«شهادت سردار سلیمانی و فخری زاده نماد تروریسم دولتی است»
به بهانه انتشار کتاب "ایران بزرگ تعهد من"
/ سرویس بازار /
ایلنا: بارها دیدهایم کسانی دم از «وطنپرستی» میزنند اما آشکارا بیوطنی را در رفتار خود نمایان می کنند. در حالیکه وطن را باید ورای همه چیز و همه کس دید، زیرا با ارزش ترین و مهم ترین دارایی یک انسان وطن اوست.
هستند افرادی که برای آنان چیزی به نام وطن دوستی، غیرت و شرافت معنا ندارد واین گونه اشخاص معتقدند ایران تکه تکه هم شود اهمیتی ندارد، ما باید زنده باشیم و در رفاه زندگی کنیم .
این عقیده در ضمیر بسیاری از افرادی که جلای وطن کرده اند جاری و ساریست؛ اما هستند کسانی که وطن را فقط مشتی خاک نمی نگرند که فقط باید دورا دورش چرخید و از چهارگوشه آن مراقبت کرد، بلکه آنرا فرا انسانی و فرا معنوی می بینند که با هستی و نیستی و گوشت و پوست و خون آنها گره خورده است .
امیر حسین جهانشاهی با انتشار کتابی در فرانسه با عنوان ” ایران بزرگ تعهد من” اعتقاد راسخ دارد که باید بسان تخم چشم از کشور و وطن مادری در مقابل هجمه اجنبی ها و بیگانگان محافظت کرد و حفاظت ازهویت، تاریخ، دین، فرهنگ و هنر و ادبیات کهن و غنی ایران را مسئولیت ناتمام خود می داند که باید آنرا به اتمام برساند.
وی در این کتاب بارها به این امر اشاره کرده که وطن پرستی یعنی دور تا دور وطن گشتن و از تمامی و کلیت هستی آن به یکجا پاسداری کردن؛ و خود را ملزم نموده است که این ماموریت را به سرانجام مقصود برساند.
در این کتاب به چند نکته بسیار روشن برمی خوریم که شاخص ترین آنرا می توان در این جمله پیدا کرد: امروزه اولویت یک ملت زندگی در آسایش است، تقسیم عادلانه ثمرات رشد اقتصادی و منابع کشوربه سود آنان؛ بدینترتیب دیگر حقوق بشر به مفهوم تاریخی خود ارجحیت ندارد، بلکه حق بهزیستی مهمترین خواسته یک ملت است.
امیرحسین جهانشاهی، عمیقاً متدین، معتقد است که ایران بروی دو پایه بنا شده است: تاریخ بزرگ ایران و مذهب شیعه، که در جهان اسلام در اقلیت میباشد.
وی با بیان برنامه های اقتصادی خود در این کتاب و با تجربیاتی که بیش از چهل سال در عرصه اقتصادی اروپا کسب کرده است، می خواهد یک بار دیگر این جمله را معنا کند که ” همبستگی ملی، موجب اعتماد به نفس ملی و در نتیجه اقتدار و حاکمیت ملی یک کشورخواهد بود”.
انتشار این کتاب درفرانسه ما را بر آن داشت که سوالاتی چند از فردی که در گذشته مخالف و امروز حامی تمام قد جمهوری اسلامی است داشته باشیم:
1) شما در کتاب خود ایرانیان داخل را از ایرانیان خارج از کشور جدا می دانید و می گویید آنها به هیچ عنوان حق دخالت در مسایل کشور را ندارند؛ می توانید در این خصوص توضیح دهید؟
برای من “ایرانیان” کسانی هستند که در داخل کشور زندگی می کنند، برای کشورشان کشته و شهید دادند و در عمق وجودشان، از تحریمهای متفاوتی که از چهل سال پیش و هنوز هم در برابر ایران اتخاذ گشته، رنج میبرند. در مقابل، کسانیکه به دلایل مختلف کشور را ترک کردند که تنها توجیهشان رفاه شخصی بوده است و امروز آمریکایی، انگلیسی، آلمانی وغیره… هستند “ایرانیان خارج” به حساب می آیند. بسیاری از آنها با انتخاب خود از کشورشان جدا شده اند.
ایرانیان داخل، ملت ایران را تشکیل می دهند با تحقیرهایی که تحمل کرده اند، با رنج و دردهایشان، فداکاری هایشان و شهدایشان. آمریکایی های ایرانی تبار هم بدون شک خاطره و عشق به کشورشان، به فرهنگ و تاریخشان را در سر دارند، ولی نه زجر و درد ملت ایران را کشیده اند و نه مانند آنها مورد تحقیر قرار گرفته اند. اعضای یک ملت نه تنها فرهنگ و تاریخی مشترک دارند، بلکه در تمامی رنج ها، تحقیرها، فداکاریها و شهدای خود نیز شریک میباشند.
بله من اعتقاد راسخ دارم کسانی که گذرنامه کشور دیگری را گرفته اند حق ندارند به عنوان یک ایرانی درباره کشور زادگاهشان نظر دهند.
در ارتباط با خودم، هنوز چهل سال پس از آمدنم به اروپا پناهنده هستم و هیچگونه ملیت خارجی را قبول نکرده ام. با این حال من هم یک ایرانی خارج از کشور هستم و از این امر عمیقا متاثر؛ تمام مبارزه ی من بر این مبناست که بتوانم تمام آنچه را در چهل سال گذشته بنا ساختم، در خدمت کشورم قرار دهم.
2) ارزیابی شما از ایران امروز را چیست و جایگاه ایران را چگونه می نگرید؟
باید بگویم کشور من مملو است از تناقضهای آشکار، کشوری است که جوانانش جزو تحصیلکردهترینهای جهان به حساب میآیند و در عین حال بخش عمدهای از مردم بسیار مؤمن و متدین هستند. ایران چهل سال است که بی وقفه تحت تحریمهای پیاپی قرار گرفته. هیچ کشوری در جهان بدین شدت و بدین طولانی مدت مورد تحریم نبوده است، مگر احتمالاً کره شمالی. ولی کماکان ایستادهایم، همانگونه که داخل کتابم صریحا بیان کرده ام به عنوان قدرتی بزرگ در منطقه، و اراده ما برای از بین بردن تحقیرهایی که به ما تحمیل شده بیش از پیش قوی میباشد. این است ایران و در چنین شرایطی است که میخواهم برای کشورم مفید باشم و در چهارچوب جمهوری اسلامی.
3) در کتاب شما صریحا عنوان شده که “دوست ندارم هیچ فرد خارجی در مورد کشورم و حاکمان آن قضاوت کنند” در این خصوص توضیح دهید ؟
مسائل کشور ما فقط به خودمان ارتباط دارد و باید به غربیها یادآوری کنم که هرگاه در امور دیگران مداخله نمودید، اشتباه کردید. فاجعه به بار آوردید و سرانجام شکست خوردید. گرچه سیاست استعماری سبب شده که بتوانید به قدرتهایی بزرگ تبدیل شوید، ولی چون مستعمرههای خود را از دست دادهاید، تا پانزده یا بیست سال دیگر به قدرتهایی کوچک تبدیل خواهید شد. وقتی آمریکاییها با استناد بر ارزشها و دموکراسی خود پا به خاک عراق گذاشتند، چنان شکست خوردند که اکنون پس از صرف هزینهای بالغ بر یک تریلیون دلار، چاره ای جز ترک این خاک را ندارند.
4) شما بارها در کتاب خود دخالت ها و تحریکات غرب را محکوم کرده اید، ریشه این اختلافات را چگونه ارزیابی می کنید؟
ما چهل سال است که از همان روز نخست تأسیس جمهوری اسلامی ایران، از سوی جهان خارج و به ویژه دنیای غرب مورد تحقیر قرار گرفتهایم. تمامی جهان مخالف این رویداد بودند. هیچگاه در تاریخ بشریت، گروههایی بدین حد متفاوت از یکدیگر با اراده مشترک برای نابودی انتخاب یک ملت، چنین ائتلافی نکرده بودند. کشوری سی و شش میلیون نفری انقلاب میکند و تقریباً تمامی جهانیان در مقابلش جبهه میگیرند. جهان حق نداشت که انتخاب یک ملت را نادرست تلقی کرده و انقلاب آنان را بر علیه منافعشان معرفی کند. جهان حق نداشت که ارادهی یک ملت را کنار بزند و بخواهد ارادهی خود را جایگزین آن کند. این بدترین تحقیری است که یک ملت میتواند متحمل شود. در حالی که شرق و غرب، جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت شناخته بود، در پشت پرده طرح نابودی آن را دنبال میکرد.نابودی انتخاب یک ملت، همانند نابودی موجودیت خود آن ملت است.
5) در کتاب خود عنوان کرده اید حمایت از شیعیان به ویژه شیعیان منطقه وظیفه جمهوری اسلامی ایران می دانید؛ می توانید توضیح دهید؟
ایران کشوریاست که بخشاعظم آنرا شیعیان تشکیل میدهند. ما شیعیان در جهان اسلام اقلیت به حساب میآییم و تنها بیست درصد جمعیت مسلمان جهان را تشکیل میدهیم. از دیرباز سنیهای افراطی و وهابیون با شیعیان برخوردی خصومتآمیز داشتهاند. عربستان سعودی که «ناکشوری» است با امکانات مالی چشمگیر که طی چهل سال گذشته با کشور ما دشمنی عیانی داشته است. بنابراین ایران حق دارد، مسئولیت دارد و در نتیجه وظیفه دارد که نه تنها از مردم ایران حمایت کرده، بلکه تمامی شیعیان جهان و خصوصاً شیعیان منطقه را تحت حمایت خود قرار دهد.
تجربه ی جنگ غیرعادلانه ای که صدام حسین، به دستور و با حمایت خاندان حاکم سعودی علیه ایران به راه انداخت، ما را بر آن می دارد که نگذاریم هیچ رژیم متخاصمی در مرزهای مستقیم ما مستقر گردد. چرا که چنین امری می تواند نه تنها خطری برای موجودیت مردم ما به حساب آید، بلکه برای مردمان شیعه مذهب کشورهایی که به دست آنها بیافتند نیز چنین خواهد بود. ایران به هیچ وجه چنین چیزی را نخواهد پذیرفت، نه در عراق، نه در سوریه و نه در لبنان؛ و اگر روزی سه میلیون مردم شیعه ی عربستان سعودی که از سوی رژیم حاکم مورد ستم قرار گرفته اند و در فقر مطلق به سر می برند، در حالی که بر روی بیش از هشتاد در صد ذخائر نفتی این کشور نشسته اند، از ایران کمک بخواهند ایران در کنارشان خواهد بود.
6) در کتاب شما از عربستان سعودی به عنوان دشمن ایران نام برده شده؛ نظر صریح شما در این خصوص چیست؟
چهل سال است که ایران بی وقفه ستمگری جهان خارج را تحمل می کند؛ از جنگ تحمیلی صدام گرفته تا تحریم های مداوم و غیر انسانی امریکا، که عامل و تحریک کننده اصلیش عربستان سعودی می باشد. سران عربستان سعودی تنها مسوول و عامل این اوضاع غیر قابل قبول است و این شرایط نمی تواند ادامه داشته باشد.
عربستان سعودی یک “ناکشور” است که هیچگاه ملت به حساب نیامده و نخواهد آمد. حاکمان آن بروی منطقه ای با توانایی تولید نفت روزانه بالغ بر دوازده میلیون بشکه نشسته اند، که با اراده غربی ها به آنها به میراث رسیده است و این قدرت مالی تهدیدی است برای موجودیت تمام شیعیان جهان.
عربستان سعودی یک اشتباه است. از سومین بودجه نظامی جهان برخوردار است، حتی اگر توانایی استفاده از آن را ندارد. تا چندی پیش، حاکمان عربستان سعودی افرادی سالخورده و فرسوده بودند و برای دیگران خطر زیادی به حساب نمیآمدند. حال امروزه رهبری این کشور به دست جنون جوانی آشفته حال افتاده که در تخیل خود می خواهد کشور ما را از نقشه حذف کند.
همانگونه که در کتابم بطور مفصل تشریح کرده ام قطع به یقین ایران با عربستان سعودی با پیکر بندی کنونی اش نمی تواند همزیستی داشته باشد.
ما مسئول پاسخگویی به ملتمان هستیم، نه برای انتقامجویی، بلکه برای پایان بخشیدن به تحرکات شبانه روزی حاکمان سعودی، که نتیجه ان بازماندگی مالی، اقتصادی، صنعتی و فناوری و فقر ملت ما شده است.
7) شما در بخشی از کتاب خود سخن از اتحادیه اقتصادی و سیاسی ایران، عراق، سوریه، لبنان «UIISL» می برید و معتقدید که این اتحادیه راهگشای مسایل مهم داخلی و خارجی کشور است می توانید توضیح دهید؟
قبل از هر سخنی، من در کتابم صراحتا به این مساله اشاره کرده ام که ایران هیچگونه هدف سرزمین گشایی ندارد، پس، “ایران بزرگ” تنها می تواند در چهارچوب این اتحادیه اقتصادی و سیاسی کشورهای شیعه منطقه (ایران، عراق، سوریه، لبنان) وجود داشته باشد.
ایران کشوری است با بیش از هشتاد میلیون جمعیت، ولی از جرم سرگشتی لازمه (بازاری با بیش از یک صد و پنجاه میلیون نفر مصرف کننده) برای تبدیل شدن به یک قدرت اقصادی بزرگ بهره نمی برد. ما “ایران بزرگ” را از ورای این اتحادیه اقتصادی و سیاسی بنا خواهیم کرد، که در عین حال ما را به دریای مدیترانه هم خواهد رساند.
یک اتحادیه، مانند هر دستاورد بزرگی، نیاز به یک رهبر، یک دیدگاه، یک هدف و یک چشم انداز دارد که این نقش را ایران ایفا خواهد کرد. این اتحادیه سازمانی فراملی خواهد بود که مسئولیت سیاست مشترک در زمینه های آب، کشاورزی، انرژی، صنعت، بازرگانی و همچنین سیاست خارجی و دفاع را به عهده خواهد داشت. وزن هر کشور در نهادهای تصمیم گیرنده این اتحادیه، با در نظر گرفتن مساحت، میزان جمعیت و درآمد ناخالص داخلی اعضا، تعیین خواهد شد. هر کشور استقلال خود را نگه خواهد داشت، ولی در مواردی که در حیطه صلاحیت اتحادیه می باشند، سیاست اتحادیه بر سیاست ملی هر یک از اعضا ارجحیت خواهد داشت. پیش زمینه این اتحادیه لغو تحریم های آمریکا علیه ایران است و همانگونه که در کتاب توضیح داده ام حداکثر تا 12 ماه آینده از بین خواهند رفت.
باید به مردم این چهار کشور و در وهله نخست به مردم کشورمان لازمه این اتحادیه را شرح دهیم. هر چند این تشریح نیاز به زمان داشته باشد. کسی برای ملت ما دلایل حضورمان در عراق، سوریه و لبنان را تشریح نکرده است. کسی برای ملت ما تشریح نکرده که این حضور سالانه چقدر برای ما هزینه در بر دارد و در عوض در چند دهه آینده چقدر برای ما بازدهی خواهد داشت. کسی برای ملل سه کشوری که نجاتشان دادیم، دلایل حضورمان در خاکشان را تشریح نکرده است. کسی برای این سه ملت میزان هزینه مالی و انسانی اقدامات ما برای تضمین استقلال آنها را تشریح نکرده است.
باید به هوش و بلوغ فکری ملل اطمینان کرد و یقین دارم که اکثریت قریب به اتفاق مردمان این چهار کشور به طرح بنای این اتحادیه خواهند پیوست.
8) طرح اتحادیه «UIISL» به نظر غیر ممکن می رسد در چه شرایطی می توان امیدوار بود این غیر ممکن، ممکن شود؟
این اتحادیه تنها به شرطی می تواند به وجود آید و پایدار بماند که اعضایش مکمل هم باشند، هر کشور عضو و ملت آن اعتقاد یابند که این اتحادیه برایشان پر ثمرتر است تا در انزوا ماندن، بدانند که با همدیگر دستاورد بیشتری خواهند داشت تا به طور مجزا، و سرانجام بدانند که با همدیگر قویتر هستند تا به تنهایی. ولی باید همچنین ملل و کشورهای دیگر منطقه که عضو این اتحادیه نیستند، وجود آنرا به نفع خود بدانند و نه اینکه آنرا تهدیدی برای خود تلقی کنند.
واقعیت جغرافیایی، تاریخی و سیاسی امروز این چهار کشور در منطقه این غیر ممکن را ممکن کرده است. وظیفه ما توجیه و شکل دادن به حقیقتی است که انکارش اجتناب ناپذیر خواهد بود.
9) نظر شما در خصوص ترور سردار سلیمانی به دستور رییس جهمور آمریکا و ترور اخیر دانشمند کشورمان فخری زاده چیست؟
ترور سردار سلیمانی به دستور رییس جمهور امریکا چیزی جز جنایتی پست و بزدلانه نیست .بدون شک سرلشکر سلیمانی بزرگترین سرلشکری است که ایران در قرنهای اخیر به خود دیده است. وی افتخار ملت ایران بود و همچنین مظهر قدرت، شجاعت و صداقت برای مردم ما.
همه باید بداند که شهادت سرلشکر سلیمانی، بی فایده نخواهد بود و “ایران بزرگ” در راه است. روزی، نه چندان دور، دستاورد وی که با شجاعت و پشتکارش ممکن پذیر شده، با ایجاد اتحادیه ایران، عراق، سوریه، لبنان«UIISL » ثمربخش خواهد بود. اتحادیه ای که در عمل وی بنیان گذار آن است، حتی قبل از تأسیسش.
و اما ترور اخیر آقای فخری زاده و ترور دیگر دانشمندان کشورمان که در سالهای گذشته اتفاق افتاده چیری به جز یک تروریسم دولتی نیست؛ اما مطمئن هستم که این گونه اقدامات کوچکترین انحرافی در مسیری که برای کشورمان ترسیم شده نخواهد داشت.
10) شما در کتاب خود اعلام کرده اید اقتصاد بر دموکراسی ارجحیت دارد، دلایل خود را ذکر کنید؟
دموکراسی، آنگونه که در عصر روشنگری تعریف شده بود، مفهوم اصلی خود را از دست داده است. امروزه اولویت یک ملت زندگی در آسایش است، تقسیم عادلانه ثمرات رشد اقتصادی و منابع کشور به سود آنان؛ بدین ترتیب دیگر حقوق بشر به مفهوم تاریخی خود ارجحیت ندارد، بلکه حق بهزیستی مهمترین خواسته یک ملت است. امروزه دل مشغولی تمامی ملل دستیابی به زندگی بهتر است، با آینده ای باز و یقین به اینکه فرزندانشان زندگی بهتری از آنان خواهند داشت.
بنابراین، بله، اقتصاد کاملاً به دموکراسی ارجحیت دارد. تنها سودمندی دموکراسی این است که به ملت امکان میدهد با شرکت در انتخابات، کسانی را در رأس حکومت قرار دهند که بیشترین قابلیت را برای تضمین دستیابی آنها به زندگی بهتر و تقسیم عادلانه ثروت ملی، داشته باشند. بله هر بار که باید بین توسعه اقتصادی و توسعه دموکراسی یکی را انتخاب کرد، گزینه باید توسعه اقتصادی باشد.
دموکراسی باید قبل از هر چیز انعکاس نظم، ثبات و دولتی مقتدر باشد. نظم پیش زمینه هرگونه بنای سیاسی و اقتصادی است. نخستین وظیفهی مسئول سیاسی تضمین امنیت داخلی و خارجی برای شهروندان خود میباشد. تا بتواند شرایط بهزیستی و زندگی در آسایش که الویت هر ملتی است را فراهم سازد.
11) شما در کتاب خود سخن از طرحی بسیار گسترده در خصوص بحث گردشگری کرده اید می توانید آنرا توضیح دهید؟
بزرگترین طرح من برای ایران، تبدیل کشور ما به یکی از بزرگترین مراکز توریستی جهان بوده و هست. ما توانایی و امکانات دستیابی به این هدف را داریم، که نه تنها منبع درآمد شایان توجهی برای آینده ایران به حساب میآید، بلکه بدون شک برای وجهه و قدرت ما در جهان، الزامی است. ایران میتواند به یکی از بزرگترین قدرتهای توریستی جهان تبدیل گردد.
اصفهان و دیگر شهرهای تاریخی، مراکز بزرگی برای گردشگری در ایران هستند؛ ما از دریای خزر و خصوصاً خلیج فارس برای توسعه گردشگری در کنار دریا بهره مندیم.ولی جایی که بزرگترین و مهمترین طرح گردشگری برای آینده کشورمان وجود دارد، جایی است که در آن هیچ کشور آسیایی از خاوردور تا خاور نزدیک نتواند با ما رقابت کند، جایی است که در آن بتوانیم یک تا دو درصد نزدیک به چهار میلیارد جمعیت آن را جذب خود کنیم، یعنی چهل تا هشتاد میلیون توریست در سال. یعنی رشته کوه البرز.
در کوههای واقع در شمال تهران، تنها در چند کیلومتری پایتخت، جایی که چندین مرکز اسکی وجود دارد که هیچگاه توسعه نیافته ؛ از معیارهای جهانی بسیار دور هستند، از یکدیگر فاصله دارند و هر مرکز منزوی از دیگران می باشد. در نتیجه طرح تبدیل و توسعه این مراکز، که در منطقه ای مثلث مانند به مساحت شانزده هزار هکتار قرار گرفته اند، بالقوه امروز بزرگترین طرح توسعه قلمروی اسکی در جهان به حساب می آید. نزدیک سه سال پیش به این نتیجه رسیدم که آنچه می تواند کشور ما را به یک قدرت بزرگ توریستی تبدیل کند، تأسیس این قلمروی بزرگ اسکی می باشد که شامل سیصد تا چهارصد کیلومتر پیست اسکی خواهد بود ( یعنی یکی از سه قلمرو بزرگ جهان) و می تواند عامل اصلی جلب گردشگران به حساب آید. گردشگرانی که می توانند برای اسکی به ایران بیایند و مابقی دوران سیر و سیاحت خود را به گشت و گذار از دیگر نقاط توریستی ایران بپردازند.
وقت و امکانات بسیاری صرف این طرح شد برای بررسی، برنامه ریزی و انتخاب ناحیه ای که مرکز این قلمرو خواهد شد. جایی در میان همین مراکز اسکی موجود واقع در این منطقه مثلث شکل، که جنوب آن تنها چندین کیلومتر با شمال تهران فاصله دارد.
طی دو سال قبل از لغو برجام توسط ترامپ کار بسیار بزرگی انجام دادیم و در نتیجه دقیقاً میدانیم که مرکز این قلمرو در کجا قرار خواهد گرفت و حتی حدوداً بودجه لازمه را نیز محاسبه کردهایم، نه تنها برای تأسیس این قلمرو، بلکه همچنین برای تغییرات لازم به منظور تبدیل تهران به یک پایتخت بزرگ توریستی: بزرگسازی و نوسازی فرودگاههای کنونی و خصوصاً ساخت فرودگاهی عظیم (یکی از بزرگترین فرودگاههای جهان)، بازسازی و ساخت مجموعه عوامل زیربنایی لازمه در تهران (شبکههای آبرسانی، آبهای آلوده، راهسازی و خطوط راهآهن برای تردد مسافرین به سوی این قلمرو، نوسازی و تأسیس مجموعه هتلهای پایتخت…) تا بتوانیم تهران را به مرکزی تبدیل کنیم که توانایی استقبال و پذیرایی از دهها میلیون گردشگر در سال را، داشته باشد.
12) طرح ها و دیدگاههای مختلفی در کتاب شما بیان شده است که نیاز به بررسی های طولانی دارد، اما می توانید توضیح دهید چه شرایطی لازم است تا چنین سرمایه گذاری هایی پس از حذف تحریم ها در کشور ما به سرانجام برسد؟
ــ داشتن یک دیدگاه روشن و ارادهای راسخ در رأس حکومت، برای تعیین یک مسیر و چشماندازی شفاف برای آیندهی کشورمان. باید هر آنچه در توان داریم به کار بریم تا ایران بتواند در کمتر از یک دهه به یکی از ده قدرت برتر اقتصادی جهان تبدیل گردد.ما برای رسیدن به این هدف از امکانات انسانی، فکری، طبیعی و جغرافیایی- سیاسی لازمه برخورداریم.
ــ بنای محیط، ساختار و شرایطی بسیار مساعد برای آنهایی که با امکانات، ثروت و دانششان حاضرند خود را به خطر بیندازند، تولید ثروت و کار کنند و با آوردن فناوریهای و امکانات مالی لازمه، اقتصاد کشور ما را توسعه دهند.
ــ و سرانجام برای استقلال و حاکمیت کشور ما الزامی و حیاتی است که توسعه شرکتهای بزرگ صنعتی و مالی کشورمان تحت کنترل گروههایی باشند، که سهامداران اصلی آنها ایرانی هستند.
13) در کتاب شما عنوان شده هر ایرانی باید برای کشورش مفید واقع گردد، شما چگونه می خواهید برای زادگاهتان مفید واقع شوید؟
در این شرایط سخت، هر ایرانی باید از خود بپرسد برای کشورش چه میتواند بکند.هر یک از ما در هر کجا که هست و در هر موقعیتی که قرار دارد، باید سعی کند برای ایران مفید واقع شود، و هر چه تواناییاش بیشتر باشد، وظیفهاش نیز به مراتب بیشتر است .شخصاً باید تا حد توانم برای کشورم مفید واقع گردم و در این زمان که به سوال شما پاسخ می دهم نمی توانم نقشی جز اقتصادی برای خود تجسم نمایم .
من صراحتا در کتاب خود گفته ام که ایران تنها کشور من است، و از همان روزی که ترکش کردم و از لحظهای که درخواست پناهندگی کردم (تنها عنوانی که با من همخوانی داشت)، میدانستم که هیچگاه ملیت دیگری را نخواهم گرفت زیرا که داشتن تابعیت کشوری دیگر برابر است با از دست دادن بخشی از آزادی لازمه در راستای تعهداتم برای آینده کشورم. تا روزی که بتوانم به طور قانونی و رسمی به کشورم باز گردم.