خرید تور نوروزی

مرجعیت رسانه که دو دستی تقدیم خارج و فضای مجازی شد

محمد حسن نجمی در جهان صنعت نوشت: وقتی یک خبر مهم در کشور اتفاق می‌افتد، خبرنگاران در تحریریه‌ها مشغول پیگیری خبر می‌شوند و سعی می‌کنند ابعاد مختلف آن را کشف و اطلاع‌رسانی کنند. خبر خوب یا بد؛ فرقی ندارد. وقتی خبری در چنین سطحی می‌آید باید منتظر برخی پیام‌ها بود. میان کار خبرنگاران، سردبیر یا دبیر بخش مربوطه، خبرنگاران آن حوزه را فرا می‌خواند. یک برگه به آنها نشان می‌دهد؛ البته در سال‌های اخیر تبدیل به پیام واتس‌اپی یا تلگرامی شده است. می‌گوید این دستورالعمل از فلان نهاد یا بهمان سازمان یا آن وزارتخانه آمده است؛ هنگام تنظیم گزارش و خبر «نکات ذکرشده را رعایت کن»! آن نکات ممکن است، جان خبر را بگیرد. خبرنگار مجبور می‌شود اگر تحلیلی دارد، یا ننویسد یا تحلیلش را در راستای آن «نکات» تغییر دهد. اگر بخواهد مصاحبه و گفت‌وگویی انجام دهد، در سوال‌هایش آن «نکات» را مدنظر قرار دهد و با کسی که تصور کند آن «نکات» را در گفتارش رعایت نمی‌کند مصاحبه نکند یا کلا عطای مصاحبه را بر لقای آن ببخشد. اگر رسانه مکتوب باشد، به روایت خبرگزاری‌های پیشقدم در رعایت «نکات» اکتفا کند؛ رسانه‌هایی که بعضا خودشان «نکته‌ساز» هستند! به هر شکل خبر منتشر می‌شود.
اما در همین ساعات، شبکه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور، با دستی باز و با لحاظ مواضع و گرایش‌هایشان به استقبال خبر می‌روند، زیرا نیازی به رعایت «نکات» ندارند. با استفاده از قدرت شبکه‌های اجتماعی در چند ساعت یک خبر را پوشش می‌دهند و حتی واکنش برخی مقامات در این سوی مرزها را هم برمی‌انگیزند.
با گسترش شبکه‌های اجتماعی و به تبع آن شهروند-خبرنگاران، کمتر زاویه‌ای از یک ماجرا پنهان می‌ماند. آنها با دوربین گوشی‌هایشان دیگر از هیچ دستورالعملی فرمان نمی‌پذیرند. ضبط و در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کنند. در این بین اخبار نادرست و به اصطلاح «فیک‌نیوز» هم بازارگرمی دارد.
همزمان که در شبکه‌های اجتماعی اخبار متفاوتی از یک ماجرا در حال چرخیدن است، یک بخش خبری آغاز می‌شود. مجری در یک‌سوم کناری کادر دوربین ایستاده، کت و شلوارش را مرتب می‌کند، به دوربین زل می‌زند، با لبخندی سرد و با لحنی «نرم‌« شروع به خواندن می‌کند: «و اما بشنوید از حقیقت ماجرا!».
در این میان خبرنگار رسانه‌های داخل ایران با حسرت اخبار را تنها پیگیری می‌کند و بر اساس آنچه ارسال شده، پوشش می‌دهد. منتظر می‌شود ساعت کاری‌اش تمام و خلاص شود. چون او برای انجام دستورالعمل وارد کار رسانه نشده بود. خبرنگار و روزنامه‌نگار رسانه داخلی سرخورده و دلسرد می‌رود تا روزی دیگر را با انگیزه‌ای کمتر آغاز کند.
البته در این بین باید از برخی خبرنگاران نیز یاد شود که خودشان پیشگام برای چنین وضعیتی می‌شوند. کسانی که اصطلاحا خبرنگار هستند اما برخی فیلم‌ها و ویدئوها و اسناد و مدارکی به دستشان می‌رسد؛ به عبارت دیگر ملات آماده به دستشان می‌رسد و تنها متن را می‌خوانند.
خریداران فیک‌نیوز
این روایتی غم‌انگیز است که رسانه‌های داخلی را به این روز کشانده که همه شاهدش هستند. حاصل این وضعیت بلبشو، می‌شود اینکه ممکن است یک خبر نادرست، به لحاظ محتوایی خریدار پیدا کند و فراگیر شود. حالا هر چقدر هم گزارش تولید و تکذیبیه منتشر شود، آن «فیک‌نیوز» کار خودش را کرده و آن جریان خود را جا انداخته است. انتشار فیک‌نیوز ممکن است هم در داخل کشور و هم در خارج انجام شود. هر گروه و دسته‌ای بنا بر منافع خود، می‌تواند اقدام به این کار کند. نمونه این موضوع، جریانی مرموز است که اخیرا نقل قول‌ها یا خبرهای جعلی را به صورت عکس‌خبر با لوگوی رسانه‌های داخلی و خارجی منتشر می‌کند و باعث می‌شود تا گوینده یا آن رسانه به انرژی زیادی برای تکذیب آن بگذارد. با وجود تکذیب، این فیک ‌خبر دست به دست شده و در بسترهای دیگر شبکه‌های اجتماعی به کرات دیده می‌شود. هدف این اقدام مشخص نیست اما قطعا ضربه مهلکی به مرجعیت رسانه‌ها می‌زند و از اعتبار آنها کم می‌کند، زیرا مخاطب عادی ممکن است دفعه بعد که با لوگوی آن رسانه، خبری را ببیند، به یاد آن خبر کذب بیفتد و کلا آن محتوا را قبول نکند.
افول رسانه‌ای که قرار بود ملی باشد
رسانه‌های داخلی به دلایل متعددی نتوانسته‌اند اعتماد مخاطب خود را حفظ کنند؛ ممکن است یک گزارش یا خبر، صدها هزار کلیک بخورد، اما این دلیل نمی‌شود که مخاطب آن محتوا را باور داشته باشد. این پدیده باعث شده تا رسانه‌های داخلی به تدریج مرجعیت رسانه‌ای خودشان را از دست بدهند. طبق نظرسنجی‌هایی که مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران(ایسپا) در چند مقطع زمانی انجام داده و «خبرآنلاین» آن را منتشر کرده، میزان «مرجعیت خبری» صدا و سیما از ۷۰ درصد در سال ۱۳۸۳ به زیر ۴۵ درصد در سال ۱۴۰۰ رسیده است. طبق این تحلیل، اوج ریزش معتمدان صدا و سیما به سال‌های ۸۸ تا ۸۹ بازمی‌گردد. از سوی دیگر میزان اعتماد به رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور هم سقوط داشته است. آنها هم به دلایل دیگری نتوانسته‌اند مخاطب خود را حفظ کنند. در این بین اما برنده، فضای مجازی بوده است. البته که دلیل این شیب کاهشی را باید در جهت‌گیری‌ها و جنس خبرها و همچنین برنامه‌هایی دانست که از این رسانه منتشر می‌شود.
سال ۱۴۰۰ طبق آخرین نظرسنجی ایسپا، در دو سال و نیم گذشته‌اش، درصد مخاطبانی که اخبار را از صداوسیما دنبال می‌کنند، از ۷/۵۷ درصد به ۱/۴۲ درصد کاهش یافته است. در همین بازه زمانی، دنبال‌کنندگان خبر در فضای مجازی از ۱/۲۶ درصد به ۴/۴۱ درصد رسیده است. به عبارت دیگر از مخاطبان صدا و سیما ۱۵ درصد کم شده و به مخاطبان فضای مجازی ۱۵ درصد اضافه شده است.همان سال ۱۴۰۰، معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد دولت سیزدهم اذعان کرده بود که اگر «رسانه‌های داخلی مرجعیت‌شان تضعیف شود همه کشور ضرر می‌کند. احساس می‌شود مرجعیت رسانه‌ای کشور در حال تضعیف است و باید در این مورد چاره‌اندیشی شود.» در حالی که آمار و نظرسنجی‌ها نشان‌دهنده سقوط‌آزاد میزان اعتماد و مرجعیت رسانه‌های داخلی کشور است، معاون وزیر لااقل تا آن زمان «احساس» می‌کرده که در حال تضعیف است. اما واقعیت مساله دیگری است و کار از احساس کردن گذشته و درحال دیده شده است.

سال ۹۷، اعتماد ۲۵ درصدی به صدا و سیما
طبق یافته‌های موج سوم سنجش سرمایه اجتماعی کشور در خصوص میزان مراجعه مردم به رسانه‌ها به عنوان منبع خبر که از سوی مرکز رصد فرهنگی کشور انجام شد، در سال ۱۳۹۷ تنها یک‌چهارم از جمعیت کشور به صدا و سیما اعتماد داشته‌اند. ۲/۳۶ درصد به این سازمان در سطح کمی اعتماد داشته و ۲/۳۸ درصد نیز تا حدی اعتماد داشته‌اند.
از بلایایی که در چند دهه اخیر بر سر روزنامه‌ها آمده، کاهش شدید مخاطب است. طبق پیمایش رصد فرهنگی کشور، در سال‌های ابتدایی دهه ۸۰ خورشیدی، ۳/۷۵ درصد از خانوارهای ایرانی، حداقل یک عضو روزنامه‌خوان داشته‌اند؛ به عبارت دیگر حداقل یک نفر در این میزان از خانواده‌های ایرانی، روزانه روزنامه می‌خریدند و مطالعه می‌کردند. این آمار نشان‌دهنده تاثیر فضای باز برای مطبوعات است؛ هرچند اتفاقاتی نظیر توقیف عام روزنامه‌ها توسط «سعید مرتضوی» دادستان وقت تهران در سال ۷۹ رقم خورد و در مدتی کوتاه ۱۲ روزنامه توقیف شدند، اما مردم نسبت به مطبوعات اقبال بالایی داشتند. با روی کار آمدن احمدی‌نژاد و به تبع آن بسته شدن فضا، این نمودار کاهشی شد. در کنار احمدی‌نژاد، اینترنت هم به کاهش میزان رونامه‌خوان‌های کشور کمک کرد. روزنامه‌هایی که آن سال‌ها بیشتر از قبل، تیغ تیز توقیف را روی گردن‌شان حس می‌کردند، مجبور شدند بیش از پیش دست به عصا حرکت کنند تا از جذابیت‌شان برای مخاطب کاسته شود. سال ۸۷ درصد روزنامه‌خوان‌ها به حدود ۴۸ درصد رسید و سال ۹۸ به ۳/۲۸ درصد از افراد جامعه روزنامه می‌خواندند. آماری فاجعه‌بار که خود گویای بسیاری از مسائل است. در کنار اوضاع رسانه‌ها، گسترش اینترنت و فضای مجازی نقش چشمگیری در کاهش مخاطبان روزنامه‌ها داشت؛ به خصوص در نیمه دوم دهه ۹۰ خورشیدی.
رسانه‌های خارجی در پی براندازی هستند؛ دلیل؟ عداوت!
در گزارش «مرجعیت خبری و رسانه‌ای در ایران» محصول «مرکز رصد فرهنگی کشور»، آمده است «از سوی سیاستمداران و مسوولان به کرات شنیده شده که رسانه‌های خارجی در پی جنگ روانی و براندازی هستند. اگر از این افراد بپرسید دلیل چیست، جز عداوت بیگانگان پاسخی ندارد؛ چون پژوهشی نشده که پاسخی قانع‌کننده برای پرسشگر فراهم کند. در سال‌های اخیر طیف وسیع کانال‌های تلگرامی یا صفحات اینستاگرامی سیل مخاطبان را به خود جذب کرده‌اند؛ اتفاقی که در دهه ۸۰ خورشیدی در خصوص ماهواره‌ها افتاد. به نظر می‌رسد در حوزه فرهنگی (از جمله رسانه‌ها) واکنش قهری برای سیاستگذاری کفایت نمی‌کند و نیاز به پژوهش بیشتر برای شناسایی مسائل، امری ضروری است.»
این گزارش تاکید کرده «بنابر تصمیماتی که که قانونگذاران و متولیان امر خبر و رسانه در ایران منعقد خواهند کرد (مانند طرح صیانت از فضای مجازی) و برخی اقدامات بازدارنده(مانند فیلترینگ رسانه‌های اجتماعی و برخی سایت‌های خبری و پارازیت‌های ماهواره‌ای) سیاست درستی برای رقایت رسانه‌ای در دنیای کنونی نیست.»در پیمایش «مرجعیت خبری و رسانه‌ای در ایران» که پاییز ۱۴۰۰ انجام شده و مرداد ۱۴۰۱ منتشر و تاکید شده «ادامه این مسیر در دهه‌های بعد بحران‌های جدید‌تری ایجاد خواهد کرد. به خصوص آنکه نسل Z در سال‌های گذار از نوجوانی به جوانی است و تحت تاثیر فضای جهانی رسانه‌ها و… سبک زندگی منحصر‌به‌فردی را در فضای اجتماعی کسور ایجاد خواهد کرد (و کرده‌اند مانند تتلیست‌ها یا طوفان توئیتری با ادبیاتی بی‌پروا توسط نسل جدید). بی‌‌اساس نیست. اگر بگوییم … افراد به دو گروه مخاطب یا طرفدار رسانه‌های رسمی و مخاطب رسانه‌های غیررسمی تقسیم شده و چالش جدی‌ای در حوزه مدیریت افکار عمومی کشور-بیش از گذشته- ایجاد خواهد شد.»
«کاسه» و «آش» همان است که بود
با این وجود به نظر می‌رسد این دست گزارش‌ها و پژوهش‌ها نقشی در تعیین راهبردها و تصمیم‌سازی‌های رسانه‌ای کشور نداشته و ندارد؛ چراکه اگر تنظیم‌کنندگان استراتژی رسانه‌ای کشور چنین پژوهش‌هایی را فقط مطالعه هم می‌کردند، وضع رسانه‌های داخلی و مرجعیت خبری، این‌گونه نبود که امروز هست. در واقع می‌توان گفت تا وقتی مدیر رسانه‌ای برای بقا و عدم توقیف و همچنین چرخیدن چرخ رسانه‌اش مجبور باشد با این و آن به «توافق» برسد و خلاف خط‌مشی اصولی خودش حرکت کند، مخاطب حس خیانت و توهین به انتخابش پیدا می‌کند. از سوی دیگر وقتی تصمیم‌گیران بخواهند با «دستور‌العمل» و «رعایت نکات» افکار عمومی پیرامون یک خبر را در دست بگیرند، قاعدتا در قرن ۲۱، مخاطب تنها منبع کسب خبرش را به این دست رسانه‌ها محدود نمی‌کند و با پیگیری خود، می‌تواند از آنچه می‌گذرد از طریق شبکه‌های اجتماعی با خبر شود؛ حالا در این بین هم ممکن است چندین روایت و خبر جعلی هم به خورد ذهن او داده شود، که می‌شود آسیب بستن فضا در داخل. «اما حقیقت ‌ماجرا» این است که تا وقتی دست رسانه‌های داخلی باز نباشد و نتوانند روایت دست‌اول را آنها ارائه کنند، آش همین آش است و کاسه همین کاسه.
مرجعیت رسانه‌ها دودستی به رسانه‌های خارجی تقدیم شده است

«بهروز بهزادی» روزنامه‌نگار پیشکسوت و سردبیر روزنامه «اعتماد» با بیان اینکه از بین رفتن مرجعیت رسانه‌های داخلی یک سابقه دیرینه حداقل ۲۰ ساله دارد، به «جهان‌صنعت» گفت: از زمانی که مطبوعات و روزنامه‌ها را توقیف کردند و بعد هم فشارهایی که به رسانه‌ها وارد می‌شد باعث شد رسانه‌ها با همه تلاشی که کردند، چیزی از مسائل جامعه و مشکلات مردم و خواست‌های آنها را ننویسند. وقتی این اتفاق افتاد و چون مردم همواره به دنبال خبر، نظر و شناخت مسائل جامعه هستند، در پی منبع دیگری رفتند؛ در این میان هم کسانی آن طرف مرز‌ها، به راحتی حرف‌هایی که خواست مردم بود را به اضافه امیال خود در اختیار مردم گذاشتند و مردم را با دادن خبر و مسائل کناری خبر یعنی امیال خودشان، معتاد کردند. این به این معناست که تنها جایی که می‌توان خبر و مسائل رسانه‌ای را دریافت کرد، همین رسانه‌های خارج از کشور است. در واقع مرجعیت دودستی به رسانه‌های خارجی تقدیم شد. وی افزود: با اینکه بچه‌های مطبوعات به این موضوع واقف هستند و خود مسوولان هم به این مهم اذعان دارند، ولی برای گرفتن این مرجعیت هیچ تلاشی نمی‌شود؛ البته بچه‌های مطبوعات در تلاش هستند منتها تا وقتی که به شدت زیر فشار باشند و همچنین مراجعی که روزنامه‌ها را زیر فشار قرار می‌دهند مراجع چندگانه‌ای باشند، این اتفاق رخ نخواهد داد. یک زمانی وزارت ارشاد کار‌های مرتبط با مطبوعات را پیگیری می‌کرد ولی الان نهاد‌های دیگری با عناوین مختلف ترمزهایی را در مقابل مطبوعات قرار می‌دهند و تصور این است که بچه‌های مطبوعات با نوشتن این مطالب فضا را تند می‌کنند. سردبیر روزنامه اعتماد تاکید کرد: در نهایت دود این اتفاق به چشم حکومت و ملت می‌رود؛ مرجعیت را به رسانه‌های خارجی تقدیم می‌کنیم در حالی که آنها را می‌شناسیم، آنها برای امیال و دخالت‌های خود هزینه می‌کنند و هیچ‌وقت هم برای ما دلسوزی نکرده و نخواهند کرد. نمی‌توان گفت همه ملت، چراکه برخی همچنان بر عقیده خود استوار بوده و رسانه‌های داخلی را پیگیری می‌کنند. به هرحال تا وقتی نتوانیم خوراک خوب به آنها بدهیم، این اتفاق می‌افتد؛ مردم هم آگاهند که ما چیزی برای گفتن در صفحات روزنامه و مانیتور برای آنها باقی نمی‌گذاریم و اگر هم چیزی داشته باشیم، تحت تاثیر فشار‌ها نمی‌توانیم اقدامی کنیم. وی در پاسخ به اینکه «اگر دود این اتفاق به چشم حکومت هم می‌رود، پس قصدشان از این اقدامات چه بوده است؟» بیان کرد: مسوولان ما رسانه‌ها را نمی‌شناسند و از این ماجرا سودی نمی‌برند، بلکه تصور آنها این است که باید مسائل در سرپوش قرار گیرد تا کار‌هایشان را انجام دهند. ملت هم به نقطه‌ای از فهمیدگی رسیده‌اند که می‌خواهند مسائل، مشکلات و خبر‌ها را بدانند و از اتفاقاتی که برایشان می‌افتد با خبر باشند. در نتیجه ملت هراسان به جاهای مختلف مراجعه می‌کنند؛ قطعا هم این جاهای مختلف فیک‌نیوز یا اخبار تقلبی زیادی برای ارائه به مردم دارند. بهزادی در ادامه به راه‌حل برای رفع این وضع اشاره کرد و گفت: تنها راه‌حل این است که به مطبوعات اجازه دهند تا وظایف ذاتی و حرفه‌ای خودشان را انجام دهند و آن شک تاریخی آقایان به مطبوعات که از صحبت‌هایشان پیدا است را کنار گذارند یا این‌گونه فکر کنند که مطبوعاتی‌ها ایرانی هستند و نمی‌توانند دشمن مملکت خودشان باشند؛ این حداقل کاری است که می‌توانند انجام دهند. حالا شاید حاکمیت متوجه فشاری که به مطبوعات آورده شود و از انجام دادن کار رسانه‌ای آنها جلوگیری کرده و به خودش بیاید. ما هم منتظر این هستیم که ببینیم چه اتفاقی خواهد افتاد.
اعتباربخشی به رسانه‌های خارجی همزمان با اعتبارزدایی از رسانه‌های داخلی
«محمد مهاجری» فعال رسانه‌ای اصولگرا در گفت‌وگو با «جهان‌صنعت» درباره دلایل از بین رفتن مرجعیت رسانه‌های داخلی گفت: یکی از علت‌ها، ورود سیاست و سیاسیون به دنیای رسانه و دلیل دیگر بی‌اهمیت نشان دادن تخصصی به نام رسانه‌ها است که باعث شد رسانه جایگاه خود را به عنوان محصول یک علم و فن از دست دهد و بی‌اعتبار شود.
مهاجری گفت: وقتی مسوولان سیاسی کشور از رسانه به معنای واقعی و علمی آن اعتبار‌زدایی می‌کنند، نتیجه همین می‌شود که رسانه‌های داخلی فاقد انگیزه و حوصله برای انجام کار رسانه‌ای خود می‌شوند. این وضع موجب می‌شود مردم به جای رسانه‌های داخلی به رسانه‌های خارجی پناه ببرند. به این ترتیب مرجعیت رسانه‌ای از داخل به خارج منتقل می‌شود. از علل دیگر این اتفاق می‌توان به صدا و سیما اشاره کرد؛ از آنجاکه صدا و سیما خودش را به عنوان رسانه انحصاری صوت و تصویری در کشور می‌داند، سعی می‌کند به نحوی قدرت خود را بر رسانه‌های دیگر حاکم کند. باتوجه به بودجه و اعتبارات فراوان و قدرت فراگیری که در کل کشور دارد، سعی می‌کند بر رسانه‌های مکتوب، سایت‌ها، پایگاه‌های خبری و خبرگزاری‌های غیر از خودش سایه بیندازد و آنها را کوچک‌انگاری کند؛ همین باعث می‌شود رسانه‌ها در رقابت با صدا و سیما کم بیاورند و تلاشی برای بهتر شدن وضعیت خود انجام ندهند یا توان مالی، فکری و اداری این کار را نداشته باشند؛ بنابراین رسانه‌های داخلی ضعیف می‌شوند و صدا و سیما هم با همه عظمت خود فقط دور خودش می‌چرخد؛ همچنین طبق قانون بازدهی نزولی به دلیل بالا بودن نیروی انسانی که صدا و سیما از آن برخوردار است، دچار مشکل می‌شود و نمی‌تواند محتوای لازم را به لحاظ کیفی تدارک ببیند و خودبه‌خود همین زمینه بی‌اعتباری رسانه‌ها را فراهم کند.مهاجری در پاسخ به اینکه «چه کسانی از این ماجرا سود می‌برند؟» بیان کرد: سیاسیون و دولتی‌هایی که فکر می‌کنند با تضعیف رسانه‌های مستقل داخلی می‌توانند صداهای منتقد را خفه کنند، بزرگ‌ترین متضرر‌های این ماجرا هستند؛ به نظر من هم سیاسیون و مجموعه حاکمیت از تضعیف رسانه‌های داخلی ضرر می‌کنند هرچند که ممکن است خودشان متوجه این ضرر نباشند.این فعال رسانه‌ای درباره تبعات این وضع تاکید کرد: وقتی مرجعیت رسانه‌ای به خارج از کشور منتقل می‌شود، اولین ضرر اعتمادزدایی و اعتبارزدایی است که از رسانه‌های داخلی صورت می‌گیرد و بعد از آن اعتبارزدایی از مجموعه حاکمیت و مسوولان در کشور می‌شود. الان بسیاری از اخباری که مقامات رسمی درباره ناآرامی‌های اخیر می‌گویند، باتوجه به سواد رسانه‌ای که دارم تایید می‌کنم که صد درصد درست است ولی اکثر مردم همین اطلاعات درست را باور نمی‌کنند و فکر می‌کنند نظام سیاسی به آنها دروغ می‌گوید و از انتشار واقعیت‌ها جلوگیری می‌کند، در نتیجه ضعف سیاسی و اجتماعی ایجاد می‌شود. علاوه بر اینها مردم در حالی به رسانه‌های خارجی اعتماد می‌کنند که نیت آن رسانه‌ها خطرناک است؛ با نگاهی به برخی از رسانه‌های خارجی مثل اینترنشنال، bbc، یورو نیوز و… می‌بینیم اکثر فیلم‌ها و خبرهایی که منتشر می‌کنند به قول خودشان از شهروند خبرنگارها گرفته‌اند یعنی هر فردی از خیابان یا بالکن خانه خود فیلم یک دقیقه‌ای گرفته و آنها هم فیلم را بدون راستی‌آزمایی منتشر می‌کنند؛ خب واقعا کجای این کار، کار حرفه‌ای رسانه‌ای است؟ بنابراین ما خودبه‌خود همزمان با اعتبارزدایی از رسانه‌های داخلی خود، به رسانه‌های خارج از کشور اعتباربخشی می‌کنیم.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا