رهبری و «آقا مصطفی»
محمد توکلی، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی با عنوان «رهبری و «آقا مصطفی»» به بهانهی انتقادات سیدمصطفی تاجزاده از رهبری انقلاب نوشت:
به جای مقدمه!
بخشی از گفتههای چند روز قبل سیدمصطفی تاجزاده که در پاسخ به سوالی دربارهی همکاری و نزدیکیاش به آیتالله خامنهای مطرح شده را بخوانیم: «وقتی که رفتم خواستگاری پدر خانم من که از اعضای موتلفه و دوستان آقای عسگراولادی بود از جمله جاهایی که برای تحقیق رفته بودند پیش آیتالله خامنهای بود، چون من از طرف مجاهدین انقلاب در ستاد نماز جمعه رفته بودم و آنجا فعالیت میکردم. ایشان هم محبت کرده بودند و تعریف کردند. پدر خانم من پرسیده بود که اینها را شما برای این میگویید که این وصلت صورت بگیرد یا واقعا فلانی این طور است؟! ایشان در پاسخ فرموده بودند که من برای اینکه خیالت راحت شود میگویم که اگر دختر داشتم به فلانی میدادمش. این اتفاقا نشان میدهد که رابطهی بندهای که الان منتقد رهبری هستم اصلا بر مبنای این نیست که چون دور بودم یا مثلا ایشان نسبت به من سوءظن داشته یا بدبین بوده. ایشان همیشه من را به اسم کوچک صدا میکرد، تاجزاده را به رسمیت نمیشناخت و «آقا مصطفی» میگفت، مثل خیلیهای دیگر که محبت دارند و من را به اسم کوچک صدا میکنند. واقعیت این است که بله، من هم دلم نمیخواهد که از این جهت که شهرت پیدا کنم که مثلا من کسی هستم در مقابل دیگران، منتقد ایشان باشم. بلکه واقعا فکر میکنم مسیری که ایشان میرود کشور را دارد به بنبست میرساند و خدا شاهد است روزی که احساس کنم گام مثبت برداشتند و دارند کشور را درست اداره میکنند هم خوشحال میشوم، هم اگر لازم باشد علنی حمایت میکنم».
تاجزاده که اندکاندک تبدیل به نماد منتقدانِ درونِ نظامِ عملکردِ رهبری شده است میگوید هر روزی که احساس کند رهبری نظام گامی مثبت برداشته از ایشان به شکل علنی تقدیر و حمایت خواهد کرد. آنچه میگوید شعاری برای فریب نیست و در این سالها هر کجا که اقدام یا دیدگاهی از سوی رهبری نظام را از نگاه خود درست دیده است ابایی از اعلام حمایت علنی و قدردانی از آیتالله خامنهای نداشته است، همانطور که نقد عملکرد رهبری را نیز حق خود و هر شهروند دیگری میداند و بدون لکنت و مصلحتجویی سالهاست مشغول آن است.
اما پرسش اساسی که میتوان به این بهانه مطرح کرد آن است که جایگاه تاجزادهها در نظام جمهوری اسلامی میباید کجا باشد و کجاست؟ با نگاهی به توصیههای به جای مانده از بزرگان دین به این نتیجه میرسیم که آنان که نقد خود را صریح میگویند میباید نزدیکترین افراد به حاکمان باشند. از توصیههای مشهور امام اول شیعیان به کارگزاران خود این بود که حلقهی اول یاران و مشاوران خود را به کسانی اختصاص دهند که با زبانی گزنده و صریح آنچه خطای حاکم میپندارند را بیان کنند و از توصیههای پیامبر اسلام نیز دوری جستن از کسانیست که به جای بیان آنچه حق میدانند به تملق روی آورده و جز چاپلوسی حاکمان هنری ندارند!
بر این اساس اگر نظام، اسلامیست و حکومت، علوی باید سهم امثال تاجزاده نه زندان هفتساله، بلکه در نزدیکترین جایگاه به تصمیمگیران باشد و حالا که نیست باید به این پرسش بیندیشیم که آیا تصمیمگیران نظام در سطوح مختلف از سیرهی نبوی و علوی فاصله گرفتهاند و یا تفسیرشان از این توصیههای صریح بزرگان دین خلاف نص بیانات آنان شده است!
پاسخ متداول مدافعان نظام به چنین مطالبی آن است که اظهارات تاجزاده و مانند او «نقد» نیست و عناد است و مصداق آن توصیههای بزرگان دین به حاکمان منتقدان با انصاف است، نه دشمنان. به نظر میآید ریشه و اساس مشکل، به همین توجیهگریهای بی مبنا بازمیگردد. نقد معنای عُرفی واضحی دارد؛ بیان آنچه از نگاه منتقد، و نه لزوماً در عالَم واقع، اشکال و خطاست. نمیتوان به بهانههایی مثل اینکه «نیت منتقد عناد است، پس نقدش وارد نیست» از نقد و منتقد فرار کرد.
کوتاه سخن آنکه تداوم حیات هر ساختار کوچک و بزرگی با توجه تصمیمگیران آن ساختار به نقد منتقدان ارتباطی مستقیم دارد و تا زمانی که متملقان بر صدر نشانده شوند و منتقدان مغضوب حاکمان باشند نمیتوان امیدی به بهبود شرایط داشت؛ از سقوط رژیمی که چنین راهی را برگزید و مردم ایران ساقطش کردند زمان زیادی نمیگذرد، فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ!
انتهای پیام
مسئولین فعلی کشور که خودشون دوره سیاه استبداد شاه را دیدند، برای رفع اون وضع زندان رفتند و شکنجه شدند الان چه جوابی به جوانی خود دارند؟