سخنی با مسوولان تبلیغات شهری
رضا بابایی، پژوهشگر فرهنگی در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
در برخی خیابانهای تهران، بنرهایی نصب شده است که بر روی آن نوشتهاند: «در آمریکا از هر 5 نوزاد، 2 نوزاد به صورت نامشروع به دنیا میآید». در بنر دیگری، میخوانیم: «از هر 110 شهروند آمریکایی، یک نفر در زندان است».
من نمیدانم پشت اینگونه فعالیتهای فرهنگی! به کدام ملاک اخلاقی و دینی گرم است و نیز نمیدانم کدام اخلاق، کدام دین، کدام سیاست، کدام انگیزۀ فرهنگی به ما اجازه میدهد که از هزاران اتفاقی که در جهان میافتد، بدترین و زشتترین آنها را انتخاب کنیم و جلوی چشم شهروندانمان بیاوریم، اما میدانم که گذاشتن ذرهبین بر روی آمار جرم و جنایت در کشورهای دیگر، وقتی سودمند است که کشور خود را به یکی از پاکیزهترین کشورهای دنیا از جهات مختلف تبدیل کرده باشیم. طعنه زدن به اوضاع فرهنگی و اجتماعی کشورهای دیگر، کاری است آسان و حتی لذتبخش؛ چون هیچ کشوری بدون زخمهای فرهنگی و اخلاقی یا اجتماعی نیست. به قول مولوی، بر بایزید بسطامی هم میتوان خرده گرفت و طعن زد که چنین و چنان بود.
از برون، طعنه زنی بر بایزید
وز درونت ننگ میدارد یزید
اما اینکه هر روز چشم ایرانی در خیابانها به آمار بزهکاری در کشورهای دیگر بیفتد، چه کمکی به معنویت یا رفاه مادی او میکند؟ از میان هزاران و میلیونها خبر یا پدیده یا هر چیزی که ایرانیان باید بدانند، دانستن تعداد فرزندان نامشروع در آمریکا، در چه درجهای از اهمیت و اولویت است؟ آیا نباید در دشمنی هم جوانمردی را پاس داشت؟
امام علی(ع) میفرماید: کسی که از راه شرّ پیروز میشود، بهواقع شکست خورده است(الغالب بالشرّ مغلوب).
گیرم که ما با اینگونه تبلیغات خیابانی بتوانیم آمریکا را رسوا و نابود کنیم؛ پس از آن چه خواهیم کرد؟ مشکلات ما حل میشود؟ اگر مردم بدانند که در کشوری دیگر چه میگذرد، دیگر دلیل و انگیزهای برای بزهکاری ندارند؟ اگر شهروندان ایرانی دانستند که در آمریکا یا روسیه چه اتفاقات بدی میافتد، اختلاس و دزدی و دروغ و ندانمکاری و بیانصافی و قانونگریزی و سیاستبازی در ایران کم میشود؟ آری؛ مقایسه، گاهی سودمند است؛ اما آنگاه که جامع باشد، نه گزینشی؛ برای مسابقه در مسیر درست باشد، نه برای مچگیری یا از سر کینهورزی. مقایسۀ جامع، این است که وقتی اعلام میکنیم «در هر 9 ثانیه یک زن در آمریکا مورد ضرب و شتم قرار میگیرد» توضیح دهیم که:
اولا، خشونت در کشورهای مختلف، تعریف یکسان ندارد. گاهی آنچه در کشوری مصداق خشونت است، در کشوری دیگر، خشونت تلقی نمیشود. این اختلاف در معنای «تعرض» هم وجود دارد.
ثانیا، آنچه پس از گزارش به پلیس اتفاق میافتد، در کشورهای مختلف، متفاوت است. در برخی جوامع، گزارش خشنونت خانوادگی یا خیابانی به پلیس، معمول و رایج است و معمولا نیز شهروندان از این گزارشها نتیجه میگیرند؛ بر خلاف برخی کشورهای دیگر که زنان انگیزهای برای گزارش خشونت ندارند؛ بلکه آن را منشأ مشکلات دیگر برای خود میدانند. بنابراین آمار گزارش خشونت به پلیس، شاخص دقیقی برای سنجنش خشونت در کشورهای مختلف نیست.
گذشته از این، ما چرا از فرصتهای تبلیغاتی در خیابانها برای آموزش مسائل مهمتر استفاده نمیکنیم؟ در کشور ما، تبلیغات سیاسی و اقتصادی و… کم نیست. سخنرانی و گردهمایی هم فراوان است. اما متأسفانه سادهترین و کاربردیترین مواد قانونی، به گوش بسیاری از مردم نخورده است. ناآشنایی مردم با قانون چک، اجاره، معامله، ازدواج و… گاهی برای آنان مشکلاتی دردآور و هزینهبر فراهم میکند؛ مشکلاتی که اندکی سرمایهگذاری برای تبلیغ و آموزش قانون، مانع بروز اکثر آنها میشود. مثلا بسیاری از مردم نمیدانند که اگر گوشی دستدوم را بدون جعبه بخرند و آن گوشی، دزدی باشد و صاحبش شکایت کند و خریدار را از طرق مختلف (مانند ردیابیهای الکترونیکی) پیدا کنند و به دادگاه بکشانند و خریدار نتواند ثابت کند که گوشی را خریده است، به ورطهای از احکام و مواد ریز و درشت قانونی میافتد که بیرون آمدن از آن آسان و بدون هزینههای مادی و معنوی نیست. اگر مسوولان محترم شهرداریها، سازمان تبلیغات اسلامی، ادارۀ مربوط به تبلیغات جادهها، برنامهسازان صدا و سیما، مدیران مجالس مذهبی و شخصیتهایی که بیشترین فرصت و امکان را برای گفتوگو با مردم در رسانههای سراسری کشور دارند، گهگاه سری به دادگستریها بزنند، به چشم خود میبینند که ناآشنایی با قانون و اهمیت آن، چه بلاهایی بر سر مردم میآورد.
از سوی دیگر، فرض کنید در خیابانهای کشوری دیگر، برخی مسائل داخلی و ناهنجاریهای اجتماعی ایران را تابلو کنند. اگر خبر آن به گوش مردم ایران برسد، دربارۀ آن کشور و مردمش چگونه فکر میکنند؟ چه خواهند گفت؟ اگر خبر بنرهای ما به گوش مردم آمریکا برسد، نمیگویند: شما برای فرزندان مشروع خود چه کردهاید که حالا برای فرزندان نامشروع ما دل میسوزانید؟ اگر بپرسند ما برای فرزندان نامشروعمان چنین و چنان کردیم، شما برای فرزندان مشروعتان چه کردید، چه پاسخی داریم؟
مگر مهمترین فرق ایران با دیگر کشورهای جهان در شمار فرزندان نامشروع و شمار زندانیان است؟ آیا تفاوتهای مهمتری وجود ندارد که دانستن آنها لازمتر است؟ مثلا بهتر نیست دربارۀ تفاوت ایران و کشورهای دیگر در میزان پایبندی مسوولان و شهروندان به قانون، اطلاعرسانی کنیم؟ اصلا اینکه مردم ایران بدانند که شمار فرزندان نامشروع در جهان رو به فزونی است، انگیزۀ فساد را در ایران، کمتر میکند، یا بیشتر؟ زمینۀ بزهکاری را هموار میکند یا ناهموار؟ آنچه برای ما سودمندتر است، آگاهی از راههای پیشرفت است، یا اطلاعرسانی دربارۀ زشتکاریهای مردم کشورهای دیگر؟
نظامی گنجوی در مخزن الاسرار میگوید: سگی مرده و گر، در گذرگاهی افتاده بود. هر کس که از کنار آن حیوان نگونبخت میگذشت، سخنی در مذمت او میگفت.
گفت یکی وحشت این در دماغ
تیرگی آرد چو نفس در چراغ
وان دگری گفت نه بس حاصلست
کوری چشمست و بلای دلست
هر کس از آن پرده نوایی نمود
بر سر آن جیفه جفایی نمود
اما وقتی نوبت سخن به عیسی(ع) رسید، او دندانهای سفید و زیبای آن سگ بیجان را ستود.
چون به سخن نوبت عیسی رسید
عیب رها کرد و به معنا رسید
گفت ز نقشی که در ایوان اوست
دُر به سپیدی نه چو دندان اوست
هیچکس منکر آمار جرم و جنایت در کشورهای دیگر نیست؛ اما شمردن فرزندان نامشروع دیگران، به ما مشروعیت نمیبخشد. مشروعیت ما در گرو پیشرفت اخلاقی و اقتصادی کشور است، نه در اثبات و اعلان نادرستیها و بزهکاریهای دیگران.
من اگر نیکم اگر بد، تو برو خود را باش
هر کسی آن دِرَود عاقبت کار که کِشت
انتهای پیام
عجب این نوکری روسیه وچین به چه روزی میندازه بعضیهارو گیریم که امریکا وامریکائیها بدوفاسد درترازو ی انسانیت واسلامیت وزن ما چقدره؟
آفرین سگ مرده و گر
موضوع اینه که آمریکا برای بعضی خداست
هدف این تبلیغات شکستن هیبت پوشالی استکباره
باید چهره واقعی آمریکا را به مردم نشان داد!
اون گل و بلبلی که همه میگن آمریکا نیست!
روح نازنینش شاد و در آرامش ابدی باد