اعتراض مدنی يا آشوب؟ | عباس عبدی
«عباس عبدی»، تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب در روزنامه شهروند نوشت:
فيلم جوكر يا دلقك كه به نمايش در آمد، برخي معتقد بودند كه اينگونه آثار، موجب شكلگيري رفتارهاي نشانداده شده در فیلم در واقعيت نيز خواهد شد. ولي بعيد است كه چنين اتفاقي رخ دهد. اين آثار هنري ريشه در واقعيت اجتماعي دارند، نه آنكه خودش واقعيت را بسازد. اگر چه آنچه كه در فيلم دلقك ديده ميشد با آنچه كه در خيابانهاي آمريكا رخ ميدهد، به طرز پیشگویانه و عجيبي مشابه است. اين امر محصول تيزبيني نويسنده و كارگردان آن فيلم است. سناريويي كه به نوبه خود ميتواند محصول مطالعات اجتماعي و ميداني وسيعی باشد كه پژوهشگران انجام ميدهند و یا ناشی از مشاهدات ميداني افراد تيزبين از جامعه است.
اگر اين تشابه درست باشد، آيا ميتوان گفت كه رويدادهاي آمريكا نوعي آشوب است؟ و اگر بلي آيا حق داريم كه آشوب را در آمریکا یا هر جامعه دیگر تخطئه و محكوم كنيم؟
در پاسخ بايد گفت كه اعتراضات آمريكا هم يك وجه مدني و اعتراضي قابل احترام دارد و هم يك وجه آشوبگرانه و تخريبي و خشونتآميز. وجه مدني آن اعتراضات به تبعيض نژادي و حتي تبعيض در معناي فراتر از نژاد در آن کشور است. اين تبعيض نه فقط در جريان كشتن جرج فلويد ديده شد، بلكه آمارهاي بسيار گوناگوني معرف و اثبات کننده اين واقعيت است. آمار تعداد و نسبت سياهان در زندان، مقايسه دستمزدهاي آنان با سفيدها، مقايسه شانس آنان براي ارتقاي اجتماعي، مقايسه رفتارهاي تبعيضآميز پليس در متهم كردن سياهان و سفيدها و… شايد گفته شود كه سياهان بيشتر مرتكب جرم ميشوند. قطعاً همين طور است. ولي اين امري ذاتي نژاد آنان نيست، بلكه اين به علت تبعيضهايي است كه با آن مواجه هستند.
به علاوه رفتار پليس با آنان به صورت معناداري نشاندهنده پیشفرض برچسبزني پلیس بر سياهان است. در واقع بسيار بيش از آنچه مرتكب جرم شوند، از طرف پليس مظنون شناخته و دستگير ميشوند.
بنابراين تمايز ميان نژادهاي گوناگون بويژه ميان سياهان و انگلوساكسونهاي اروپايي در ايالات متحده عيان است و انتظار ميرفت كه با انتخاب اوباما اين مسأله تخفيف پيدا كند، ولي گويي كه آمدن ترامپ آن را تشديد كرد و اكنون در اوج ادبيات نژادپرستانه در چند دهه اخير هستيم.
با وجود اين بايد پرسيد كه چرا نبايد بخش آشوبگري و خشونتورزي اين اعتراضات را محکوم كرد؟ پاسخ روشن است. در روي كاغذ ميتوانيم ميان اعتراض مدنی علیه تبعيض با رفتارهای خشونتآمیز و اغتشاش و اوباشگري و غارت مغازهها و آتش زدن اماكن و خودروها تفاوت قايل شويم، ولي در عمل چنين تمايزي به سادگي ميسر نيست. رفتار خشن آن پليس و نيز ساير تصميمات تبعیضآمیز منشاء شكلگيري خشونت است، زيرا كه فرد يا گروه يا نژاد مورد تبعيض را از دايره تعلقات به نظام اجتماعي خارج ميكند و ضرورت رعایت خطوط قرمز رفتاري را براي او از ميان برميدارد.
بنابراين خشونتورزي و آشوب نتيجه روشن تبعيض است. از اين رو صرف وجود رفتار مجرمانه يا آشوب مستلزم محكوم كردن اين رفتار نيست. در سطح فردي ميتوانيم چنين رفتارهايي را محكوم كنيم ولي در سطح تحليل اجتماعي اينها واقعيات يك جامعه است.
اگر در يك جامه آشوب و غارت به پا شود و ساختمانها به آتش كشيده شوند، به معناي آن است كه يك يا چند جاي آن جامعه دچار ايراد است و نميتوان آن حركتهای آشوبگرانه را بدون توجه به عوامل ایجاد کننده آنها در آن جامعه؛ محكوم و رد كرد. اين وظیفه مدیریت جامعه است كه بايد به بازنگري خود بپردازد و نشان دهد كه كجاي كارش ايراد دارد كه جوانان و مردمش چنين بيپروا عليه آن جامعه سر به شورش و آشوب برميدارند.
انتهای پیام