دیدگاه دکتر سروش دربارهی برخوردها با آیتالله کمال حیدری
دکتر عبدالکریم سروش، روشنفکر دینی با اشاره به برخوردهای اخیر با آیتالله سیدکمال حیدری گفت: بار دیگر این زخم ما باز شد و این دمل سر باز کرد. ما تا کِی قرار است شاهد این حوادث باشیم؟ من نمیدانم چه کسی به جامعه مدرسین گفته است که دیدگاههای شما دیدگاه معیار است و هر کس خلاف این گفت منحرف است؟! چه خودحق پنداری و خودحقبینی در جان اینها رسوخ کرده که این چنین با دیگران رفتار میکنند؟! قدری آزادی فکر را در حوزهها تمرین کنید. برکتش را هم خواهید دید و رشد اندیشه و تفکر را هم شاهد خواهید بود.
انصاف نیوز متن سخنان آقای سروش دربارهی آقای حیدری و نوع مواجههی جامعه مدرسین با او را منتشر میکند که میتوانید در ادامه بخوانید:
من بارها به سخنان آقای سیدکمال حیدری گوش داده بودم، این مرجع تقلید از چندی پیش روش متفاوتی را برگزیده بود. سخنانی را که نوعا عالمان دین نمیگویند و یا از آنها با خبر نیستند و یا بنا بر مصلحت آنها را میپوشانند و یا حتی خلاف آنها را میگویند میگفت. و در حقیقت انتقاد از خود و انتقاد از عالمان شیعه میکرد. و در سخنان خودش به وضوح میگفت که بیشتر این روایتهایی که ما در شیعه داریم باطل، بیسند و ساختهشدهی کعبالاحبارها و دیگران است که وارد روایات اسلامی شده. و بدیهی بود که این سخنان کسانی را که سرمایهای جز همین روایات مخدوش و مغلوط ندارند، میرنجاند. آقای حیدری بحث از دین و معرفت دینی، پلورالیزم و… میکرد. اینکه اگر کسی به دیانتی حقیقتا اعتقاد دارد و دل سپرده و گمان میکند که دین حق خدا آن است همان برای او دیانت است، تکلیف ندارد که مسلمان شود و همان موجب رستگاری و به بهشت رفتن اوست.
سخنان بسیار نیکویی بود، من نمیگویم که سخنان ایشان تازهی تازه بود. نه، مطلعان و آگاهان میدانند این حرفها را دیگران هم زده بودند و هزینهی آن را پرداخته بودند اما یک عالم دین در حد مرجعیت چنین سخنانی نگفته بود و حتی نزدیک به این مقولات نشده بود و هرگز نمیشود. در میان عالمان ما دیدیم که تا وقتی جوان هستند و در میانسالیاند حرفهای خیلی روشنفکرانه میزنند اما همین که به آن مدارج بالا میرسند همهی آنها را فراموش میکنند و تبدیل میشوند به یک آخوند صد در صد سنتی که جز تکرار مکررات کاری نمیکنند. ایشان این کار را نکرد، این طور که از کلمات و سخنانش برمیآمد با آثار روشنفکران عرب و ایرانی آشنا بود، اینها را میخواند و تاثیر پذیرفته بود و پارهای از آنها را قبول کرده بود و در سخنان خودش هم میآورد.
اینها بود تا یک مرتبه ما دیدیم از قم یک آقایی که من او را یک مبلّغ نابالغ میخوانم بیانیهی بسیار آتشینی صادر کرد. و چنان هجوم برد به این شخص و کلماتی مثل دجال، شیاد و گمراه را دربارهی او به کار برد و گفت باید او را خلع لباس و طرد کنند وبه او احترام نگذارند، بلکه اهانت و بی حرمتی کنند؛ چنین و چنان، بسیار شدیداللحن، مثل اینکه این نامه از کوره بیرون آمده بود. من واقعا متعجب شدم که یعنی چه؟ البته کلمهی کفر و تکفیر را به کار نبرده بود. برای اینکه میدانست که آقای خامنهای از چند سال پیش علمای قم را نهی کرده است از اینکه کسی را تکفیر کنند اما حرفهایی که زده بود چیزی کم از تکفیر نبود الّا اینکه آن کلمه را به کار نبرده بود. بعد از آن هم شنیدیم که رفتند و تابلوی دفترش را پایین آوردند، دیگر بعدا چه به روزگاراو بکنند نمیدانیم. بعد جامعه مدرسین وارد شد، جامعه مدرسین که پلیس حوزه و دیانت شده است و متر و معیار حقیقت و دیانت و تشیع را به دست گرفته است وارد شد و ایشان را پیرو شیطان و گمراه خواند. قدری لحنش نرمتر بود اما مضمونا همان نکات را داشت و جناب آقای شیخ محمد یزدی هم پای آن را امضا کرده بود.
بار دیگر این زخم ما باز شد و این دمل سر باز کرد. ما تا کِی قرار است شاهد این حوادث باشیم؟ من نمیدانم چه کسی به جامعه مدرسین و آقای محمد یزدی گفته است که دیدگاههای شما دیدگاه معیار است و هر کس خلاف این گفت منحرف است؟! چه خودحق پنداری و خودحقبینی در جان اینها رسوخ کرده که این چنین با دیگران رفتار میکنند؟! من نمیگویم با هملباس و غیرهملباس، رفتار باید یکسان باشد، رفتار باید این باشد که وارد گفتوگو و مناظره شوند. نه اینکه بگویند بیا درون خودمان چند نفری مسئله را حل کنیم. نه، اینها مسائل امروز مسلمانان است. شیعیان باید بدانند که این روایتهایی که در کتابهایشان نوشته شده چیست؟ و از چه درجهای از اعتبار و وثاقت برخوردار است؟ اگر کسی آمده و این سخن را، آن هم نه از سر نادانی، بلکه از سر آگاهی گفته نمیشود طردش کرد، تا کِی این چیزها را باید زیر فرش زد و مخفی کرد؟!
یک روزگاری بود در همین کتابهای فقه که خودِ ما خوانده بودیم میگفتند فلان چیز در مورد زنان است اما به آنها نگویید. من یک بار یک مقالهای نوشتم، گفتم آقایان این روزگار همه با سواد هستند، همه میتوانند کتابها را باز کنند، یعنی چه که این حرفها را به زنان نگویید؟! این سخنان بوی کهنهگی و پوسیدگی میدهد، مال امروز نیست. قصهای است برای وقتی که زنان که هیچ، مردان هم سواد نداشتند، لای کتاب را باز نمیکردند، آن هم ایرانی که اصلا عربی بلد نبودند اگر لای کتاب را هم میخواستند باز کنند. ولی امروز این حرفها نیست و شما باید استراتژیتان را عوض کنید. شما در بد موقعی به دنیا آمدید. اصلا این سخنان به این روزگار نمیخورد. الان هم همینطوری فکر میکنند.
من یادم هست که وقتی که پارهای مقالات نوشتم بعدش رفتم نزد یکی از علمایی که علیه من سخنانی گفته بود، نشستم با او صحبت کردم، به من میگفت که آقا شما چرا میروی اینها را مینویسی و به سمع و نظر همگان میرسانی؟! بیا اینجا پیش خودِ ما بگو. گفتم آقا مگر روحانیت دیگر مخفی است؟! شما آمدید سرکار، دارید حکومت میکنید، به مردم گفتهاید از ما و منطق ما پیروی کنید. اگر منطق ندارید بروید کنار. من به شما چرا درِ گوشی بگویم؟ من باید حرفهایم را در ملاءعام بزنم، شما هم پاسخ من را در ملاءعام بدهید. آن هم نه اینکه بگویید این پیرو شیطان و دجال و شیاد و کافر و کشتنی است. این طوری شما میتوانید بمانید.
ولی این درس را متاسفانه روحانیت ما نگرفته است. اول دو سه طلبهی صفر کیلومتر را میفرستند جلو شلوغ بکنند و بی حرمتی و اسائه ادب و جسارت کنند، همین کارهایی که در مورد مرحوم آیتالله منتظری، یکی از مظلومان تاریخ انقلاب و کشور ما، کردند و کمترش را دربارهی دیگران. الان من به وضوح دارم میبینم که در مورد این مجتهد شجاع، آقای کمال حیدری دارند دوباره به عمل میآورند. پیام من به روحانیون این است که آزموده با نیازمایید. راه غلطی که تا امروز رفتید نروید، اگر درد دین دارید این راه دفاع از دیانت نیست. خودتان را هم معیار دینداری، حقانیت و مشروعیت نگیرید. دین مال همه است و همه حق درند دربارهاش فکر کنند، نظر بدهند، نقد کنند، چون و چرا کنند، بپرسند و منتظر جواب منطقی باشند. شما آنجا ننشستهاید که فرمان دهید و حکم برانید و دیگران تبعیت کنند. اگر تا دیروز به دلیل اینکه قاطبهی مردم عوامالناس بودند این چنین بود، امروز این طوری نیست. این موقعیت را درک و استراتژی خود را عوض کنید. نمیتوانید چنین برخوردی با انسانهای فرهیختهی امروز کنید.
امروز تمام کتابهایتان نه تنها منتشر شده بلکه آنلاین است. کتاب بحارالانوار را هر کسی میتواند روی کامپیوتر خودش باز کند و نگاه کند. ترجمههای این کتابها به زبانهای دیگر هست. یادم هست که یکی از روحانیون قم که از قضا نقاط مثبتی هم دارد یک حرف فوقالعاده شگفتآوری زده بود. گفته بود خوب است که کتابهای حدیثی ما به زبانهای دیگر ترجمه نشود. برای اینکه این کتابها چیزهایی داخلش نوشته شده که ما میان خودمان با هم کنار میآییم اما دیگران وقتی چشم به اینها باز کنند به ما هم به چشم دیگری نگاه میکنند. یک آدمی که در این دنیای جدید گلوبالیزه شده دارد زندگی میکند میگوید من باید همان منطق روستایی را به کار ببرم. این منطق و رفتار باید عوض شود. گفت: «تاکنون کردی چنین اکنون مکن / تیره کردی آب را افزون مکن».
ولله ما هم که دم از دیانت میزنیم و از پیامبر و رسالت او حمایت میکنیم شرمنده میشویم وقتی میبینیم به نام پیامبر و دین او این کارها را میکنند. البته این شرمندگیها باعث نمیشود ما دست از کار خودمان برداریم « هین تو کار خویش کن ای ارجمند / زود کهایشان ریش خود بر میکنند»، آنها کار خودشان را میکنند و ما هم کار خودمان را میکنیم. «آب نگذارد صفا بهر خسی» اما در تاریخ نام نیکی برای آنها به جا نخواهد ماند.
قدری آزادی فکر را در حوزهها تمرین کنید. برکتش را هم خواهید دید و رشد اندیشه و تفکر را هم شاهد خواهید بود.
انتهای پیام
ولله ما هم که دم از دیانت میزنیم و از پیامبر و رسالت او حمایت میکنیم شرمنده میشویم وقتی میبینیم به نام پیامبر و دین او این کارها را میکنند.
مگه تو پیامبر را قبول داری !!!!!!!!!!
تهمت را کنار بگذار ،مستدل صحبت کن.پدر مردم را با تهمت و دروغ در آوردید.این اخلاق از کجا در شما رسوخ کرد؟
خب، نادانای اهل اظهار نظر یا دانای اهل تجاهل محترم جناب آقا یا خانم عوامی، به کتب و آثار ایشان از جمله شرح مثنوی و بسط تجربه نبوی و … حتی اشعارشان مراجعه می کردید تا بفهمید که ایشان پیامبر اسلام را پیامبر می دانند . البته اگر شما ایشان را خدا می دانید و نه پیامبر، تقصیر شما ست نه ایشان ؛ چون پیامبر ما چون هر پیامبری، پیام خدا را که خدایی خدای یگانه بجای بتها بود آورد و دعوت به او کرد و نه خود
ایشان پیامبر را قبول دارد ولی پیامبر خود ساخته ذهنی خود را نه پیامبر واقعی که هست.پیامبری که کتاب آسمانی اش را معجزه خود از جانب خدا میداند نه سخن خود.پیامبری که در کتاب آسمانی اش آمده کسی که جز اسلام دین دیگری انتخاب کند خسارت زده است.دین در نزد خدا فقط اسلام است.و….
آقای سروش به پلورالیسم قائل است طبق این نظر نظرات ماست فروش محله هم راجع به دین معتبر است.
ازمرحوم محمد یزدی انتظاری جز این نبود ولی از آقائی که به نظر شورای نگهبان فقیه است انتظار این فحاشیهای جاهلانه نبود آقای اراکی با اولیات کلام هم آشنا نیست بله آیت الله حیدری بسیار مسلط برفقه وکلام فریقین است وجانانه میگوید که بایستی ریشه تکفیر خشک خشک بشود تمام کسانی که درحد اجتهاد هستند بایستی صریحا مثل آیت الله سیستانی درمورد ایمان ظاهری وباطنی اهل سنت تاکید کنند وهمیینطور علمای اهل سنت هم گویندگان شهادتین را ظاهرا وباطنا مومن بدانند والا این دامیست که استکبار جهانی پهن کرده وبشریت را به سوی تعاطی تکفیر وکشتن طرف مقابل میکشاند