امام جمهور
دکتر ابوالفضل فاتح، بنیانگذار ایسنا، در یادداشتی با عنوان «امام جمهور» به تبیین مدل رهبر خدمتگزار (سرونت لیدر) پرداخته است که در پی میآید:
«به من خدمتگزار بگویید بهتر از آن است که رهبر بگویید»، از دیدگاه نگارنده، این فراز، از بلندترین فرازهای گفتاری امام خمینی است که می تواند بخش اعظمی از پارادایم و در یک کلام دکترین رهبری ایشان را تبیین کند.
در جمهوری مد نظر امام، وفاداری به نظام مهم، اما وفاداری به ایشان شرط نبود.
تطبیق سبک رهبری امام خمینی در قالب یک مدل شناخته شده ی رهبری دشوار است، اما شاید بتوان گفت، در حالی که امام شاخصههای پررنگی از رهبری استراتژیک، مشارکتی، تحول گرا و کاریزماتیک را نمایان ساخته است، سبک رهبری خدمتگزار (سرونت لیدر) از سبک هایی است که تا حد زیادی می تواند در بازتعریف رهبری امام (ره) به کار بسته شود. عدالتخواهی ، ساده زیستی، دلسوزی، صداقت و شیوه ی گفتاری ایشان نیز با همین فلسفه ی «رهبر خدمتگزار» تطبیق دارد.
در فلسفهی «رهبر خدمتگزار»، مردم اولویت نخست هستند و رهبر در خدمت مردم است و در نتیجه ی رهبری او، مردمانی عاقل تر، آزادتر و مستقل تر رشد یافته، و فضایی منصفانه تر شکل خواهد گرفت. در این مدل، رهبر خود را فدای مردم خواهد کرد. بدیهی است، امام رهبری معنویت گرا و عمیقا اهل توکل به خداوند و باورمند به اراده و تکلیف الهی بود و از منظر معنوی و مذهبی نیز «رهبر خدمتگزار» بودن و خدمتگزاری به مردم را تکلیف تعطیل ناپذیر خود می دانست. از همین روی می فرمود: «رهبری مطرح نیست، خدمتگزاری مطرح است. اسلام ما را موظف کرده که خدمت بکنیم».
امام خدمتگزار جمهور، مردم را حاکم بر سرنوشت خود می خواست و این حاکمیت مردم را از ضرورت های نظام جمهوری اسلامی می دانست. امام واضع جمهوریت نیست، اما اسقاط سلطنت، مشروط کردن ولایت به جمهوریت و مقید ساختن جمهوریت به اسلام، معماری ایشان است. ایشان می توانست تعاریف دیگری از مدل حکومتی اسلام ارائه دهد و چه بسا با توجه به عظمت شخصیتی و نفوذ کلام ایشان، مورد اقبال عامه ی مردم نیز قرار می گرفت، اما «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» را پیشنهاد دادند و قانون اساسی نیر بر همان مبنا نوشته و مورد تایید مردم قرار گرفت. ممکن است کسانی مدل دیگری از حکومت را مورد تایید اسلام بدانند، اما همه باید به خاظر بسپاریم که مدل پیشنهادی امام که در چارچوب قانون اساسی مورد توافق قرار گرفت، صرفا «جمهوری اسلامی» بود.
در جمهوری مد نظر امام، حق تعیین سرنوشت مردم یک تعارف نبود. اصرار بر انتخابات و جمهوریت نظام، هویت بخشی به طبقات کارگر، دانشجو، و زنان و ممانعت از حضور نظامیان در سیاست از جمله اهتمام ایشان به حق تعیین سرنوشت مردم بود. در دوران امام هیچ مسئولی حق نداشت بگوید «مهم نیست چه تعداد در انتخابات شرکت کنند». ایشان به عکس می فرمود: همه اطلاع دارید که آن چیزی که برای همه ما لازم است این است که در فکر این باشیم که مردم را در صحنه نگاه دارید …».
امام عظیم الشان مراقب ترکیب شورای نگهبان بودند و عموما ترکیب این شورا را از حقوق دانان بسیار برجسته و فقهایی با گرایشات سیاسی و فکری متفاوت برمیگزیدند. با همه ی حمایتی که از جایگاه رفیع این شورا در نظام حمهوری اسلامی داشتند، بارها همین شورای نگهبان را خطاب و عتاب قرار دادند و نهایتا تاسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز گام دیگر و مهم امام برای مشروعیت بخشی به مصلحت در اداره ی نظام و کسب مصالح مردم در برابر سختگیری های شورای نگهبان نسبت به مصوبات مجلس و از دیدگاه نگارنده گامی بس شگرف در جایگاه «عرف» در حکومت داری و اهتمام به کسب رضایت مردم بود. البته این نگاه به رضایت مردم ریشه ی عمیقی در اندیشه ی امام داشت: «جلب نظر مردم از اموری است که لازم است. پیغمبر اکرم جلب نظر مردم را می کرد، دنبال این بود که مردم را جلب کند، دنبال این بود که مردم را توجه بدهد به حق، شما هم به دنبال این معنا باشید» و جایی دیگر فرمودند: «کاری باید بکنید که محبت مردم را جلب کنید، این هم رضای خدا در آن هست».
امام بزرگوار ما، اهل اجتهاد بود، و زمان و مکان در این اجتهاد نقشی تعیین کننده داشت. پویایی اندیشه و تحول خواهی امام در تمام سالهای حیات پربرکتشان مشهود است. جالب آنکه در دوران پس از پیروزی، هر بار اجتهادی از ایشان دیدیم در بن بست شکنی، و استخراج از منابع به نفع مردم بود. و چه بسا اگر امروز بودند، گام های بسیار بزرگتر و اجتهادهای خیره کننده تری را از ایشان شاهد بودیم. نه آن که عده ای متحجرانه، همان گام های نخستین را واپس بگیرند و تعریفی از اسلام و مردم در نظام حکومتی ارائه دهند که هیچ نسبتی با مردم سالاری دینی در تعریف امام نداشته باشد.
در جمهوری اسلامی مد نظر امام، وفاداری به نظام مهم، اما وفاداری به ایشان شرط نبود و از منظر ایشان نباید نقشی در کسب مسئولیت و صلاحیت های سیاسی می داشت. به عنوان نمونه، در انتخابات مجلس که به دلیل نظام نخست وزیری در آن دوران اهمیت بسیار بالایی در توزیع قدرت سیاسی داشت، دامنه انتخابات مردم آنچنان وسیع بود که در مجلس دوم وقتی 99 تن از نمایندگان، در برابر تقاضای امام برای نخست وزیری آقای مهندس موسوی، تمکین نکرده و علنا، به تقاضای امام رای منفی دائند، هیچکدام ایشان در انتخابات بعدی مجلس شورای اسلامی رد صلاحیت نشدند.
در جمهوری مد نظر امام، یک دست سازی قدرت، راهی نداشت و فضای رقابت منصفانه برای همه ی علاقمندان به نظام جمهوری اسلامی که اکثریت قاطع ملت و سیاستمداران را در آن سالها تشکیل می دادند، فراهم بود. ایشان می فرمود: البته دو تفکر هست، باید هم باشد. دو رأی هست، باید هم باشد. سلیقههای مختلف باید باشد، لکن سلیقههای مختلف اسباب این نمیشود که انسان باهم خوب نباشد ….. اگر در یک مجلسی اختلاف نباشد، این مجلس ناقصی است. اختلاف باید باشد، اختلاف سلیقه، اختلاف رأی، مباحثه، جار و جنجال اینها باید باشد …
در مدل رهبری امام، بی اعتنایی به مردم معنی نداشت. امام، هرگز از مردم گلایه نکرد، و باور داشت که رضای خداوند در جلب رضایت این مردم است: «آن که همه چیز است، به دست آوردن رضای خداست و آن به این است که رضای مخلوق را به دست آورید». ایشان مردم را ولی نعمت و خود را مرهون مردم می دانست و می فرمود: «برای این مردم ستمدیده خدمت کنید، این مردمی که شما را به اینجا رسانده اند و اگر اینها نبودند حالا یا در حبس ها بودید یا در قبرستان ها، برای اینها باید خدمت بکنیم، هر کس به اندازه ای که می تواند».
باور ایشان به مردم شریف ایران تا جایی بود که فرمودند: من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله – صلی الله علیه و آله – و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی – صلوات الله و سلامه علیهم – میباشند.
در مدل رهبری امام (ره)، صداقت و صراحت با مردم حرف اول را می زد، او هرگز به مردم دروغ نگفت و هرگز با مردم تزویر نکرد و دلسوز امت بود. برای او عزت و کرامت مردم اولویت نخست بود. از انتقاد واهمه نداشت، انتقاد را موهبت الهی می دانست و باب انتقاد از خود را نمی بست. شجاع و خطر پذیر بود و خود را از خطرات مستثنا نمی کرد. لذا مستقیما و علنا بر سر شاه فریاد زد و 15 سال عمر مبارک خویش را در تبعید گذراند. امام خود را فدای مردم می کرد، اما هرگز مردم را فدای خود نکرد. آنچه در پذیرش قطعنامه 598 از ایشان دیدیدم، اوج مدل رهبر خدمتگزار و اوج فداکاری یک رهبر برای مردم است. آنجا که آبروی خود را با خداوند معامله کرد تا صلاح و خیر مردم خود را صیانت کند و مستقیما نیز مسئولیت اقدام خود را پذیرفت و آن را بر دوش دیگران نیانداخت.
به راستی ما کجا و آن «رهبر خدمتگزار» و «امام جمهور» کجا؟
خدایش رحمت کند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ابوالفضل فاتح
14 خرداد ماه 1400
- رهبری خدمتگزار (سرونت لیدر) Servant leader
انتهای پیام