آب و غدا ندارد که نمی توان انتظار داشت دنبال خودشکوفایی برود. مثلا در باب موضوع حقوق برابر کاری بانوان که همچنان در بسیاری از کشور ها حتی توسعه یافته هم مورد مطالبه است، زنی که در جامعه ای زندگی می کند که از بخش عمده ای از حقوق ساده و اولیه بهره مند است، می تواند بهتر مطالبه گر باشد یا زنی که حتی اگر بخواهد ورزشگاه برود با مانع مواجه می شود اگر کارش به زندان نیفتد؟
و اینکه اساسا فارغ از رسیدن به هدف ها و حقوق بزرگ یا کوچک، این بهانه اولویت بندی، بعضا مضحک و اتفاقا عامل انفعال می شود. فرقی در اصل نمی کند، هم باید با مفسد کلان اقتصادی برخورد کرد هم با گران فروش خرد. کنار گذاشتن یکی به بهانه اولویت بالاتر، شاید نشان بی خردی و بهانه جویی باشد. شهرداری اگر بخواهد تنها یک المان برای شهر بسازد، با این تئوری می شود مانعش شد که این همه کار بنیادی روی دست مانده و تو به المان سازی چسبیده ای!
ورزشگاه رفتن مثل رفتن به هر مکان عمومی ای، حق خیلی بدیهی و ساده ای است (و این بدیهی بودن قطعا قضاوت تاریخ نسبت به این دوره را سیاه خواهد کرد) و اولویت بندی، زمانی معنا دارد که همه موارد دارای اولویت باشند، یکی بالاتر یکی پایین تر. نه آنکه این اولویت بندی بهانه ای برای نادیده گرفتن برخی حقوق شود.
بهانه دیگر این است که مگر این موضوع دغدغه چند درصد جامعه یا بانوان است. در مورد لغو پیاپی کنسرت هم چنین ادعایی مطرح می شد. نکته مغفول برای بیان کنندگان این مطلب این است که موضوعاتی که به حقوق اساسی و بدیهی مربوط است، ربطی به درصد مطالبه کنندگان ندارد (که البته بعید است، نطرسنجی ای در این باب انجام شده باشد که به آن استناد شود). مثالی که در این ارتباط می توان زد، موضوع سفرهای خارجی است. فرض شود فردا قانونی ابلاغ شود که به طور کلی هر سفر خارجی غیر زیارتی ممنوع است. آیا نفس وضع چنین قانونی موجب تعجب و حیرت نمی شود؟ آیا هیچ عقل سلیمی ولو اینکه قصد، دغدغه و برنامه سفر هم نداشته باشد، با آن مخالفت نخواهد کرد و آن را مایه شرمساری نخواهد دانست؟ فارغ از اینکه این محدودیت برای عده ای دردسر ساز خواهد شد، آنجا هم می توان همین ادعا را مطرح کرد که مگر سفر غیرزیارتی اعم از تفریحی، کاری، علمی یا پژوهشی، دغدغه چند درصد مردم است که با منع آن مخالفت می کنید؟! (بماند که بخش عمده ای از دلایل همین درصد کم هم به میزان ارزش پول ملی بر می گردد که تصور تحقق چنین امری را برای بخش عمده ای از جامعه محال کرده است) آیا اساسا مخالفت کسی که دغدغه و علاقه ای به این موضوع ندارد، می تواند محل اعتنا باشد؟ از طرفی استادیوم رفتن اتفاقا اصلا از جنس تفریحات حتی شبه لاکچری و شبه لوکس هم نیست و بخش عمده ای از مردانی که فعلا مجازند به آنجا بروند از اقشار متوسط به پایین هستند. بعد از برداشته شدن این محدودیت هم به واسطه تازگی این امکان، متقاضی در بین بانوان بسیار زیاد خواهد بود و هم آنکه مثل کنسرت نمی توانند بهانه بیاورند که متقاضیان از قشر رفاهی خاصی هستند. خلاصه آنکه مشخص می شود این دغدغه برای عده ای معدود، انگشت شمار و خاص نبوده است.
بهانه دیگر به فضای فرهنگی فعلی ورزشگاه ها برمی گردد که رییس دفتر رییس جمهور هم به آن اشاره کرد. خب به طور اساسی دلیل همین فضای استثنایی فرهنگی در ورزشگاه ها، استثنایی است که برای آن درست شده و آن محدود کردن به حضور آقایان است. همین آقای رییس دفتر احتمالا در جمع دوستان و همکاران مذکرش یک نوع ادبیات و شوخی هایی دارد که اگر یکی دو نفر از بانوان در آن جمع باشند، از آن امتناع می کند.
بدیهی است فضای فرهنگی ورزشگاه ها نیز در کنار شور و هیجانی که تماشای فوتبال از نزدیک دارد، مدتی بعد از برداشته شدن محدودیت ها، مشابه فضاهای تجمعی معمول دیگر خواهد شد. حالا اگر کسی می خواهد این موضوع را بهانه کند، یک بحث است ولی اگر متوجه سادگی این مساله نمی شود، می تواند سری به ورزشگاه های کشور های همسایه از جمله افغانستان، ترکیه، عراق، امارات یا حتی عربستان بزند و اینکه رییس دفتر رییس جمهور همچین مطلبی را بیان کند خودش نوعی تاسف خاص را می طلبد.
در آخر آنکه اگر این موضوع ورزشگاه رفتن بانوان، موضوع مشکل دار اساسی و ذاتی بود، قبل انقلاب که این محدودیت وجود نداشت، آیا حداقل نمونه ای از اعتراض یکی از انقلابیون حتی از نوع دو آتشه اش، در این باره نسبت به رژیم قبل وجود دارد؟ این مورد را می توان به خیلی دیگر از محدودیت ها و اجبارهای بعد انقلاب نیز تعمیم داد. دورانی با همراه داشتن ویدئو هم برخورد می شد. امروز حتی فکر کردن به آن خنده دار است. بماند که آن محدودیت برای همه بود و دورانش بعد چند سالی به سر آمد. عمر چند دهه ای این محدودیت، اختصاصش به یک قشر خاص و آبروبری و وهن برای کشور، فکر کردن به آن را دیگر خنده دار هم نمی کند.
انتهای پیام
فضای ورزشگاه برای خانمها امن تر از خیابانهای تهران است ، مزاحمت فیزیکی که وجود ندارد !
بسیار عالی
سلام
1- قبل انقلاب تمایلی از سوی بانوان برای حضور در ورزشگاه ها به آن صورت نبود!
2- مقایسه یک جمع چند ده هزار نفری و در آزادی صدهزار نفری با یک جمع چند نفری که لحن صحبت خود را به سرعت متناسب با حضور بانوان می کند بسیار ساده انگارانه است.
اساسا در کنترل شده ترین کشورها هم این جمع های چند ده هزار نفری در بسیاری مواقع از کنترل خارج می شوند، شاید دلیل عدم ساخت ورزشگاه هایی با گنجایش شبیه ورزشگاه آزادی در این کشورها هم همین نکته باشد.
به هر حال یک راهکار ظاهرا متداول در بقیه ی جاهای دنیا قرار دادن صندلی های شماره گذاری شده در جایگاه های تماشاگران ورزشگاه ها و فروش بلیط بر اساس شماره ی صندلی و کنترل تماشاگران با دوربین های متعدد است که هنوز از سوی دولت پر مدعا که مالکیت بیشتر ورزشگاه ها را در اختیار دارد اجرا نشده است.
یا حق