دو نخست وزیر در یک قاب | نگاهی به مصدق و موسوی
احسان حدیدی (قائم مقام)، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی نوشت:
اگر جملهی معروف «تاریخ تکرار میشود» را با این تقریر بخوانیم که اشتباهات آدمی تکرار میشود، پس میتوان درباره دکتر مصدق و مهندس موسوی بیان داشت و آن اینکه دستاورد هر دو، مُقوّم و مؤثر برای جریان مخالفشان شد.
تاریخ دو وجه دارد شورانگیز متمایل به ظاهر و شعور برنگیز به عمق.
ظاهر این است که شعار و فریاد آزادی سَر داده شد لیک چقدر ماندگار و پابرجا ماند؟
بله! در روایت تاریخ تکلیف مدارانه ثبت میشود اما آیا به پرسشهای دورهی نتیجه آور ِ غم و منحت هم توجه میشود که آیا میتوان با مقداری تساهل و تسامح در برابر طبقهی مخالف، مسیر گفتگو و تعامل باز بماند؟
به قول سید حسن تقی زادهی پا به سن گذاشته، که در شرح تاریخ پرآشوب و متلاطم مشروطیت و مذمت تندرویها و تک رویهای آن روزگار و افسوس فرصت از دست رفته برای اعتلای کشور گفته بود که «ای کاش با محمدعلی شاه بیشتر میساختیم!»
خب! ظاهربینهای تاریخ، لسان _ نکوهش و ٱف گویی را بلند میسازند که ما اهل سازش نیستیم، که واقعا دستگاه برچسب زنی قوی دارند! ولی بنگریم که اگر وجود اهل نصحیت و صدای تذکرشان را محفوظ و مستمر بداریم بهتر است، یا اینکه رهسپار زندان و محبس بگردانیم؟!
امنیتی شدن فضا و یاس و ناامیدی و بالا رفتن فضای فعالیت سیاسی و اجتماعی و حتی فرهنگی از دستاوردهای افتخار به گفتن آزادی و ایستادگی در برابر قدرت برتر و عدم تفاهم و تعامل سازنده است!
بگذارید یگ روایت تاریخی را مرور کنیم:
امروز تعدادی «یا مصدق» میگویند، لیک حاضرند بر مسیر قهر و انفصال او با قدرتمندان غربی هم پافشاری کنند؟!
برای اثبات این گزاره، یک پرسش و پاسخی با دکتر صادق زیباکلام را بررسی کنیم:
«پرسش: آقای دکتر! فرض کنیم اگر مصدق مصالحه میکرد این کودتا نیز اتفاق نمیافتاد و مقداری هم بر درآمدهای نفتی ایران افزوده میشد. اما امروز که به این داستان نگاه میکنیم شاهد انباشت روزافزون سرمایۀ اجتماعی این جریان هستیم. چهرۀ مصدق، چهرهای است که بسیاری از ایرانیها در سیاستمداران محبوبشان به دنبال آن میگردند. به نظر شما کدام کفۀ این ترازو سنگینتر است؟
زیبا کلام: من چنین سرمایۀ اجتماعی نمیبینم. به عنوان مثال کافی است که شما یک نظرسنجی از مردم انجام دهید و ببینید که چند درصد آنها موافق تداوم دشمنی با امریکا هستند. من فکر میکنم که حداقل حدود 80 درصد مردم ایران خواهند گفت که به هیچ وجه موافق دشمنی با امریکا نیستند. به این ترتیب من قائل به وجود سرمایه اجتماعی برای این جریان نیستم.»
در فراز دیگری، سخن دیپلمات برجسته و مورخ معاصر، دکتر فریدون مجلسی را مرور کنیم:
«در عالم سیاست هرجا باب مذاکره و گفتوگو بسته میشود، منافع ملی به خطر میافتد. سیاست عالم «امکان» است، اما محمد مصدق در پی آن بود که «همه حقوق» و «مطالبات» مردم ایران را در عرصه جهانی محقق کند، به جای آن که فکر پی گرفتن و محقق کردن مطالباتی باشد که حداکثر «امکان» تحقق داشتند. در آن روزگار استیلای مناسبات استعماری بر جهان در حالی که دانش و توان مهندسی و علمی لازم را نداشتیم اجازه نمیداد تا تمام مراحل کشف، استخراج و فروش نفت را انجام بدهیم پس نمیتوانستیم در پی تحقق «همه مطالبات» باشیم. همچنین از نظر نظامی هم توان مقابله با کشور زورگو را نداشتیم و هم دیگر اقتصاد متکی به نفت ایران چنان سرپا و قوی نبود تا با کنار گذاشتن نفت بتوان بدون نگرانی و چالشهای متعدد کار را ادامه داد. در چنین فضایی است که محمد مصدق با برافروختن خشم آمریکا و انگلیس در سیاست خارجی و دامن زدن به تنش با شاه در مقاطع مختلف و برآشفته کردن نظامیها با خلع چند ده امیر و سردار ارتش در مسیر سرنگونی قرار میگیرد. ثمره اقدامهای مؤثر او در ملی شدن نفت به دولت بعد میرسد و این مرد ایراندوست و مبارز به زندان میرود و بعد در احمدآباد محصور میشود.
این بزرگمرد اگر به جای نگاه «ایدهآلیستی»، مشی «رئالیستی» را در سیاستورزی پیش میگرفت، ای بسا مسیر تحولات اجتماعی و سیاسی ایران تغییر میکرد. با همه اینها نمیتوان از او و تاثیر سترگش در تاریخ معاصر ایران یاد نکرد. روحش شاد و یادش گرامی.»
براستی باید در عمق و باطن تاریخ اندیشه ورزید و به این سخن پایانی دکتر مجلسی دقت فراوان نمود نه فقط دربارهی ایران دوستی چون دکتر مصدق بلکه درباره همهی آزادیخواهان و مبارزان که میگویند ما برای آرمانهای ایده آل خویش قیام کردهایم و از دیدن و سنجیدن واقعیت پیش رو طفره میروند.
آری!
صلح از جنگیدن سختر است
دق آورتر است مثل زهری که در جام باشد
اما به شیرینی بقا و تداوم بودن میارزد
بودنی که ننگ آور نیست و فرصت ساز و تداوم آور حرکت اصلاحی هست.
تکمله بگویم نه بر آنم که هر اعتراض، سازش و صلحی را تقدیس و هر قیام و اعتراضی را باطل پندارم
که منطقی و اخلاقی و انسانی و دینی نیست.
انتهای پیام
والله در کنار نام مصدق نهادن نام [نیروی هاشمی رفسنجانی] خیلی جسارت می خواهد که ظاهرا شما دارید.
مگر مرحوم مصدق از مقدسات و معصومین هست که نتوان در کنارش نامی را قرار داد!؟
به خدا پناه ببریم از تعصب و علاقه شدید به افراد
حضرات گردانندگان انصاف نیوز….خیلی جالب است بعضی پیام هارا درعرض 3 ساعت منعکس میکنید ولی بعضی هارا با گذشت چندروز هم…….
مطلب دقیق و قابل تاملی بود و عاری از حقیقت هم نبود اما [بعضی] در دوران اصلاحات اسب خود را برای گردش به قرائت خاص و اقتدارگرایانه خود که نوعی از حکومت اسلامی قشری هست زین کرده بودند در واقع شاید این مماشات که شما متوقع هستید در مجلس 6 باید اتفاق می افتاد
هرچند به نظر من چون نوعی از اندیشه خاص اخرالزمانیست افکار و ایدولوژی اقتداریون را حمایت می کند بعید می دانم بتوان با ایشان به سازش رسید همانطور که هاشمی هم موفق به این کار نشد.
میرحسین چاره بجز ایستادگی نداشت البته که اشتباهات بزرگی هم انجام داد ولی از سمت حاکمیت تمامی راه ها برایش یسته بود تا از این طریق به عمر سیاسی وی پایان دهند
در مورد مثال تارخی هم بگویم امروز حداقل خوش نامی برای مصدق باقیمانده است اما نه اثری از محمدعلی شاه مانده و نه اثری بجز بد نامی برای قاجار…
نکته اخر که به شدت به آن باور دارم این است که حاکمیت به مراتب ضربه سهمگین تری از اتفاقات سال 88 خورد تا مردم و میرحسین
خوش نامی مرحوم مصدق در قضیه ملی شدن نفت که مورد بحث نیست بلکه در باب ادامه مدیریت نفت و زمامداری کشور و جلوگیری از کودتا بوده است
که این نکات بدلیل برخورد متعصبانه در نفی ایشان و برجسته کردن نام مرحوم کاشانی، دیده نشده یا کمتر مورد بحث قرار گیرد
که حتی در دوره ای که با ظریف مقایسه می شد، آگاهانی بر تفاوت شیوه ی این دو تذکر دادند
و اما درباره جمله ی آخر، پرسش من از شما این است وقتی حکومت انتخاباتی برگزار می کند که دغدغه ی کمتری به حضور مردم دارد یا نوعی نیاز به بودن اکثریت ندارد دیگر دستاورد میر که جلوگیری از تداوم تقلب بوده است، چگونه تحلیل می شود!!
اتفاقا الان همان دید متعصبانه از سمت حاکمیت پیگیری می شود و اصرار به دشمنی با غرب دقیقا تمام دستاورد های انقلاب را در آستانه نابودی قرار داداه است
بغیر از انتخابات در اوایل انقلاب ما چند انتخابات با استاندارد مناسب از سال 76 تا 88 داشتیم که نتیجه مورد پسند واقع نشد و هر روز دامنه انتخابات تنگتر شد
من به نظر از لحاظ نظری امکان تفاهم با جریان اقتدارگرا در سال 88 وجود نداشت
دستاورد میرحسین هم این بود که به نظرم اقتداریون به جای جنگ پر هزینه در ایام تبلیغات و رای گیری به فکر جنگ نرم در شورای نگهبان افتادند به نوعی یک مرحله عقب نشینی کردند
مقاومت مردانی چون مصدق و موسوی است که نشان می دهد آزادگی و منافع مردم هم هست. به قول مهندس مهدی بازرگان پس از اعتراض به کنسرسیوم، خواستم توسط فرزندم به پفیوزی متهم نشوم. آنچه هم از تقی زاده نقل شده است نه از خاطرات او که نقلی از ایرج افشار است که همایون کاتوزیان روایت کرده است. روایتی که دقیق به نظر نمی رسد.
در کتاب ایدئولوژی، نهضت مشروطیت ایران به قلم فریدون آدمیت صفحه 283 به نقل کتاب خطابه مشروطیت مرحوم تقی زاده، این اعتراف موجود است و راویانی که شما گفتید از افراد برجسته تاریخ و ادبیات ایران و مورد اعتماد و وثاقت تقی زاده بوده است که تاییدی بر صحت این جمله می باشد
مصدق و موسوی هر دو اصلاح طلب هستند
مصدق دموکرات اگر کمی مماشات میکرد سقوط نمی کرد ولی مصدق میخاست اسطوره بماند
سلام مشکوک به نظر می رسد که اگر مصدق کمی کوتاه می آمد طرف مقابل هم کوتاه می آمد و می توانست مملکت را. بسازد. همینطور اگر مهندس موسوی اندکی کوتاه می آمد مخالفانش هم کوتاه می آمدند. در گروه چپ آقای خاتمی را داشتیم بدور از تند روی و سلیم النفس. ولی نظام با ایشان چه کرد؟ در هر حال به نظر میرسد قدرت اقتضائات خود را دارد. و قدرت را جز. با قدرت نمی توان عقب نشاند.
جالبیش روی اصولگراها و سایر طرفداران بلوک شرقه که هنوز واسه گفتن بدی آمریکا میگن : کودتا علیه مصدق !
آنچجه نویسنده گفته یعنی موسوی فی المثل روحانی باشد. خب روحانی (آنهم روحانی دور دوم) الان هست و ثمراتش ! قدرت هم به بیشتر از این روحانی دور دوم راضی نیست و ثمراتش. وگرنه مشکل حل شدنی بود یا اصلا انقدر مشکل نمی آفرید
جناب قائم مقام، اگر خودتان مشخصاً این سخن تقی زاده را دیده اید، می توانید به آن استناد کنید وگرنه اگر اندکی با افکار آدمیت آشنا باشید، می دانید که او خط فکری خاصی را که همان تفکر جامع آدمیت باشد، دنبال می کرد. در بیان مستندات هم از تحریف فروگذار نمی کرد. دشمنی خاصی هم با تقی زاده داشت و از تهمت و اتهام به او دریغ نداشت.