خاتمی کجاست؟ – 1 | سعید رضوی فقیه: آقای خاتمی! همین الان وقتش است
سعید رضوی فقیه، فعال سیاسی اصلاحطلب در پاسخ به این سوال که «آیا سیدمحمد خاتمی میتواند شیرازهی اصلاحطلبان را در شرایط فعلی حفظ کند؟» گفت: اصلاحطلبان اعتماد به نفس خودشان را نباید از دست دهند. نباید مقهور این جریانها شوند و باید به میدان بیایند و حرف خودشان را محکم بزنند. آنها بدنهی اجتماعی خودشان را دارند اما وقتی که از صحنه غایب هستند و سکوت میکنند طبیعتا آن بدنهی اجتماعی یا منفعل میشود و سکوت میکند یا اینکه به آلترناتیوهای فعال دیگر روی میآورد. آقای خاتمی و بقیهی اصلاحطلبان باید فعال شوند و حرف بزنند و طرح داشته باشند و همه هم یکصدا باشند.
این روزنامهنگار سابق در ادامه گفت: آقای خاتمی و اصلاحطلبان باید هزینه کنند و به مردم نشان دهند که حاضرند بهخاطر ملت و کشور از خیلی چیزها بگذرند. جریان اصلاحات و آقای خاتمی به شکل بالقوه این امکان را داشته که تاثیر گذار باشد ولی متاسفانه هیچوقت از فرصت استفاده نکرده چون نخواسته هزینه بپردازد. اگر آقای خاتمی کاری میخواهد کند همین الان وقتش است و دیگر فرصتی نخواهند داشت.
اصلاحات در درون قدرت شکل گرفته بود
آقای رضوی فقیه در گفتوگو با انصاف نیوز با اشاره به اشکالات ریشهای جریان اصلاحات از ابتدای شکلگیری آن گفت: بخشی از مشکلات اصلاحطلبان به خواستهایشان برمیگردد؛ منظور از خواستها، مطالباتی که مطرح و اعلام میکنند نیست. منظور آن چیزی است که واقعا در درون میخواهند. یک مشکلی که دوستان اصلاحطلبِ ما در سالهای گذشته (از رد صلاحیتهای مجلس چهارم به بعد) داشتند این بود که فقط در فکر بازگشت به قدرت بودند و ریشهی آن نیز در این بود که اصلاً اصلاحات در درون قدرت شکل گرفته بود؛ یعنی از سال 60 به بعد که جمهوری اسلامی یکدست شد، چپ خط امامی که بعدا تبدیل به اصلاحات شد و گفتمان و پایههای معرفتی و نظری و چارچوبهای تحلیلیاش تغییر کرد شکل گرفت.
اصلاحطلبان فقط به توزیع پستها توجه نشان دادند
او با بیان اینکه «چپ خط امامی در دههی اول پس از انقلاب در زمان حیات امام همیشه در قدرت بود»، گفت: این تصور برایشان پیش آمده بود که اینها شایستهترین جریان برای ادارهی جمهوری اسلامی هستند و چون عادت کرده بودند که در ساختار و چارچوب قدرت حرکت کنند بنابراین خواستهشان محدود شده بود به بازگشت به همان قدرتی که از آنها بعد از رد صلاحیتهای انتخابات مجلس چهارم گرفته شده بود. اگر دقت کنید گفتمان آنها نیز تا سالهای پس از دوم خرداد هم این بود که شایستگی ادارهی حکومت با ما است و رد صلاحیتها اجازه نمیدهد که ما به عنوان تنها نیرویی که توانایی ادارهی جامعه را به شکل بهینه داریم و میتوانیم نهادهای مختلف حکومتی را مدیریت کنیم در قدرت باشیم. بنابراین مخالفتشان هم بیشتر با نهادهای حاکمیتی غیر انتخابی بود که از نظر آنها جلوی ورود اصلاحطلبان را به ساختار قدرت میگیرند.
رضوی فقیه ادامه داد: در واقع خواستهی اصلاحطلبان به جای آنکه اصلاح روندهای سیاسی در ساختار قدرت و بیشتر از آن در جامعه باشد و به جای اینکه بیایند در جامعه و با تکیه بر نیروی اجتماعی خود، نه با تکیه بر مجوزهای صادره از طرف حکومت، تحزب را نهادینه کنند و به خصوص پس از دوم خرداد با آن پشتوانهی جمعیت کلانی که به دست آوردند به جامعه بیایند و این نیرو را سازماندهی و شبکهسازی کنند و تحزب را به شکل ریشهای و پایدار به عنوان یکی از پایههای اصلی دموکراسی تثبیت کنند فقط به توزیع پستهای قوه مجریه یا مقننه توجه نشان دادند. این را در انتخابات 80، 84 هم دیدیم و ادامه پیدا کرد در انتخابات 92 و 96 که در واقع کاندیداهای مطلوب خودشان نبود و از کاندیدای موجود، فرد نزدیک به خودشان را میتوانستند حمایت کنند تا سهمی از قوه مجریه داشته باشند.
اصلاحطلبها توجهی به وظایف اساسی خود نداشتند
این فعال سیاسی اصلاحطلب با اشاره به «انتخابات» ۱۴۰۰ گفت: حتی در جایی که اصلاحطلبان با انتخابات مشکل پیدا میکنند و از آن فاصله میگیرند و «انتخاباتمحوری» که یکی از آسیبهای اصلاحطلبان بوده را کنار میگذارند جایی بوده است که هیچ امیدی به پیروزی در انتخابات ندارند. و اینطور نیست که به شکل ریشهای به این نتیجه رسیده باشند که انتخابات فقط یکی از راههای تثبیت دموکراسی و اصلاح فرآیندهای سیاسی است. ورود به ساختار قدرت و نهادهای دموکراتیک حکومت از طریق انتخابات برای اصلاح امور فقط یکی از راههای اصلاح است، راههای دیگر، مهمتر و مقدم بر انتخابات از جامعه میگذرد. ورود به ساختار قدرت باید از طریق فعالیتهای مدنی و اجتماعی باشد. پایهی اصلاحات را باید در جامعه و اصلاح جامعه و سازماندهی مردم بگذاریم. این کار را نکردند و حتی وقتی از انتخابات فاصله میگیرند یا در انتخاباتی ناکام میشوند به جای اینکه به جامعه بروند و پایههای تحزب را در آنجا تقویت کنند دوباره منتظر میمانند تا انتخابات بعدی. در همین دو تا سه سال گذشته هم همین را داریم میبینیم. فعالیتی از اصلاحطلبان در سطح جامعه برای تقویت پایههای اجتماعی خودشان و سازماندهی بدنهی اجتماعی ندیدیم. حتی بدنهی میانی خودشان، یعنی نیروهای مدیریتی درجه دو و سه (منظورم ارزشگذاری نیست، مقصود ردههای سیاسی است) را هم سازماندهی نکردند. نتیجتا چون خواستهشان فقط بازگشت به قدرت بوده اساسا توجهی به وظایف اساسی و بنیادین خودشان برای اصلاح ساختار سیاسی نداشتند.
اگر برنامه باشد میتوانند خود را به حکومت تحمیل کنند
رضوی فقیه معتقد است که «اصلاحطلبان بر اساس شرایطی که به خصوص بعد از سال 88 طی کردهاند توانایی تاثیرگذاری بر روی قدرت را از دست دادهاند» و میگوید: وقتی یک نیروی سیاسی میتواند بسیج عمومی کند و پشتوانه و بدنهی اجتماعی قوی و با انگیزه داشته باشد و آن را سازماندهی کند اگر برای تغییر، برنامه داشته باشد میتواند خودش را در هر شرایطی به حکومت تحمیل کند، هر چقدر هم ساختار قدرت تصلّب داشته باشد وقتی میبیند یک جریان توان بسیج و انگیزش در جامعه را دارد با آن مدارا میکند، عقبنشینی میکند، امتیاز میدهد و گفتوگو را میپذیرد. حتی اگر علنی هم تسلیم نشود مجبور میشود که امتیاز دهد و با آن مدارا کند. اصلاحطلبان متاسفانه از فرصتهایی که بعد از دوم خرداد و تشکیل مجلس ششم و بعد از انتخابات سال 80 داشتند به خوبی استفاده نکردند و از سال 81 و 82 در سراشیبی از دست دادن بدنهی اجتماعی خودشان افتادند. و حاکمیت هم این را متوجه شد که اصلاحطلبان دیگر توانایی سابق را برای بسیج اجتماعی ندارند.
این روزنامهنگار سابق با اشاره به انتخابات۸۸ و حوادث پس از آن گفت: سال 88 دوباره یک فرصتی پدید آمد که اصلاحطلبان یک بدنهی اجتماعی قوی و گسترده را بتوانند بسیج کنند اما باز هم از آن نتوانستند به خوبی استفاده کنند که این پروندهی جنبش سبز و کامیابیها و ناکامیها و علل و اسباب آن پروندهای جداست. ولی به هر حال اصلاحطلبان از این هم نتوانستند استفاده کنند. برای همین در انتخابات سال 92 و 96 اگرچه پیروزیهای خوبی هم به دست آمد عملا نتوانستند از آن استفاده کنند تا روی ساختار قدرت تاثیر بگذارند و بتوانند آن را اصلاح کنند. اما با وجود همهی این انتقاداتی که به آنان وارد است اصلاحطلبان از جریانهای مهمی هستند که میتوانند در آیندهی ایران نقش داشته باشند اما به شرط اینکه ارادهی جدی داشته و راه را بشناسند و بدانند که از کجا باید شروع کنند.
از سال 96 جریانی شکل گرفت که میخواهد اصلاحات را بایکوت کند
این تحلیلگر سیاسی دربارهی جریانهای دیگری که در سالهای اخیر پررنگتر از قبل در صحنهی سیاسی کشور دیده میشوند نیز گفت: از سال 96 به بعد جریانی شکل گرفته که میخواهد اصلاحات را به عنوان یکی از راههای تغییر بایکوت کند. چه آنهایی که برانداز هستند و چه حاکمیت. حاکمیت از این اتفاق استقبال هم میکند چون آلترناتیو جدی خود را اصلاحات میداند و از بقیه حداقل تا الان خیلی نگرانی ندارد، علت هم این است که فکر میکند ریسک روی آوردن به سایر آلترناتیوها خیلی بالاست و مردم این ریسک را نمیپذیرند و مثلا ورود «مجاهدین خلق» به فرآیندهای سیاسی تاثیرگذار بر ایران را نخواهند پذیرفت یا بخشی از اپوزیسیون برانداز شکل کاریکاتوری به خود دادند و مردم به طور جدی به آنان اقبال نمیکردند. تا اینکه در سال 96 دیدیم که یکسری شعارها مانند بازگشت به سلطنت و یا تحسین رضاشاه به عنوان یک «دیکتاتور مصلح» و امثال اینها جا افتاد تا اینکه مسئلهی بازگشت رضا پهلوی یا حتی فرح کمی جدیتر شد. اصلاحطلبان با یک جریان پر سر و صدا مواجه شدند که دنبال این بود اصلاحطلبها و اصولگراها را در یک پکیج قرار دهد و بگوید دورهی اینها تمام شده و کنارشان بگذارد.
آقای خاتمی باید فعال شود و حرف بزند
رضوی فقیه با بیان اینکه «این موضوع موجب سردرگمی اصلاحطلبان شد» گفت: البته قبل از این هم چنین رفتارهایی از اصلاحطلبها دیده بودیم که فکر میکردند اگر رادیکالتر شوند میتوانند با یک بدنهی اجتماعی تاثیرگذاری همراه شوند در حالی که اینطور نیست. اصلاحطلبان اعتماد به نفس خودشان را نباید از دست دهند. نباید مقهور این جریانها شوند و باید به میان بیایند و حرف خودشان را محکم بزنند. آنها بدنهی اجتماعی خودشان را دارند اما وقتی که از صحنه غایب هستند و سکوت میکنند طبیعتا آن بدنهی اجتماعی یا منفعل میشود و سکوت میکند یا اینکه به آلترناتیوهای فعال دیگر روی میآورد. آقای خاتمی و بقیهی اصلاحطلبان باید فعال شوند و حرف بزنند و طرح داشته باشند و همه هم یکصدا باشند، نه اینکه یکیشان سوپر رادیکال باشد و یکی همچنان بر طبل بازگشت به دورهی طلایی دههی شصت بکوبد، و برای آینده یک برنامه داشته باشند و بدنهی اجتماعی خود را به خوبی شناسایی و آن را جذب، اقناع و بسیج کنند و صف این بدنهی اجتماعی را از بقیه که یا هیاهو میکنند و یا منفعل هستند و نمیخواهند فعالیت سیاسی داشته باشند جدا کنند. آنان میتوانند این کار را کنند به شرط اینکه شجاعتش را داشته باشند؛ هم شجاعت مواجهه با حاکمیت را داشته باشند و اگر تشری هم خوردند محکم بایستند و بگویند برنامهی ما این است و ما به خاطر آیندهی کشور روی حرف خود میایستیم و مسئولیت خودمان را انجام میدهیم. و هم مهمتر از این باید شجاعت مقابله با هیاهوها و اقلیتهای پر سر و صدایی که رسانهها را به شکل انحصاری در اختیار خود گرفتند داشته باشند و از آنها نترسند. حتی شجاعت مقابله با بدنهی اجتماعی عصبی و خشمگین خودشان را هم داشته باشند و برای بدنهی اجتماعی خودشان توضیح دهند که چرا باید همان راه اصلاحات را ادامه دهند.
این فعال سیاسی اصلاحطلب با تاکید بر اینکه «مرادم از اصلاحات، اصلاحات حکومتی و از طریق ورود به مجلس و دولت و تقسیم غنایم نیست» گفت: اصلاحات به معنای فشار آوردن روی ساختار قدرت برای پذیرش روندهای اصلاحطلبانه برای اصلاح و تغییر شرایط موجود و دموکراتیک کردن قدرت سیاسی و امثال اینهاست. اصلاحطلبان باید این شجاعت را داشته باشند که در شرایط موجود علیه جوّی که یا رسانههای حکومتی یا رسانههای بیرون کشور بایستند. رسانههایی که میخواهند بین جمهوری اسلامی و براندازی یک خندق عمیق و گسترده حفر کنند و بگویند جز این دو گزینه راه دیگری نداریم و یا جمهوری اسلامی با همین وضیعت ادامه پیدا میکند و یا اینکه باید به کل ساقط شود.
آقای خاتمی! همین الان وقتش است
رضوی فقیه دربارهی نقشآفرینی سیدمحمد خاتمی در شرایط فعلی کشور گفت: آقای خاتمی ظرفیتهای زیادی دارد و میتواند این کار را کند؛ همانطور که این ظرفیتها را قبلا هم داشتند و از دست دادند. آقای خاتمی سرمایهی بزرگ اجتماعی و سیاسی داشته ولی متاسفانه همیشه با ملاحظهکاری پیش رفته و این سرمایه را به جای آنکه حفظ کند و افزایش دهد مستهلک کرده است. برای بزرگ شدن باید کار بزرگ کرد و برای بزرگ ماندن هم باید کارهای بزرگی را تکرار کرد. آقای هاشمی رفسنجانی تا یک دورهای تا سال ۸۸ تصورش بر این بود که مرد قدرتمند جمهوری اسلامی است ولی این توهم باعث تحمیل شکستهای سنگینی به او شد (انتخابات مجلس ششم، انتخابات سال ۸۴) اما از یک جایی به بعد متوجه شد که باید انتخاب و ریسک کند. نمیشود آدمی روی صندلی خودش بنشیند و انتظار داشته باشد بهخاطر کارهای گذشتهاش مردم دایماً به او اقبال نشان دهند و سرمایهی اجتماعیاش افزایش پیدا کند. باید ریسک و هزینه کند، به هر حال در مبارزات سیاسی هم پیروزی و هم شکست هست. متاسفانه آقای خاتمی سالهاست که میخواهد کارهایی انجام دهد که هزینهاش پایینترین هزینه باشد. مثلا جشن تولد کسی را تبریک بگوید یا درگذشت کسی را تسلیت بگوید. یک رهبر سیاسی با این کارها نمیتواند تاثیرگذار ملی و تاریخی داشته باشد.
این تحلیلگر سیاسی در پایان گفت: آقای خاتمی و اصلاحطلبان باید هزینه کنند و به مردم نشان دهند که حاضرند بهخاطر ملت و کشور از خیلی چیزها بگذرند. جریان اصلاحات و آقای خاتمی به شکل بالقوه این امکان را داشته که تاثیر گذار باشد ولی متاسفانه هیچوقت از فرصت استفاده نکرده چون نخواسته هزینه بپردازد. اگر آقای خاتمی کاری میخواهد کند همین الان وقتش است و دیگر فرصتی نخواهند داشت.
انتهای پیام
خاتمی تو جیب منه … هر موقع از قدرت دو روز فاصله می گیرد فتنه و آشوب خیابانی درست می کند با ضد انقلاب و شبکههای معاند همراه می شود …
آی گفتی جناب رضوی!
اصلاً کل مشکل ما ملت با آقای خاتمی و در وحله بعد اصلاحطلبا همینه. اما فکر کنیم اگه خاتمی میومد میگفت من دیگه بیش از این نمیتونم جلوتر برم و میخوام چوب مسابقه رو بدم به بعدی، کی میتونست جاشو بگیره؟ موسوی؟ حجاریان؟ تاجزاده؟ کیوان صمیمی؟ این سه نفر این ظرفیتا رو دارن اما متاسفانه بیشتر تو زندونن و … راه ارتباطشون با ملت رو بسته.
بنابراین حداقل بخاطر موقعیت خود خاتمی که … یه خرده ملاحظه شو میکنه باید کاری کرد که خاتمی مجبور بشه در قامت یه لیدر وارد گود بشه.
در این میونه خود امثال شما آقای رضوی باهاس پا پیش بذارین. شرمنده: کار دست شما رو میبوسه.
سلام – اصلاحات بعنوان یک جریان حقوقی-سیاسی شکست خورد ولی آقای خاتمی بعنوان یک شخصیت حقیقی, همچنان دارای احترام و پرستیژ در میان مردم هستند ( با همه دلخوری که از ایشان دارم ) – ایشان بطور جد میتوانند تآثیر گذار و آرامبخش کشور بشوند بشرط آنکه با یک برنامه کوتاه و قاطع به این شرح وارد میدان شوند . 1- درخواست انتخابات زود هنگام ( مثلآ طی 3 ماه آینده ) برای مجلس شورا بدون دخالت شورای نگهبان – 2- درخواست تغییر و اصلاح اصل 110 قانون اساسی بعنوان اولین لایحه مجلس جدید- 3-درخواست برگزاری رفراندوم با قید 2 فوریت از طریق همان مجلس برای نظرخواهی از ملت جهت رآی یا عدم رآی به شکل و نام حکومت . آقای خاتمی باید ضمانت صحت و سلامتی روند ذکر شده را متقبل شوند و مردم هم قطعآ نظارت ایشان را کافی دانسته و حرمت خواهند گذاشت .با همین 3 خواسته که همانا خواسته های ملت ایران است , ایشان میتواند مصدر خیر و آینده روشن برای کشور بشوند. آقای خاتمی ! شما مرد محترمی هستید و دین خود را به کشور و ملتی که هنوز به شخص شما امید و احترام دارد ادا کنید. چه الان رخت بربندید چه 20 سال دیگر- از نظر تاریخی , چشم برهم زدنی است . موقعیت خویش را بشناسید . تو با من برابر نیستی و بسیار بیش از منی- نگذار این تفاوت بسیار, هدر شود. خود دانید. ارادت…
خیر جناب خاتمی ، گفتم که ،الان وقتش نیست. کمی دیگر تامل بفرمایید تا این ” امواج” هم همانند ”امواج” سال 98 به ” محاق” برود ،آنوقت رُخ بنماييد براي عرض تحیت و تبریک
نمی فهمم! البته که ایراد از شعور بنده است. اقای رضوی فقیه گرامی دردت به سرم، به قول خودمان: ازموده را ازمودن خطاست، تصدقت. اقای خاتمی بیاید که چه کند؟ اصلاح طلبان با این سابقه ای که تاکنون دارند برای چه باید دوباره بیایند؟ اینهمه جوان رانت نخورده و تمیز داریم. جوانانی که دستشان به هیچ ……. و هیچ فسادی الوده نیست. به نظرم کار اضلاع طلب و افولگرا در ذهن و قلب مردم است که تمام شده.
“آقای خاتمی! همین الان وقتش است”
منظور اینه که الان وقتشه که خاتمی وارد صحنه بشه و از حرکت اعتراضی مردم به نفع طیف خودش بهره برداری کنه!
استراتژی فشار از پایین، چانه زنی از بالا خیلی وقته بی مصرف شده. مردم معترض خاتمی را جدا از کل حکومت نمیدانند. مردم خیلی وقته که از هردوجریان عبور کرده اند.
خاتمی هم بخوبی از این موضوع آگاهه و میدونه وزنی در افکار عمومی نداره.
اصلاح طلبی حکومتی بیمصرف شده نه فشار از پایین و چانه زنی در بالا. اگه خاطر مبارک باشه این استراتژی اصلا مصرف نشد که بخواد اریخ مصرفش تموم بشه. یادتون باشه هم حجاریان ترور شد و هم کل جریان اصلاحات برنامه ای برای اجرای این استراتژی نداشت.
خاتمی واصلاح طلبان مثل اصولگرایان از نظر مردم مرده اند وبودونبودشان هیچ فرقی بحالشان ندارد..چرا باور نکرده اید که مردم ایران از فقر وفساد وتبعیض وناکارآمدی … وپسرفت اقتصادی وآینده تاریک ومافیاهای درون قدرت جانشان به لبشان رسیده…آنهایی هم که ساکتند منتظر فرصتی برای ابراز وجود هستند..کافیست مجوز یک راهپیمایی مسالمت آمیز را بدهید تظاهرات دهها میلیونی ایرانی ها را شاهد خواهید بود
چه اشکالی داره که یک تظاهرات دهها میلیونی ایرانی رو شاهد باشیم؟ مجوز باشه چه بهتر! کی بدش میاد که یه همچین تظاهراتی بشه و خون از دماغ کسی نیاد. این یعنی دموکراسی. …
اخرینتیرترکشدان…آقایخاتمیاستبشرطیکهدیرنشودامروزمردمخواهاناصلاححکومتاسلامیهستندولیاینطورکهپیشمیروداصلاحطلبانبهبراندازانتبدیلخواهندشدچوندیگرازاصلاحمایوسمیشوند…
این سعید خیلی از مرحله پرت است . عزیز برادر اصلاح طلبان که بدنه اجتماعی خودشان را دارند . اصولگرایان هم که لابد همینطور . پس نگران چه هستی ؟!
اقای خاتمی, اگر بر,ترس از انگ از…..و…غلبه کند,بعلت ,صداقتش وباچاشنی, امانتداری(مدیریتی,سیاسی,اقتصادی,فرهنگی….) می تواند با همراهی مردم دوباره جانی به اصلاحات بدهد.چون مخالفانش در نظر مردم,فاقد صداقت و امانتداری هستند.
آقای خاتمی الان وقتش است؟؟؟؟
الان وقت چه چیزی است؟؟؟ اگر ما زمانی طرفدار اصلاحات بودیم انتخاب بین بد و بدترین بود . ولی امروز فرق کرده . …؟؟؟ حالا از نظر حضرات وقت رو کردن این کارت ممنوعست؟؟ نه برادر الان شرایط عوض شده مردم چیز دیگه ای میخان
انصافا خیلی متن و صحبتهای پوچی بود.
عنوان : تعیین انعطاف اختیارات ولی فقیه از امور حسبه تا ولایت مطلقه بر حسب میزان ممانعت و همراهی مردم
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام خدمت حجت الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی و جناب دکتر روحانی و آقای دکتر علی لاریجانی
با توجه به جایگاه مهم مقام ولایت فقیه به عنوان رییس کشور و ولایت بر مسلمین و لزوم ایجاد یک اجماع ملی میان فقهای عزیز و صاحب نظران دانشگاهی علوم سیاسی از شما درخواست دارم که با توجه و استناد به صحبت مهم امام خمینی (ره) در مورد ولایت فقیه نظریه راهگشای ” ولایت مشروط مطلقه فقیه ” را به تناسب نیازهای روز کشور پس از مشورت با مقام معظم رهبری و مراجع تقلید مطرح کنند و از انعطاف داشتن دامنه اختیارات فقیه به تناسب همراهی مردم با توجه به مصلحت عموم مسلمین در قانون اساسی خبر دهند
این ولایت باید تحت نظارت شاخص های مشخص شده از سوی دین توسط مجلس خبرگان رهبری باشد و برای جلوگیری از به هم خوردن یکپارچگی ملی باید دامنه ی اختیارات فقیه از امور حسبه تا متولی اداره مردم ( مطلقه ) در هر دوره از به روزسازی قانون اساسی با توجه به همراهی یا ممانعت مردم مشخص شود و متناسب با رای ملت برخی از اختیارات ولی فقیه به مجمع تشخیص مصلحت نظام یا هر مقام و نهاد دیگری تفویض شود.
این نظریه حتی مکمل و ادامه ی نظریه انتصاب آیت الله مصباح یزدی در جهت عملیاتی شدن واقعی دامنه ی ولایت فقیه است تا بتواند یک انسجام ملی و انقلابی را فراهم کند :
امام خمینی (ره) در کتاب ولایت فقیه، حکومت اسلامی را چنین توصیف می-کند: «حکومت اسلامی نه استبدادی است و نه مطلقه؛ بلکه مشروطه است… مجموعه شرط همان احکام و قوانین اسلام است که باید رعایت شود»
این نظریه بر اساس نظارت بر شروط ولایت و دیدن کل مردم به عنوان یک بازیگر مستقل در صحنه ی سیاست جدای از بازیگری حکمران است و باطل السحر ایجاد بن بست در کشور در بحران های اخیر است و امید است که در بازنگری جدید قانون اساسی در آن لحاظ شود.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
آقای رضوی، خود گویی و خود خندی، تو مرد هنرمندی!!!!!
✓ بر سر این قبر خالی گریه نکن، مرده ای در آن نیست،
مدعیان این نام بی مسمی(اصلاح طلب!!!) را در جمع پیدا و پنهان ضد ایران در لندن، پاریس، برلین و آمریکا و ایضاً در داخل کنار هر تفکر ضداسلام و انقلاب جستجو کن، تجربه ی تاریخی مردم ایران میگوید، بنی صدر ها و مسعود رجوی ها در یک نقطه بهم میرسند که در نقشه ی جامع اربابانشان از قبل طراحی کرده اند!!!!!!!!!