منتظری؛ فقیه اومانیست
علیاشرف فتحی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «منتظری؛ فقیه اومانیست» نوشت:
پس از درگذشت آیتالله طالقانی در نخستین ماههای حیات جمهوری اسلامی، گروهی از انقلابیون منتقدش نگران بودند که پس از او، دوست قدیمی و همفکرش آیتالله سید ابوالفضل زنجانی به امامت جمعه تهران برگزیده شود. آنها پیشدستی کرده و آیتالله منتظری را به رهبر انقلاب پیشنهاد کردند و بدینسان زنجانی و منتظری در نخستین چالش درونی حکومت جدید، در برابر هم مطرح شدند.
اما گردش روزگار، این دو فقیه برجسته را در کنار و همسوی یکدیگر قرار داد. منتظری در آخرین جلسات درس خارج فقه خود که پس از پایان حصر پنج ساله، در سال۸۲ برگزار کرد، تفسیری از «انسان» ارائه داد که زنجانی در سال ۵۶ در قالب متن «حقوق بشر اسلامی» خود عرضه کرده بود. زنجانی آن متن را به مناسبت تأسیس «کمیته ایرانی دفاع از آزادی حقوق بشر» و به عنوان یکی از مؤسسان این گروه منتقد پهلوی انتشار داد و در ماده اول آن نوشت: «کرامت و شرف انسانی به موجب آیه کریمه “و لقد کرمنا بنی آدم” از طرف آفریدگار جهان مسجل شده و شامل همه اعضاء خانواده بزرگ بشری است و اعتراف به آن و به حقوق انسانی، زیربنای آزادیها و عدالت و صلح جهانی و همزيستی مسالمتآميز است … همه افراد بشر، عضو خانواده بزرگ انسانی و دارای احترام و حقوق متقابل هستند».
زنجانی در این متن، از آیه ۷۰ سوره إسراء برداشتی حقوقی عرضه کرد. این آیه اگرچه از مهمترین آیات قرآن محسوب میشود، ولی همواره مورد ارجاع نویسندگان کتب تفسیری، فلسفی یا اخلاقی قرار داشت و در نوشتههای حقوقی و فقهی بدان ارجاع داده نمیشد؛ چرا که فقها معتقد بودند این آیه به ویژگی تکوینی انسان میپردازد و امکان برداشت تشریعی از آن وجود ندارد. یک نمونه معاصر، تفسیر علامه طباطبایی در المیزان بود که این آیه را به عقل و اختیار انسان معنا میکرد که امتیاز انسان از دیگر جانداران یا فرشتگان است (ترجمه المیزان، ج۱۳، ص۲۱۵). در میان مفسران و متکلمان اهل سنت نیز وضع تقریبا به همین منوال است و از جمله ابومنصور ماتریدی (متکلم و مفسر نامدار قرن چهارم) این تکریم مورد اشاره قرآن را به معنای زیباییهای ظاهری و جایگاه ویژه انسان در نظام خلقت دانسته و استفاده فقهی از آن نکرده است (تفسیر ماتریدی، ج۷، ص۸۶).
بنابر این آیتالله سید ابوالفضل زنجانی را باید نخستین مجتهدی دانست که دست به برداشت حقوقی از این آیه زد و آیتالله منتظری نیز نخستین فقیه برجستهای است که در درس خارج فقه و نیز اثر فقهی مهمش یعنی «حقوق انسان و سب و بهتان» از این آیه به عنوان یکی از مهمترین ادله فتوایی خود در باب ارزش ذاتی انسان بهره گرفت. از نظر منتظری: «قرآن که مىگويد “لقد کرمنا بنی آدم” منظور این است كه بنیآدم به اعتبار اینكه بنیآدم هستند کرامت دارند. اینكه گفته مىشود حقوق انسان، یعنی انسان بما هو انسان شرافت دارد ولو اینكه كافر باشد، چون ذاتا انسان نزد خداوند احترام دارد و این صریح آيه است».
از سال ۸۲ که آیتالله منتظری این بحث را وارد مباحث فقهی کرد، به تدریج در برخی استدلالهای فقهی شاهد تمسک به این آیه بودهایم. مثلا دهه پیش آیتالله حسن جواهری از علمای جوان عراقی حوزه نجف در بحث حریم خصوصی بیماران به این آیه استناد کرد. همچنین چند سال پیش آیتالله محمد سند از علمای جوان بحرینی حوزه نجف در بحث سبّ به همین آیه تمسک کرد. در قم نیز آیتالله محمدی قاینی که یکی از علمای جوان و از شاگردان مرحوم منتظری بوده است، دهه پیش در اثر فقهیاش درباره مسائل پزشکی به همین آیه استناد کرده است.
البته هنوز این بحث در میان فقها چندان جدی گرفته نشده و حتی برخی همچون آیتالله شبیری زنجانی همچون اغلب فقها و مفسرین مسلمان معتقدند که منظور از تکریم انسان در این آیه، همین عقلی است که فارق میان آدمی با سایر حیوانات است و بیش از این تکریم را از این آیه نمیشود اثبات کرد (مجله تقریرات، ش۳،ص۱۰).
با این حال، آیتالله منتظری در امتداد برداشت فقهیاش از این آیه و برخی ادله نقلی دیگر، فتواهایی در پایان عمرش درباره لزوم رعایت حقوق غیر شیعیان و غیر مسلمانان صادر کرد و برخی شاگردانش نیز از این تحول فتوایی با عنوان «اومانیسم اسلامی» یاد کردند که به انسان (فارغ از هر دین و تفکری) بها میدهد و البته معتقد است این ارزش را خدا اعطا کرده و به رسمیت شناخته است. آقای منتظری در صفحه ۱۶۴کتاب «انتقاد از خود» که یکی از آخرین نوشتههای اوست، گفته است: «در بُعد علمی، یکی از مهمترین اشتباهات ما این بود که حقوق انسان بما هو انسان را در تحقیقات فقهی مورد عنایت قرار ندادیم و از سنّت سلف صالح خود پیروی کردیم و برخی از بحثها دربارۀ کرامت و حقوق ذاتی بشر را سوغات غرب دانستیم، درحالیکه بسیاری از این مسائل مأخوذ از شرع بلکه مورد تأکید آیات و روایات است»
انتهای پیام
کسی که فقیه عالیقدر آیه الله منتظری را اومانیست می خوانَد یا آیه الله منتظری را به درستی نمی شناسد یا اومانیسم راو شاید هر دو را ! هر نوع انسان دوستی نامش اومانیسم نیست. اومانیسم یک اصطلاح است با تاریخی خاص ! منتظری انسان دوست بود نه اومانیست .
جایگاه منتظری در انقلاب 57 بعد از امام خمینی در رده دوم بود ؛ همراه با طالقانی(به عنوان یک روحانی با سابقه مبارزاتی طولانی) و مطهری (به عنوان معتمد ترین شاگرد امام و اولین رئیس شورای انقلاب) . آیا زنده یاد ابوالفضل زنجانی هم در انقلاب 57چنین جایگاهی داشت ؟ نویسنده مدعی شده که قرار بود آقای زنجانی امام جمعه تهران شود و کسانی پیش دستی کردند و زمینه امامت جمعه آقای منتظری را فراهم کردند ؟ آیا نویسنده برای این ادعای گزاف خود سند و مدرکی هم دارد؟
اولامرحوم اقای زنجانی از شخصیت های مبرز وروشن بین بود که سابقه فعالیت های سیاسیش بروزانت علمی شان سایه انداخته بود..والبته همین گرایشات ملی ایشان علت تامه عدم موافقت حضرات با وی بود…بنظرمیرسیدچندان هم مرافقتی با اتفاقات بعدازبهمن۵۷ نداشت..وبه این علت کمترنشانی از ایشان در مسائل بعداز انقلاب دیده میشودوبنحوی همفکری ای با مرحوم طالقانی داشت که به مهندس بازرگان یاداوری کرد…….وفانخواهندکرد…
اگر فبل از نوشتن کامنت، مطلب را درست بخوانید و سطح معلومات تاریخی خود رابالا ببرید اینچنین آسمان و زیسمان به هم نخواهید بافت. در متن کامنت بالا در مورد شخصیت آقای زنجانی قضاوت چندانی نشده یک فرد می تواند آدم خوبی باشد اما در یک واقعه تاریخی نقشی نداشته باشد . آقای ابوالفضل زنجانی به خلاف برادر شان آیه الله حاج سید رضا زنجانی (که از پیشروان نهضت مقاومت ملی بعد از کودتای 32 بود) در دهه های قبل از انقلاب هم چهره سیاسی شاخصی نبودند ایشان بیشتر به فعالیتهای فرهنگی مشغول بودند گرچه به سیاست هم گوشه چشمی داشتند . در مبارزات 56- 57 حتی نقش امثال دکتر سنجابی از آقای زنجانی بیشتربود . آن سخن مشهور را هم که در آخر آورده ای که «به آقای بازرگان گفتند…» فارع از صحت و سقمش به آقای طالقانی نسبت می دهند نه به آقای زنجانی! آقای طالقانی و آقای زنجانی هم در همه حوزه ها همفکر نبودند منجمله در زمینه های اندیشه سیاسی، اندیشه اقتصادی و ماهیت انقلاب 57 ! در مقاله بالا ، ادعایی شده و طرح هر ادعایی نیازمند دلیل و مدرک است . نویسنده مقاله بالا می گوید قرار بود آقای زنجانی امام جمعه شود و آقای منتظری نه رأسا توسط امام بلکه به پیشنهاد دیگران منصوب شد . (نقل به مضمون) اما به کدام دلیل نویسنده ،چنین ادعایی می کند ؟ با کدام سند و مدرک ؟
ظاهرااصلا وابدابه نوشته من توجه نکرده ای….اساس گفته من داوری نسبت به مرحوم زنجانی نبود..چون به امامت جمعه اشاره ای شده بود نوشتم مانندمرحوم طالقانی چنین نظری داشته است…بعضی از فضلا وعلماتقریبا همین نظر را داشتند..اساس ورودحضرات به صحنه سیاست چیزی نبودکه تصورش میرفت…فقط دراین اندیشه ام کسی که خود درچنین خانواده های پرورش یافته..یافته های خود را نمی تواند بیان کند؟ضمن اینکه حتی مرحوم علامه طباطبایی فعالیت فرهنگی را اولی میدانست…علامه جعفری هرگز سمتی را حتی در مراجع قضایی نپذیرفت…ضمن تاییدیه من سهوامنعکس شد…