«با پولی که خرج هستهای شد میتوانستیم 50 شتابگر بسازیم»
/ رضا منصوری در گفتوگو با انصاف نیوز /
معصومه رشیدیان، انصاف نیوز: رضا منصوری فیزیکدان و کیهان شناس، که استاد بازنشستهی دانشگاه صنعتی شریف هم هست، در بخش پایانی گفتوگوی خود با انصاف نیوز به تفاوت میان صنعت و فناوری هستهای و علوم هستهای پرداخته و ضمن آن، ایران هستهای را هم بررسی کرده است.
بیشتر بخوانید:
- چطور رشدیه ایران را از طالبانیسم نجات داد؟ | رضا منصوری پاسخ میدهد
- رضا منصوری: پاتریس لومومبای مسکو الگوی دانشگاه امام صادق است
او میگوید: «در دوران جنگ، که من دورادور اخبارش را رصد میکردم، وقتی ما میدیدیم در مقابل عراق تسلیحاتی نداریم -که همه دنیا به او کمک میکردند- هرکسی هر نوع پیشنهادی میداد بنظر خوب بود؛ از این قبیل که «فلان توپ را بسازید، فلان اسلحه را بگیرید»؛ همه اینها مهم بودند و قطعا رشد هم کردیم. دنبال مسئله هستهای رفتن هم یکی از این پیشنهادات بوده است که از آن موقع جدی گرفته شده که ایران یک فکری بکند.
این تصمیم مبتنی بر اطلاعات غلط و گول خوردنی بوده است که من چند موردش را در گذشته به منابع امنیتی گفتهام. کسانی آمدند ایران و کل سیستم امنیتی ما را گول زدند که اینها دانشمند هستهای هستند و بعد هم معلوم شد و دستها رو شد. ما در فیزیک راحتتر این مسائل را میفهمیدیم که طرف بیسواد است و آمده است ایران را گول بزند؛ ولی مقامات امنیتی گول خوردند دیگر.»
او از طرف دیگر در توضیح مضمون نامهای از سوی انجمن فیزیک ایران -که او در آن زمان رئیسش بود- و درمورد فعالیتهای هستهای ایران در سال 81 نوشته شده بود میگوید: «قضیهی هستهای از اواسط جنگ شروع شد؛ سال ۸۱ که میشود ۱۶ یا ۱۷ سال بعد از آن -یعنی ابتدای کار نبود- ما بیانیه را با نام انجمن فیزیک ایران دادیم. قبل از بیانیه نامهای به رییس جمهور وقت دادیم که ۱۰ نفر امضا کردند؛ بیانه اما به اسم انجمن فیزیک ایران بود و آن سال هم من رئیس انجمن فیزیک بودم.
اگر گزارشهای بینالمللی را ببینید طرح شده است که سال 2003 اتفاقی افتاد. یعنی مثلا CIA رسما اعلام کرده است که سال 2003 ایران تصمیم گرفت که سمت بمب هستهای نرود؛ انگار قبلش بود و بعد از آن نبود. یعنی درست همان سالی که بیانه دادیم اتفاقی افتاد؛ من نمیخواهم بگویم که بطور قطع اینها به هم بسته هستند، ولی کمتر از یکسال از بیانیه، اتفاقاتی در فعالیتهای هستهای ایران رخ داده است.
ما در آن بیانیه گفتیم که علوم هستهای در ایران متاسفانه رشد نکرده است؛ و ادعاهایی که ایران میکند قابل حصول نیست؛ مضمونش این بود.»
بخش پایانی گفتگوی انصاف نیوز با رضا منصوری -معاون پژوهشی وزارت علوم در دولت سیدمحمد خاتمی- را در ادامه بخوانید:
وقتی دولتی نمیداند کار درست و غلط یعنی چه، کوچکی و بزرگیاش فرقی نمیکند
انصاف نیوز: یک نکته! برخی در خیلی از مسائل ایران بزرگ بودن دولت را مسئله میدانند؛ یعنی حتی اگر نگاه حکمرانان ما همینگونه بود که الان است، اما دولتمان کوچک بود، آنوقت مثلا همین نخبگان در بخش خصوصی توانمند، میتوانستند جذب شوند. ولی ما به این دلیل که بخش زیادی از ابزارهای حل مسائلمان دولتی هستند، وقتی دولت به اشتباه تصمیمی میگیرد، کل جامعه بهم میریزد؟
رضا منصوری: «کوچک» و «بزرگ» خیلی کلمات نسبی هستند؛ کوچک برای چه؟! بزرگ برای چه؟! بگذارید بگویم که چرا این حرف اگر به طور مطلق بیان شود، اصلا برای دولت و جامعه خیلی مضر است؛ خب میگوییم «دولت بد است! همه چیز را خصوصیسازی کنیم!» این کلمهی خصوصیسازی وارد قوانین ما شده است؛ اصلا همهچیز نابود میشود، یعنی اینکه اصلا رشد اقتصادی و توسعه پیدا نمیکنیم.
مثال بزنم: مثلاً آمریکا با سیصد و پنجاه میلیون جمعیت حدود هشتصد هزار نفر کارمند دولتی دارد؛ به همان نسبت دولتش کوچک است؛ ولی داخل ایران ۸۴ میلیون نفری هیچ عدد مشخصی نیست ولی حداقل پنج میلیون نفر کارمند داریم، اما قطعا بیش از این است. بنابراین منظورم این حجم است و نه اینکه دولت نابود شود.
متوجه هستم؛ اما فرض کنید که دولت حرف شما را قبول کند و بگوید «ما ۵ میلیون کارمند داریم» شروع کنیم و سه میلیون را خارج کنیم، آیا وضعمان درست میشود؟! وضع ما درست نمیشود!
میدانید چرا؟! چون وقتی دولتی، علیالاصول نمیداند که کار درست و غلط یعنی چه، حال چه دومیلیون کارمند داشته باشد و چه پنج میلیون!
بنابراین اصل این نیست که تعداد زیاد یا کم است، بلکه اصل این است که باید بدانیم دولت مؤثر یعنی چه! اگر این مفهوم درست شود و دولت شروع کند بطور مؤثر کار ملی انجام دهد، بعد متوجه میشود که کدام کارمند باید بماند و کدام باید برود و کارمند خوب یعنی چه.
مثلاً فکر کنید دولت اینقدر شکلات میخواهد تولید کند به غیر از این یک دانه شکلات، مثلاً بقیه همه دولتیاند. الان دغدغه همین است که چرا حکومت نخبگان نبای در شکلات سازی باشند؟! مثلاً همین نخبه شکلات سازی رفته خارج؛ ما اگر برعکس باشیم -مثلاً دولت دیگر وارد شکلات سازی نشود و فقط نظارت کند- اینگونه شکلات ساز خصوصی است و حتی آن کسی که کراواتی یا خارجی است، از همه میتوان استفاده کرد؛ منظورم این است؟
شما دارید یک فرضهای ضمنی میکنید که به صراحت بیانش نمیکنید. شما دارید فرض میکنید که اگر این شکلات را به بخش خصوصی دهید، او در چارچوب قوانین و شرایط ایران، درست عمل میکند؛ ولی اینطور نیست! او هم این را میگیرد و میگوید من تولید میکنم، تولید که نمیکند هیچ، پول را هم میگیرد و فرار میکند.
میخواهم بگویم که آن شرایط محیطی که اجازه میدهد بخش اقتصادی خصوصی –مثل آمریکا- فعال شود، یک نفر آدم -مثل ایلان ماسک- سیصد میلیارد دلار ثروت داشته باشد و همین قدر هم به GDP آمریکا سهم دهد، چنین شرکتی در ایران وجود ندارد! این قضیه خیلی حساس است.
بله! دولت باید کوچک باشد، این واضح است که باید کوچک باشد، ولی به این معنا نیست که مثلا بگوییم ۵ میلیون کارمند بشوند دو میلیون؛ این ضرر دارد.
باید عمق ماجرا را دید، که چه چیزی باعث شد اروپا و امریکا، بخصوص در این چهل سال اخیر، رفتند بسیاری از بخشهای خدماتی را بدست بخش خصوصی دادند. ما در شرایطی هستیم که بتوانیم این کار را بکنیم؟! با چه هدفی؟!
من حدود دوسال با یکی-دو بخش خصوصی بزرگ کار کردم، جزو خیرین دانشگاهی بودند، وقتی وارد ارزیابی کارهایشان میشدید میدیدید که اصلا وحشتناکتر از دولتاند. یعنی آدم میترسدبگوید همه چیز را دست اینها بسپارید! اینطور نیست. قضیه خیلی حساس است.
بله! بهعنوان یک مسئلهای اجتماعی باید گفت «دولتها باید کوچک باشند یا کوچک شوند» اما چگونگی این کار خیلی مهم است.
در آستانهای که ایران میخواسته وارد فعالیتهای هستهای شود بیانیهای نوشته بودید؛ توضیحی در مورد آن بدهید؟
آستانه نبود؛ سال ۸۲ یا ۸۱ بود. درحالیکه از اواسط دهه شصت -یعنی اواسط جنگ تحمیلی- ایران وارد این مسئله شد.
چه زمانی به ایران بازگشتید؟
من سال 58 بازگشتم، از اسفند ۵۸ در دانشگاه شریف بودم.
چه مشکلی با رژیم قبلی داشتید؟
زمستان ۵۱ دکترایم را گرفتم و میتوانستم برگردم ایران. علاقمند هم بودم و قبل از آن هم دو سال یکبار میآمدم ایران، ولی بعد از آن نیامدم؛ چون برادرم را که دانشجوی دانشکدهی فنی بود؛ کمیته زمان شاه گرفته بود و شکنجه کرده بودند؛ پدرم که رفته بود ببیندش گفته بود که «به رضا بگو که به ایران نیاید».
آنجا از او پرسیده بودند که بردارت چکار کرده و نکرده و به همین دلیل از آن زمان ایران نیامدم؛ چون میدانستم اگر بیایم گرفتار میشوم. بعد زمانی که انقلاب شد میخواستم بیایم ایران و دیگر آمدم.
به ماجرای آن بیانیه برگردیم.
قضیهی هستهای از اواسط جنگ شروع شد؛ سال ۸۱ که میشود ۱۶ یا ۱۷ سال بعد از آن -یعنی ابتدای کار نبود- ما بیانیه را با نام انجمن فیزیک ایران دادیم. قبل از بیانیه نامهای به رییس جمهور وقت دادیم که ۱۰ نفر امضا کردند؛ بیانیه اما به اسم انجمن فیزیک ایران بود و آن سال هم من رئیس انجمن فیزیک بودم.
اگر گزارشهای بینالمللی را ببینید طرح شده است که سال 2003 اتفاقی افتاد. یعنی مثلا CIA رسما اعلام کرده است که سال 2003 ایران تصمیم گرفت که سمت بمب هستهای نرود؛ انگار قبلش بود و بعد از آن نبود.
یعنی درست همان سالی که بیانه دادیم اتفاقی افتاد؛ من نمیخواهم بگویم که بطور قطع اینها به هم بسته هستند، ولی کمتر از یکسال از بیانیه، اتفاقاتی در فعالیتهای هستهای ایران رخ داده است.
ما فقط ادعای دانش هستهای را داریم
ایراد شما به این قضیه چه بود؟
ما گفتیم که علوم هستهای در ایران متاسفانه رشد نکرده است؛ و ادعاهایی که ایران میکند قابل حصول نیست؛ مضمونش این بود.
هنوز که هنوز است اعتقاد من همین است و اتفاقا همین اواخر در توییتی نوشتم؛ حرفم این بود فلان کتابی که اخیراً در زمینهی فیزیک هستهای چاپ شده است را نگاه کنید! ما در هیچ یک از زمینههایی که مسئلهی فیزیک هستهای روز دنیاست اصلاً فعال نیستیم، در صورتیکه چهل سال پیش ، اوایل انقلاب در ایران اگر به کتابهای آن زمان در این زمینه نگاه کنید، میبینید که ما در چند زمینهاش فعال بودیم؛ ما الان در مقایسه با جهان، در زمینه فیزیک هستهای بهشدت عقب هستیم.
آنچه که اتفاق افتاده است فناوری و صنعت کلاسیک هستهای است، که در ایران به آن میگویند علوم هستهای. درحالیکه این علم نیست، بلکه صنعتی است برای 70، 80 یا 90 سال پیش. نمیگویم ارزش ندارد! صنعت و فناوری قطعاً ارزش دارد، ولی نمیتوانیم این ارزش را یک ارزش علمی تلقی کنیم. ما در فیزیک هستهای مدرن دنیا خیلی عقب هستیم.
ما الان در دانشگاه شریف یا دانشگاههای دیگر ایران استادی نداریم که بتواند فیزیک هستهای مدرن را درس دهد. اوایل انقلاب حداقل صد نفر استاد داشتیم، آن صد نفر –وقتی با رشتههای دیگر قیاس میکنیم- الان باید میشد هزار نفر؛ ولی ما الان یک نفر هم نداریم به جای هزار نفر.
انصاف نیوز: چرا؟
منصوری: چون از دست دادهایم؛ کلاه سرمان رفت! خیال کردیم که داریم کاری در حوزهی علوم هستهای انجام میدهیم، متوجه نشدیم چه تحولات علمی در دنیا در حال رخ دادن است. سال 82 هم ما همین حرف را زدیم ولی کسی توجه نکرد. بین صنعت، فناوری و علم خیلی اختلاف هست، هر سه فعالیت بشری است و ارزش خود را دارد؛ ولی ما نمیتوانیم بگوییم صنعت و فناوری همان علم است! نمیتوانیم اینها را باهم قاطی کنیم ولی این کار را داخل ایران میکنیم. هنوز میگوییم دانشمندان هستهای. آقای علی محمدی دانشجوی ما بودند در دانشگاه شریف؛ آخر اصلاً هستهای نخوانده! میگوییم شهید شد، خیلی هم بد شد؛ من در جریان جزییات هستم، ایشان ذرات بنیادی خوانده است. آقای فریدون عباسی که الان در مجلس هستند یکی از بهترین افرادی است که ما در فیزیک کاربردی یا فناوری هستهای داریم، به لحاظ فنی خیلی خوب است، من کاری به مسائل سیاسیاش ندارم؛ قبلاً مدتی رئیس سازمان انرژی اتمی هم بود، ولی از فیزیک هستهای مدرن خبری نیست. ما درجا زدهایم.
با اقای فخری زاده هم آشنایی داشتید؟
نه! دورادور؛ ولی ایشان هم کارشان صنعتی و اجرایی بود. کار علمی نبود. معلوم است آقای فخری زاده برای جامعهی ما آدمی مهم و باارزش بودند. اما با ارزش بودن فرق دارد.
بگذارید چند مثال بزنم؛ آقای حسن زاده آملی که چندی پیش فوت شدند و خدا رحمتشان کند، القابشان را دقت کردید؟! علامه دهر، استاد نجوم و… ایشان یک کلمه از نجوم نمیدانستند؛ مقداری تاریخ نجوم دوران هلاکوخان را بلد بودند. ما در ایران اینها را قاطی میکنیم.
الان کل کسانی که در داخل، نجوم رصدی کار میکنند به ۳۰ نفر نمیرسد؛ مسئلهی هستهای هم همین است؛ چیز خیلی وسیعی است. ما صنعت هستهای داریم، سانتریفیوژ میسازند، تولید انرژی میکنند، تولید دارو میکنند. اینها صنعت است و مهم! یک بخش فناوری صنعت است و بخش دیگر آن به علم وصل میشود و چون ما علم هستهای مدرن نداریم، فناوریاش را هم نداریم.
ولی صنعت هم ارزش دارد و آقای فخریزاده به کشور قطعاً کمک کرده است! مگر میشود کمک نکرده باشد؟! پس برای چه شهیدش کردند؟ زیرا داشت یک کار مهمی انجام میداد؛ کارش مهم بود ولی علمی نبود.
یکجاهایی –که من خیلی هم مطالعه نکردم- مثلاً به فلسفه هم علاقهمند بودند مثل من که در کیهان شناسی به مکانیک کوانتوم علاقمندم؛ فلسفه تفننش بوده و اشکالی ندارد؛ هرکسی در دنیا از این تفننها دارد ولی وقتی به کسی بعنوان دانشگر نگاه میکنند، تفننش را کنار میگذارند.
مثلاً هاوکینگ، کیهان شناس خوبی بود، تفننهایش همگی مزخرف بود، ولی کیهان شناس خیلی خوبی بود. مردم گول میخورند و این را با آن یک جاهایی قاطی میکنند.
فخری زاده هم بنوعی اینگونه بود؛ ما این تفکیک را نمیتوانیم انجام دهیم و این مهم است. داخل رسانه این کلمات را به کار نبرید دقت کنید؛ کلمات یک عرف جهانی دارند و یک عرف ملی دارند، قاطی کردن اینها اشتباه است و نسل بعد را بد تربیت میکند. مثلاً دانش آموزان میگویند ما میخواهیم هستهای بخوانیم و خیال میکنند که هستهای نمونهاش دکتر فخری زاده و مرحوم علی محمدی و دیگران هستند. ولی دانش آموزی که الان بخواهد هستهای بخواند، باید چیزهای دیگری بشنود، نوع دیگری باید با او صحبت کرد. وگرنه گول میخورد و میرود سراغ علم 80-90 سال پیش یا در نهایت یک صنعتگر خوب میشود، که این هم خوب است و اشکالی ندارد، ولی خیال نکنید که علم است، علم یک چیز دیگر است.
اینکه دانش هستهای یا صنعت هستهای را گره میزنند به اینکه تبدیل به یک قدرتی شود و در برخی اذهان این شائبه را به وجود میآورد که احیانا قرار است که این صنعت هستهای تبدیل به یک سلاح نظامی بازدارنده شود؟ یا یک طیفی از کسانی که به قولی دانشمند هستهای، نامیده میشوند به دنبال چنین موضوعی هستند؛ نظر شما راجع به این چیست؟
این یک نظر سیاسی است؛ نظر خود من این است که قدرتی برای ما نمیآورد؛ نه که نیاورد، میآورد؛ هر سلاح دفاعی داشته باشیم حتماً قدرت میآورد؛ من مقایسه میکنم با بدیلهای متناسب. تخمین من این است که ما در طول سی سال حدود 50 میلیارد دلار برای مسائل هستهی هزینه کردهایم. در فیزیک ما یک کلمهای داریم به نام «مرتبه بزرگی»، مرتبه بزرگی این عدد همین 50 میلیارد است. عدد واقعیاش ممکن است 30 میلیارد دلار باشد یا 80 میلیارد دلار، این خیلی مهم نیست. مرتبه بزرگی 50 میلیارد دلار در طول 30 سال خرج کردهایم؛ در حوزهی هستهای دستگاههای دیگری داریم که به آن میگوییم شتابگر؛ مانند پروژهی شتابگر ملی که حدوداً 18 سال است که هست اما هنوز به جایی نرسیده. شتابگرها دستگاههایی هستند که داخلش ذرات بنیادی شتاب داده میشوند و داخلش امواج الکترومغناطیسی مانند تابش x که در علم پزشکی و صنعت مصرف میشود، تولید میشود. کشورهای صنعتی چند تا از این دستگاهها دارند و کشورهای جهان سوم که بخواهند رشد بکنند اولین کاری که میکنند شتابگر میخرند یا میسازند؛ مثل برزیل، هند که خود ساخته و تایلند که از ژاپن خریدهاست. این دستگاههای شتابگر گرانترینش یک میلیارد دلار است؛ یعنی ما با پولی که خرج هستهای کردهایم میتوانستیم 50 تا شتابگر بسازیم.
اگر ما یک عدد- بله تنها یک عدد- شتابگر ساخته بودیم، اینقدر صنایع ایران رشد میکرد یا رشد اقتصادی میکردیم که هیچ قدرتی نمیتوانست به ما حمله کند. پس با این دید من میگویم «بله! صنایع هستهای قدرت ایجاد میکند، ولی با همین پول ما میتوانستیم رفتار دیگری بکنیم که وضعیت امنیت ژئوپلیتیکی در کشور ما بسیار بهتر از الان شود». شاید همه قبول نکنند ولی من از لحاظ علمی میگویم قطعاً همینطور است.
فکر میکنید این اصرار و پافشاری روی این وجه صنایع هستهای از روی ناآگاهی است یا یک انتخاب آگاهانه است؟
عمدتا از روی ناآگاهی بوده است. در دوران جنگ، که من دورادور اخبارش را رصد میکردم، وقتی ما میدیدیم تسلیحاتی نداریم در مقابل عراق -که همه دنیا به او کمک میکردند- هرکسی هر نوع پیشنهادی میداد بنظر خوب بود دیگر؛ از این قبیل که فلان توپ را بسازید، فلان اسلحه را بگیرید؛ همه اینها مهم بودند و قطعا رشد هم کردیم. دنبال مسئله هستهای رفتن هم یکی از این پیشنهادات بوده است که از آن موقع جدی گرفته شده که ایران یک فکری بکند؛ این تصمیم مبتنی بر اطلاعات غلطی بوده است و گول خوردنی که من چند موردش را در گذشته به منابع امنیتی گفتهام. کسانی آمدند ایران و کل سیستم امنیتی ما را گول زدند که اینها دانشمند هستهای هستند و بعد هم معلوم شد و دستها رو شد. ما در فیزیک راحتتر این مسائل را میفهمیدیم که طرف بیسواد است و آمده است ایران را گول بزند؛ ولی مقامات امنیتی گول خوردند دیگر؛ از این بگیرید تا اتفاقات دیگری که رخ داد، ما در مجموع ضرر کردهایم. این حدوداً از سال 65 شروع میشود و نمونههایش از سالهای قبل هست تا به الان.
چطور رشدیه ایران را از طالبانیسم نجات داد؟ | رضا منصوری پاسخ میدهد
رضا منصوری: پاتریس لومومبای مسکو الگوی دانشگاه امام صادق است
انتهای پیام
صنعت هسته ای و غنی سازی تنها یک اهرم فشار سیاسی جهت جلوگیری از دخالت غرب در امور دیگر نظیر نظامی و سیاسی ایران است.کاملا درست گفتند هیچ هدف علمی و مرز دانشی پشت این سرمایه گزاری تا کنون نبوده است.
البته صنعت فضایی ایران هم علمی نیست ، یک اهرم فشار سیاسی است. به همین دلیل با تهدید جان کری ماه واره بر پرتابش کنسل میشه و با تهدید ترامپ سپاه ماهواره بر پرتاب می کنه. هیچ هدف علمی وجود ندارد.
ایشان می توانند مصداقی برای شتابگر و نقش آن در بازدارندگی نشان دهند ! اصولا شتابگر در کشورهای پیشرفته jتنها برای تحقیقات علمی میباشد و در شتابگری که در اروپا تنها یک کشور با شرکت چند کشور وجود دارد تنها موفق شده اند آزمایشهائی را انجام دهند و با برخورد چند الکترون یک انرژی تولید کنند که ابخاطر لحظه ای بودن برغم انرژی بالا و عدم کنترل آن هنوز سودی بجز بقول ایشان کارهای علمی آکادمیک بدست نیامده است اگر بگفته ایشان صنعت و یا علوم هسته ای ما مربوط می شود به 80 سال پیش پس چرا غرب و شرق در مقابل آن صف کشیده و با تهدید و تحریم مانع این صنعت تاریخ مصرف گذشته می شوند یا خود ایشان ساده انگار و خود بزرگ بین هستند و یا شما مخاطبان را کم سواد و ساده انگار می پندارد برای اثبات این مدعی سری به انترنت و مطالب مرتبط با شتابگر ها را برای ارتقاء سواد خود مخاطبان درج کنید تا معلوم شود این آش به این شوری هم که ایشان عنوان می کنند نیست
سلام
خوبست ایشان به این سئوال هم جواب بدهند که اگر به قول ایشان، صنعت هسته ای در ایران تا این حد کم ارزش است، پس اینهمه تلاطم غربیها برای از میان بردنش برای چیست؟
و اگر فخری زاده، علمی نبود، ساخت اولین واکسن کرونا در ایران توسط وی و تیمش، در نخستین ماههای بروز کرونا و در شرایطی که هنوز در بسیاری از کشورهای جهان هم فرآیند ساخت آن حتی آغاز هم نشده بود، جنبه تفنن داشته یا به قول جناب منصوری: تفنن های مزخرف!؟
خود جناب منصوری چه اقدامات “علمی” شاخصی داشته اند؟
ای از خود راضی طوری حرف میزنی انگار انشتین هستی. ۵۰ شتابگررا میساختیم به چه دردی میخورد. فیزیک خواندی نمیدانی بعداز اثبات قضایا توسط انشتین همه دانند اگر شکافت هسته ای انجام بشه چه انرژی دارد ولی این مهندسی هست که اینوارو میکند گفتنش آسان هست ولی عمل کردن خیلی سختر. تو اگر میتوانی یک سنتر فیوژ طراحی کن بساز. زحمات امثال فخری زاده را که کار علمی نیست در صفر ضرب کردن فخر فروشی نیست توخودت چکار علمی کردی عملا غیر از تدریس. مثل خاتمی از خود راضی هستی
تا انصاف نیوزها هستند که صداهای واقعی را با تهدید و تخریب و اجیر کردن پاپاراتزی و حتی مترجم قلابی بقصد ریختن حیثیت و آبروی ادمی که از نفوذش در مخاطبین میترسید و …)ساکت کنند، بایدم اوضاع مملکت همین باشد.اینو نمینویسم که منتشر کنید.چون میدونم منتشر نمیکنید .مینویسم تا یاآوری کنم . بد سابقه تر از آن هستید که بتوانید کسی را فریب دهید.
حرومزاده های اسرایییلی
من فکر می کردم تعدادی از افراد تحصیل کرده در این سایت جمع شده اند تا افکار عمومی را ارتقا< دهند ولی باخواندن مصاحبه های و مطالب درج شده جهت دار بخوبی و روشنی معلوم می شود هم مجریان کم سواد و هم این استاد خود بزرگ بین با مشکل روانی حاد مواجه است سایت بی انصاف نیوز برخلاف ادعا یک طرفه و خارج از انصاف عمل می کند البته این در فرهنگ ما یک امری طبیعی و بی بدیل است که معمولا کچلها زلف علی نام دارند
بقول این استاد کشور مملو از ایرادها جور و واجور است و سایت بی انصاف نیوز بدون درج نظرات متفاوت و مخالف این نظریه از اساتید و تحلیل گران ثابت می کند که کاملا انصاف را البته بطور وارونه رعایت کرده مخاطب را دارای شعور میداند .اگر یکی از ساکنین یکی از کهکشانهای دور این مصاحبه و مصاحبه های همسو را بخواند کشور ما را جز بدبخت ترین کشورها روی کره زمین خواهد دید البته این نوشته و نوشته های مشابه بی انصاف نیوز تمام تلاش خود را بر همین اصل قرار داده است که برذهن مخاطب تلقین کند که در کشور بجز ایراد و ناامیدی و ناکار آمدی امری یافت نمی شود همانطور که در نظر قبلی درج کردم سری به اینتر نت بزنید تا معلوم شود هم استاد شما مشکل روانی خود بزرگ بینی دارد و هم مصاحبه گر شما در مورد خیلی از مسائل از جمله شتابگر و کار برد آن کاملا نادرستر است اصلا مسئله درستی و نادرستی نظرات استاد و مصاحبه گر شما نیست هدف همان است که در بالاذکر کردم چند روز پیش یکی از روزنامه ها انتقادی در مورد سایت بی انصاف نیوز و مدیر آن درج کرده بود روز بعد تمام نیروهای این سایت بسیج شده و بدنبال رد ادعای روزنامه به آرشیو مطالب از بدو پیدایش اینتر نت تا به امروز صغری و کبری مربوط و مامربوط را با یک وضعیت کاملا روانپریشانی و در هم برهم کنار هم گذاشتند که خواندن آن نشان از سواد مدیر و کارکنان این سایت بود انصاف حکم می کند در کنار مطالب معیوب این استاد نظرات متفاوت را قرار دهید برای یک بار هم شده انصاف را رعایت کرده و این کار را بکنید تا اندکی ادعای شما در رعایت انصاف دیده شود
با سلام شهید فخری زاده تنها کسی بود که توانست موضوع جدید هسته ای را از ادعاهای کاذب تشخیص و از پروژه آن حمایت کند علم ایشان از همه اساتید بروز تر بود انصاف نیست اساتید نظری کار ما در حوزه مباحث تجربی و مهندسی و بعضا شالوده شکن که تجربه ندارند اظهار نظر کنند واقعیت اینست که دانشگاه ها رسالت خود را در دنبال کردن حوزه های نوظهور هسته ای کنار گذاشتند و به نوعی ترسیدند آبروی علمی آنها برود ولی شهید فخری زاده به طور سیستمی یعنی سازمان اداری و محفل های اندیشه ورزی این موضوع را دنبال کردند و الان در حال پیگیری است ولی قبول دارم نباید کشور همه تخم مرغ هایش را در سبد فناوری شکافت به صورت قدیمی آن می گذاشت و قبول دارم روس ها شاید 100 برابر گرانتر با ما حساب کردند و زمینه فشار بر کشور فراهم شد. نوآوری ضرورت داشت ولی فقط کپی و مهندسی معکوس رواج یافت و هنوز همان هست با این وجود به استاد منصوری ادای احترام می کنم
این جمله که فرمودند ” دولت موثر یعنی چه” واقعا حرف جالب و خوشایندی است…انسان و در مقیاس وسیع دولت اگر موثر باشند هیچ کاری روی زمین نمی ماند.
من کاری به علمی یا غیر علمی بودن این مصاحبه ندارم، ولی اشتباهی که مسئولین حکومتی در پافشاری بر سر صنعت هستهای کردند و هزینهای که به جامعه تحمیل کردند، باعث شده که چون بمب هستهای جامعه رو متلاشی کنه.
اگر سرمان را کلاه گذاشتن و هسته ای نیاز نبود چرا دانشمندان هسته ای را ترور کردند؟
معتقدم که بعضی افراد برای اینکه خودشان را بزرگ جلوه بدهند و در جامعه مطرح شوند سعی میکنند با کوچک کردن یا کوچک شمردن دیگران
به این مهم دست پیدا کنند و در نتیجه جایگاهی برای خودشان دست و پا کنند. اگر دانشمندان کشور ما در این مسیر خاص هسته ائی گام برداشتند صرفا به خاطر این بود که حس کردند با تحریمهائی که کشور با ان مواجه است و برای در امان ماندن از تهدیدات دشمنان قسم خورده کشور بایستی این مسیر خاص در هسته ائی طی میشد و میبینید که کشور در حال حاضر در امنیت خوبی قرار دارد. این جناب منصوری میگویند در قبل انقلاب ما بیش از صد دانشمند هسته ائی داشتیم و … درپاسخ به این اظهار نظر باطل بایستی گفت در قبل از انقلاب حداکثر ما در مقطع کارشناسی فعال بودیم و در بعضی رشته ها هم
تازه کارشناسی ارشد راه اندازی شده بود. دانشگاه های ایران قبل از انقلاب هیچکدام در سطح قابل قبولی نبودند. ما استادی که بتواند مقاله سطح بالا بنویسد نداشتیم.
جامعه ما بخاطر تحریمهای هسته ای دو هزار میلیارد دلار ضرر کرده و دولت ما هم سیصد میلیارد دلار
با پنجاه میلارد دلار هزینه برای پهباد میتونستیمابرقدرت منطقه بشیم و هفتاد برابر الان پهباد داشته باشیم و کاربردی و بازدارنده و تجاری بود یعنی برامون ثروت ساز و اشتغال آفرین بود و میشدیم صادر کننده سلاح های راهبردی
و
این چندهزار میلیارد دلار هم ضرر نمیکردیم
تحریم و خشم اجتماعی و تورم و بی اعتمادی و طلاق و اعتیاد و کلاهبرداری و سرقت و …. هم نداشتیم
ناگفته نمونه ما در تمام مسائل طلاق و تعداد پرونده دادگاه رتبه دار جهانیم
خدا بهمون رحم کنه
البته
امیدوارم خودمون هم ب خودمون رحم کنیم
من ب شخصه ک اصلا امیدی ب آینده ندارم
با هر کی هم صحبت میکنم اونا هم مث من ناامید و بی آینده و پراسترس هستند
هر شب میخوابم نمیدونم فردا قراره چ اتفاقی بیفته
صبح تندی نگاه گوشی میکنم ببینم دوبار
فقط صدا و سیما همه چی گل و بلبله و انگار مال یه جا و کشور خیالیه دیگست
خنده دارترین قسمت صدا و سیما مثلا وقتیه میگه چندهزار طرح افتتاح شد
فیلم اخبار تولید هم نشون میده چندتا کارگر دارن چندتا گونی رو جابجا میکنن
یا پفکی پفیلایی یا شربتی دلستری قرصی نوشابه ای از دستگاهی میزنه بیرون
تلوزیون هم برا کارآفرینی همش پرورش مرغ بومی و قارچ صدفی و بز سانن و گیاه دارویی و زعفران و ….. رو نشون میده
انگار خط تولید بویینگ نشون میدن یا خط تولید تسلا و ماهواره های استارلینگ
یا مایکروسافت و سونی و تویوتا و اچ پی و …
پدربیامرز ولمون کن
یا اخبار میگه مثلا پول گندم کشاورزان یا طلب چغندرکاران پرداخت شد و یارانه هم هفته دیگه واریز میشه و حواستون جمع باشه تندی قرض نونوایی و بقال رو پس بدین
بعد یکی میاد میگه با برنامه ریزی بودجه و تلاش مسئولان پول گندم پرداخت شد یا میشه
احساس میکنم گروگان هستم
حتی نمیشه مهاجرت کرد و رفت اونور و با عملگی ب آرزوهامون برسیم چون جور کردن هزینه مهاجرت مثل مسکن 123سال طول میکشه
بر اساس مطالعاتم در اواخر دوران قاجار . روزهایی ک گرسنه ها یکدفعه منفجر شن و بریزن تو فروشگاهها و موادغذایی ها و منازل و تابلوها و اماکن عمومی و…. همه چی رو به یغما ببرن ب زودی فرا میرسن
همونطوری ک تو دوران قاجار ملت گرسنه بجان هم افتادن و هرقبیله و هر نفری هر چه میتونست بقیه رو غارت میکرد
از کیسه آرد و گندم گرفته تا روسری و روغن و گوسفند و خر و گاو گرفته تا حتی زیرپایی نمدی و ….
خشم وحشتناکی تو نهاد گرسنه ها و ناامیدهای بی آینده تلنبار شده و امیدوارم تبدیل ب خشونت اجتماعی نشه
ولی امیدواری راه چاره نیست
ناپلێون میگه من از هیچ چیزی مث شورش گرسنگان وحشت ندارم
برای رفع بحران بیکاری چند تا مگا پروژه نیازه
مثل عسلویه
راهی هم بجز این نیست
ه رت