خرید تور تابستان

عماد افروغ: جامعه به سمت یک انقلاب می‌رود

انصاف نیوز: عماد افروغ، جامعه‌شناس، می‌گوید: مردم به یک حدی می‌رسند که ممکن است در برابر بی اخلاقی‌های دولتمردان‌شان اخلاقی‌تر هم بشوند و در واکنش بگویند «حساب ما از اینها جداست؛ اینها بداخلاق هستند اما من دیگر بداخلاق نیستم، اینها دروغ می‌گویند اما من دیگر نمی‌گویم». جامعه کاملا به اینجا می‌رسد که نقطه‌ی آغاز یک انقلاب می‌شود. جامعه دارد به سمت یک انقلاب می‌رود. در شرایط انقلابی نخبگان و مردم و عرصه‌ی مدنی حساب خودش را از عرصه‌ی قدرت جدا می‌کند مثل خودِ انقلاب.

آقای افروغ در گفت‌وگو با در گفت‌وگو با عباس نعیمی جورشری، جامعه‌شناس و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در هفتمین گفت‌وگو در قالب سلسله گفتگوهای جامعه‌شناسان درباره آینده ایران، در پاسخ به سوالی درباره‌ی گسل‌های موجود در جامعه‌ی ایران گفت: با توجه به شناختی که از فرهنگ و هویت و عقبه‌ی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران دارم معتقدم که اصلا انقلاب اسلامی آمد تا یک پاسخی به این گسل‌ها بدهد. تمام جامعه‌شناسان که درباره‌ی انقلاب کار کردند معتقدند که رهبری این انقلاب یک چتری شد که تمام گروه‌ها و اقشار و سلایق مختلف زیر این چتر جمع شوند. انقلاب جمع‌کننده‌ی این گسل‌ها بود و توفیق هم پیدا کرد.

این جامعه‌شناس در ادامه گفت: باید به این زاویه دید هم توجه کنید که این انقلاب در چه گفتمانی و در چه بستر تاریخی شکل گرفت؟ در چه شرایطی بود و چه ویژگی‌هایی داشت که باعث شد همه جمع شوند و الان چه حال و روزی دارد؟ و چه فاصله‌ای است بین حال کنونی ما و حال حاکمیتی و سیاسی ما با آن شرایط و آن گفتمان؛ من معتقدم یکی از گسل‌ها همینجاست. گسل بین گفتمان انقلاب اسلامی و شرایط پیدایی آن و حال کنونی ما. اگر انقلاب اسلامی را پاسخی به گسل‌ها می‌دانم اینجا هم انگشت گذاشتم روی گسل اصلی که باید به این گفتمان به لحاظ فلسفی، هویتی، فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و سیاسی و… یک بازگشت و رجعتی بشود.

افروغ در پاسخ به این پرسش که «چرا انقلاب اسلامی اتفاق افتاد؟»، گفت: باید ببینیم که در چه شرایط ساختاری انقلاب اسلامی رخ داد. این بحث خیلی مهمی است. خیلی از این بحث‌هایی که در پاسخ بنده مستتر بود که گفتم انقلاب پاسخی به گسل‌ها بود خیلی از این گسل‌ها آن موقع بود و الان باید ببینیم که این گسل‌ها چه حال و روزی دارند؟ ما در یک مواجهه با مدیریت مرکز – پیرامونی انقلاب کردیم. اما الان هم می‌بینیم که کماکان همان مدیریت مرکز – پیرامونی وجود دارد. نکته دیگر بی توجهی به مردم بود در قبل از انقلاب اسلامی بی توجهی به توسعه سیاسی وجود داشت. حتی کسانی که از قِبَل سیاست‌های اقتصادی مربوط به اصلاحات رژیم پهلوی بهره‌مند شده بودند آنها هم از اینکه به لحاظ سیاسی حضوری داشته باشند محروم شدند. یعنی آنها هم بهره‌ای از توسعه سیاسی نداشتند.

وی در ادامه افزود: سیاست‌های اقتصادی رژیم پهلوی باعث پیدایش طبقات متوسطی شد اما همان طبقه متوسط اگر می‌خواستند آزادی بیان داشته باشند محروم شدند چون رژیم پهلوی با آن نگاه یکجانبه‌گرایی و تک حزبی خودش مانع بود. حزب هم از بالا به پایین به وجود آمده بود؛ در حالی حزب از بالا به پایین معنا ندارد و باید وابسته به نهاد مدنی باشد. اینکه دولتی بیاید حزب تشکیل دهد که معنا ندارد. این مغایرت تام با تعریف حزب دارد. حزب‌ها باید دولت‌ساز باشند نه دولت‌ساخته؛ حزب دولت‌ساخته را ما بعد از انقلاب هم داشتیم و این حکایت از این دارد که ما توسعه‌ی سیاسی نداریم.

عماد افروغ در بخش دیگری از این گفت‌وگو با بیان اینکه «مهمترین مسئله‌ی کنونی ما بی توجهی به فرهنگ است»، گفت: این بی توجهی به فرهنگ به شکلی است که فرهنگ ذیل نوعی سیاست‌زدگی و اقتصادزدگی دارد ذبح می‌شود. همین اتفاق در رژیم پهلوی هم افتاد. در نظام پهلوی یک نظام وابسته‌ای در سطح فرماسیون اجتماعی داشتند ایجاد می‌کردند. وقتی سیاست و اقتصاد وابسته شد نمی‌شود در سطح نظام اجتماعی فقط به ضلع سیاسی و اقتصادی بسنده کرد و غافل شد از ضلع فرهنگی. سیاست‌های فرهنگی خاصی را رژیم پهلوی کلید زد و همان سیاست‌های فرهنگی از کشف حجاب تا مسائل دیگر باعث واکنش تاریخی مردم شد وهمین به نظر من عامل اصلی انقلاب شد. اگر رژیم دست به سیاست‌های فرهنگی، هویتی و تاریخی ما نمی زد شاید انقلاب نمی‌شد.

این استاد دانشگاه درباره‌ی وضعیت جامعه پس از انقلاب گفت: در چند مقطع قدرت اجتماعی و جامعه‌ی ما نفس کشیده است یکی خود پیدایش انقلاب است، یک مقطع در زمان جنگ است. در جنگ جامعه نفس کشید. ممکن است بگوییم در جنگ توپ و تانک است اما مردم واقعا به لحاظ هویتی و فرهنگی و تاریخی نفس کشیدند. جنگ را مردم پیش بردند. مگر قرار است انسان در جنگ نفس نکشد؟! بهترین نفس‌ها را انسان در جنگ می کشد. کانت یک چنین جمله‌ای دارد که مرد جنگ یک ویژگی‌های خاصی دارد که او را از مرد صلح ارجح می‌داند. اگر جنگ، جنگی باشد که مخصوصا ماهیت دفاعی هم داشته باشد و جامعه هم احساس کند به فرهنگ سرزمینش دارد تجاوز می‌شود. کسی نمی‌گوید چون جامعه در جنگ نفس کشید برویم جنگ راه بیندازیم؛ می‌خواهم بگویم مقاطعی بوده که نفس کشیدیم.

افروغ در ادامه‌ی این بخش از گفته‌های خود افزود: هر گاه ما در افت و خیز سیاستی و مدیریتی خودمان توجه به تقدم جمهوریت بر سایر ارزش‌ها داشتیم آنجا نفس کشیدیم. هر جا که جمهوریت ما با یک بن بست و یا با یک قبضی روبرو شده ما نفس نکشیده‌ایم. جامعه‌ی ما قطبی و طبقاتی نیست و طیفی است؛ هر گاه که کاندیداهای سیاسی ما در انتخابات مختلف متکثر می‌شوند ما مشارکت حداکثری داریم و این به حسب همان طیفی بودن حامعه است. در آن مقاطع جامعه نفس کشیده است. هر گاه کاندیداها متکثر بودند حضور مردم بیشتر بوده و بالاترین نرخ مشارکت انتخاباتی داشتیم. بالاترین نرخ مشارکت در سالهای اخیر برای انتخابات 88 است که برای اینکه کاندیداها متکثر بود.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه «ارزش بعدی که در این سال‌ها مورد بی مهری قرار گرفته عدالت است» گفت: دو ارزش جمهوریت و عدالت را باید پاس بداریم. در جمهوریت آزادی هم مستتر است. دکتر شریعتی وقتی سه شعار آزادی، برابری و معنویت را مطرح می‌کند حرف پر مغز و سخن خیلی ظریفی است. به لحاظ مفهوم شناسی و فلسفه سیاسی آزادی و عدالت اجتماعی را بدون اخلاق و معنویت نمی‌توانید جمع کنید. پیوند اینها با معنویت و اخلاق است.

نماینده‌ی مردم در مجلس هفتم درباره‌ی شکاف طبقاتی موجود در جامعه گفت: در شمال و جنوب شهر مصطلح که گفته می‌شود ردی از «قدرت – ثروت» می‌بینم و نه «ثروت – قدرت». این گسل وجود دارد اما از جنس طبقات اجتماعی نیست بلکه کماکان سایه‌ی همان قدرت – ثروت است یعنی صاحبان قدرت شمال‌شهرنشین هستند چون صاحبان قدرت به ثروت نفتی دسترسی دارند. مدیریت مرکز – پیرامون ما توامان شده با اقتصاد نفتی و بهره‌مندان اصلی اقتصاد نفتی دولتمردان هستند بنابراین شمال‌شهرنشینان ما هم متنعمات از همین اقتصاد نفتی هستند ولی این «ثروت – قدرت» نیست و «قدرت – ثروت» است. ما به طور واضح شمال شهر و جنوب شهر داریم ولی این طبقات اجتماعی نیست و این وضعیت مبتنی بر قدرت است. قبل انقلاب هم همین شکل بوده و این از زمان پهلوی شروع می‌شود. مدیریت مرکز – پیرامونی با اتکا به اقتصاد نفتی خصلت حکومت پهلوی است و پس از انقلاب هم ادامه هم پیدا می‌کند. در بستری از همان رابطه مرکز – پیرامون، بی عدالت اجتماعی و رابطه قدرت – ثروت شمال و جنوب شهر ایجاد شده است.

وی در ادامه افزود: ما گسل اقتصادی زیادی داریم. این گسل اقتصادی هم برمی‌گردد به رابطه مرکز – پیرامونی و هم به رابطه اقتصاد قدرت – ثروت و اینکه آن شکل فضایی نابرابری که می بینید ناشی از از همان روابط نابرابر قدرت است چون ما ثروت – قدرت نداریم در این رابطه نابرابر از قدرت به ثروت کشیده شده به سایر مسائل.

عماد افروغ در بخش دیگری از این گفت‌وگو می‌گوید: کسی که در این مملکت به قدرت دولتی می‌رسد به دلیل آن بافت ایدئولوژیک به هر حال درست یا نادرست احساس می‌کند یک منبع ایدئولوژیک هم و یک سرمایه فرهنگی و منزلتی هم هست و همین کار را خراب می‌کند. طرف می‌گوید من در جمهوری اسلامی متصدی ریاست جمهوی شدم، جمهوری ایدئولوژیک اسلامی است دیگر من هم به عنوان یک مقام در قدرت، مقامم فقط برای اعمال قدرت نیست بلکه یک منزلت هم دارم و این منزلت یک هژمونی برای او ایجاد می‌کند و کار را خراب می‌کند. اگر نظارت نباشد ایدئولوژی ابزار تحکیم رابطه قدرت – ثروت صاحبان قدرت می‌شود و جامعه را به واکنش وا می‌دارد. جامعه دیر یا زود این را می‌فهمد. به موقعش می‌فهمد که این صاحبان قدرت خدمتی به آنان نکردند. می‌بیند که نه تنها خادمش نیستند بلکه من را مخدوم هم می‌خواهد یعنی من باید به او خدمت کنم و این قدرت دولتی که این همه امکانات در اختیارش است در زندگی او هیچ تحولی ایجاد نکرد. زندگی اقتصادی او، زندگی سیاسی او، شکوفایی فرهنگی او با مانع هم روبرو شد. بالاخره جامعه آگاه است و وقتی که ببیند اینهایی که دم از عدالت و ارزش‌های اخلاقی می‌زنند خودشان به راحتی دروغ می‌گوند و آمار غلط می‌دهند و فریب می‌دهند و حتی دروغ را هم مباح دانستند خواهد گفت اینکه با حرف‌ها و شعارهای خودش هم سازگار نیست. من بارها گفتم که مردم دیگر آن اعتماد را ندارند و دولت‌ها آن سرمایه را ندارند چون اعتبار خودشان را با دست خودشان با دروغ، اغوا کردن و فریب دادن سست کردند و جامعه این را متوجه است.

این جامعه‌شناس درباره‌ی واکنش مردم به این وضعیت گفت: مردم به یک حدی می‌رسند که ممکن است در برابر بی اخلاقی‌های دولتمردان‌شان اخلاقی‌تر هم بشوند. و در واکنش بگوید حساب ما جداست؛ اینها بداخلاق هستند من دیگر بداخلاق نیستم، اینها دروغ می گویند من دیگر نمی‌گویم. جامعه کاملا به اینجا می‌رسد که نقطه‌ی آغاز یک انقلاب می‌شود. جامعه دارد به سمت یک انقلاب می‌رود. در شرایط انقلابی چه اتفاقی می‌افتد؟ نخبگان و مردم و عرصه‌ی مدنی حساب خودش را از عرصه‌ی قدرت جدا می‌کند مثل خودِ انقلاب. من این را از تاریخ ایران آموختم که مردم واکنش اخلاقی و انقلابی نشان می‌دهند. زمان پهلوی شاهد این قضیه بود که به رغم اینکه شاه سیاست‌های خاص فرهنگی داشت اما مردم دیگر حساب خودشان را جدا کردند و می‌گفتند این پهلوی و قدرت رسمی است و این من هستم و بهترین تجلیات و فتوت و مردانگی را در عرصه‌ی مدنی می‌دیدید. من ناراحت می‌شوم که فکر کنیم مردم ما آن موقع اهل دروغ بودند؛ نه اینطور نبود.

افروغ در ادامه به موضوع مرکز – پیرامون پرداخت و با بیان اینکه «قرار بود عدالت اجتماعی را برای کل کشور داشته باشم»، گفت: چرا استان‌ها را روی پای خودشان نمی‌ایستند؟ چرا خودشان تصمیم نمی‌گیرند؟ چرا خودشان برنامه‌ریزی نداشته باشند؟ این برنامه‌ریزی که می‌گوییم نه اینکه منفک از کل حکمرانی باشد، می‌تواند از پایین به بالا و از بالا به پایین باشد. من منشأ رابطه مرکز – پیرامونی را در تصمیم‌گیری متمرکز می‌دانم که از تصمیم‌گیری شروع می‌شود و به برنامه‌ریزی متمرکز و خدمات متمرکز می‌انجامد. چرا خوزستانی که خودش خاستگاه منابع نفتی ما است همچنان محروم باشد و نفت به خودشان هم نمی‌رسد؟! این نشان می‌دهد که رابطه، رابطه‌ی غلطی‌ست و مرکز – پیرامونی است. و خودشان از جایی که دارد نفت استخراج می‌شود متنعم نیستند و هیچ منفعتی ندارند. من در عملیات آزادسازی خرمشهر بودم و دیدم که عراقی‌ها چه بلایی بر سر این شهر آوردند؛ سی سال بعد و در سال 90 هم به خرمشهر رفتم، من فکر می‌کردم یک شهر آبادی را خواهم دید اما دیدم همان خرابی‌ها باقی مانده است. می‌خواهید چه کار کنید؟! این را نگه داشته‌اید که موزه بشود؟! من متاثر و متاسف شدم که چه کردیم ما؟! ذیل همان رابطه مرکز – پیرامون متکی بر اقتصاد نفتی داریم حکمرانی می‌کنیم. باید برای برخی استان‌ها که خودشان قابلیت اقتصادی و نیروی انسانی دارند تفویض اختیار می‌کردیم و نگاه ویژه داشته باشیم به استانهایی که فاقد این منابع هستند.

این جامعه‌شناس در مورد وضعیت اقلیت‌های قومی و مذهبی گفت: به لحاظ حقوقی اقوام طرد نشدند و در قانون اساسی فقط یک جا داریم که رئیس جمهور باید شیعه باشد، برای جاهای دیگری چنین چیزی نداریم و می‌تواند سنی هم باشد پس به لحاظ قانونی منعی نیست، به لحاظ توزیع منابع هم به حد کافی کمک شده است و توزیع منابع کشوری به آنها هم تعلق گرفته اما چرا آنطور که باید تجلی عینی آن را نمی‌بینیم؟ احساس طردشدگی یک بحث مهمی است. قومیت‌ها احساس طردشدگی دارند زیرا به بازی گرفته نمی‌شوند و مشارکت داده نمی‌شوند، منظورم مشارکت سیاسی است. به رغم اینکه به لحاظ ساختاری طرد شدگی در قانون ما نیست ولی در عمل وجود دارد. این برمی‌گردد به نکته‌ای که من درباره‌اش با اینها [مسئولان] درگیر بودم. وقتی که قومیت‌ها بالاترین نرخ مشارکت را در انتخابات و بر اساس این دو دو تا چهارتای حکمرانی دارند، وقتی که بیشترین تجلیات فرهنگ ملی ما در این خرده‌فرهنگ‌هاست نوع نگاه امنیت‌زده‌ی عده‌ای در مرکز و به شکل کلی سیاست‌زدگی و امنیت‌زدگی در کشور یکی از موانع عمده است. فکر می‌کنند اگر به قومیت‌ها بها دهند و آنان را مشارکت بدهند مثلا چه می‌شود و چه اتفاقی رخ می‌دهد و مثلا گسل‌ها بیشتر می‌شود در حالی که اتفاقا اگر مشارکت ندهید گسل‌ها بیشتر خواهد شد. راه کاهش آن گسل‌ها و اینکه اینها از احساس طردشدگی خارج شوند هیچ‌ چیزی جز مشارکت دادن‌شان نیست. امیدواریم توجه کنند و بها بدهند و اینها را از احساس طردشدگی دربیاورند.

عماد افروغ در ادامه در پاسخ به سوالی پیرامون مباحثی که در مورد «حجاب اجباری» و برخوردهای گشت ارشاد مطرح می‌شود گفت: جمهوری اسلامی کاری کرد که به نظر من حجاب‌ها و موانع برداشته شد و به دلیل آن وجه اسلامی و دینی آن خانم‌ها احساس امنیت کردند و انرژی بزرگی به نام انرژی خانمها آزاد شد و در عرصه های عمومی و اجتماعی و سیاسی و… آمدند و ایفای نقش کردند؛ این بحث خیلی مهمی است. همین آزاد شدن انرژی نهفته و خفته‌ای به نام خانم‌ها باعث می‌شود که روی آن وجه شرعی «حریم» اثر بگذارد. حالا دیگر موضوع عوض شده است. وقتی موضوع عوض می‌شود، حریم‌شناسی ما هم بایستی به لحاظ علمی دچار یک دگرگونی شود. حجم، تراکم و شدت عوض شده، راجع به این باید کار کرد. ما یک موضوع جدید داریم و باید یک موضوع‌شناسی جدید کنیم. درباره‌ی این موضوع باید بحث فقهی شود و یک بحث جدی است که نشده است. می‌گوییم استاد شهید مرتضی مطهری گفته با حفظ حریم خانم‌ها می‌توانند در جامعه حضور داشته باشند. اما این حریم چیست؟ این باید یک بحث جدیدی درباره اش شکل بگیرد که بحث خیلی تخصصی و ریشه ای است.

وی در ادامه افزود: تکثر در حجاب هم باید مورد توجه قرار بگیرد. حجاب قابل تقلیل دادن به چادر نیست. حجاب در فرهنگ ما، در تاریخ ما، در خرده‌فرهنگ‌های ما وجود دارد و حق نداریم که این تنوع و تکثر را فدای یک وحدت سبکی خاص کنیم. من راجع به این هم بحث نظری دارم. حق این کار را نداریم. تمام این حجاب‌های متکثرانه ما آن مضمون دینی و فرهنگی و تاریخی ما را داشته‌اند. همان حد شرعی که قرآن می‌گوید هم داشته‌اند. این را ما باید پاس بداریم. المان‌ها و نشانه‌های خرده‌فرهنگ‌ها و هویتی ما باید احیای شود. یک نکته‌ی نظری بالاتر هم بگویم. معمولا می‌گویند فرهنگ قبل از هر انقلابی متکثر است. انقلاب که می‌شود خواه ناخواه این تکثر به سمت یک وحدت می‌رود. این بحث ارادی نیست و به صورت جبری این‌طور می‌شود و وقتی به سمت وحدت می‌رود خواه ناخواه با سبک زندگی یک گروه گره می‌خورد و آن گروه می‌خواهد سبک زندگی خودش را القا کند. اما باید توجه داشت که این یک برهه‌ای بود که وحدت حاکم شد و حتی در نماد هم متاسفانه وحدت نمادی داشتیم نه در سطح متعالی در سطح همین نماد لباس یک تجربه‌ای بود در هر انقلابی اتفاق می‌افتد و حالا باید برویم به سمت تکثر. وقتی می‌گویم تکثر در چار‌چوب ارزش‌ها و انقلاب و هویت و فرهنگ ایرانی صحبت می‌کنم و منظورم همان تکثر با حفظ مضامین فرهنگی و شرعی است.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه «معتقدم حجاب باطن ارجح از حجاب ظاهر است» گفت: ما اشکالمان این است که نماد نامربوط را تسری می دهیم به لایه های هستی شناسی و ارزش شناسی طرف این اشکال بزرگ ما و تقلیلگرایانه است اما بر عکسش بوده که نماد مربوط داشته اما آن زیر هزار کار می‌کرده است. همه‌ی اینها درست است اما به هر حال یک تحفظات فرهنگی و تاریخی و شرعی داریم که ضمن رعایت آن تکثر باید توجه کنیم.

عماد افروغ، جامعه‌شناس در بخش پایانی این گفت‌وگو درباره‌ی «آینده‌ی ایران» گفت: به شرط ثابت بودن سایر شرایط و اگر هیچ چیز تغییر نکند با این فرمان که جلو می‌رویم من آینده خوبی را نمی‌بینم. برای اینکه حرکت بی توجه به حضور و خواسته‌های مردم و حقوق شهروندی و نیاز واقعی‌شان است. احساس می‌کنند که خودشان باید یکه‌تاز میدان تصمیم‌گیری کشور باشند. و مشارکت‌های متکثرانه را نمی‌بینم. البته من نگاه لیبرالی هم ندارم، یک موازین و قواعدی هست که باید رعایت شود ولی اینها نباید منحصر به یک جناح خاص باشد. یکی از آفت‌های ما همین قطبی‌شدگی جناحی است. وقتی می‌گوییم جامعه طیفی است یعنی قابل تقلیل به دو جناح نیست.

وی در ادامه افزود: سیاست‌های خاصی به نام عدالت اجتماعی اعمال میشود که «از قضا سرکنگبین صفرا فزود». به لحاظ جمهوریت هم می‌بینیم که اصلا نمی‌فهمند و لوازم جمهوریت و مولفه‌های آن را اصلا متوجه نستند و حتی حاضر نیستند که یک همایش برگزار شود که این مفاهیم رو بیاید. اگر با همین فرمان حرکت کنیم چرا باید امیدوار باشم؟! نسبت به وضع موجود رسمی ناامید هستم اما اینکه چه تغییر و تحولی ایجاد شود در انسان‌ها یک بحث دیگری است و من از این جهت امیدوارم. آنها همه‌ی جامعه نیستند، آنها می‌خواهند این کار را کنند اما مردم هم که بیکار نیستند.

افروغ با بیان اینکه «کلمه‌ی فروپاشی را با احتیاط به کار ببریم» گفت: جامعه منفک از حاکمیت خودش را نگه می‌دارد. ممکن است جامعه ما علائمی دال بر زوال همبستگی اجتماعی نشان دهد اما در آنجایی که شما توقع دارید عرصه‌ی مدنی دچار فروپاشی شود اتفاقا دچار همبستگی می‌شود و همدیگر را پیدا می‌کنند. وقتی در کوتاه مدت سیاست‌های امنیت‌زده اعمال کنند موفق می‌شوند که جامعه و جوانهای ما را به سیاست بی تفاوت کنند و دل‌مشغول لذت‌گرایی و مصرف گرایی و … کنند و این کار با برنامه انجام شده است. روی دیگری سیات‌زدگی، سیاست‌زدایی است و می‌خواهند که مردم سیاسی نشوند. در کوتاه مدت موفق شدند ولی تا چه زمانی می‌توانند؟! آگاهی بخشی روشنفکران و همین بحث‌ها حکایت از یک آگاهی بخشی است. در زمانی که استاد مطهری و مرحوم شریعتی در حسینه‌ی ارشاد کارها کردند وضعیت بدتر از امروز بود که متاسفانه دارد همان مسیر را می‌رود و در نتیجه‌ی همان کارها انقلاب اسلامی شد. می‌خواهید این اتفاق بیفتد؟ ما هم بدمان نمی‌آید! دست بردارید از سیاست‌زدگی و امنیت‌زدگی؛ بگذارید مردم مطالبه داشته باشند، حرف بزنند، فریاد بکشند.

این جامعه‌شناس در پایان گفت: نهاد روحانیت اگر با مسیر آگاهی‌بخشی همراه شد و نظارت کرد و فریاد زد روشنفکری محسوب می‌شود. اگر به این سمت آمدی، آمدی اما اگر نیامدی طرد می‌شوی. آن روحانیتی طرد شدند که در این روشنفکری نیامدند و توجیه کردند. آنهایی که می‌خواهند اینگونه طرد نشوند رسالت تاریخی خودشان را با نظارت و نظریه‌پردازی ادا کنند.


فیلم گفت‌وگو | قسمت نخست

فیلم گفت‌وگو | قسمت دوم

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. هدف عوامل داخل و خارج دشمن ایجاد بهانه بمنظور دزدیدن بیش از 150 میلیارد دلار از اموال ایران بلوکه شدن در بانکهای غربی به بهانه جوکی بنام هسته ای و بدنام نمودن ایران در سرح جهانی است که با آقای احمدی نژاد شروع شد.

    درآمد واقعی با قدرت خرید درآمد در خرید خانه محاسبه می شود و نه افزایش بدون قدرت مقدار آن

    افزایش انحصار (ایزوله شدن ایران و کاهش ورود توریست و شرکتهای خارجی) = کاهش کیفیت، افزایش قیمت و رانت

    حال که گرگ های ایران (پزشکان، بازاریان، کارگران ساختمانی مانند نجار و کابینت ساز و بنا …، دلالان ملک و خودرو در دفاتر املاک و نمایشگاه ها و بانکی ها و نذری خوارها و آقازاده های رانتخوار و …) از طریق نصب دستگاه های خودپرداز در پاساژها و دل بازار؛ و پزشکان و دلالان از طریق مجبور نمودن به پرداخت به حسابهای نامتصل به دستگاه مالیاتی در حال نپرداختن مالیات هستند، چه اصراری به اخذ مالیات تورم زا و پرداخت یارانه تورم زا از حقوق ناچیز گوسفندان ایران (معلمان، کارمندان، محققان، پرسنل رده پایین نظامی انتظامی، …) است؟!!!

    گرگ ها در حال دریدن ایران و خرید ملک در کانادا و استرالیا و انگلستان

  2. قبل از سال ۵۷ همه خواهان انقلاب بودند تا
    معضلات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی حل بشود.
    در سال ۱۴۰۱ آن شور و اشتیاق دیگر وجود ندارد.
    ممکن است با گران شدن این کالا و یا آن کالا
    یا هر بهانه دیگری کمی بلوا، آشوب رخ دهد
    ولی نه پتانسیل اجتماعی یک انقلاب دیگر
    وجود دارد و نه شرایط بین المللی مثل زمان
    انقلاب ۵۷ است.

    7
    5

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا