به بهانه تفسیقنامهای شگفت و پروژه سیدکمال حیدری
حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمدناصر تقوی، دکترای علوم سیاسی و عضو هیئت علمی انستیتو الهیات صلح آلمان در یادداشتی تلگرامی با عنوان «یک نکته از آن معنی…/ به بهانه تفسیق نامه ای شگفت و پروژه جناب سید کمال حیدری» نوشت:
ماجرای پیش آمده اخیر در پی انتشار تفسیق نامهای شداد و غلاظ از طرف یکی از حوزویان شناخته شده بر علیه شخصیت حوزوی دیگر ، موجب بازتابهایی له و علیه دو طرف گردید.
بدون آنکه بخواهم نیت خوانی از جانب دو بزرگوار طرفین این قضیه یعنی جناب آقای اراکی و جناب آقای سید کمال حیدری داشته باشم و پیرامون حسن و قبح فاعلی این موضوع، داوری نمایم، صرفا به ملاحظه غایات و نتائجی که در عمل ، آن هم نه فقط از حیث تعاملات اخلاقی بلکه از منظر آثار ناگواری که می تواند در حوزه معرفت در پی داشته باشد، نکاتی را مورد اشاره قرار می دهم و در این خصوص طبعاً خطاب اصلی راقم این سطور، بیشتر و بلکه صرفاً با جناب آقای حیدری است. چراکه (در سوی دیگر ماجرا) روش و مشی تکفیر و تفسیق گرایانه، دیری است که مشروعیت معرفتی و علمی خود را حتی در میان آن گروه اندک اما پر سر و صدا، در گذشته حوزه های علمیه و مراکز علمی- دینی از دست داده است و فقط می ماند یک شگفتی بزرگ در بهره گیری دگرباره از آن در این روزگار و آن هم از سوی کسی که با توجه به پیشینه کاری و علمی شان، بسیار دور از انتظار و پدیده ای به غایت متناقض می نمود!… که البته این نیز به نوبه خود، جدای از آنکه از خلأ و کاستی جدی در حوزه “اخلاقِ نقد” و بصورت خاص “اخلاق مناظره و گفتگو” حکایت دارد، ما را بیش از پیش متوجه نکته ای بس مهم در ضرورت بهره مندی از بنیادهای کلامی، معرفتی و معرفت شناختی در رویکردها و فعالیتهای عملی می نماید.
به راستی می توان سالیانی از مقولاتی چون نواندیشی، همگرایی و …. سخن گفت اما در سربزنگاه، آشکار شود که چه بسا آن همه، بر بنیادهایی نه آنچنان تعریف شده و مستحکم بنا شده اند و اینک اینچنین فقر خود را آشکار می سازند که ما را ناگزیر از تمسک به حربه دعوت به عزل و ضرب مخالف فکری سازد!
گذشته از وزر و وبال تکفیرها و تفسیق هایی که بر تاریخ فلسفه و فکر دینی سنگینی می کند ، هنوز آثار برخی خلع لباس ها و خلع از مقامات علمی و معنوی!! بر پیکره حوزه در دهه های پیشین بر جای مانده است.
هنوز هم شخصا از یادآوری شب نامه پراکنی ها و هتاکی و بهتان و حتی جسارت شنیع إسناد ” ناپاکی …! ” به اسوه پاکی و پارسایی، مرحوم آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی- که امروزه معلوم نیست حوزه های علمیه تا چه زمانی در حسرت وجود اخلاصمند و نورانی امثال او باید باشد، احساس شرم می کنم. آن هم به دلیل یک اختلاف نظر علمی و تاریخی!!
اما چنان که گفته آمد، اینک در این نوشته روی سخنم بیشتر با جناب آقای حیدری است و بدون آنکه بخواهم به نقد موردی و محتوایی برخی نظریات و سخنان ایشان و از جمله آنچه که اخیرا از ایشان منتشر گردید بپردازم، نقدی روشی به پروژه فکری ایشان دارم و بر این باورم که ایشان علیرغم زحمات و مساعی تحسین برانگیزی که در پیشبرد این پروژه داشته اند، به دلیل پاره ای اختلالات روش شناختی و برخی نارسایی هایی که به اجمال اشاره خواهم کرد، با تداوم این روند، ناخواسته آسیب بزرگی به “نواندیشی دینی” وارد خواهد کرد.
اجمالا یادآور می شود که نوگرایی و بازنگری در حوزه دینی به چند صورت انجام گرفته و عملاً نیز از جانب چند گروه این اتفاق رخ داده است:
گروه اول: نوگرایان دینی، که درحوزه عمل و رفتار، در پی بهره گیری از ابزار مدرن و نزدیک سازی عقاید و باورهای دینی به پدیده های جدید و معاصر و احیانا انطباق آموزه های دینی با حوادث جدید در جامعه مدرن هستند و این نوگرایی دینی اساساً به معنای دقیقش فاقد عنصر فکری و اندیشه گی می باشد و به همین دلیل شایسته است که آن را ” نوگرایی” نامید و نه نواندیشی!
نوگرایان با رویکردهای پراگماتیستی و عملگرایانه، غالبا در حوزه های اجرا و عمل می کوشند توشه دینی خود را در صحنه های جدید سیاست و اقتصاد و جامعه حمل کنند. بسیاری از تکنوکراتهای دینی و حوزوی در دهه های پس از انقلاب را می توان در این گروه تحلیل کرد.
گروه دوم: نواندیشان دینی، با رویکرد معرفتی؛ این گروه کسانی هستند که با درنگ و نقد معرفتی گزاره ها و قواعد فقهی، کلامی و تفسیری، دین را مورد بازاندیشی قرار داده و میدهند. باز اندیشی در برداشت های فقهی از آیات و روایات و تطبیق معرفتی آنها با اقتضائات روز، از دستاوردهای این رویکرد معرفتی به اندیشه دینی است. در سالهای پس از انقلاب و به ویژه در دو دهه اخیر، تعداد قابل ملاحظهای از فضلای روحانی و نیز برخی از اهل فکر غیرحوزوی در حوزه دین، از این رویکرد معرفتی، در برداشتهای فقهی، روایی، تفسیری و کلامی بهره جسته اند.مهمترین نقدی که متوجه این جریان فکری است، فقدان نظام مندی و در پی آن احتمال ابتلای به تناقضات و پارادوکسهای غیرقابل حل است.
واقعیت این است که اکنون بحث های صرفا معرفتی به معنایی که اشاره شد، دیگر نمی تواند گره گشایی چندانی داشته باشند بلکه مباحث و مناظرات معرفتی، باید مسبوق به مباحث و مبانی معرفت شناختی طرح گردند تا به نتیجه مطلوب دست یازند.
تلاش اجتهادی در حوزه های فقهی که حوزه فروع می باشد، بدون نقد و بکارگیری اجتهاد در اصول معرفت شناسی، مبانی انسانشناختی و هستی شناختی تلاشی ناکام و یا ابتر خواهد بود. پس گریزی از ضرورت رویکرد سوم نیست.
گروه سوم: نواندیشان دینی با رویکرد معرفت شناختی؛ بازاندیشی و نقد و اصلاح این گروه نه صرفاً معرفتی ،که معرفت شناسانه است ونقدی متدولوژیک و ساختاری نسبت به فهم دوباره گزارههای دینی دارند. این گروه خود شامل دو دسته هستند:
الف) گروهی که البته تعداد کمتری را بخود اختصاص داده اند، از جایگاه وفاداری به عناصر هویت بخش سنت دینی به این نقد معرفت شناسانه روی آوردهاند.
اینان گرچه فراتر از گزاره ها و عناصر معرفتی دین، ساختارهای معرفتی را مشمول و شایسته بازنگری می دانند و برآنند که تا چنین نشود، نمی توان به یک فهم نظام مند و متوازن از مجموعه عناصر معرفتی دین دست یافت و در عین حال به ساختارهای هویتی معرفت دین سخت پای می فشارند و اساسا انگیزه اصلی خود برای چنان اصلاح معرفت شناختی را از درون دین و همین عناصر هویتی آن گرفته اند و طبعا بر این باورند که رویکرد معرفت شناختی در بازنگری معارف دینی، به تعمیق ، توسعه و شکوفایی اندیشه اسلامی خواهد انجامید.
ب) اما گروهی که اگر نگوییم خارج از عناصر و ساختارهای هویت بخش، لا اقل فارغ از آن و به صورت “برون دینی” به این باز اندیشی مبادرت ورزیده اند و البته چه بسا در این گروه کسانی ابتدا از درون سنت، شروع به این باز اندیشی نموده و در ادامه، سیر انتقادی و نقد معرفت شناختی شان متوجه اصل ساختارهای هویتی شده و به بیرون از سنت دینی و بلکه لابشرط نسبت به تمام ادیان رسیده است.
با تقسیم بندی گفته شده می توان گفت که جناب سید کمال حیدری لااقل در بخشهایی از پروژه خود بنا دارد که نقدی معرفت شناسانه اما وفادار به سنت و متعهد به ساختارهای هویتی به دین داشته باشد و بنظر می رسد در این میان اما، مشکلاتی دامنگیر جناب ایشان شده باشد و امیدوارم این چند نکته از جانب این کمترین، لااقل منشاء تأملی در کار ایشان گردد.
البته باید گفت ورود به جرگه نو اندیشی دینی با رویکرد معرفت شناسانه همراه با تعهد به عناصر هویتی دین، کاری بس بزرگ است و به مقدمات و شرایطی نیازمنداست که اجمالا سه مورد از این نیازمندیها را بصورت خلاصه مورد اشاره قرار می دهم:
۱- ضرورت آشنایی عمیق با مباحث معرفت شناسی : نقد و باز اندیشی معرفت شناسانه نیازمند اطلاعات عمیق در حوزه های معرفت شناسی و دانشهای درجه یک و آگاهی های عمیق و دقیق روشی- تطبیقی و اپیستمولوژیک است. نمیتوان سودای تحول و بازنگری معرفتشناختی داشت، ولی با توشه اندک، در این میدان سترگ گام برداشت. از آنچه در گفتار و نوشتار استاد حیدری بروز و نمود داشته، می توان آگاهی ایشان از برخی آثار متفکران ایرانی در حوزه معرفتشناسی و نیز بهره مندی هایی از نوشته های نواندیشان جهان عرب و کسانی همچون فهمي جدعان، نصر حامد ابو زید، محمد ارکون و عابد الجابری را دانست؛ اما آیا این مقدار برای پیشبرد چنین پروژه ای کافی است یا خیر؟ لااقل برخی اشکالات و نقدهایی که متوجه مباحث ایشان می باشد را می توان به این عامل اسناد داد.
۲- ضرورت طراحی نظام فکری و هندسه معرفتی: نو اندیشی دینی در حوزه معرفت شناسی اگر همه جانبه نبوده و واجد یک معماری دقیق، نظام مند و جامع که همه حوزه های معرفت دینی را بصورت منسجم و متوازن در برگیرد نباشد، بدون شک یا در میانه کار از رویکرد معرفت شناسانه خود خارج می شود و در برابر سنت دینی قرار می گیرد؛ و یا دچار تناقض ها و تضادهایی در اطراف پروسه ی باز اندیشی دینی می گردد. جای خالی چنین هندسه نظام مندی در زوایایی از مجموعه کارهای جناب حیدری قابل جستجو است.
فقدان نظام جامع فکری، می تواند نواندیش دینی را به بیان و طرح گزارههایی در اندازد که چه بسا برخی مباحث و گزاره های آن نقض کننده مباحث دیگر شوند.
” هندسه جامع معرفتی” البته به گفتن آسان است، اما تحقق آن در عالم واقع کاری است سترگ که علاوه بر آن نیازمندی های پیش گفته، نیازمند حوصله و زمان نیز هست!
۳- ضرورت پختگی مباحث و نظریه ها با ورود به عرصه های گفتگو و نقد دیالکتیک و التزام به اصل تاریخمندی مباحث معرفتی و دوری از عجله و تسرّع در طرح عمومی آنها:
گفتیم که نظام جامع فکری، لازمه نواندیشی دینی معرفت شناسانه است و این نظام جامع، همچون قطعات خُرد یک پازل بزرگ، علی القاعده می بایست به دقت و حوصله و از سر صبر در جای خود قرار گیرند و اگر مباحثی پیش از پخته شدن ، به عرضه عمومی وارد شوند به معنای آن است که پرونده آنها خاتمه یافته تلقی شده و به قطعیت رسیده اند و در اینصورت کمترین آفت ، تولد نارس و ناقص نظریه ها و اندیشه ها خواهد بود، و حاصلی جز ضایع شدن آنها و بلکه تضییع و یا لااقل تضعیف جدیِ ظرفیت های کل جریان نواندیشی در پی نخواهد داشت.
نکتهای که متاسفانه باید گفت در طرح پارهای از مباحث آیت الله حیدری در این سالها شاهد بوده ایم و تداوم این روند نه تنها به وجود علمی شریف، کوشا و مغتنم جناب ایشان، بلکه به کل جریان نواندیشی دینی آسیبی بزرگ وارد می کند و از توان آن می کاهد.
راقم این سطور سال هاست از نزدیک روشهای صبورانه برخی از اساتید را که بیش از دو دهه است که به دقت و تأنّی و حوصله و ژرف نگری در پروسه نواندیشی دینی، بنای نظام جامع فکری خویش را پی می ریزند، شاهد بوده ام. به گونه ایکه شاید اگر میخواستند به سرعت و سهولت، در طرح مباحث خود اقدام کنند، چندین برابر حجم فعلی مطالبشان گفته و منتشر میشد؛ ولی احتمالا رخنه ها و آسیب ها و سوء فهم های پر شماری نیز در انتظار طرح زود هنگام و ناسنجیده اینگونه مباحث و در نتیجه زمین گیر شدن نواندیشی دینی پیش می آمد.
شاید طبقه بندی مباحث در طرح و انتشار خصوصی و میان نخبگانی، و سپس انتشار عمومی بعد از پختگی و تامین نیازهای سه گانه گفته شده راه حل خوبی برای صیانت از این تلاشهای مبارک باشد.
در پایان و به هر روی، امیدوارم محیط مناسب طرح و تضارب واقعی آراء که به فرموده حضرت امیر (ع) موجب ” تولّد صواب” است بیشتر مهیا شود و خداوند تعالی، تلاش کنندگان و تکاپو گران در مسیر حقیقت و علم را موفق و سلامت بدارد و شکر الله مساعیهم أجمعين.
انتهای پیام
محضر جناب آقای تقوی باید عرض بشود که جنابعالی در حسن ظن ـ که ناشی از حسن فطری شماست ـ پا را به حد افراط گذاشته اید و در نتیجه، قرائت شما از واقعیت دچار اختلال گشته است و واقعیت های موجود را به قول معروف (ان شاء الله گربه است) تفسیر می کنید.
چطور تمامی تدلیس ها و دروغ هایی که در عرصه ی علمی از جناب حیدری صادر شده است را ندیده اید؟ شما کدام یک از مطالب ایشان را مطالعه کرده اید؟؟
سرقت های علمی متعدد ایشان از کتب فقها و علما کجای این تحلیل شما جای می گیرد؟ آیا تحقیر و استهزای علمای متقدم و متأخر در راستای طرح و نشان دادن خود، نوگرایی نامیده می شود؟ فروپاشی تمامی ارکان معرفت شیعی و اسلامی را در گفتمان سید کمال حیدری نمی بینید؟
وقتی از استحاله اجتماع نقیضین کوتاه می آید و آن را نقض می کند و وقتی که نمود فروپاشی این پایه ی اساسی را در تک تک گزاره های شبه علمی او می بینیم، علمیّت، برچست ناشایسته ایست بر ظاهر عوام فریب این عالم نما.
اگر فرصت کردید! حتما مطالب ایشان را مطالعه و استماع بفرمایید. اگر بالاتر از این عناوین موجود در بیانیه آیت الله اراکی را نگفتید، کمتر را نخواهید گفت.
بماند که فتنه ای که از سخنان دروغ ایشان به وجود آمده، خرمت تاریخ و اعتبار تشیع را در میان مسلمانان جهان آتش زده و فتنه ها در پی خواهد داشت.
اشکال تمامی منتقدان بیانیه تا این لحظه، این هست که اساسا نه سخنرانی اخیر سید کمال را کامل گوش داده اند، نه از منظومه ی فکری و سیر افول او از 10 سال پیش تا کنون اطلاع دارند.
مقاله بي ربطي بود باضافه اينكه قلم نويسنده هم اعوجاج و ناپيوسته بود، بايد بيشتر تمرين كنند.
مقاله بي ربطي بود باضافه اينكه قلم نويسنده هم داراي اعوجاج و ناپيوسته بود، بايد بيشتر تمرين كنند.
فارغ از اینکه اولا اقای تقوی عضو هیئت علمی انستیتو الهیات صلح آلمان نیست و وثانیا بخاطر نام پدرش و نسبت فامیلی با اقای قائم مقامی، معاون مرکز اسلامی هامبورگ شد و عنوان پیدا کرد، اصلا پاسخ علمی در این نوشته نبود و فقط رطب و یابس به هم بافته شده بود!