ماجرای حکم شلاق زیدآبادی چه بود؟
«ماجرای حکم شلاق زیدآبادی چه بود؟»؛ این پرسشیست که احمد زیدآبادی، روزنامهنگار در یادداشتی تلگرامی به آن پاسخ داده است.
به گزارش انصاف نیوز، آقای زیدآبادی چند روز قبل، از صدور یک ابلاغ قضایی علیه خود خبر داده بود که بر اساس آن میباید برای اجرای حکم زندان و شلاق، خودش را معرفی کند.
این روزنامهنگار در یادداشتی با عنوان «ابلاغیه برای اجرای حکم! کدام حکم؟» نوشته است: «چند لحظه پیش پیامی از طریق موبایل در بارهٔ صدور یک ابلاغ قضایی دریافت کردم. با مراجعه به سایت ثنا مشخص شد که شعبهٔ سوم اجرای احکام دادسرای عمومی و انقلاب اراک برای اجرای حکم زندان و شلاق که میزان آنها را هم مشخص نکرده، مرا فراخوانده و تأکید کرده است که باید ظرف ده روز خود را معرفی کنم وگرنه اقدامات لازم صورت خواهد گرفت».
زیدآبادی با ابراز تعجب از این حکم مینویسد: «تا آنجا که به من مربوط میشود نه فعالیتی در اراک داشتهام نه از گشودن پروندهای در آنجا خبر دارم، نه حکمی از دادگاههای آنجا دریافت کردهام و نه هیچ چیز دیگر! حالا این ابلاغیه برای اجرای حکم زندان و شلاق، داستانش چیست؟ از مقامهای قضایی درخواست میکنم مرا در این باره روشن کنند».
جزییات تازه از ماجرای حکم شلاق زیدآبادی
ساعاتی قبل جزییات بیشتری از ماجرای حکم شلاق زیدآبادی در کانال تلگرامی این تحلیلگر سیاسی منتشر شده که بر مبنای آن حکم صادره مربوط به پروندهای در سال ۸۸ است.
احمد زیدآبادی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «50 ضربه شلاق روی نقاط مجاز بدن!» دربارهی جزییات این حکم نوشت:
همانطور که حدس میزدم، حکم دادگاه اراک مربوط به سخنرانیام در تاریخ سوم خرداد سال 1388 در جریان انتخابات ریاست جمهوری آن سال به دعوت جوانان حامی آقای کروبی در آن شهر بوده است.
شاکی پرونده ظاهراً نیروی انتظامی شهرستان اراک است. رئیس شعبۀ 101 دادگاه عمومی-جزایی اراک، در رأی خود به تاریخ 21 بهمن سال 88 بزه انتسابی مربوط به دو اتهام تبلیغ علیه نظام و نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی را بنا به متن سخنرانیام، محرز دانسته و بر اساس آن، مرا برای اتهام نخست، به تحمل یک سال حبس تعزیری و برای اتهام دوم، به 50 ضربه شلاق روی نقاط مجاز بدن محکوم کرده است.
قاضی در حکم خود، مرا به عنوان دبیرکل سازمان ادوار تحکیم وحدت معرفی اما در عین حال تأکید کرده است که به “علت مجهولالمکان بودن، اطلاعات دیگری از وی در دسترس نمیباشد.” از همین رو، رأی غیابی صادر شده و برای تجدیدنظرخواهی ده روز مهلت داده است. از آنجا که من روحم از این ماجرا خبر نداشته که خواهان تجدیدنظرخواهی شوم، حکم به خودی خود تأیید و حالا پس از گذشت 14 سال از آن تاریخ، برای اجرا ابلاغ شده است.
در واقع، در همان حال که دادگاه اراک مرا مجهولالمکان دانسته، عالم و آدم میدانستند که من همزمان با صدور رأی، از زندان اوین به زندان گوهردشت کرج تبعید شدم تا به اتهام تبلیغ علیه نظام و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور، برای سالها در آنجا آب خنک بنوشم.
بر این اساس، اگر حتی به فرض، اتهام تبلیغ علیه نظام علیه من وجهی هم میداشته، کیفر آن را تحمل کردهام و بنابراین از باب “اعتبار امر مختومه” بخش مربوط به تبلیغ علیه نظام در دادنامه قاعدتاً باید کان لم یکن و ملغی اعلام شود.
اگر عبدالله گنجی تصدیق کرد اکاذیبی را نشر دادهام، حاضرم صد ضربه شلاق نوش جان کنم
در مورد نشر اکاذیب اما همۀ پیگیران مطالب من میدانند که عموماً بر خبرهای رسمی تکیه میکنم و اصولاً در نقل خبر بسیار محتاطم تا جایی که برای احراز صحت و سقم اخبار، به قدری مته به خشخاش میگذارم که مرا در این زمینه به وسواس شدید متهم میکنند.
با این حساب، بسیار مایلم بدانم که چه نشر اکاذیبی در آن پرونده به من نسبت داده شده است! در همین جا اعلام میکنم که اگر یکی از اصولگراها مثلاً عبدالله گنجی تصدیق کرد که در آن سخنرانی من اکاذیبی را نشر دادهام، حاضرم به جای 50 ضربه شلاق روی نقاط مجاز بدن، صد ضربه را نوش جان کنم و اگر او تصدیق کرد که اصولاً نشر اکاذیبی صورت نگرفته است، چنانچه تحمل 50 ضربه شلاق، احساس خشم و کین و انتقامجویی کسانی را فرو مینشاند و سبب آرامششان میشوم، من باز هم حاضرم با طیب خاطر به آن تن در دهم؛ بیهیچ ریا و نفاق و دورویی و دوز و کلکی!
تنها چیزی که در این میان میخواهم این است که دستگاه قضا خودش به این موضوع رسیدگی کند و مرا با این همه مشغلۀ فکری و در این گرمای طاقتفرسا و هوای پر از گرد و خاک، به زیر خورشید اراک نکشاند!
انتهای پیام
یک پیام