«دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، خانه امن همه سلایق صنفی و دانشجویی»
جوابیهی دانشکده ادبیات
جوابیهی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به مطلب مندرج در مورخ 1/7/1401 با تیتر “رخدادهای دانشکده ادبیات؛ تسویه حساب سیاسی یا زنگ خطر؟“ در پی میآید:
دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، خانه امن همه سلایق صنفی و دانشجویی
با عنایت به برخی مطالب منتشره جهتدار در هفتههای اخیر در سایتها و شبکههای خاص علیه مدیریت دانشگاه تهران و دانشکده ادبیات ابتدا لازم به توضیح است که اینگونه فضاسازیهای رسانهای هیچگونه خللی در عزم جزم مدیران دانشگاه و دانشکده برای خدمت جهادی به نظام علم و دانش کشور ایجاد نکرده و در طلیعه سال جدید تحصیلی مجموعه مدیران دانشکده ادبیات همچون گذشته پرانگیزه و با نشاط به رتق و فتق امور و تلاش برای حرکت در مسیر توسعه فرهنگی و ادبی در فضای دانش و فرهنگ مشغول بوده و هستند.
همه مدیران دانشکده همواره در همه زمانهایی که در محل کار خود حضور دارند، پذیرای همه اساتید، دانشجویان و کارکنان بوده و هیات رئیسه دانشکده از هرگونه پیشنهاد و انتقاد سازنده با تمام وجود استقبال میکنند.
آغوش مدیریت دانشکده ادبیات به روی همه سلایق باز است
ریاست دانشکده ادبیات در گفتگویی که چندی پیش با رسانه وزین «خبرگزاری تسنیم» انجام داد، اعلام کرد همه آنچه که از سوی برخی دانشجویان این دانشکده پیش از این در بیان مطالب غیرسازنده و تحت القائات تند احساسی علیه هیات رئیسه بیان شده، به مصداق «مامضی مضی»، از سوی همه مدیران پدرانه بفراموشی سپرده شده و در سال تحصیلی جدید آغوش مدیریت دانشکده به روی همه دانشجویان که فرزندان معنوی اساتید و مدیران هستند، باز خواهد بود. هیات رئیسه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران گوش شنوایی برای همه دلسوزان واقعی محیط دانشگاهی خواهند داشت تا با شنیدن انتقادات سازنده و پیشنهادات اصلاحی آنها محیط دانشگاهی را هر چه بیشتر بهبود بخشیده و در تعامل با اساتید و دانشجویان و کارمندان، شرایطی مطلوب مهیا کنند.
از نگاه هیات رئیسه دانشکده ادبیات، امروز فصل تازهای از آموختن و آموزاندن در حوزه ادبیات و علوم انسانی گشوده شده و در این فصل تازه، شمیم محبت و همدلی و همراهی در محیط دانشکده ادبیات پیچیده است. البته هیچ مجموعهای عاری از اشکال و ایراد نیست و اشکالات و ایرادات در هر محیطی امری طبیعی است که باید برای رفع آنها همواره تلاش کرد و اساساً شان حضور مدیران در هر مجموعهای همین است.
هیات رئیسه دانشکده ادبیات از بُن دندان معتقد است که اداره محیطهای دانشگاهی بدون حضور فعال دانشجویان، اساتید و کارکنان غیرممکن است و برای این منظور زمینههای لازم برای حضور همه سلیقهها در تصمیمگیریهای مربوط به دانشکده فراهم شده و هر یک از عزیزان که پیشنهاد، ایده و دیدگاهی سازنده داشته باشد، میتواند ضمن ملاقات با اعضای هیات رئیسه به تشریح آن پرداخته تا پس از مهیا شدن زمینهها، امکان اجرایی شدن آنها فراهم آید.
خوراک جریانات مغرض برای رسانههای بیگانه
اما همه اینها نباید منجر به سوءاستفاده جریانات مغرض و زمینهسازی برای بهرهبرداری دشمنان در بچالش کشیدن محیطهای علم و معرفت و آگاهی در دانشگاهها شود. در چند هفته گذشته برخی چهرهها که در جریان تغییر و تحولات اخیر مدیریتی، به مدیریت ایشان در دانشکده ادبیات و موسسه لغتنامه دهخدا پایان داده شده بود، همراه با معدود افراد اخراجی از دانشکده ادبیات که البته بدلایل داخلی و صنفی (مثل عدم توانایی در ارائه پایاننامه دکتری) پیش از این به فعالیت آنها در دانشکده پایان داده شده بود، با فریفتن و به میدان آوردن برخی اساتید بازنشسته و سالخورده، اقدام به انتشار اتهاماتی بیپایه علیه هیات رئیسه دانشکده ادبیات کردند که برای مدتی به مصداق «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کراماً» به این اتهام زنیها پاسخی داده نشد؛ اما وقتی این حرکت دستمایه رسانههای بیگانه برای تخریب نظام دانشگاهی کشور شد، برخی پاسخهای مستدل به اکاذیب مطرح شده ارائه گردید که مورد استقبال دانشگاهیان و دانشجویان آزاداندیش و منصف هم واقع شد.
موسسه لغتنامه دهخدا با جذب نخبگان جوان در مسیر رشد و توسعه
جابجایی مدیران چه در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و چه در موسسه لغتنامه دهخدا و چه در هر عرصه اداری دیگر، امری رایج و معمول است. اما وقتی مدیران قبلی مدیریت خود را در هر عرصهای دائمی بپندارند، آنگاه است که اتفاقی مانند آنچه در دانشکده ادبیات و موسسه لغتنامه دهخدا رخ داد، بوقوع میپیوندد و تحریک افراد به رسانهای کردن برخی مطالب، رسانههای بیگانه را که پیوسته مترصد چنین سوژههایی هستند به این مسیر میکشاند که مثلاً درباره نابودی لغتنامه دهخدا برای مردم ما دلسوزی کنند؛ حال آنکه لغتنامه دهخدا سالهاست کامل شده وعملا از 40 سال پیش به اینسو حتی یک واژه هم به آن افزوده نشده که امروز با تغییر چند نفر در مجموعه موسسه بخواهد نابود شود. به هر حال قهر دو استاد سالخورده که عملاً حضورشان بصورت نمادین در موسسه لغتنامه مایه دلگرمی فعالان بوده و عدم حضور داوطلبانه چند نفری که در زمره نیروهای رسمی موسسه نبودهاند، قطعاً نمیتواند فعالیتهای این مجموعه بزرگ و این قطب لغتنامهنویسی کشور را متوقف کند؛ کما اینکه هماکنون فعالیتهای مرتبط با لغتنامه نویسی در مجموعه ادامه دارد و بدنه بزرگ جامعه نخبگانی کشور در عرصه زبان و ادبیات فارسی قادر خواهد بود بسرعت هر کمبودی را در عرصه نیروی انسانی جبران کند.
گردآوری همه اتهامات بیپایه در مطلب انصاف نیوز
اما در نخستین روز از مهر ماه امسال، روز جمعه و در آستانه بازگشایی دانشگاهها سایت انصاف نیوز اقدام به انتشار مطلبی مفصل با بیش از 11 هزار کلمه علیه هیات رئیسه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران کرد که حتی یک برگ سند و مدرک در این مطلب ارائه نشد. این مطلب در واقع گردآوری همه مطالب منتشره از سوی سایتهای خاص داخلی و رسانههای بیگانه از ابتدای هجمه به هیات رئیسه این دانشکده بود. مطلب مذکور که با تیتر «رخدادهای دانشکده ادبیات؛ تسویه حساب سیاسی یا زنگ خطر؟» در سایت انصاف نیوز منتشر شد، با چسباندن ناشیانه همه مطالب قبلی به یکدیگر، شمایی کامل از همه هجمههای گذشته به هیات رئیسه دانشکده ادبیات را بروز داد که مشخصههای بارز آن طرح ادعاهای متعدد بدون ارائه سند و مدرک، کلی گویی، گفتمان غیرمستند و اتهام زنی به اساتید و مدیران دانشکده ادبیات است.
جوابیهای برای روشنگری
برای آنکه اذهان عزیزان دانشجو نسبت به آنچه پیش از این بعنوان موارد و مصادیق انتقاد غیرسازنده مطرح شده، روشن شود، جوابیه حاضر به مطلب منتشره در سایت انصاف نیوز که در واقع جمع بندی همه مطالب مطرح شدهی پیش از آن بوده و دهها صفحه از این سایت را در آستانه بازگشایی دانشگاهها به خود اختصاص داده، تقدیم عزیزان میشود.
۱. مطلب «رخدادهای دانشکده ادبیات؛ تسویه حساب سیاسی یا زنگ خطر؟» از همان کلمه اول دچار تناقض و دروغگویی است؛ چرا که «مسعود آریادوست» که در ابتدای مطلب خود را بعنوان «خبرنگار آزاد» معرفی کرده، نه در این مطلب «کار خبرنگاری» انجام داده و نه وجهه «آزادی» را رعایت کرده است. او با «کپی- پیست» همه مطالبی که در هفتههای اخیر از سوی سایتها و شبکههای خاص و نوشتن یک تیتر و لید، مطلبی چندین صفحهای را علیه هیات رئیسه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران به مخاطب عرضه کرده که نتیجه کار خود او نیست و بارها و بارها از رسانههای بیگانه منتشر شده است. پس گردآورنده مطلب در کلمه «خبرنگار» که برای خود برگزیده با مخاطب، صادق نبوده و با انتشار مطالبی که اینک با ایجاد اخلال در برخی دانشگاهها هدف آنها هم مشخص شده، صفت «آزاد» را هم که برای خود برگزیده به چالش کشیده است.
۲. قلم آریادوست قلمی ضعیف است. اگر سایت انصاف نیوز درصدد تهیه و انتشار مطلبی علیه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بود، بهتر بود کسی را برای این کار برگزیند که با اصول اولیه نگارش زبان فارسی آشنا باشد. آریادوست در چند جملهای که از خود به کپیِ مطالب منتشره علیه ریاست دانشکده ادبیات در سایتهای خاص اضافه کرده، جلوههایی آشکار از ضعف تألیف را بنمایش گذارده است. بعنوان مثال او در بخشی از مطلب چنین آورده: «سیف، رئیس جدید دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، از اواخر سال ۹۶ مسئول بسیج اساتید دانشگاه تهران را نیز بر عهده داشت.» ناگفته پیداست که واژه «مسئول» در این جمله باید جای خود را به کلمه «مسئولیت» بدهد و یا در جایی دیگر چنین آورده است: «در گزارش موجود تلاش شده است تا نظرها و سخنان اساتید و دانشجویان و فارغ التحصیلان موافق و همچنین منتقدین مدیریت عبدالرضا سیف را جویا و منعکس شود. » خبرنگار آزاد در این عبارت فعل «جمله معلوم» را بصورت مجهول آورده که نشان دهنده میزان تسلط او به نثر فارسی است. آریادوست در جای دیگر چنین میآورد: «پیش از خانم فاطمه سقفی که اکنون از سوی دکتر مقیمی به این سمت گمارده شده …» منظور خبرنگار آزاد از «فاطمه سقفی»، همان «فاطمه ثقفی» است (!) همچنین در جای دیگر او چنین مینویسد: «با هوچیگر نامیدن منتقدین و تهمت سیاهنمایی، مشخصاً نمیشود راه را پیش برد.» نیازی به توضیح نیست که اصطلاح «پیش بردن راه» اصطلاحی نادرست است و بجای آن باید از «پیش بردن کار» استفاده کرد. در جای دیگر آریادوست مینویسد: «به هر جهت اگر معیار برای مدیریت خوب بودن، اتکاء به سابقهی مدیریتی – علمی باشد…» خبرنگار آزادی که عبارت «مدیریت خوب بودن» را بجای «مدیر خوب بودن» بکار میبرد، تکلیف سواد زبان فارسیاش کاملاً روشن است. او در جای دیگر چنین مینویسد: «در این راستا حذف رشته درسی بهتر از کاهش پذیرش دانشجو، میتواند کارآفرین شود.» و به این ترتیب مفهوم تازهای از اصطلاح «کارآفرین» به فرهنگ لغات فارسی میافزاید (!) در جای دیگر آریادوست میز و صندلی را بجای نشستن، در دست میگیرد (!) و مینویسد: «مطمئناً باید منتقدینی که اکنون میز و صندلی ریاست به دست گرفتهاند» از این موارد در اندک سطرهایی که آریادوست خودش دست به قلم شده، بسیار است.
۳. فضای کلی محتوای این مطلب، بسیار کهنه است و با اصل اساسی ژورنالیسم که «تازگی» است، کاملاً مغایرت دارد. گردآورنده مطلب در همان ابتدا خود به این موضوع اذعان میکند که محتوای مطلب مربوط به نامههایی است که بیش از دو ماه پیش نوشته شده است. گردآورنده پس از مقدمهای که تکرار مطالب دیگران درباره هیات رئیسه دانشکده ادبیات است، به نقد بندهای نامه جوابیه پرداخته و با کپی- پیست مطالب منتشر شده قبلی سعی کرده نامه جوابیه را که دانشجویان در حمایت از ریاست دانشکده ادبیات نوشتهاند، بچالش بکشد و در این تلاش، عمدتاً بدلیل یکسونگری، جانبداری از مخالفان و نیز طرح ادعاهای بیپایه و غیرمستند ناموفق بوده است.
۴. آریادوست نوشته است: «تغییر سؤالات آزمون دکتری توسط سیف» از جمله انتقادات به رئیس دانشکده ادبیات است. واقعاً برای پاسخ این موضوع نیاز نیست که کسی خبرنگار یا حتی دانشگاهی باشد. هر کسی که یکبار از جلوی «سازمان سنجش» رد شده باشد، میداند که سؤالات همه آزمونهای رسمی بر اساس قانون، از سوی «سازمان سنجش آموزش کشور» تهیه و تدوین میشود و برگزاری آزمونها هم از وظایف این سازمان است و بویژه در آزمونهای مهمی چون آزمون دکتری، تمام تدابیر لازم برای امنیت سؤالات از سوی این سازمان اعمال میشود. پاسخنامه دانشجویان هم پس از جمع آوری مجدداً به سازمان سنجش ارسال میشود تا مورد بررسی قرار گرفته و نمرات داوطلبان استخراج شود. اما سایت انصاف نیوز نوشته: «تغییر سؤالات آزمون دکتری توسط سیف». اصلاً فرض کنیم که مخاطب مطلب انصاف نیوز از این حد از هوش بهرهمند است که بپذیرد رئیس دانشکده میتواند سؤالات آزمون دکتری را تغییر دهد. آنوقت از خودش نمیپرسد که بعد از تغییر این سؤالات، با پاسخنامههایی که بر اساس سؤالات قبلی تنظیم شده، چه میکند و اگر هدفش از تغییر سؤالات این باشد که مثلاً افراد خاصی که سؤالات را از قبل داشتهاند پذیرفته شوند، آیا نباید کلید پاسخنامهها را هم که باز در اختیار سازمان سنجش است، تغییر دهد؟ میبینید که در صورت پذیرش این دومینو، کل نظام سنجش و آموزش کشور با دهها سال سابقه موفق در برگزاری آزمونها یکجا بچالش کشیده خواهد شد.
۵. انتقاد دیگری که گردآورنده مطلب متوجه رئیس دانشکده ادبیات میکند، این است: «سوء مدیریت در انتصاب معاونین دانشکده». دانشکده ادبیات کلّاً سه معاونت دارد و مجموعه عریض و طویلی نیست که تعدد معاونانش باعث ضعف نظارت و سوءجریان شود. آریادوست که مطلب را از روی دست دیگران کپی کرده، خودش هم نمیداند که سوءمدیریت در انتخاب سه معاون دانشکده مصداقش چیست و هیچ دلیل و مدرکی هم برای ادعایش عرضه نمیکند. او در جای دیگری از مطلب که باز به موضوع انتصاب معاونان دانشکده برمیگردد، چنین میآورد:
«به هر جهت اگر معیار برای مدیریت خوب بودن، اتکاء به سابقهی مدیریتی – علمی باشد، باید گفت که نه دکتر دیباج و نه دکتر فضیلت از این مؤلفه، بهرهی چندان مناسبی ندارند. حداقل در قیاس با سایر همکارانشان از همان گروههای برگزیده (گروه فلسفه و گروه ادبیات) اساتید دیگری حضور داشتند که هم در جایگاه علمی و هم در جایگاه مدیریتی میتوانستند معاونان خوبی برای عبدالرضا سیف باشند.» ذکر نام دو استاد دانشگاه تهران و ایراد مواردی اینچنین غیرسازنده به ایشان، از سویی مصداق حرمت شکنی محیط دانشگاهی است و از سوی دیگر سطح مستدل و مستند بودن مطلب انصاف نیوز را نشان میدهد؛ چه اینکه هر دو این اساتید از سوابق مثبت مدیریتی بهرهمندند. بعلاوه تعیین تکلیف برای رئیس دانشکده در انتخاب همکارانش به سلیقه یک خبرنگار، سنتی ناخوش است و بقول مولانا: هرکه او بنهاد ناخوش سنتی/ سوی او هر لحظه ننگ و نفرتی
البته آنهایی که این مطلب را اول بار نوشتهاند و آن را در دامن آریادوست گذاردهاند، بعدها چهره خود را نشان دادند و معلوم شد منظورشان از «انتخاب نامناسب معاونان ریاست دانشکده ادبیات» این بوده که چرا خودشان از مدیریت کنار گذاشته شدند یا دوستانشان بعنوان معاونان دانشکده انتخاب نشدند.
۶. گردآورنده مطلب در ادامه آورده است: «برخی از دانشجویان دانشکده ادبیات ادعا کردهاند که جهت جمعآوری امضایِ متن جوابیه، فردی به نام خانم خدیجه عالمی به این کار اشتغال چشمگیری داشته است. حتی ادعا شده که این استاد دانشگاه، حداقل یکی از دانشجویان را مجبور کرده تا این بیانیه را به امضاء برساند. برخی دیگر نیز از حضور دکتر علی شهیدی جهت فراهم آوری امضای جوابیه و متن آن خبر میدهند.»
آریادوست خودش نوشته: «برخی ادعا کردهاند…» سؤال این است که آیا هیچ خبرنگاری مطلبش را بر پایه ادعای بی سند و مدرک دیگران استوار میکند؟ او در ادامه مجدداً قید میکند: «حتی ادعا شده…» سؤال بعدی اینکه آیا هیچ خبرنگاری نام دو استاد خوشنام دانشگاه را بر مبنای صرفاً یک ادعای بدون سند در روند ایراد اتهام ذکر میکند و موضوعی سراسر کذب را به ایشان نسبت میدهد تا خود و رسانه منتشر کننده مطلب را در معرض مطالبه حق آن اساتید قرار دهد؟ در بیان ضعف استدلال مطلب همین بس است که خود او چنین آورده: «حتی ادعا شده که این استاد دانشگاه، حداقل یکی از دانشجویان را مجبور کرده تا این بیانیه را به امضاء برساند». در واقع پایهگذاری همه ادعای مربوط به جمعآوری امضا بر یک امضا، نشان دهنده سطح استحکام مطلب است؛ زیرا نامه حمایت از ریاست دانشکده ادبیات نزدیک به هزار امضا داشته و طبیعی است که نامهای با امضاهای آنلاین براحتی در مظان شیطنت مخالفان قرار داشته و گنجاندن چند امضای مخدوش در آن نمیتواند پاسخی مستدل برای خدشه دار جلوه دادن حدود هزار امضای تأیید کننده آن باشد. اوج هنر خبرنگاری آریادوست این است که در ذیل این مطلب نوشته است:
«شایان ذکر است جهت بررسی ادعاهای عنوان شده، با افراد نام برده تماس برقرار شد تا در مورد این مساله توضیحی ارائه کنند؛ اما به تماسهای گرفته شده پاسخی ندادند.»
از نگاه رسانهای و حقوقی آیا پاسخ ندادن یک استاد و مدیر دانشگاهی به تلفن فردی که هویت وی برای اساتید روشن نیست، دلیلی بر صحت تهمتهای وارده به ایشان و مجوزی برای انتشار این تهمتهاست؟
۷. گردآورنده در ادامه مطلب مدعی شده است: «شایان ذکر است متن جوابیهی مذکور، همراه با اسم بیش از ۹۰۰ امضاء کننده در خبرگزاری فارس منتشر شد. پیگیریها نشان میدهد در میان اسامی شرکتکنندگان، نام برخی از افراد متوفی نیز قید شده است. به عنوان نمونه حداقل نام یکی از دانشجویان دانشکده ادبیات که در سال ۹۱ فوت کردهاند، در این جوابیه قید شده است.»
آریادوست خود از 900 امضا در نامه جوابیه سخن گفته که البته تعداد امضاها بیش از این است و سپس بدون هیچ مدرکی صرفاً از ورود نام یک متوفی سخن گفته تا 900 امضا را با ذکر صرفاً چند مصداق خلاف زیر سؤال ببرد که قبلاً در مورد همین چند نفر هم توضیح داده شد که امضاهای نامه دوم بصورت آنلاین و مجازی بوده و قطعاً نویسندگان نامهاعتراضیه از شیطنت در امضاهای نامهی جوابیه ابایی نداشته و نام افراد مسئلهدار (خوانندگان خارج نشین) یا چند نام جعلی را به آن وارد کردهاند تا آن را مخدوش جلوه دهند.
گفتنی است با وجود گذشت دو ماه از انتشار نامه، صرفاً کمتر از 10 نفر از ذکر نام خود در نامه جوابیه اعلام انصراف کردند که حتی از حیث آماری هم قابل توجه نیست. در عوض تعداد قابل توجهی پیام از افرادی که نام آنها در لیست امضاکنندگان نامه اعتراضیه آمده بود، به هیات رئیسه دانشکده ادبیات رسیده که اعلام کرده بودند امضای آنها در آن نامه صرفاً معطوف به مشکلات صنفی از جمله مشکل بوفه بوده و ایشان از محتوای کلی نامه و اغراض سیاسی آن آگاه نبودهاند.
۸. گردآورنده مطلب آورده است: «محمد راغب» که نام او به عنوان حامی مدیریت سیف مصادره شده، گفته است….»
آریادوست حتی به خودش زحمت نداده پس از کپی این بخش از مطلب، تحقیقی درباره امضاهای نامه جوابیه بکند تا مشخص شود که آیا واقعاً نام «محمد راغب» در میان امضاکنندگان بوده یا خیر. واقعیت این است که نامی مشابه با چنین اسمی در میان امضاکنندگان وجود داشته که محمد راغب آن را به خود گرفته است.
محمد راغب استادیار دانشکده ادبیات دانشگاه شهید بهشتی است که در حمایت از جریانات تجزیه طلب اخیر رسماً در صفحه مجازی خود اعلام کرد که کلاسهایش را تعطیل کرده و دیگر سر کلاس برنمیگردد (!)
۹. گردآورنده مطلب در ادامه آورده است: «قرار گرفتن نام برخی افراد که از آنها به عنوان ورودی ۹۵ ادبیات یاد شده، از جمله نکات دیگر مورد اعتراض است؛ بنابه شواهد موجود برخی از دانشجویان ورودی ۹۵ گروه ادبیات از این مساله ابراز بیاطلاعی کردهاند.»
ای کاش سایت انصاف نیوز، پیش از انتشار این مطلبِ سراسر کذب از گردآورنده مطلب «شواهد موجود» ادعایی وی را درخواست میکرد تا مانع انتشار اکاذیبی اینچنین شود. سایت انصاف نیوز بر اساس اصول حرفهای باید از گردآورنده مطلب میپرسید «شواهد موجود» که از آنها نام بردهای، کجا هستند یا وقتی میگویی: «برخی دانشجویان ورودی 95»، دست کم نام چند تن از آنها را بیان کن.
۱۰. گردآورنده مطلب در بخشی دیگر اینچنین آورده است: «برخی گزارشها نیز حکایت از تهدید دانشجویانی دارد که نام آنها در اعتراضنامه قید شده است. ظاهراً در یکی از روزهایی که دانشکده ادبیات تعطیل بوده، از تلفنهای آن محل، با صدها نفر از دانشجویان امضا کننده تماس حاصل میشود تا امضای خود را پس بگیرند. با این وصف هیچ یک از دانشجویان امضاء کننده (تا لحظه تنظیم گزارش) چنین درخواستی را اجابت نکردهاند. تهدید این دانشجویان در حالی صورت میگیرد که دکتر عبدالرضا سیف رئیس جدید دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در پایان جلسه پرسش و پاسخ ۲۳ خردادماه قول داده بود تا با دانشجویانی که در آن جلسه حضور داشتند و هیات رئیسه را مورد خطاب قرار دادند، هیچ برخورد حراستی صورت نگیرد. »
عبارت «برخی گزارشها» که در پاراگراف بالا بکار رفته، در عرف ژورنالیسم درباره اخبار فوری مربوط به حوادث که امکان تحقیق در کوتاه مدت درباره آنها نیست، بکارمیرود؛ اما آریادوست چنین عبارتی را در مطلبی استفاده میکند که ماجرای آن مربوط به دو ماه پیش است و امکان تحقیق درباره آن فراهم بوده. بنابراین ذکر عبارت «برخی گزارشها» در مورد یک ماجرای کهنه و سپس ایراد اتهام به شخص حقوقی (ریاست دانشکده ادبیات دانشگاه تهران) نشان از نازل بودن سطح مطلب دارد. ای کاش سایت انصاف نیوز از آریادوست میخواست که برخی از «برخی گزارشها» را برای مستند کردن این مطلب ارائه دهد.
سستی این بخش از مطلب آنجا آشکار میشود که نویسندگان اصلی مطلب (نه آریادوست که آن را کپی کرده) در پاراگراف بالا مینویسند: «ظاهراً در یکی از روزها…» سیاق این عبارت خود میزان مستند بودن آن را نشان میدهد. واژه «ظاهراً» در عرف رسانه برای مواردی بکار میرود که نکته غیردقیق و غیرمستندی مطرح میشود. در واقع چنین مطلب سستی، پایه ایراد اتهام «تهدید دانشجویان بدستور ریاست دانشکده» شده است که در جای خود محل پیگیری خواهد بود.
نکته دیگر درباره این پاراگراف ادعای «تماس از تلفنهای دانشکده در یک روز کاری با صدها دانشجو» است. اولاً همین عدد نامشخص «صدها» خود حاکی از غیردقیق بودن این ادعاست؛ درثانی همه کسانی که حتی یکبار به دانشکده ادبیات آمده باشند، میتوانند شهادت بدهند که حتی اگر بفرض محال همه اندک کارمندان دانشکده، کار خود را در یک روز رها کنند و مشغول تماس با دانشجویان شوند، باز قادر به تماس با صدها دانشجو و تلاش برای مجاب کردن آنها پای تلفن برای پس گرفتن امضا (روندی بسیار زمان بر) نخواهند بود. جالبتر اینجاست که منظور نویسندگان اصلی مطلب (نه آریادوست) از «یکی از روزهایی که دانشکده تعطیل بوده» همان دو روزی است که مدعی هستند در هفته منتهی به عاشورا و تاسوعا بوده. اتفاقاً در جای دیگری از همین مطلب آریا دوست این ادعا را اینگونه نقل کرده است: «در همان هفتهی تاسوعا و عاشورا، که یکشنبه و دوشنبهی آن تعطیل بود، آقای سیف در سایر روزها (منظورش سایر روزهای همان هفته است) نیز در دانشکده را با یک قفل فیزیکی مسدود میکند و اجازه نمیدهد کسی وارد دانشکده شود. البته درب دانشکده ادبیات قفل الکترونیک دارد و کارتی است. با این وصف با نصب این قفل آهنی، هیچ فردی امکان ورود به دانشکده را پیدا نمیکند. طبق ادعاهای صورت گرفته، در آن وضعیت خود آقای سیف و هیات رئیسه از یکی دیگر از درهای دانشکده وارد شدهاند! اما نه کارمندان و نه سایر اساتید، نتوانستهاند به محل کار خود بروند.» پس معلوم میشود آن صدها تماسی که مدعی هستند در یکی از این روزهای تعطیل با امضاکنندگان نامه برقرار شده، بوسیله هیات رئیسه دانشکده که حداکثر سه چهار نفر هستند، انجام شده است (!)
۱۱. اما از عجایب کار آریادوست این است که وی پس از ذکر اینهمه مطلب کذب و اتهامات بی پایه و اساس، چنین مینویسد:
«در گزارش حاضر سعی بر این بوده که بدون گرایش فکری به هیچ یک از طرفین مدعا، رخدادهای چند ماه اخیر دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران مورد بررسی قرار گیرد.»
واقعاً پاسخ این بخش از مطلب را به خوانندگان این جوابیه واگذار میکنیم.
۱۲. گردآورنده مطلب در ادامه به ادعای «نقش دکتر سیف در اخراج یکی از مدرسان دانشکده ادبیات» اشاره میکند و صرفاً بر پایه ادعاهای فرد اخراجی چنین مینویسد:
«شاید اولین نفری که سیف را در اخراج خود از دانشگاه مقصر اعلام کرد، دکتر محمد دهقانی، استادیار پیمانی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران بود. دهقانی بعد از اخراج از دانشگاه تهران، دفاعیهای سرگشاده مینویسد که حداقل ۴ بار به صورت مستقیم نام عبدالرضا سیف را به عنوان یکی از عوامل اخراج خود قید میکند. او در سال ۸۶ و بعد از بازگشت از پکن، از دانشگاه اخراج شد.»
در واقع چند سطر پس از پاراگرافی که گردآورنده مطلب درباره بیطرفی خود نوشته است، به ایراد اتهامی یکجانبه و صرفاً بر پایه ادعاهای یک مدرس اخراجی دانشکده ادبیات علیه ریاست این دانشکده میپردازد و بدون آنکه از دلایل اصلی اخراج دکتر «محمد دهقانی» که یکی از آنها بر اساس گزارشات موجود، توهین به مقدسات دینی در کلاسهای درس بوده، تلاش میکند از ریاست دانشکده ادبیات چهره خاص مورد نظر خود را بسازد.
البته این بخش از مطلب هم مثل بقیه بخشهای مطلب آریادوست کپی از مطالب دیگران است و او صرفاً منتشرکننده ادعاهای کذب میباشد.
۱۳. مطلب انصاف نیوز با امضای آریادوست، در واقع فهرستی از ادعاهای مطرح شده علیه ریاست دانشکده ادبیات دانشگاه تهران است و شگفتا که گردآورنده در میان مطرح کردن یکجانبه همین ادعاهایی که خود بر «ادعا بودن» آنها تصریح دارد، دم از بیطرفی میزند (!)
او در بخشی از مطلب با تاکید بر اینکه باز هم درصدد طرح ادعاهاست، چنین میآورد:
«ادعای منتقدین دکتر سیف این است که او بعد از انتصابش در بسیاری موارد، اکثریت قریب به اتفاق اساتید و دانشجویان را از خود رنجانده و فضای آرام دانشکده را دچار نوعی التهاب کرده است. »
در جای دیگری از مطلب باز هم فقط ادعاهای دروغین طرف مقابل است که مجال طرح پیدا میکند:
«طبق ادعای موجود، دکتر سیف بدون هیچ هماهنگی با ریاست دانشگاه و همچنین اعضای گروههای مختلف دانشکده، دست به تغییر مدیران گروههای مختلف این دانشکده زده است.»
و باز ادعایی دیگر بدون هیچ سند و مدرک: «پیش از خانم فاطمه سقفی که اکنون از سوی دکتر مقیمی به این سمت گمارده شده نیز حاج آقا رسول جعفریان این مهم را به عهده داشتند که از قضا بنابه ادعای چند تن از دانشجویان دانشکده ادبیات، چندی پیش آقای دکتر سیف ایشان را نیز مورد تحقیر و آزار لسانی خود قرار دادهاند.»
اگر تدوین مطلب انتقادی علیه اشخاص صرفاً با گردآوری ادعاها علیه وی ممکن باشد، هر طفل دبستانی هم میتواند با عنوان مجعول «خبرنگار آزاد»، چنین مطالبی به سایت انصاف نیوز ارائه دهد.
۱۴. وقتی قرار باشد با کپیکاری یک مطلب یکطرفه علیه یک شخصیت حقوقی گردآوری کنی و اصرار داشته باشی که حجمش دهها صفحه بشود، آنوقت درهمان چند جملهای که از خودت به کپی اضافه میکنی، اینگونه دچار تناقض میشوی:
گردآورنده مطلب در ادامه چنین میآورد: «اکثریت مدرسین دانشکده ادبیات حاضر به گفتوگو در این مورد (ریاست دانشکده ادبیات) نشدند» و درست سه سطر بعد از آن مینویسد: «ضمن تماسهای مکرر و صحبت با اساتید (دانشکده ادبیات)، هیچ نشانی از حمایت اکثریتیِ اساتید از سیاستهای رئیس جدید دانشکده به چشم نمیخورد»(!)
۱۵. گردآورنده برای تکمیل اتهاماتش علیه مدیریت دانشکده ادبیات، در موارد متعددی متوسل به «غیب گویی» میشود. بعنوان مثال او در بخشی از مطلب خود چنین میآورد:
«یقیناً آن تعداد از اساتید هم که نه سلبی و نه ایجابی در مورد دکتر سیف سخنی بر زبان نیاورند، دل خوشی از سیاستهای او نداشتند.» درباره افتضاح نگارشی این جمله در ابتدای مطلب اشارهای کردم و درباره محتوای آن قطعاً جای هیچ صحبتی نیست. البته گردآورنده در عالم «غیبگویی» به همان عبارت بسنده نمیکند و در ادامه میافزاید: «در مجموع جای تأسف دارد که اکثریت اساتید دانشکده ادبیاتِ دانشگاه تهران با سیاستهای هیات رئیسهی جدید مخالفت تام دارند ولی به هیچ نحوی حاضر به علنی کردن این مخالفت نشدند.»
در جای دیگر آریادوست از جابجایی یکی-دو نفر از کارمندان دربخش آموزش دانشکده که تعداد کارکنانش انگشت شمار است و جابجایی کارکنان نیز در محیطهای اداری امری کاملاً مرسوم و معمول میباشد، ابزاری برای حمله به ریاست دانشکده ادبیات میسازد و با غیب گویی درباره نتیجه این تغییراتِ انجام نشده، از زبان دانشجویان خیالی، نتیجه آتی آن را کاهش شدید کارایی در این بخش اعلام میکند: «در هفتههای اخیر اخباری مبنی بر برخی تغییرات در ادارهی آموزش دانشکده به گوش دانشجویان رسیده است که از تلاشهای سیف برای تغییر افراد و رویههای این اداره حکایت میکنند. دانشجویان حاصل این تغییرات را کاهشی شدید در کارایی این اداره ارزیابی میکنند.»
غیبگوییهای گردآورنده تنها به این مورد ختم نمیشود. او در جایی دیگر بدون ذکر هیچ سندی چنین میآورد:
« در خصوص گروه تاریخ، هیچ مشورتی با سایر اساتید این گروه جهت انتصاب مدیر گروه جدید، صورت نگرفته است. از طرفی ظاهراً دوره مدیریتِ مدیر گروه پیشین گروه تاریخ، به اتمام نرسیده و ایشان از سمت خود برکنار شدهاند. این مساله در بین اکثریت اساتید گروه تاریخ منجر به نوعی دلخوری از عبدالرضا سیف شده است.»
گردآورنده نمیگوید که این ادعا را که «هیچ مشورتی به هیچیک از اساتید گروه تاریخ در خصوص تغییر مدیر گروه نشده است» از کجا آورده و در ادامه با استفاده از واژه «ظاهراً» نشان میدهد سطح مستدل بودن مطلبش تا چه حد نازل است.
اما در پاسخ به مواردی که درباره تغییر مدیران گروههای آموزشی مطرح شده، باید گفت که بارها درباره روال قانونی تغییر این مدیران توضیح داده شده و اتمام دوره همه مدیرانی که تغییر کردهاند، مورد تاکید قرار گرفته است و از این جهت تغییر مدیران گروههای آموزشی هر چند بر برخی از افراد تعویض شده دشوار آمده باشد، از نظر قانونی کاملاً قابل دفاع است.
۱۶. گردآورنده در ادامه برای آنکه فکری به حال ادعایی بودن مطالب کپی شدهاش بکند، مصاحبههایی را با «اساتید و دانشجویان خیالی دانشکده ادبیات» ترتیب میدهد؛ اساتید و دانشجویانی که نه اسم دارند و نه معلوم است که اصلاً استاد و دانشجو هستند یا چی:
«در این میان یکی از اساتید دانشکده ادبیات در شرحی بر فرایند انتخاب مدیر گروه ابراز داشت: پیشتر اساتید جهت کسب مدیریت گروه، ضمن یک رقابت داخلی ابتدا کاندیدا میشدند. در ادامه ضمن رأیگیری، افرادی که آراء بیشتری را کسب میکردند به ریاست دانشگاه معرفی میشدند و در نهایت ریاست دانشگاه با توجه به آراء، دست به تصمیم میزد. به گفته این استاد دانشگاه، روسای پیشین دانشکده، غالباً برای آراء اتخاذ شده ارزش و احترام قائل بودند و طبق آن دستور صادر میکردند.»
در ادامه، این استادِ زاییده خیال آریادوست برای بچالش کشیدن ریاست دانشکده ادبیات در مشورت نکردن با اساتید گروهها به کمک او میآید و اضافه میکند:
«او در پاسخ به این سؤال که آیا طبق قانون، رئیس دانشکده میتواند مدیر گروه را تغییر دهد یا خیر، اذعان داشت: طبق قانون بله میتواند؛ اما پیش از این، غالباً ضمن مشورت با سایر اساتید گروه مربوطه، دست به انتصاب جدید میزد.» بگذریم از اینکه سطح سواد خبرنگار آزاد در این حد است که تفاوتی بین «قانون» و «مقررات» قائل نیست و عوامانه بجای واژه مقررات از کلمه قانون استفاده میکند.
خبرنگار آزاد البته از شیوه مصاحبههای خیالی برای نشان دادن استناد مطالب (!) خود دست بردار نیست و در ادامه اینطور میآورد:
«با این وصف یک کارشناس دیگر با استناد به وظایف و اختیارات رییس دانشکده که در آیین نامه مربوطه قید شده، تصریح میکند: تعیین مدیر گروه به عهده رئیس دانشگاه است و نه رئیس دانشکده. او ادامه میدهد: حتی بعد از تعیین مدیرگروه توسط دکتر سیف، چندی بعد، رئیس دانشگاه، دستوری با همین مضمون صادر میکند. اگر دستور رئیس دانشکده برای این مساله کافی بود، دیگر چه نیازی به دستور ثانویه از طرف رئیس دانشگاه جهت انتصاب مدیر گروه است؟» البته آریادوست حواسش نیست که مصاحبهی قبل از این مصاحبه را به نام یک «استاد دانشکده ادبیات» ارائه کرده و اینجا درادامه آن مصاحبه مینویسد: «یک کارشناس دیگر…»
در ادامه گردآورنده مطلب برای استناد بیشتر مطلب خود مصاحبه با «دانشجویان خیالی» را که هیچ هویتی ندارند، ادامه میدهد:
«ضمن صحبت با چند تن از دانشجویان دانشکده ادبیات، صحت فضای غیر بهداشتی بوفه پیگیری شد که بنا به ادعاهای شنیده شده، بوفه از بهداشت لازم برخوردار نبوده.»
جالب است که خودش مینویسد: «بنا به ادعاهای شنیده شده»
۱۷. گردآورنده در ادامه ادعایی را درباره نامه حمایت از ریاست دانشکده ادبیات مطرح میکند که دقیقاً وصف حال خود وی در گردآوری این مطلب غیرمستند و غیرقابل دفاع است:
«در جوابیه، هیچ سندی برای رد این ادعا و دلایل تصمیم سیف به چشم نمیخورد. در جوابیه بیشتر هتاکی و توهین به چشم میآید تا دلیل موجه و محکمه پسند».
۱۸. گردآورنده درباره اتهام سرقت علمی به اساتید دانشکده نیز، با ذکر نام اساتید که پیش از این کمتر سابقه داشته، خود را در مظان «ایراد اتهام بدون ارائه شواهد و مدارک مستند» قرار میدهند و به نقل از یک کانال تلگرامی به دو تن از اساتید دانشکده با ذکر نام ایشان اتهام سرقت علمی وارد میکند که پاسخ آن پیش از این در مصاحبه ریاست دانشکده ادبیات با رسانهها داده شده و آن این است که رسم دانشگاهی درباره رسالههای دکتری، انتشار مقاله از آنها در نشریات پژوهشی است که باید با قید نام اساتید راهنما در کنار نام پژوهشگر صورت گیرد و دو استاد دانشکده نیز به همین ترتیب اقدام کرده و بدون آگاهی از برخی سرقتهای صورت گرفته در آثار دانشجویان خود، نام خویش را بعنوان استاد راهنما در این مقالات ذکر کردهاند که با مشخص شدن سرقت علمی انجام شده در این دو پایان نامه دکتری، «نویسندگان مسئول» که دانشجویان دکتری بودهاند، بابت این کار عذرخواهی هم کردهاند و طبعاً اساتید راهنما نقشی در این سرقتها نداشتهاند.
۱۹. گردآورنده مطلب انصاف نیوز در مسیر تخطئه تیم مدیریتی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، به خلق شاهکارهایی دست میزند که در عالم رسانه بسیار کمیاب است. او با این جمله باب همه تغییرات نیروی انسانی را در همه محیطهای اداری میبندد: «اگر قرار است مدیران شایستهای در رأس امور دانشجویی جایگزین شوند، پس چرا تا کنون از این مدیران خبره بهرهای برده نشده است؟» این استدلال مغالطه آمیز را اگر به جوامع بزرگتر تسری دهیم، فاتحه همه تغییرات نیروی انسانی خوانده میشود (!)
این پاراگراف را هم میتوان یکی از شاهکارهای رسانهای قلمداد کرد: «بنابه ادعای برخی دانشجویان، این کارمند برخلاف سایرین، حل و رفع مشکلات دانشجویان را بیش از سایر همکاران دنبال میکرد. در حال حاضر نیز این فرد درخواست انتقال به محلی دیگر داده است. مشخص نیست که این فرد چگونه تحت فشار قرار میگیرد که اینچنین در خواست انتقال میدهد. هر چند که بنابه اخبار موجود، این فرد هنوز در دانشکده فعالیت اداری دارد.» نوشته آریادوست چنین تصویری را در ذهن خواننده میسازد: یک کارمند مشکل گشا در آموزش دانشکده هست؛ این کارمند خودش درخواست انتقال به بخش دیگر را داده؛ این کارمند الان در دانشگاه فعال است و مشخص هم نیست که چگونه تحت فشار قرار گرفته است (!) بفرض که آریادوست منظورش از این مطلب اعتراض به جابجایی یک کارمند در یک محیط اداری باشد، اگر قرار بود برای جابجایی هر کارمند در نظام اداری کشور یک خبرنگار دست به قلم شود و مدیر مربوطه را زیر سؤال ببرد، آنوقت صدها سایت مثل انصاف نیوز هم کفاف انتشار مطالب مربوطه را نمیداد (!)
شاهکارهای رسانهای خبرنگار آزاد تمامی ندارد. او روز اول مهر امسال چنین سوالی را در مطلبش مطرح میکند: « سؤال این است که آیا واقعاً کرونا به پایان رسیده است؟! اگر به پایان رسیده چرا به بهانه کرونا دانشکده و دانشگاه را تعطیل میکنند؟»
۲۰. درحالیکه سراسر مطلب چندین و چند صفحهای انصاف نیوز، مختص تاختن به هیات رئیسه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران است و آریادوست از هیچ فرصتی برای تضعیف مدیران دانشکده چشمپوشی نکرده است، ناگهان مدیر سابق دانشکده بوسیله او زیر سؤال میرود تا خواننده این سؤال را از خود بپرسد که بالاخره گردآورنده مطلب با خودش چند چند است: «حال سؤال این است که چرا مدیریت پیشین تن به این مساله داد؟ بدون شک، اگر دانشکده نیازی به مقاومسازی نداشته، مدیریت پیشین باید پاسخگوی اتلاف وقت و هزینهی ایجاد شده باشد.»
۲۱. آریادوست همچنین به ماجرای شعرخوانی یک دانشجوی غیرادبیاتی در کنار مجسمه فردوسی در جلوی دانشکده ادبیات آنهم با صدای بلند و ایجاد مزاحمت برای کلاسهای دانشکده هم گریزی میزند و این کار را خلاف هنجار میداند و برخورد با آن را روا میشمرد اما برای آنکه باز هم نیشی به هیات رئیسه دانشکده زده باشد، با قید واژه «ظاهراً» (که در عرف ژورنالیسم برای موارد غیرمستند بکار میرود) به نیت خوانی مدیران دانشکده میپردازد و مینویسد: «در مجموع این فرد، اگر با صدای بلندِ خود باعث آزار دیگران و به هم ریختن محیط آرام دانشگاه شده، بدون شک باید با این حرکت هنجارشکنانه برخورد کرد. اما بحث این است که برخی افراد، از برخی مفاهیم موجود در اشعار، ظاهراً دل خوشی نداشتهاند و در نهایت با این فرد مقابله شده است.»
البته مطلب «رخدادهای دانشکده ادبیات؛ تسویه حساب سیاسی یا زنگ خطر؟» بدلیل کپی کردن همه مطالب گذشته که درباره هیات رئیسه دانشکده ادبیات نوشته شده، چنان مفصل است که پاسخگویی به همه ادعاهای غیرمستند و اتهامات بی پایه آن از حوصله خوانندگان خارج خواهد بود و تنها برای آنکه دانشجویان با نوع ادعاهای مطرح شده آشنا شوند، به بخشی از آنها پرداخته شد.
انتهای پیام
چقدر کسل کننده بود متن.
دقیقا عین جوابیهی قبلی که نوشته بودن!