لزوم و فایده انحای الهیات
یاسر میردامادی، پژوهشگر دینی، در یادداشتی در فیسبوک نوشت:
کمتر رشته معرفتیای وجود دارد که اصل مشروعیتاش زیر سؤال باشد. حتی فلسفه، که مشروعیت آن دشمنانی در میان خود فیلسوفان دارد و هم در میان دانشمندان و غیر دانشگاهیان، از بحران مشروعیتِ دوسه دهه پیش، که از جمله ریچارد رورتیِ فیلسوف سردمدار آن بود، کموبیش سرفراز بیرون آمد.
اما دینپژوهی به طور عامّ، و به ویژه مادر این رشته یعنی الهیات، وضع به مراتب بحرانیتری دارند. در مورد فلسفه دین (که تازه وضع بهتری از الهیات دارد) این تردید جدّی وجود دارد که برای فیلسوفان زیاده دینی است و برای متدینان زیاده فلسفی.
اما حتی اگر فلسفه دین هم از بحران مشروعیت رهایی یابد الهیات دیگر در وسط بحران است؛ زیرا حتی متدینان هم به آن بی اعتنا هستند. برای آنها که دیندارند الهیات در خوشبینانهترین حالت «زائد» به نظر میرسد و در بدبینانهترین حالت «مضرّ» به حال ایمان. برای آنها که دیندار نیستند هم الهیات در بدبینانهترین حالت، خطرناک و یا بدتر: بیمعنا است و در خوشبینانهترین حالت صرفا یک بازی ذهنی. انتقاد مشهور ریچارد داوکینز همین بود که چرا باید در عصر هوش مصنوعی در دانشگاه معتبری چون آکسفورد هنوز دانشکده «قرون وسطایی» الهیات وجود داشته باشد.
این بحرانها اما، تا جایی که من خبر دارم، گرچه منجرّ به شکلگیری شاخهای نوپدید به نام «فرا-الهیات» (meta-theology) یا «فلسفه الهیات» (philosophy of theology)، عمدتاً در ده سال گذشته، شده اما بحثهای این شاخه، دستکم تا کنون، بیشتر بر سر روششناسی و معرفتشناسی الهیات بوده است و نه بر سر اصل نیاز به الهیات.
نکته نهایی اینکه درست همانطور که در درون فلسفه فیلسوفانی ضد فلسفه مثل رورتی وجود دارند در درون الهیات هم الهیاتدانهایی ضد الهیات (دستکم ضد الهیات طبیعی) وجود دارند، مانند کارل بارث.
بر این اساس، اگر این نوشته میخواست عنوانی برای خود دستوپا کند آن عنوان میتوانست این باشد: «به سوی فلسفه الهیاتی که به لزوم و فایده انحای الهیات میپردازد».
انتهای پیام