نامههای «دستنویس» به رهبر؛ از هاشمی تا خاتمی
در روزهای اخیر انتشار خبر ارسال نامهی سیدمحمد خاتمی به رهبری انقلاب با واکنشهای گستردهای همراه شده است.
به گزارش انصاف نیوز بر اساس آنچه از سوی دفتر محمد خاتمی «گمانهزنی رسانهای» خوانده شده رئیسجمهور پیشین ایران در نامهی خود با تاکید بر «وفاداری» اصلاحطلبان به رهبری و نظام از آیتالله خامنهای خواسته است تا مسائلی نظیر حصر، موضوع مذاکره با آمریکا و… در «دروه کنونی» حل شود.
بنا بر آنچه وبسایت رویداد۲۴ دربارهی این نامه نوشته است «در نامه خاتمی چالشها و موضوعات پیش روی نظام مطرح شده و از رهبری رهنمود خواسته است. ظاهرا در نامه به مسائلی همچون مذاکرات با آمریکا و انتخابات ۱۴۰۰ و حصر نیز اشاراتی شده و از آیتالله خامنهای درخواست شده که این مسائل در دوره کنونی حل شود، زیرا اگر این مسائل به صورت حل نشده به آینده موکول شود، مشکلات سختی برای جمهوری اسلامی به جا خواهد گذاشت».
از ویژگیهای مورد اشاره دربارهی این نامه «دستنویس» بودن آن است که بر مبنای این گمانهزنیها، خاتمی به دلیل آنکه «خواسته افراد کمتری در جریان باشند» نامه را با دستخط خود نوشته است.
اما این نامهی سیدمحمد خاتمی بیشباهت به نامهی آیتالله هاشمی خطاب به بنیانگذار جمهوری اسلامی نیست.
هاشمی رفسنجانی در گفتوگو با فصلنامهی مطالعات بینالملل دربارهی نامهی «دستنویس» خود گفته بود: «من در سالهای آخر حیات امام (ره) نامهای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمیخواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، اینها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است اینها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنههایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود.
یکی، جنگ عراق علیه ایران بود. نوشتم شما در زمان حیات خودتان جنگ را تا بیست سال و تا آخرین نفس مطرح کردهاید. آیا معنی آن این است که آنهایی که پیرو شما هستند باید تا آخرین نفس بجنگند؟ این را شما هم قبول ندارید که اینگونه باشد. مسئله بعدی انجام مناسک حج در عربستان است و چند سال است که مردم به حج نمیروند. بالاخره اختلافی ایجاد شده است. اینکه عربستان مقصر بوده بحث دیگری است. بالاخره، اولاً حج از لحاظ حضور ما در مسائل دنیا، اهمیتش خیلی بالاست و فرصتی است که با مسلمانها ارتباط داشته باشیم و کار کنیم و ثانیاً یک وظیفه قطعی دینی ماست. شما در زمان خودتان این موضوع را حل کنید. مسئله دیگر، شورای نگهبان بود. مجلس آن زمان مقداری رادیکال و چپگرا بود. بعضی قوانین مهمی که ما مینوشتیم، گاهی شورای نگهبان موارد اساسی آن را قبول نداشت. شورای نگهبان آن موقع، کاملاً راستی و محافظهکار بود. حالا به تدریج مقداری برعکس شده است. خیلی از قوانین مصوب ما معطل مانده بود. مثلاً، قوانین تجارت خارجی، معادن و خیلیهای دیگر. من به ایشان پیشنهاد کردم که به نحوی مسئله را حل کنند. اینکه نمیشود به خاطر اختلاف مجلس و شورای نگهبان، قانون معطل بماند. همه دنیا برای این کار راهحلی دارند. شما این را حل کنید. لذا منجر به صدور دستور ایشان برای تأسیس مجمع تشخیص مصلحت شد و کاملاً هم حل شد و البته مبنای دینی هم داشت. ایشان اول فرمودند که دو سوم مجلس اگر تصویب کرد، شورای نگهبان نمیتواند رد کند که عملاً نشان داد که راهحلی ماندگار نیست. دو سوم میتوانست با یک رأی کم و زیاد شود. مصلحت به گونهای و شرع به گونهای دیگر باشد. دیدیم جواب نمیدهد. ایشان مجمع را تأسیس کردند که تا حالا آثار و برکات آن کاملاً روشن است و اختلاف مجلس و شورای نگهبان هیچ وقت مزاحم کارها نیست و در مجمع حل و فصل میشود. البته هنوز هم محدودیتهایی وجود دارد. ولی اصول کار درست است. مسائل دیگری هم بود که من از ایشان خواستم از جمله مسئله رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره میکنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است».
انتهای پیام