آیا چاپ نامۀ «سعید امامی» انتحار سیاسی نبود؟
آیت الله سیدمحمد موسوی خوئینیها، 18 سال پس از توقیف روزنامهی «سلام» به این پرسش پاسخ داد که «آیا چاپ نامۀ محرمانۀ معاونِ وزیر اطلاعات – سعید امامی – یک انتحار سیاسی نبود؟»
به گزارش انصاف نیوز، مدیر مسوول روزنامهی سلام در یادداشتی تلگرامی در پاسخ به یکی از خوانندگانش که این پرسش را مطرح کرده است، نوشت:
شاید بعضی از خوانندگان از وقایع آن سالها باخبر نباشند و متوجه موضوع این سؤال نشوند. اصل قضیه این بود که در مجلس پنجم، برای بيشتر محدود کردن مطبوعات، طرحی در دستور کار و مورد بررسی قرار گرفته بود. همزمان با بررسی این طرح، روزنامۀ سلام نامهای را چاپ کرد؛ محتوای آن نامه -که سعید امامی، معاون وزیر اطلاعات، همراه با گزارشی از وضع مطبوعات، برای جناب وزیر وقت تهیه کرده بود – از این واقعیت پرده بر میداشت که وزارت اطلاعات در آن زمان در پی آن بوده که مطبوعات را هرچهبیشتر محدود کند و به این نتیجه رسیده بوده که، برای نیل به این هدف، نیاز به تصویب قانونی در مجلس دارد. این نامه هماهنگى برخى نمايندگان را با وزارت اطلاعات افشا میکرد.
پس از چاپ نامه، دادگاه روزنامۀ سلام را تعطیل کرد. یکی از اتهامات سلام – و شاید مهمترین آنها – چاپ همین نامه بود، به این بهانه که روزنامۀ سلام نامهای محرمانه را افشا کرده است!
لازم است توضیح دهم که آن نامه محرمانه نبود و شاکی (وزارت اطلاعات)، برای ارائۀ سند به دادگاه، پس از طرح شکایت مهر محرمانه بر آن نامه میزند! من با اطلاع از این کار -که میتوان گفت حداقل کاری غیراخلاقی بود- از رئیس دادگاه درخواست کردم که با هزینۀ من مهر محرمانۀ روی نامه را به آزمایشگاه بدهند تا معلوم شود که جدید است یا مربوط به همان زمان ارسال نامه از اتاق معاون به اتاق وزیر! دادگاه با این درخواست موافقت نکرد، درحالیکه حق مسلّم یک متهم است که برای رفع اتهام و دفاع از خود چنین درخواستی بکند و دادگاه هم مکلف است که درخواست وی را بپذیرد؛ در غیر این صورت، دادگاه از وظیفۀ تحقیق برای دست یافتن به حقیقت سر باز زده است. اما تصمیم گرفته شده بود که روزنامۀ سلام بسته شود و تشکیل دادگاه فقط بهانه بود.
نکتۀ دیگری که نشان میداد این نامه مهر محرمانه نداشته است این بود که این نامه در واقع گزارشی بود از وضعیت مطبوعات که همراه آن یک پیشنهاد مطرح شده بوده و یکی از معاونتها آن را برای ارائه به وزیر اطلاعات جهت تصمیمگیری تهیه کرده بود؛ بدیهی است که بر روی چنین نامهها و گزارشهایی که در گردش بین معاونان و یا میان یک معاونت با وزیر است، آن هم درون یک وزارتخانه، مهر محرمانه نمیزنند. پس آن نامه محرمانه نبود؛ با اين حال، اگر من میدانستم که انتشار آن را بهانهای برای بستن سلام میکنند، هرگز این بهانه را به دستشان نمیدادم؛ البته در آن صورت هم به بهانۀ دیگری متوسل میشدند، چراکه سلام در خلاف جهت تکصدایی حرکت میکرد و، همانطور که گفتم، تصمیم گرفته بودند سلام را تعطیل کنند.
خدا را شکر که شاکی روزنامۀ سلام مردم نبودند و نهادهای حکومتی در جایگاه شاکی بودند، نهادهایی از قبیل وزارت اطلاعات، شورای نگهبان، بعضی از وزرای دولت سازندگی، بعضی از نیروهای نظامی و یا انتظامی و شاید برخی نمایندگان مجلس که نمایندۀ کانونهای قدرت بودند. البته در ميان آنها یک استاندار هم در جايگاه شاكيان ايستاده بود که با طرح شکایت از سلام بختش باز شد و پس از آن پلههای ترقی را به سرعت طی کرد و به ریاست جمهوری رسانده شد؛ اما … از قضا سرکنگبین صفرا فزود، روغن بادام تلخی مینمود!
شمارهی یکی مانده به آخر روزنامهی سلام در 15 تیرماه سال 1378
آخرین شمارهی روزنامهی سلام در 15 تیرماه سال 1378
انتهای پیام
دولت سازندگی که ااز خودتونه مگه شما برای مرحوم هاشمی گرامیداشت نگرفتین.
آخر چند چندین همون دولتی شما رو محروم کرد که بعدا سنگ رییسش به سینه میزدین؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر به اصولگرایان انتقاد دارین که چرا یه روز حامی و روزی منتقد هاشمی بودن، این اشکال به شما هم وارده که چرا تا دیروز منتقد و حالا حامی اینا شدین؟
آرمانهای شما تغییر کرده و یا برای اهداف سیاسیتان دست به این تاکتیک زدین؟
لطفا انصاف جان یه مقاله پیرامون این موضوع بنویس که اصلاحات مخالف جدی هاشمی در انتخابات 76 و مجلس ششم (با تابلوی نه به هاشمی رای آوردن) چگونه بعد از گذر ایام میشن حامی ایشان؟