کرونا و بحران الاهیاتی؟
/ در گفتوگو با جواد درویش و حامد قدیری /
پارسا زمانی، انصاف نیوز: «ما این حرم مقدس را دارالشفا میدانیم. دارالشفا یعنی مردم بیان اینجا از امراض روحی و جسمی شفا بگیرند. بنابراین باید اینجا باز باشه. باید با قوت مردم بیایند. البته ما احتیاط رو هم شرط میدانیم. مسائل بهداشتی رو هم رعایت بکنیم». اینها جملات «آیتالله سعیدی» امام جمعهی قم و تولیت حرم حضرت معصومه (س) بعد از ماجرای ویروس کرونا و در واکنش به درخواستهایی مبنی بر بستن مرقدهای متبرکه بود. همین جملات و برخی از سخنان و رفتارهای دیگر کافی بود تا شاهد تازه شدن بحثهای تقابل علم و دین باشیم.
کرونا از شهر قم شروع شد. شهری که وجود حرم حضرت معصومه جوی مذهبی به آن بخشیده است؛ از طرفی قم یکی از پایگاههای مرجعیت شیعه بوده و این وجه شهر قم در سوگیری اذهان در تحلیل وقایع این شهر همیشه مورد توجه قرار میگرفته است. همین که شیوع ویروس کرونا از شهر قم شروع شد، کنایهها و طعنههایی هم در واکنش به آن شکل گرفت. اما آنچه بحث «علم و دین» را در این جریان راه انداخت، از یک طرف نظرات برخی از روحانیون مبنی بر شفابخشی و آنتی باکتریال بودن حرمهای متبرکه و لزوم باز بودن آنها به شکل سابق بود و از طرف دیگر نظرات کارشناسان پزشکی که با ادامهی وضعیت این حرمهای متبرکه به شیوهی فعلی که امکان شیوع بیماری را فراهم میآورد مخالف بودند و آن را کمک به شیوع بیماری و سرایت به دیگران تلقی میکردند. تحلیلهای مختلفی نسبت به این حوادث شکل گرفت و افرادی مانند «محسن حسام مظاهری»، جامعه شناس، در کانال خود به پیگیری این پرونده پرداختند.
ماجرای درگیری و تقابل علم و دین برای خودش دارای سابقه و تاریخچهای است. در ایران چندان شاهد جدی گرفتن این موضوع و مسئله شدن آن نبودهایم و اکنون دنبال دلایل آن هم نیستیم. اما پرسش ما در ماجرای کرونا این است که آیا اکنون با یک بحران الاهیاتی روبرو شدهایم یا به قول حامد قدیری، فیلسوف، ماجرای کرونا سخیفتر از آنست که بحران الاهیاتی قلمداد شود.
برای این منظور به سراغ دکتر حامد قدیری و دکتر جواد درویش رفتهایم و گفتگویی داشتهایم تا پاسخی برای پرسش موجود بیابیم و البته از جایگاه و نقش هر یک از نهاد علم و دین در وضعیت فعلی پرسیدهایم. متن کامل این گفتگوها در ادامه میآید:
جواد درویش رییس پیشین اندیشکدهی مهاجر دانشگاه صنعتی شریف که بهتازگی دکترای خود در فلسفهی علم را از این دانشگاه گرفته است، در گفتگو با انصاف نیوز تقابل علم و دین در ماجرای ویروس کرونا را بررسی کرده است.
از آقای درویش پرسیدیم: «جو غالب بگونهای است که علم بعنوان یک نهاد مقدس در نظر گرفته میشود و این پیش فرض بین افراد وجود دارد که علم مساوی با حقیقت است و از طرف دیگر هم برخوردهای عجیبی که از طرف بعضی روحانیون در ماجرای شیوع ویروس کرونا وجود داشت، زیر سؤال بردن عقلانیت بود. در این فضای دوقطبی چگونه میتوان به دیدگاهی موجه در توضیح این مساله رسید؟ و از طرف دیگر کاربرد دین در چنین مواقعی چیست؟»
درویش سخنش را با تفکیک بین چند موضوع شروع میکند و میگوید: در زمینهی موضوع کرونا بحث تقابل علم و دین نیست. اگر بخواهیم دقیق در اینباره صحبت کنیم چند حوزه را باید از هم تفکیک کنیم.
حوزهی «علم و الهیات»(science& theology) که درمورد تقابل خداباوری با بعضی از «دستاوردهای علمی» است. دستاوردهای علمی هم نه به معنای نظریه بلکه به معنای چیزی است که در جهان بینی علمی جا افتاده است مثلاً بیگ بنگ یا نظریهی تکامل را میخواهیم مقایسه کنیم؛ یعنی یک گزارهی خام نیست بلکه یک «کلان نظریه» است که میخواهیم آن را با بحثی فلسفی که خدا هست یا نیست مقایسه کنیم.
حوزهی دیگر «علم و دین» (science&religion) است که به گزارههای دینی ارتباط پیدا میکند؛ مثلاً آیهای که اشاره دارد به مراحل خلقت عالم در شش روز که این یک گزارهی دینی است نه یک بحث الهیاتی و تئولوژیک. گزارهی دینی ممکن است با یک گزارهی علمی دیگر در تعارض باشد. این قضیه آن قدر فلسفی نیست و در درجهی دوم اهمیت قرار دارد و بحث ریشهدار یا آکادمیکی نیست. چون ادیان مختلف قرائتهای مختلف دارند و آن گزاره میتواند گزارهی استعاری باشد یا خیلی چیزهای دیگر. پس الهیات (theology) از دین (religion) وقتیکه با علم مقایسه میشود مهمتر است. حالا در همین حوزهی علم و دین (science&religion) یک سری بحثها اصلاً بحث علم و دین نیست بلکه بحث علم با نظر یک شخص یا نهاد دینی است.
الان بحثی که دربارهی بستن حرم حضرت معصومه و کرونا وجود دارد در حوزهی علم و الهیات نیست و حتی در حوزهی علم و دین هم نیست بلکه ذیل بحث علم با نظر یکسری از مسئولین و روحانیان حکومتی است و اتفاقا خیلی شبیه بحثهای کلیسای دوران رنسانس است که با دستاوردهای علمی صرفاً برای جایگاه خودشان برخورد میکردند. لذا تنها باتوجه به موضوع کرونا نمیتوانیم به نفع علم حکم بدهیم بلکه باید طبقهبندی بحث را ببینیم.
آقای درویش در ادامهی بحث خود، به «عدم قطعیت علم» اشاره میکند و میگوید: در مورد علم که شما هم در سوالتان به نوعی اشاره کردید، بحث تقدس علم به کنار، اینجا بحث «قطعیت علم» است که به نحو خوبی در ذهنها با ماجرای ویروس کرونا دارد زیر سؤال میرود. شایعاتی که در این مدت مطرح شده را ملاحظه کنید. شایعاتی که در موضوعات علمی مطرح میشود را نمیتوان به راحتی با شایعاتی که موضوعات خبری دارند، رد یا تأیید کرد.
من در موضوع کرونا به منابع خارجی رجوع کردم و دیدم مثلا این آمار دو درصدی که بیان میشود آمار دقیقی نیست چون با روش درستی آمار سنجی و اعتبار سنجی نشده است. دو درصد از افرادی که به کرونا مبتلا میشوند فوت میکنند که این آمار دقیقی نیست. بدلیل اینکه هم معلوم نیست در جامعه چند نفر به کرونا مبتلا هستند؛ بسیاری به پزشک مراجعه نمیکنند و در آمار مشارکت داده نمیشوند. آماری که با فرمولی دقیقتر بدست میآورند اینگونه است که ما افرادی را که فوت میکنند بر مجموع کسانی که فوت میکنند و بهبود پیدا میکنند تقسیم میکنیم. چون افرادی که فوت میکنند و بهبود پیدا میکنند آمار مشخص و معلومی دارند و تکلیف آنها مشخص است. وقتی با این فرمول محاسبه کنید آمار جانباختگان در چین 14 درصد و در کل دنیا نزدیک هشت درصد میشود.
او دربارهی «شایعات علمی» که در این مدت پخش شده است گفت: دربارهی شایعات خیلی قطعی نمیتوان صحبت کرد؛ شایعات خبری قابلیت صدق و کذب 100 درصد دارند. مثلاً قالیباف کرونا گرفته یا نگرفته یا فلان فوتبالیست قمی فوت کرده یا نه. اما «شایعات علمی» مثل اینکه ماسک زدن خوب است یا نه، از دستکش استفاده شود یا نه، دارویی برای کرونا وجود دارد یا نه؛ به نظر میرسد اینها شایعات علمی هستند و با قطعیت نمیتوان راجع به آنها صحبت کرد.
مساله دربارهی گزارههای علمی بخصوص وقتی علم وارد پیچیدگیهایی میشود یعنی سطوح بیولوژی، سختتر میشود؛ سطوح بیولوژی از سطوح فیزیکی و شیمیایی پیچیدگی بیشتری دارد و بخاطر همین حرف زدن با قطعیت در آن خیلی سختتر است و احتمالات در آن خیلی بیشتر است.
این «عدم قطعیت علم» یک درس بود که باید از ماجرای کرونا بگیریم. اینکه خیلی با قطعیت حرف نزنیم؛ کرونا یک ویروس کاملاً جدید است و تازه شیوع پیدا کرده. ویروسهای قدیمیتر مثل همین آنفولانزای عادی را هنوز خیلی با قطعیت نمیتوانیم راجع به آنها صحبت کنیم. آنفولانزا داروی مشخص ندارد و روشهای جلوگیری از آن کامل مشخص نیست؛ چه رسد به کرونا که ناشناخته است و درمانی هم برای آن معلوم نشده. میتوان این عدم قطعیت را بعنوان یک درس جدید از علم در نظر گرفت. البته من از آن دسته نیستم که می گویند علم راه به جایی نمیبرد و توهمات است و از این دست گفتهها. اما با قطعیت حرف زدن در زمینهی علمی هم کار نابخردانهای است.
درویش دربارهی نقش دین در وضعیت فعلی به الهیات کاربردی اشاره میکند و میگوید: در مورد الهیات بهترین کاری که روحانیون و اهالی دین میتوانند انجام دهند کاهش آلام مردم است. نقشی که دین میتواند ایجاد کند اینست که بجای نمک ریختن بر زخم مردم درد آنها را کمتر کند. این کاری است که در دنیا رشتهی الهیات کاربردی (practical theology) انجام میدهد. الهیات کاربردی مثلاً در آلمان خیلی جلو رفته و کتابهای زیادی دربارهی آن وجود دارد و یک حوزهی میان رشتهای است؛ یعنی هم در آن الهیات است هم روانشناسی و هم مشاوره. اینها برای زمانهای مشابه دورهی کنونی تربیت میشوند که شما به موازات آگاهی مردم از کرونا مشاوره هم دریافت میکنید؛ مثلاً استرس نداشته باشید و از این قبیل آموزهها. دقیقاً در چنین مواقعی الهیات کاربردی به کمک مردم میآید؛ در مورد معنای زندگی، آخرت، خدا. بهترین کاری که یک عالم دین و روحانی دینی میتواند انجام دهد اینست. یعنی بیایند به مردم آرامش دینی و روانی دهند تا مردم جو روانی بهتری پیدا کنند.
در ادامه با دکتر حامد قدیری گفتوگویی داشتیم. حامد قدیری که دکترای فلسفه دارد و به کار نویسندگی و ترجمه هم اشتغال دارد و مدتی هم میشود که با تهیهی پادکست فلسفی لوگوس مخاطبین خود را پیدا کرده در گفتوگوی خود با انصاف نیوز از چالشهای دین با مدرنیته و مخصوصا علم صحبت کرد. به بهانهی ماجرای ویروس کرونا و چالشهایی که در نسبت علم و دین بوجود آمد از آقای قدیری پرسشهایی داشتیم و پاسخهایی شنیدیم که متن کامل آن در ادامه میآید:
انصاف نیوز: در روزگار ما که علم به نوعی جای دین را گرفته و در جایگاه قداست نشسته، چنانکه هر کسی سعی میکند به نحوی سخن خود را علمی بخواند، با این پیش فرض که علم یعنی واقعیت؛ دین که در جایگاه اتهام و ضعف نشسته با غول علم که از نمودهای مدرنیته است چگونه مواجههای میتواند داشته باشد؟
حامد قدیری: اگر بپذیریم که (۱) هر عصری عبارت است از نوعی نحوهی مواجهه با هستی و (۲) یکی از نمودهای عصر مدرنْ علم science/ است و (۳) علم آن گفتمان واقعنُما در این عصر است، ناگزیر دین در عصر حاضر اجمالا با مشکلی مواجه میشود. اما اگر قرار باشد که نحوهی مواجههی دین با این مشکل را بررسی کنیم، ابتدا باید به این بپردازیم که ماهیت آن مشکل چیست.
دستکم دو بیان برای این مشکل میتوان ارائه کرد. بیان نخست از این قرارست: در عصر مُدرن، مواجههی انسان با هستی بهگونهای است که از آسمان و ساحت غیب و امر تجربهنشدنی میگسلد و روابط عالم را در امور تجربهشدنی میجوید؛ بدینترتیب، غیبباوری برای انسان مُدرن بهسختی میسر است. همینجاست که ممکن است دین به مشکل بخورد؛ چرا که یکی از وجوه غالب در دین همان غیبباوری و تأکید بر وجود روابطی تجربهنشدنی در عالم است. این از بیان اول.
اما بیان دوم مشکل دین با عصر جدید به این ترتیب است: در این عصرْ، واقعنُمایی به علم سپرده شده است. هرآنچه علم بگوید و از تجربه به دست بیاورد، واقعیت انگاشته میشود و هر آنچه در ساحت علم پذیرفتهشدنی نباشد، غیرواقع دانسته میشود. بدینترتیب، دینی که سابقاً ادعای واقعنُمایی داشت حالا رقیبی سرسخت پیدا کرده و نمیتواند بهراحتی از پسِ آن بربیاید.
خب حالا با توجه به این دو بیان از مشکل دین با عصر جدید، میتوانیم دربارهی نحوهی مواجههی دین با علم صحبت کنیم. من احساس میکنم که دین و دینباور در مخمصهای جدی افتاده است. از یکسو اگر پا پیش بگذارد و بخواهد آموزههای خود را با علم اثبات کند (یعنی درست همان کاری که نحلههایی از دینباوران انجام دادهاند)، ناگزیر به ماهیت عصر جدید تن داده است و دین را به طُفیلی علم فروکاسته است. در این حالت، دیگر دین از آن حیث که دین است و از روابطی غیبی خبر میدهد، مورد اعتنا قرار نگرفته بلکه رویآوری به آن صرفاً از آن روست که خدای عصر جدید (یعنی علم) آن را تأیید کرده است.
اما از سوی دیگر، ممکن است پا پس بگذارد و بهکلی از علم فاصله بگیرد و با وجودِ نقضهایی که از جانب علم بر آموزههایش وارد میشود، همچنان مُصرانه بر آنها پافشاری کند. در این صورت، اگر کیفیت سیطرهی علم در عالَم کنونی را ببینیم، میفهمیم که چنین دینی کمکم عقبنشینی میکند و نهایتاً محو میشود.
با این اوصاف، تنها راهحلی که در وضعیت کنونی برای مواجههی دین و دینباوری با علم میبینم، آن است که به جای رویارویی مستقیم با علم یا تأییدطلبی از آن، تلاش کند که به مختصات عصرِ مُدرن ملتفت شود. همهی ما انسانهای مُدرنی هستیم که بنا به مختصات این عصر میاندیشیم. اما اگر به دنبال مفری از این عصر میگردیم، ناگزیر باید به مختصات آن آشنا شویم و بفهمیم که نحوهی مواجههی انسان مُدرن با هستی به چه شکل است. آیا پس از این لزوماً به راه گریزی میرسیم؟ نمیدانم. اما دستکم میدانم که اگر واقعاً راه گریزی در کار باشد، قطعاً از همین التفات میگذرد.
در موضوع بیماری کرونا، از یک سو سخن برخی روحانیون را میشنویم که مرقدها و حرمهای شیعه شفابخشاند و بیماری در آن اثر ندارد و از سوی دیگر با گزارههای علمی روبروییم که با ادامهی وضعیت فعلی شیوع کرونا را محتمل میداند و به مفهوم شفابخشی کاری ندارد. آیا اینجا با بحران الاهیاتی روبرو شدهایم؟ (آیا میتوان گفت تصویر استعاری و نمادین بحران الاهیاتی اخیر، ضدعفونی کردن مرقدهای مطهر است که طهارت بخش و شفادهندهی اشخاص بودهاند؟)
به نظرم ماجرای کرونا سخیفتر از آن است که بحران الاهیاتی قلمداد شود. مهمترین دلیلش این است که آن افرادی که مرقد و حرمهای شیعه را (در مقام معارضه با ایدههای علم) شفابخش میانگارند، بدنهی اصلی اندیشهی حوزوی نیستند و اگر کسی خیال میکند که اینها جزء بدنهی اصلی هستند، یحتمل درک درستی از نهاد مرجعیت و روحانیت در شیعه ندارد. به همین خاطر، گمان میکنم که بهتر است بحران الاهیاتی را در وجهی عمیقتر و در مصادیقی واقعیتر پی بگیریم و این مسائل دمدستی را نمونهای از آن نینگاریم. اما مصادیق واقعی کداماند؟ مصادیقی که بدنهی اصلی دین با امر علمی تعارض پیدا کرده باشد.
همینجا نکتهی دیگری را هم میتوانم اضافه کنم. شاید بتوانیم این سؤال را بپرسیم که آموزههای دینی را تا کجا حاوی داعیههای فیزیکی نسبت به جهان خارج میدانیم؟ برای توضیح بیشتر به ماجرای گالیله و کلیسا اشاره میکنم. در آنجا کلیسا «ساکنبودن اشرف مخلوقات بر روی زمین» را مستلزم نتیجهای فیزیکی میانگاشت که در نهایت منجر به دیدگاه زمینمرکزی میشد حال آنکه گمان میکنم در اندیشهی اسلامی، با وجود آنکه انسان را اشرف مخلوقات میانگاشتند، اما لوازم فیزیکی خاصی برای آن قائل نبودند و تا آنجا که خبر دارم، نزاعهایی از جنس نزاع گالیله و کلیسا در عالَم اسلام در این مورد بهخصوص گزارش نشده است (البته تتبع من چندان زیاد نبوده است).
با این حساب، ابتدا باید دید که از منظر بدنهی اصلی اندیشهی دینی مفهوم «شفابخشی» چهقدر مستلزم نتایج فیزیکی است که دستکم در حال حاضر، احساس میکنم که بدنهی اصلی اندیشهی دینی لزوماً آن را مستلزم چنین لوازمی نمیداند.
کارکرد و نقش دین در زمانهی بحرانهای طبیعی مانند بیماریهای واگیردار مثل بحران ویروس کرونا چیست؟
مایلام اینجا کمی در طرزِ پرسیدن سؤال چالش کنم: اولاً کارکرد و نقش داشتن یعنی چه؟ و ثانیاً اساساً رویکرد درستی است که از کارکرد و نقش دین پرسش کنیم؟
پرسش از نقش و کارکرد یک چیز عمدتاً ناشی از یک نوع نگاه مهندسی و بیرونی است که میخواهد از یک چیز بهمثابه یک ابزار بهره ببرد و اگر آن چیز نتواند آن کارکرد و نقشِ خود را داشته باشد، پس ناگزیر باید آن را کنار بگذاریم و ابزار تازهای انتخاب کنیم.
من اساساً با این نوع نگاه نسبت به امر مقدس بیگانهام و معتقدم که همان لحظهای که چنین نگاهی در ذهن پرسنده ایجاد میشوند، خودبهخود به قتل امر مقدس در ذهن او منتهی میشود. با این حساب، چنین پرسشی را نادرست میدانم. ولی میتوانم این را بگویم که اگر کسی ذیلِ جهانبینی دینی با هستی مواجه میشود، ناگزیر باید همه چیز را درید خدا ببیند و اسباب عالَم را نهایتاً به خدا منتهی کند. اما آیا چنین جهانبینیای میتواند به علم راه بدهد و آن را بپذیرد؟ پاسخ این سؤال همانی است که در پاسخِ سؤال اول گفتم.
نیازی به کرنا نیست ، بحران الاهیاتی در ایران از 22 بهمن 57 شکل گرفت !
چه حرف مفتی! امتحان خداست باید صبر و استقامت کرد. «و نبلوکم بشی من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین. الذین اذا اصابتهم المصیبه قالوا انالله و انالیه الراجعون