انتقاد یک استاد دانشگاه به بیعدالتی در مجلات علمی پژوهشی
یک استادیار دانشگاه پیام نور در نامهای به وزیر علوم با اشاره به یک شبه سرقت علمی توسط شخصی مرتبط با یک مجلهی علمی پژوهشی اتفاق افتاده، خواستار آن شده است که با بی عدالتی در این مجلات مقابله شود. [توضیح: نامه خطاب به یکی از وزرای علوم پیشین بوده است. در حال حاضر این وزارتخانه با سرپرست اداره میشود]
به گزارش انصاف نیوز، سیدعبدالمجید حسینی زاده پس از آن این نامه که در پی میآید را علنی کرد که از نتیجهی ارسال مستقیم آن نتیجه نگرفت. او در این باره میگوید:
«نامه را با لحنی احساسی نوشتم تا تکانی به ذهن ایشان بدهم. اما نامه مانند توپ والیبال با ضربههای «اقدام شود» از بالا به پایین پاس داده شد و پس از رسیدن به پایینترین سطح به آوت رفت! یعنی آن را به دانشگاه پیام نور فرستادند و از آنجا نیز به پایین پاس داده شد تا آخر کار یقهی دوستی را گرفتند که کمترین تقصیری نداشت و ناچار شدم نامهای دیگر بنویسم و توضیح دهم که بنده از ایشان شکایتی ندارم!
نمیدانم اصلاً نامه به رویت وزیر رسید یا نه. خبرگزاری ایسنا از انتشار این نامه خودداری کرد و حالا که این بحث مطرح شده در اختیار شما عزیزان قرار میدهم.
چنین شنیدم که یک نمایندهی محترم مجلس گفته است چون تاکنون کسی برای وزارت علوم انتخاب نشده، بهتر است رییس جمهور این موضوع را فراموش کند و این وزارت خانه حذف شود.
بدون توجه به مسایل سیاسی (چون اصلاً نمیدانم این نمایندهی محترم اصلاح طلب است یا اصولگرا یا مستقل)، نظر او درست است و بنده به عنوان یک عضو هیات علمی دانشگاه از پیشنهاد ایشان حمایت میکنم. چون تا آنجا که اطلاع دارم در بیشتر کشورهای پیشرفتهی دنیا چنین وزارت خانهای وجود ندارد.
اگر روزی بیاید که این ماشین غول آسای بیجان و بی رحم و ناشنوا به نام وزارت علوم که در آن پروندهها سالها بایگانی و انسانها فسیل میشوند بدون این که کسی پاسخگو باشد، وجود نداشته باشد، آن روز آغاز پیشرفت علم و شکوفایی دانشمندان در این مملکت خواهد بود».
متن نامه
متن نامهی سیدعبدالمجید حسینی زاده که در اختیار انصاف نیوز قرار گرفته است در پی میآید:
هدف از سرگشاده نوشتن این نامه تبلیغات یا فعالیت سیاسی نیست، بلکه چون مطالبی در آن مطرح میشود که حل آن نیاز به مشورت و همفکری همهی همکاران محترم دانشگاهی دارد، ترجیح دادم متن نامه در دسترس همه باشد.
همان طور که اطلاع دارید انتشار مقاله در مجلات علمی ـ پژوهشی برای اعضای هیات علمی امتیازات مادی زیادی دارد، مانند دریافت پاداش نقدی، تسویه حساب طرحهای پژوهشی، امتیاز برای گرنت، تمدید قرارداد و ارتقا (با همهی مزایای فراوانی که ارتقا دارد از افزایش حقوق گرفته تا موارد بسیار دیگر) و دفاع رسالههای دکتری که سود آن به استاد راهنما و مشاور نیز میرسد.
وجود این فواید مادی باعث شده در بعضی از این مجلات عدالت و بیطرفی علمی برقرار نباشد و شاهد پارتی بازی و باند بازی باشیم.
پس از مدتها که تصمیم به پیگیری این مساله داشتم، آنچه در نهایت باعث شد اینک این نامه را به شما بنگارم اتفاقی بود که اخیراً برای بنده رخ داد. سه سال پیش ایدهای را به یکی از دانشجویان ارشد خود به عنوان موضوع پایان نامه دادم. این ایده در نوع خود مبتکرانه و در ردیف یک اکتشاف علمی بود اما چون اهداف و ایدههای مهمتری هم داشتم و احتمال میدادم به این زودی فرصت نشود خودم آن را به نگارش درآورم با ایشان مطرح کردم و منابع و سرنخهای لازم را هم به ایشان دادم و ایشان را مطابق روال پایان نامهها در ادامهی کار نیز در طول دو سال قدم به قدم راهنمایی کردم.
ایشان که از دانشجویان خوب و مستعد بنده است به نحو احسن کار را انجام داد و همان طور که انتظار داشتم برای دکترا نیز قبول شد.
پس از قبولی دکترا، او با بنده تماس گرفت و گفت برای تثبیت قبولی دکترا باید دو مقالهی علمی ـ پژوهشی چاپ کند وگرنه قبولی دکترایش لغو میشود، و در این زمینه از من کمک خواست. به او گفتم با توجه به وقت کمی که شما دارید، من نفوذی از نوع بعضی از همکاران که میتوانند با یک تلفن مقالهای را در اندک زمانی به چاپ برسانند ندارم. بنابراین با توجه به شرایط دشوار شما و این که حیف است قبولی دکترا را از دست بدهید با یکی از این افراد ذی نفوذ تماس بگیرید. اگر امکانش بود مقاله با سه نام باشد، اما اگر نام بنده هم نبود مسالهای نیست، چون هدف کمک به شماست.
پس از دو ماه او با بنده تماس گرفت و گفت به توصیهی شما عمل کردم و مقاله چاپ شده، اما بدون اسم شما! او از این بابت شرمنده بود و عذر خواست. اما گفتم ملامتی بر شما نیست چون مجبور بودهاید و خودم این اجازه را به شما دادم.
به سایت آن مجله مراجعه کردم و دیدم مقاله در مدت فقط دو ماه نه تنها پذیرش گرفته بلکه چاپ هم شده است! جالب آن که فرد ذی نفوذ مذکور که دانشیار یکی از دانشگاههای کشور است نه تنها اسم بنده را به عنوان صاحب ایده و استاد راهنمای دانشجو که دو سال در کنار دانشجو زحمت کشیده ننوشتهاند، بلکه اسم خود را نیز اول و قبل از اسم دانشجو آوردهاند. در حالی که حداکثر کاری که ایشان کردهاند این بوده که ویرایش و حک و اصلاح مختصری روی مقالهی آماده انجام داده و سپس با یک تلفن مقاله را به چاپ رساندهاند.
ایشان سردبیر یکی از مجلات علمی ـ پژوهشی هستند و البته در نشریهی دیگری مقاله را چاپ کردهاند، ولی این نوع مسایل جنبهی نان قرضی دارد که سردبیر محترم به موقع خود از خجالت مسوولان نشریهی دوست و همکار خود در خواهند آمد!
فساد در همه چیز زشت است اما در امور علمی و پژوهشی زشتتر و قبیحتر است، و در رشتهی علوم قرآن و حدیث باز هم زشتتر!
شگفت آور این که اگر خود بنده همین مقاله را با همین مشخصات ارسال میکردم در عرض دو هفته با این نامه مواجه میشدم که: «نویسندهی محترم جناب آقای دکتر حسینی زاده، مطابق نظر هیات تحریریه متاسفانه مقالهی شما به علت مرتبط نبودن موضوع با اهداف مجله به داوری ارسال نشد». یا مقاله به داوری ارسال و در داوری رد میشد، یا در نوبتهای طولانی داوری قرار میگرفت و پس از داوری با اصلاحات سنگین و کمرشکن تأیید میشد، و اگر پس از انجام اصلاحات پس از دو سال انتظار پذیرش قطعی میگرفت تازه باید دو سال دیگر هم پس از اخذ پذیرش در نوبت چاپ منتظر میماندم، اما همین مقاله را فرد دیگری که هیچ گونه اطلاعاتی دربارهی مضامین خاص و نادر آن ندارد به صرف دانشیار و سردبیر بودن میتواند به راحتی در دو ماه چاپ کند!
این فقط یک حدس نیست زیرا تجربیات چند سالهی بنده این مساله را تأیید میکند. من مقالات زیادی را در همین سطح و استاندارد علمی به مجلات مختلف ارسال کردهام و تعداد اندکی که از آنها داوری و چاپ شده همگی متعلق به همکاران و اساتید خودم بوده و حتی یک مقاله را هم نتوانستهام بدون کمک کسی چاپ کنم.
بدتر از همه این که اگر همین الآن خود بنده بخواهم به عنوان صاحب ایده و مبتکر آن مقالهای پیرامون آن منتشر کنم به سرقت علمی از جناب دانشیار متهم میشوم!
در حالی که خدا را شاهد میگیرم در مدت تحصیل از دبستان تا دکترا حتی یک بار هم در امتحانات کتبی و تحقیقات دانشجویی تقلب نکردم و این روحیهی امانتداری علمی پس از فارغ التحصیلی نیز ادامه داشته است.
جناب وزیر بنده از این همکار محترم ابداً شکایتی ندارم و اسم او را هرگز در انظار فاش نخواهم کرد، چون خودم این اجازه را به دانشجویم دادم و دانشجویی را که هیچ پشت و پناهی ندارد هم مقصر نمیدانم، و در طریقت ما کافری است رنجیدن.
اما عرض بنده با شما این است که خواهش کنم به جای رسیدگی به مسالهی شخصی بنده، کاری بکنید کارستان که نه تنها مشکل بنده و همکاران کنونی، بلکه مشکل آیندگان نیز حل شود.
جناب وزیر با این که در مدت تحصیل خود همواره در مسابقات و امتحانات بالاترین رتبهها را داشتم و هم اکنون نیز عضو بنیاد ملی نخبگان هستم اما اکنون با گذشت 6 سال از فارغ التحصیلی، با وضع کنونی هیچ امیدی به ارتقا در سیستم دانشگاهی این مملکت ندارم و احساس رکود و سرخوردگی میکنم.
احساس میکنم مطالعات مستمر در متون معتبر به زبانهای گوناگون؛ بیخوابیهای شبانه، فیش برداریها و سایر کارهایی که کمتر کسی امروزه حوصله دارد انجام دهد هیچ فایدهای برایم نداشته است. همین روحیهی یأس و ناامیدی را در بقیهی همکارانم نیز میبینم و تازه میفهمم چرا بعضی از نوابغی که از نظر وسعت معلومات و تحقیقات از مفاخر علمی این کشورند هنوز در سیستم دانشگاهی در جا زدهاند و حتی به دنبال ارتقا نیز نیستند و در خلوت فراموشی و گمنامی به مطالعه و تحقیق مشغولند.
و برخی نیز تحت تأثیر این شرایط تحقیق را رها کرده به رسیدگی به امور آموزشی و خانوادهی خود اکتفا میکنند.
بنده برای همکاران پیش کسوت که برخی از اساتید بنده بودهاند احترام قائلم و بیمهری یک شخص را به همه سرایت نمیدهم. شک نیست کسی که دانشیار یا استاد تمام است در اکثر موارد تجربیات و معلومات بیشتری از امثال بنده دارد. اما به هر حال تخلف از نوعی که عرض شد هم بسیار واقع شده و نباید وضع به شکلی باشد که افرادی ـ به هر طریق ـ به درجات بالا ارتقا یابند و بعد نردبان را بالا بکشند و به هیچ کس اجازهی پیشرفت ندهند.
حتی بعضی از اساتید در کلاس درس دکترا علناً مطرح میکنند که اگر در مقالهای اسم من باشد بدون داوری فوراً چاپ میشود و دانشجو را ترغیب میکنند که مقاله را بنویسد و سپس بدون یک نگاه در اندک زمانی آن را به صورت مقالهی مشترک چاپ میکنند اما حاصل ماهها زحمات و پژوهشهای دیگران عقیم میماند. به این ترتیب آنها روز به روز بیشتر پیشرفت میکنند و دیگران در جا میزنند.
گاه پیش میآید که دو دوست به صورت زوج دو مجله را تأسیس میکنند و یکی سردبیر مجلهی اول و دومی مدیر مسوول آن میشود و در مجلهی دوم همین دو فرد با نقش برعکس فعالیت میکنند. و چون اختیار عمده برای تصمیمگیری در مورد چاپ مقالات با سردبیر است، سردبیر مجلهی الف مقالات مدیر مسوول مجلهی ب (یا دوستان و دانشجویان او) را چاپ میکند و بالعکس.
و افرادی هم هستند که در همهی نشریات کشور (به عنوان عضو هیات تحریریه یا داور و غیره) نفوذ دارند و عملاً در هر مجلهای بخواهند ـ گاه تا سالی 10 مقاله ـ چاپ میکنند و دیگران در حسرت یک مقالهی چاپ شده میمانند.
عرض بنده با شما به عنوان مسوول آموزش عالی کشور این است که با این وضع مملکت از نظر علمی پیشرفت نمیکند. و شایسته است کاری صورت گیرد.
شاید نخستین راهی که به نظر شما برسد بازرسی و حسابرسی دقیق از مجلات و رسیدگی به شکایات باشد، اما به نظر نمیرسد این راه کارساز باشد. چون ممکن است به تدریج بازرس و قاضی نیز نمکگیر برخی از افراد شوند!
بهترین راه آن است که ریشهی فساد خشکانده شود و آن هم این است که در مورد ارتقا و امتیازات دیگر، وزارت محترم علوم از این همه توجه و تاکید انحصاری بر مجلات علمی ـ پژوهشی و آی اس آی روی گرداند و به آثار منتشر شده به صورت کتاب نیز توجه نشان دهد. یعنی معیار ارزشیابی، ارزش علمی کار باشد نه مجلهای که در آن چاپ شده است.
در این مملکت تقریباً هر کار مهمی که یک عضو هیات علمی میخواهد انجام دهد اول باید مقالهی علمی ـ پژوهشی چاپ کند، و چون چاپ مقاله نیز به دلایلی که عرض شد بسیار مشکل است نتیجه این میشود که همهی کارها راکد میماند و کسی رغبت به تحقیق نمیکند. و این وضعی است که الآن شاهد هستیم.
آیا درست است که شخصی با سالها مطالعه و تحقیق کتابی را در 500 صفحه با هزاران ارجاع تألیف کند، و شخصی دیگر با نیم ساعت ویرایش و یک تلفن مقالهی دانشجوی خود را (یا دانشجوی دیگران، همانند همان دانشیار جوانمرد و بزرگوار) همراه با نام خود چاپ کند و سپس در سیستم ارزیابی علمی این دو کار در یک سطح قرار گیرند یا حتی مقالهی چاپ شده در مجله امتیاز بیشتری بگیرد، با این استدلال که هر کسی میتواند پولی به ناشری بدهد و هر نوشتهای را به صورت کتاب چاپ کند اما در مجلات مقالات داوری میشود و مورد موشکافی قرار گرفته خوب و بد از هم جدا میشود؟
با این معیار لغت نامهی دهخدا، تفسیر 20 جلدی المیزان علامهی طباطبایی و بسیاری دیگر از شاهکارهای علم و ادب نیز ارزش علمی چندانی نخواهد داشت. از طرفی با شرحی که از وضع مجلات عرض شد در مجلات نیز موشکافی و دقت علمی زیادی صورت نمیگیرد. این استدلال نیز قابل قبول نیست که در کشورهای پیشرفتهی دنیا مجلات امتیاز خاصی دارند، زیرا در مجلات آن کشورها تبعیض علمی وجود ندارد.
در آن کشورها فقط مجلات آی اس آی اعتبار ندارند. این همه ارزشی که وزارت علوم برای مجلات آی اس آی قائل است و اولویتی که به آنها میدهد معلوم نیست بر چه مبنایی استوار است و برای صاحب نظران داخلی و خارجی قابل قبول نیست و حتی تعجبآور است، چون نمایههای دیگری نیز وجود دارند که اگر ارزش آنها بیشتر از آی اس آی نباشد کمتر هم نیست. به عنوان مثال در رشتهی ما (علوم قرآن و حدیث) خاورشناسان و دانشمندان بزرگ و برجستهی دنیا در مجلاتی مقالات خود را چاپ میکنند که نمایهی آی اس آی ندارد. و اصولاً در رشتهی ما مجلات زیادی با این نمایه وجود ندارد.
همکاران ما در رشتههایی مثل ریاضی و فیزیک محض میتوانند دست کم در مجلات آی اس آی خارجی (که در رشتههای آنها کم نیست) مقالات خود را چاپ کنند، و چون در مجلات خارجی تبعیض به این شکل وجود ندارد یا لااقل آلترناتیوهای فراوانی برای چاپ مقاله وجود دارد بالاخره به مقصود خود نائل میشوند اما در رشتههایی مثل رشتهی ما این امکان نیز وجود ندارد.
دادن اختیارات بیحد و حصر به سردبیر (که حتماً هم باید دانشیار به بالا باشد) اشکال عمدهی دیگر است، به طوری که در بعضی از مجلات عملاً اختیار چاپ مقاله (با داوری یا بدون داوری) با تصمیم مستقیم سردبیر صورت میگیرد و اعضای هیات تحریریه که همگی استادیار هستند جرأت اظهار نظر نمییابند و حالت تشریفاتی دارند.
مشکل دیگر تعداد کم مجلات علمی ـ پژوهشی است که به هیچ وجه پاسخگوی نیازهایی که حاصل قوانین وزارت علوم است نیست. به عنوان مثال هر دانشجوی دکترا باید دو مقالهی علمی ـ پژوهشی چاپ کند تا بتواند رسالهاش را دفاع کند. با توجه به این که تعداد دانشجویان دکترا در سالهای اخیر افزایش چشمگیری (و بعضاً غیر برنامهریزی شده) داشته، و انگیزههای زیاد و مختلفی که اعضای هیات علمی برای چاپ مقاله علمی ـ پژوهشی دارند از جمله تسویه حساب طرحهای پژوهشی، به این نتیجه میرسیم که این تعداد مجلات علمی ـ پژوهشی به هیچ وجه کافی نیست و در شرایط تنگنا و کمبود شدید زمینه برای پارتی بازی و حق کشی فراهم میشود.
تعداد مجلات با پرستیژ علمی بالا در کشورهای دیگر نیز محدود است اما در آن کشورها تعداد دانشجویان دکترا هم محدود است. در این شرایط گزینش بی حد و حصر دانشجوی دکترا، این همه دانشجو در کجا میتوانند مقالات خود را چاپ کنند؟
با توجه به مجموع مطالبی که عرض شد، راهکارهای زیر پیشنهاد میشود:
- به مجلات بیشتری در کشور امتیاز علمی ـ پژوهشی داده شود.
- در هر شماره بیشتر از 8 مقاله چاپ شود، چون اعتبار مجله ناشی از اعضای هیات تحریریه و داوران آن است نه کم بودن تعداد مقالات.
- سقفی برای تعداد مقالات منتشر شده توسط یک فرد در سال تعیین شود.
- سردبیری به صورت مادام العمر نباشد بلکه هر سال به صورت چرخشی عوض شود.
- استادیاران نیز بتوانند سردبیر شوند و سردبیر با رأی گیری انتخاب شود. این رأیگیری حتی میتواند مانند انتخابات نظام پزشکی و نظام مهندسی با رأی اساتید سراسر کشور باشد (در سالهای اخیر وزارت علوم نظرسنجیهای اینترنتی موفقی را در مورد مسایل گوناگون انجام داده و از همین طریق انتخابات برای تعیین سردبیران نیز میتواند انجام شود).
- وزارت علوم به مقالات چاپ شده در نشریات معتبر خارجی غیر آی اس آی نیز اهمیت و امتیاز بدهد.
- اختیارات سردبیران در مورد چاپ مقالات کاهش یابد. از جمله تشخیص مرتبط بودن یا نبودن موضوع وظیفهی داور است نه سردبیر، و چون اکثر مجلات در تأمین هزینهی داوری با مشکل مواجهند هزینه از نویسنده اخذ شود و این کار قانونی باشد.
- وزارت علوم به آثار منتشر شده به صورت کتاب ـ در صورت داشتن حجم و ارجاعات و ارزش علمی بالا ـ امتیاز بیشتری بدهد و تسویه حساب طرحهای پژوهشی با چاپ کتاب نیز ممکن باشد.
- دانشجویان دکترا بتوانند با چاپ کتاب رسالهی دکتری خود را دفاع کنند. یا نشریاتی خاص دانشجویان دکترا (البته با رعایت موازین علمی) تأسیس شود که تعداد مقالات چاپ شده در آنها تابع نیاز دانشجویان و تعداد آنها باشد نه یک عدد ثابت. البته به مقالات ضعیف اجازهی چاپ در این مجلات داده نشود.
- دفتری برای رسیدگی به شکایات در وزارت علوم تأسیس شود و این دفتر به طور سالیانه از همهی اعضای هیات علمی نظرسنجی کند. چون افرادی هستند که خود حاضر نیستند شکایت کنند اما اگر از آنها پرسش شود حقایق را میگویند.
البته این آخرین راه است که فقط در صورت کارساز نبودن سایر راهها میتواند مفید واقع شود و راه حل اولیهی مناسبی نیست.
بنده منتظر انجام این اصلاحات نخواهم ماند و آثار چاپ نشدهی خود را از این به بعد به صورت کتاب منتشر خواهم کرد، چه امتیاز بگیرم و چه نه، و مخاطب آثار من مردم خواهند بود. اما آخرین نصیحت بنده به عنوان برادر کوچکتر شما این است:
آقای وزیر به یاد آورید آدمهای کوچک مقاله کپی میکنند اما آدمهای بزرگ میتوانند راهکارهایی ارائه دهند که نه تنها برای معاصران بلکه برای آیندگان نیز سودمند باشد. بنده در این باره وظیفهی خود را ادا کردم و اینک نوبت شماست. شما در موقعیتی قرار دارید که میتوانید با کوشش برای اصلاح قوانین به چنین هدفی نائل شوید، به نحوی که همگان از نتایج تلاشتان بهرهمند شوند. توکّلتُ علی العزیز الرحیم.
انتهای پیام
این یک روال کاملا عادی است
امیدوارم که مشکلات حل بشه و فضای آزاد و مناسبی در اختیار دانشجوها قرار بگیره.
شکایت ازدزدان علمی با القاب استاد و پروفسور (البته بادکنکی) پیش رئیسشان برده ای!!!!
با سلام حقیقتا پیشنهاددادن امتاز دادن به کتاب پژوهشی دانشجویان دکترا بسیار بسیار خوب میشه و البته کتاب هم داوری بشود ولی امتیاز بالاتر از نشریه داده شود یا هسان با هم اندازه با یه باشد واقعا این مساله خیلی نیاز به فکر کردن دارد که داشتن یک کتاب مرتبط و یا از متن رسک مقاله لحاظ امتیاز هم اندازه مقاله باشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با توجه به تجربه ی من توی مقاله دادن در پایگاه های ISI، 90% از این مقالات (البته ایرانی هاش) اعداد ی فوتوشاپ شده دارن.
چرا هیچ نهادی برای نظارت بر نشریات ایران نیست؟ آیا شما جایی را می شناسید که بتوان تخلفات این نشریات را گزارش کرد؟
لطفا پیگیری کنید
با سلام مشكل ياد شده كاملا تاييد مي شود ولي چند نكنه را فراموش نكنيم
فلسفه مقاله نويسي انتقال دستاورد علمي در كوتاه ترين زمان به مخاطبان براي حل مشكل يا رشد علمي بيشتر و سريع تر است. اهميت مقالات علمي و مساله دار بودن مقالات را نبايد با ساده انگاري فراموش كرد. امروزه معيار رشد علمي در مقالات پژوهشي بازتاب مي يابد. يادمان باشد در كنار ﻫﺮ موضوعي و ﻫﺮ شغلي عده اي شياد وجود دارند حتي در ميان دانشجويان و استادان و گريزي نيست براي يك بي نماز در مسجد را نمي بندند.
در باب كتاب هم بايد توجه كرد كتاب سازي و باند بازي كم نيست راه حل وجود نهادهاي علمي ارزيابي كتابها بدون هيچ گونه دخالت بيروني و دروني است. اگر كتاب اعتبار علمي و اثرگذاري داشته باشد آنگاه امتياز خاص و بيشتر داشته باشد وگرنه هستند انتشاراتي هايي كه با سي جلد كتاب و تيراژ دروغ مخاطبان را فريب مي دهند مثلا در آموزش و هروش از اين موارد زياد ديده مي شود اساس كار تشكيل پايگاه نشريات علمي و ويرايش در مركز نشريات و ارسال بدون آشكار بودن نويسنده به سردبيري و نشريه و تمام مراحل ارسال تا داوري در سامانه كل نشريات بي نام و نشان و ى بدون دخالت انساني خاص باشد.