خرید تور نوروزی

طلبه‌های مظلوم قربانی خشم کور و تیغ عریان!

غلامرضا بنی اسدی، روزنامه‌نگار، در یادداشتی درباره‌ی حادثه‌ی اخیر حرم امام رضا ع که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

مردی همسر و برادر همسرش را کشت و گوش مادر زنش را برید… مرد عصبانی زن و خانواده اش را به قتل رساند… دو خبر بود که همین روزها در دو گوشه کشور اتفاق افتاده است. تلخ تلخ تلخ. عصبانیت دارد عریان می‌شود. تیغ می‌شود و تیر می‌شود و در جان‌مان می‌نشیند.

تلخ‌تر از این دو، ماجرایی بود که در حرم مطهر رضوی اتفاق افتاد. در حرم امن حجت خدا که افراد از هر ستمی به آن پناه می‌برند اما یک نفر پیدا می‌شود که تیغ در جان سه انسان می‌نشاند. سه هموطن، سه طلبه که انگار تمام گناهشان، همان لباس‌شان بود.

پیشتر هم در کوچه باغ عنبر مشهد، طلبه‌ای را مظلومانه کشتند و هنوز خبری از قاتل نیست.

این بار اما نه در کوچه و کنار که در حرم، حرمت شکستند و جان سه مظلوم را هدف گرفتند. هنوز پرده‌ای فرو نیفتاده و زوایای موضوع نامعلوم است.

ضارب را زائران و خادمان گرفته‌اند. مسئولان هم منتظر روشن شدن زوایا هستند اما آنچه باید نسبت به آن هشدار داد، خشونت بی مهار و نفرت در افزایش در میان مردم است. داریم همدیگر را به خشم و کینه می‌نگریم بی آن که بشناسیم یک دیگر را.

این مهمتر از هر دلیل دیگری است که در کاویدن موضوع بدان خواهیم رسید. برخی‌ها به مرز نفرت و انفجار و حتی انتحار رسیده‌اند. اگر چاره نشود این موضوع، بسیاری از ما را بی چاره خواهد کرد. کشور را بیچاره خواهد کرد.

آقایان مسئول لطفا به احترام رمضان یک مقدار بیشتر تامل کنید. یک مقدار بیشتر برای کشور خودتان و مردم خودتان وقت بگذارید. یک مقدار بیشتر به مسائل اخلاقی و تربیتی توجه کنید. برای آرامش و توسعه آن در جامعه بکوشید. مراقب قطرات قهر باشید که به کینه تبدیل می‌شود. حواس‌تان به هم افزایی قطرات کینه باشد که می‌تواند سیل راه بیاندازد.

سه طلبه‌ای که حالا در حرم امن امام رضا، هدف تیغ عریان جنایت و سبعیت قرار گرفته‌اند را نمی‌شناسم اما طلاب را خوب می‌شناسم. اکثریت قریب به اتفاق‌شان از نجیب‌ترین و مظلوم‌ترین و محروم‌ترین اقشار جامعه هستند. مجموعه دریافتی‌شان تحت عنوان شهریه به یک سوم حداقل دستمزد کارگر که برای 1401 تعیین شده هم نمی‌رسد. زاهدانه زندگی می‌کنند. طعنه می‌شنوند و به لبخند برگزار می‌کنند. فحش می‌خورند و به سلامی می‌گذرند. به جای مسئولان هزار حرف ناشایست را می‌شنوند و دم بر نمی‌آورند. تو را خدا مسئولان کاری بکنید.

تو را خدا مردم، همه کاستی‌ها را به حساب طلبه‌ها نگذارید که خود خیلی سخت‌تر از همه ما زندگی می‌کنند.

تو را خدا مردم یک مقدار با هم مهربان‌تر باشیم. این خبرها در شان ما نیست. این عصبانیت ذاتی فرهنگ و رفتار ایرانی نیست. این همه خبرهای تلخ حق ما نیست….

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. درسته دو سه سالی با درآمد کم این طلبه ها زندگی میکنند ولی چشم امیدشون به مزایا و فرصتهایی هست که تو سالهای بعد میگیرند که صد البته مردم عادی و زحمتکش ازشون محروم هستند .
    اکثریت مردم به خاطر این اتفاقات نه ناراحت شدند نه خوشحال دقیقا مثل رفتاری که اکثر روحانیون به اصطلاح محترم دارند نسبت به وضعیت زندگی و آزادی مردم ایران…

    6
    10
    1. متاسفانه شما هم ندانسته قضاوت کرده اید! تعداد بسیار اندکی از روحانیون زندگی مرفه دارند که آن هم یا به خاطر شغل و منصب دولتی یا قضایی است، و یا به خاطر بنیه خانوادگی!
      بقیه غالبا همواره در حد پایین ترین اقشار زندگی می کنند ولی به دلیل عزت نفس بالا دم نمی زنند!

      2
      1
  2. فارغ از محکومیت و انزجار از خشونت علی الخصوص قتل نفس
    نتیجه تمام فشارها و شکافهای عمیق طبقاتی و خبرهای رنگارنگ اختلاس مافیای شیر مرغ تا جان آدمیزاد و بی کفایتی
    کسانی که فقط اسمشان مدیر و مسئول و … است ، اگراین خشونت عریان نشود ، عجیب است
    باید ترسید از مردی ،مردمانی،قومی ،ملتی که دیگر هیچ برای از دست دادن ندارد
    این جهان کوهست و فعل ما ندا
    سوی ما آید نداها را صدا

    5
    2
  3. سلام‌طالبان‌‌راپوشش‌افغانستان‌کردند
    گروهای‌تروریست‌ضد‌ایران‌در‌زیر‌چتر
    طالبان‌‌به‌راحتی‌رشد‌میکنند‌وطالب
    میگوید‌من‌نبودم‌‌…

  4. سلام

    کاش نویسنده ی محترم قبل از نگارش این متن یک بار این خبر را در فضای مجازی جست و جو می کرد تا دریابد ضارب اصلا ایرانی نبوده و با انگیزه های تکفیری این اقدام را انجام داده…

  5. سلام- آقا جان روزانه بیش از هزارتا دعواو درگیری مردم با یکدیگر است. بروید اداره آگاهی- در کلانتریها ببینید چه خبر است ! این مورد هم یکی از آنها – چند نفر درگیر شدند و با چاقو و قمه بجان هم افتادند. خیلی عادی است و خیلی هم عادی باید مانند کیس های مشابه رسیدگی بشه دیگه. چرا هی موضوع را مپیچانند ؟ شاید به هم فحش دادند و منجر بهمجادله شده. شاید متلکی گفتند. شاید هم تکفیری و از این قصه ها باشد عمده کردن ندارد که ! کارشناسی کنید- حکم دهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا