نقد حمید رسایی به سخنان مهدی نصیری درباره حجاب
حجتالاسلام حمید رسایی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «بازی با حجاب» نوشت:
از جمله مباحثی که این چند روز در فضای رسانه های مجازی و بویژه در رسانه های ضد دین و ضد انقلاب اسلامیگ سوژه داغ شده، دیدگاه آقای مهدی نصیری درباره موضوع حجاب و مخالفت ایشان با حجاب الزامی و قانونی در برنامه زاویه شبکه چهار است.
مواضع آقای نصیری دراین باره، چنان شوق و اشتیاقی در جبهه باطل ایجاد کرده که هر ببینندهای را به فکر وامیدارد. اما این ذوقزدگی نه به دلیل تازگی سخنان یا استحکام استدلالهای این برادر محترم که بیشتر به دلیل آن است که جریان باطل، مطالبه و عقدههای چهل ساله خود را از زبان یک چهره موجه و با سابقه جبهه انقلاب میشنود و الا این سخنان در حمله به قانون رعایت حجاب، بارها و بارها از زبان کسانی که برای براندازی اصل دین و انقلاب اسلامی تلاش کردهاند و یکی از راههای آن را حذف الزام حجاب در جامعه دانستهاند، شنیده شده است.
مهدی نصیری در برنامه زاویه شبکه چهار با استناد به پژوهشی متعلق به وزارت ارشاد، مدعی شد که ۷۰ درصد جامعه، مخالف حجاب اجباریاند و بعد بر اساس همین گذاره، به نتایج عجیبی میرسد که نتیجه آن، عدم الزام قانونی به رعایت حجاب در جامعه است! البته پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه وزارت ارشاد، ضمن تکذیب ادعای آقای نصیری، نتایجی که ایشان به دست آوردهاند را غیر واقعی دانسته و آن را رد کرده است. اما از این که بگذریم، چند نکته دیگر هم باید مورد توجه قرار گیرد که در قالب چند سئوال از آقای نصیری مطرح میکنیم.
خلاصه دیدگاه آقای نصیری که در قالب برنامه زاویه و یا در مباحثات دیگر مطرح شده، این است: حجاب از مسلمات و قطعیات شریعت اسلامی است و عدم رعایت حجاب، فسق است، اما این حکم واجب، الزامبردار نیست و به استنادات آیات عدیده قرآنی، باید قائل به آزادی انتخاب دین و عقیده باشیم.
وی معتقد است که مطابق پیمایش وزارت ارشاد، ۷۰ درصد جامعه مخالف حجاب اجباری هستند و “اگر” الزام قانونی به حجاب، وضعیت حجاب را افزایش نداده بلکه کاهش داده، آیا باید به این روند ادامه داد؟
آقای نصیری معتقد است دلیل این مخالفتها، همین اجبار به رعایت حجاب است. در حالی که برای حکمرانی و اجرای احکام الهی، باید مردم را با خودمان همراه کنیم نه در برابر قرار دهیم. اکثریت جامعه در عین حال با برهنگی هم مخالف است. ما با یک نوع دینورزی ناقص و غیرعقلانی مواجهایم که اهمها را فراموش میکند، اصول را فراموش و ضایع میکند، از عدالت و پرداختن به فقر غافل میشود و بعد به یک مسئله فرعی میپردازد.
وی همچنین از منظر سیاسی، موضوع حجاب را اینطور می بیند که وضعیت موجود در جامعه درباره حجاب، نوعی لج بازی سیاسی از طرف مردم است و این موضوع همواره در انتخاباتها از جمله در انتخابات اخیر ریاست جمهوری مورد سوء استفاده جریانات سیاسی مقابل قرار میگیرد و سبب دوقطبی سازیهای کاذب میشود.
نکته اول باید از اقای نصیری پرسید که این نگاه ایشان، فقط درباره موضوع حجاب، ساری و جاری است یا به احکام دیگر هم میرسد. یعنی غیر از حجاب درباره اجرای دیگر احکام هم معتقدند باید قائل به آزادی انتخاب باشیم. علاوه بر این ما هم به آزادی انتخاب در دین و عقیده قائلیم ولی این ارتباطی به مرحله پس از پذيرش عقیده و انتخاب دین ندارد. وقتی دینی پذیرفته شد باید در عرصه عمومی، احکام آن خصوصا احکام ضروری و عمومی و اجتماعی آن مثل حجاب پاس داشته شود. پس قطعا حجاب در میان یک جامعه اسلامی با حاکمیت اسلامی، الزامبردار است.
نکته دوم همه میدانیم که اکثر متدینین و خانمهای محجبه (اعم از چادری یا مانتویی باحجاب) اهل خیابان گردی نیستند و طبیعی است که کمتر دیده شوند. این البته به معنای کثرت آنها نسبت به شل حجابهای جامعه نیست ولی درصد ذکر شده که مبنای تحلیل ایشان است، واقعی نیست.
علاوه بر این، در صورت صحت این اعداد و ارقام که ۷۰ درصد جامعه مخالف حجاب اجباری هستند (و البته این ادعا توسط وزارت ارشاد تکذیب و پیمایشهای دیگر هم از نتایج متفاوت حکایت میکند) چه نشانه ای دارید که دلیل این روند نزولی، اصرار و الزام حاکمیت اسلامی، روی مساله حجاب بوده است. دلایل این موضوع عوامل مختلفی از جمله مسائل اقتصادی، کم کاریهای فرهنگی و فرهنگسازی غلط میتواند باشد. نه تنها ما که آقای نصیری هم هیچ دلیلی ندارد که درصد اصلی این سیر نزولی مورد ادعا، الزامی بودن حجاب به عنوان یک قانون اجتماعی است.
به عبارتی همه هجمه آقای نصیری به قانون انضباطی حجاب که باعث رقص و شادمانی دشمنان دین خدا شده، مبتنی بر یک “فرضیه” و “اگر” است که هیچ پشتوانه علمی و میدانی ندارد و آن فرضیه این است که اگر الزام به حجاب باعث رشد بی حجابی شده است، چرا باید بر آن اصرار داشته باشیم.
نکته سوم مطابق این منطق که باید در حکمرانی عاقلانه مردم را همراه خود کنیم و چون اکثرا در این نظرسنجی گفتهاند که با حجاب اجباری مخالفند پس نباید الزامی باشد، اساسا پیامبران الهی و بویژه رسول گرامی اسلام نباید رسالتشان را شروع می کردند چون در دوره آنها اکثر مردم نه ساکت که مخالف اجرای برخی احکام بودند. کدام پیامبر الهی را سراغ دارید که در دوره رسالتشان، اکًثریت جامعه خود را در تمام دستورات دینی، کاملا قانع و همراه خود کرده باشند حتی رسول گرامی اسلام. همراهی مردم شدت و ضعف داشته هر چند در اصل آن، همراه بوده اند.
نکته چهارم آقای نصیری در پاسخ به این اشکال که اگر حجاب الزامی نباشد، حد یقف و انتهای این عقب نشینی از حکم حجاب تا کجاست؟ آیا برهنگی را هم شامل میشود، چه پاسخی میدهد؟ وی معتقد است که اولا چنین برداشتی برگرفته از فهم غلط منتقدان نسبت به عرف اکثریت مردم ایران است که در صورت اختیاری بودن ححاب، اکثریت جامعه به سمت برهنگی میرود و در ثانی این اشکال را اعتراف به ناتوانی در همراه کردن مردم با ایده های دینی میداند!
وی البته معتقد است که میتوانیم حد بگذاریم که اگر کسانی به سمت عریانی بروند – که البته اکثریت جامعه نمی توانند تحمل کنند – آنجا قانون میگذاریم و ممانعت میکنیم.
در حالی که همه مناقشه همین جاست. بر فرض که امروز حد گذاشتید که فقط حجاب سر الزامی نیست. مطابق منطق شما اگر بعد از ده سال، یک نظرسنجی دیگر در آمد و اکثریت در آن گفتند علاوه بر سر، میخواهیم آزادی در حجاب دیگر اعضای بدن هم داشته باشیم، قطعا مطابق منطق شما باید بپذیریم و فرش قرمز مقابلشان پهن کنیم! در واقع آقای نصیری ناخواسته، شارع و وضع کننده شرع را نظر اکثریت (البته نه حقیقی و واقعی که بر اساس نظرسنجی یک موسسه) میداند نه کتاب و سنت معصومین!
بر اساس منطق و نگاه آقای نصیری، جامعه برای رفتن به سمت سقوط و عریانی، تشویق و انجام آن تسهیل میشود. چون پذیرفتهاند که اگر عدهای اجرای یک حکم را نخواهند خط قرمز حاکمیت در اجرای آن تغییر میکند و بدیهی است که این منطق تربیت دینی نیست. مثلا اگر مدتی بعد یک نظرسنجی از گوشهای درآمد که نماز مساجد باید تعطیل شود، قصاص لغو شود، مشروب فروشی آزاد شود و … مطابق این منطق، همه این موارد باید عمل شود.
نکته پنجم وی معتقد است که پرداختن به موضوع حجاب تقدیم فرع بر اصل است! اصل و اهم موضوعاتی مانند عدالت و فقر است و حجاب بحثی فرعی در این میان استپ اگر بگدریم از این نگاه غلط که حجاب عمومی را امری فرعی میداند – آن هم در زمانی که دشمنان اسلام و انقلاب، شکستن آن را برداشتن سدی برای عبور از دیگر احکام اجتماعی میدانند – اما درست در زمانی که تمام رسانههای جبهه خودی برای پیگیری موضوع عدالت صفآرایی کردهاند و افکار عمومی درگیر آن است، وی با طرح موضوع حجاب اختیاری آن هم به عنوان یکی از فعالان جبهه انقلاب، تمام فضای رسانههای معاند داخلی و خارجی را به این سمت میبرد!
نکته ششم وی حتی از منظر سیاسی هم موضوع را درست فهم نکرده است و معتقد است نحوه مواجهه ما با حجاب، سبب شده تا در انتخاباتها از جمله توسط حسن روحانی دو قطبی کادب ایجاد و سبب غلبه نگاه جریان لیبرال شود. در حالی که این نتیجهگیری هم غلط و اشتباه است. دلیل رای آوری چهرههای لیبرال مسلکی مثل روحانی، فقط دوگانه هایی از این دست نبود حتی دلیل اصلی هم این نبود. بخش کوچکی از رای آوری امثال روحانی به طرح چنین مباحثی برمیگردد والا چرا در سال ۸۴ یا ۸۸ که به شکل گسترده ای احمدی نژاد به عنوان کاندیدای مخالف آزادی و با سابقه بگیر و ببند و تیر خلاصی و … معرفی میشد رای اورد و هاشمی و موسوی در این دو انتخابات با اینکه از حجاب اختیاری هم دفاع میکردند رای نیاوردند.
انتهای پیام
سایت محترم انصاف ، ضمن تشکر از گشودن باب بحث در این گونه موارد ، به عنوان فردی نسبتاً دیندار و مقید به شعائر ، ولی همواره مسئله زورگویی در دین توسط دینداران متحجر برایم مساله و مشکل ساز بوده است و علیرغم دفاع همیشگی از مواضع دینی قابل قبول (حتی مساله غامضی مثل صیغه در اسلام) ولی در خصوص بعضی مسائل نه توجیه قابل قبول و منطقی ای شده ام و نه خود دلیل موجهی برای آن یافته ام :
یک _ مساله ارتداد ، همیشه از عدم اکراه و آزادی انتخاب دین صحبت می شود ولی به راستی کدام آزادی ؟ بنده در خانواده مسلمان به دنیا آمده ام ، در موقع تولد توانایی و اختیار انتخاب دین را نداشته ام مسلماً بر فرض اینکه اهل مطالعه و تحقیق هم باشم تا بیست سالگی به لحاظ عقلانی و منطقی قادر به انتخاب دین نخواهم بود ، مساله ، اگر در این سن نخواهم مسلمان بمانم و دین دیگری ، چه ابراهیمی و چه غیرابراهیمی را اختیار کنم آیا مرتد بوده و شامل شرایط مرتدین خواهم بود ؟ چرا ؟ مگر آزادی انتخاب دین و مذهب طبق آیه شریفه ..لا اکراه فی الدین …در کتاب خدا به رسمیت شناخته نشده است ؟ چرا وقتی بنده به سن بلوغ و عقلانیت رسیدم نبای اختیار آن را داشته باشم که خودم دینم را اختیار کنم ؟
دو_ تقابل بین شرع و قانون ، حجاب در اسلام برای مسلمانان واجب است هرچند حتی جزو فروع دین هم نبوده و صرفاً استنباط علمای دین از یک ( موکداً فقط یک آیه) از قران کریم می باشد ولی اجباری در التزام به آن نیست کما اینکه التزامی به رعایت و انجام سایر فروع دین هم نیست یعنی نمی توان کسی را به خواندن نماز یا پرداخت خمس و زکات مجبور ساخت ، از طرفی حجاب بر غیر مسلمانان ، مسیحی ، یهودی ، زرتشتی و غیره واجب نیست ولی جمهوری اسلامی بر خلاف دستور دینی آنان ، ایشان را مجبور به رعایت حجاب در جامعه کرده و در پاسخ به این مغایرت و تضاد اظهار می دارد : چون رعایت حجاب همچون سایر قوانین ، قانون کشور است حتی بر غیر مسلمانان نیز رعایت آن واجب است ، مساله ، در کشورهای غربی هم بی حجابی و عدم استفاده از حجاب و خصوصاً پوشیه قانون است چرا ما به دولت های غربی ایراد می گیریم که با حجاب ( یعنی نوعی قانون شکنی ) مقابله می کنند؟ مگر یک بام و دو هوا داریم ؟ به ارمنی و یهودی در ایران اجازه نمی دهیم طبق دین خودش لباس بپوشد بلکه باید قانون کشور را رعایت کند اما خودمان در کشورهای غربی می خواهیم طبق دین خودمان لباس بپوشیم نه طبق قانون کشور آنان و اگر کسی را از دانشگاه یا مدرسه به خاطر پوشیدن مقنعه و پوشیه اخراج کنند فریادمان به آسمان می زود ، زورگو نباشیم ، در هزاره سوم میلادی دیگر کسی به ضرب و زور و سنگسار شدن نه به دینی می گرود و نه از اعتقادی رو برمی گرداند ، عصر ، عصر اقناع است ولا غیر. متشکرم اگر بازنشر کنید.