پادشاه موحد ایرانی و اما و اگرهای تکهمسری و بردهداری
عطیه هوشمند – انصاف نیوز: امروز هفتم آبانماه، روزی که در فرهنگ عامه به روز بزرگداشت «کوروش» شناخته میشود، است. نام «کوروش» نقطه نظرهای متفاوتی از «یک اسطورهی ملی» تا «پادشاه سیاسی که با عملکردهای زیرکانهاش همزمان به کامیابی و نیکنامی رسید» و حتی «شخصیتی ساختهی تاریخنویسان جدید» را برمیانگیزد. در این باره با «غلامرضا ظریفیان»، استاد تاریخ دانشگاه تهران و فعال سیاسی اصلاحطلب گفتوگو کردیم. او «کوروش» را «مدیری مدبر» و «پادشاهی موحد» میداند و توجه او به زیست اخلاقی را میستاید.
انصاف نیوز: همانطور که میدانید احتمالا کوروش از بحث برانگیزترین شخصیتهای تاریخ ایران است؛ به نحوی که حتی برخی معتقدند شخصیت کوروش را خیالی و برآمده از هویت سازیهای عصر جدید است. گروهی نیز این شخصیت را قهرمان ایران باستان و برابر با روایت ذوالقرنین میدانند؛ آیا «کوروش» بزرگ بود؟
ظریفیان: ایرانیها در زمان باستان در قلمرویی قرار داشتند که بسیار وسیعتر از مساحت کنونی ایران بود. این منطقه بدلیل ویژگیهای جغرافیایی و ژئوپولتیک و همچنین از لحاظ موقعیتهای اکوسیستمی و مرکزیت در ارتباط بین شرق و غرب جهان، چه از طریق خلیجفارس و چه از طرف چین، اروپا و جاده ابریشم همواره مهاجرپذیر بوده است؛ از جمله خود آریاییها که در آسیای مرکزی ساکن بودند. به اعتبار بسیاری از تحقیقات اروپاییها، فلات ایران در دورهی باستان به یکی از مراکز مهم اولیه تمدن بشری تبدیل شد. به تعبیر پروفسور «پت»، یکی از هدایای بزرگ ایرانیها به جامعهی بشری «زندگی و زیست شهری» بود.
کشفیاتی که در جیرفت انجام شد، نشان میدهد که گسترهی تمدنی ما حتی پیش از دورهی مادهاست و به حداقل هفت تا 10هزارسال قبل هم منتهی میشود. در این فضا یکی از حکومتهای مهم، تاثیرگذار و دارای نگاه جهانی، حکومت هخامنشی است. حکومت هخامنشی به اعتبار تحقیقات مهمی که در 50 تا 60 سال اخیر از سوی ایرانیها، اروپاییها و شرقشناسان انجام شده؛ یکی از مهمترین سلسلههای ایرانی است و دامنهی تاثیراتش تنها به ایران قدیم منحصر نشده؛ بلکه به بخشهای مهمی از جهان امروز هم کشیده شده است.
از طرفی به اعتبار شاخصهای آن زمان، هخامنشیان جزو سلسلههای متمدن، خدامحور و یکتاپرست نیز بودهاند و این امر در کتیبههای آن زمان منعکس شده. یکی از پادشاهان بزرگ این سلسله، کوروش است. شخصیتی که ما از «کوروش» در تاریخ میشناسیم، ساخته و پرداختهی ایرانیها نیست؛ بلکه تحقیقاتی که در اروپا بویژه آلمان انجام شده است، حکایت از این واقعیت دارد که «کوروش» یک شخصیتهای ارزشمند جهانی است و همانطور که اشاره شد فردی خداپرست و مدیری مجرب و از طرفی به حقوق انسانی نیز پایبند است.
استوانهای که در ارتباط با دورهی هخامنشی است؛ از اسناد مهمی است که نشان میدهد چندین هزار سال پیش، نگاه کوروش به مسایل حقوقی و اخلاقی بوده و کوروش اگر به کشورهای دیگر هم رفته است، به اعتقادات آنجا احترام گذاشته و مهمتر از آن، یهودیان آن منطقه را نیز از بند اسارت آزاد کرد.
در گمانهزنیهایی که دربارهی «کوروش» صورت گرفته است، استاد بزرگ «علامه طباطبایی» این نظر را دارد که احتمالا او با ذوالقرنین متون ادیان ابراهیمی، از جمله قرآن که از ذوالقرنین با اقتدار و قدرت یاد کرده، برابر است. حتی اگر این گمانه درست نباشد؛ با توجه به رجوع به متون یونانیها، عربها و سنگ نوشتههایی که از ایلام به جای مانده است، میشود گفت کوروش یکی از پادشاهان مهم و قابل توجه ایران است و همینطور نمونهی قابل دفاعی از فرهنگ باستان ایران. او پایبند به خدا بوده است و تاکید و توصیه بر زیست اخلاقی داشته و درعین حال مجموعهای از نظامات حقوقی را هم در دستگاه حکومت هخامنشی سامان داده است.
دورهی هخامنشی دورهای طولانی است و 250 سال طول کشیده و با وجود فراز و نشیبهایی که این دوره در ایران داشته است؛ یکی از دورههای است که ایرانیها میتوانند به آن ببالند و از صعودش کمک بگیرند و از سقوطش هم عبرت.
در ارتباط با نیت کوروش نظرات مختلفی گفته شده و از سوی دیگر، در ذهن عامهی مردم چند نکته در ارتباط با اقدامات کوروش یا زندگیش پررنگ است و موجب اهمیت او در اذهان شده. از جملهی آن، فتح بدون خونریزی بابل، آزاد کردن بردگان در آنجا، احترام به عقاید مردم بابل و داشتن یک همسر است. برخی از صاحبنظران، این رخدادها را رد میکنند. چه اندازه به این گفتهها و نوشتهها میتوان تکیه کرد؟
ما در ارتباط با تاریخ باستانمان با مشکل کمبود منابع روبهرو هستیم. زنجیرهی منابع ما در جاهایی مفقود است و اطلاعات ما به همین دلیل کافی نیست و نمیتوان دربارهی برخی از این جزییات به یک نظر قطعی رسید. در یک نگاه کلان، آنچه که دربارهی دوره هخامنشی میتوان گفت که به نسبت زمانه خودش دورهی باشکوهی بوده.
باید توجه داشت که بحث بردهداری یکی از پیچیدهترین موضوعات تاریخ بشر است و الغای بردهداری تا همین یکی دو قرن گذشته امکانپذیر نبود. مسألهی بردهداری یکی از مهمترین موضوعات اقتصادی، تجاری و انسانی دو هزار ساله گذشته بشر است و با این که «آبراهام لینکن» را پدر لغو بردهداری میشناسند، اما یکی از دلایل موفقیت آبراهام لینکن در لغو بردهداری، این بود که در تمدن صنعتی جدید پدیدهای به نام تراکتور و کمباین مطرح شد و دیگر آن «نیاز به برده» بتدریج از بین رفت.
اگر تاریخ قرون وسطا و اروپا را نگاه کنید، در خیلی از این بندرگاههای اروپا، چه در هلند و چه در انگلستان یکی از غمبارترین و تراژیکترین حوادث تاریخی، مسالهی بردهداری و به هرحال موضوع بسیار بحث برانگیزی است. ایران در دورهی هخامنشی از قدرتهای بزرگ دنیا بود، اما این که بخواهیم وارد این جزییات شویم که کوروش چند زن داشته است یا این که همهی آنچه که او انجام داده براساس صلاح و درستی بوده و یا ظلمی از سوی او صورت نگرفته است، چنین ادعایی نمیشود کرد!
به نظر میرسد از اواسط دههی 80، تب باستانگرایی و تفاخر به نژاد آریایی، به شکل پررنگی دوباره مطرح شده و اگرچه به نظر میرسید طی این چندسال این تمایل کمی فروکش کرده باشد، اما تجمع گسترده مردم در پاسارگاد نشان داد این طرز فکر هنوز در بین مردم وجود دارد. چه دلایل جامعهشناختی یا تاریخی را به این گرایش مربوط میدانید؟
بحث باستانگرایی ریشههای عمیقتری دارد و به دورهی رضاخان برمیگردد. یک پیوند دیرینه بین تاریخ قبل از اسلام، دوره اسلامی و الان وجود دارد و دارای مضامین و مشترکات بسیار زیادی است که میتوان بین قبل از اسلام و دوره اسلامی و اکنون به شکل منطقی و نه فانتزی پیوند بزنیم. در عین حال که اسلام برای جامعه ما به شدت حیات بخش بوده است و امروز هم به عنوان یکی از ارکان اساسی هویت ملی ما محسوب میشود، اما حتی حکومتهایی که به نام اسلام در ایران و محدوده آن ایجاد شده است، مانند بنیامیه و بنیعباس، در موارد زیادی اقداماتشان قابل دفاع نیست. بولد کردن هر بخش از تاریخ ایران بدون توجه به گذشته و آیندهاش، به این اعتبار که بخش دیگری مورد نفی قرار بگیرد، بطور قطع قابل تایید نیست.
باستانگرایی زمانی اوج گرفت که قصد داشتند از کریدور باستانگرایی، دورهی اسلامی و پیوند عمیق اسلام با جامعهی ما را نفی کنند. این یک نگاه بیمارگونه به تاریخ پیوستار ایرانی است. ایرانیها میتوانند به این افتخار کنند که از قبل از اسلام، به خدای واحد اعتقاد داشتند و گرویدنشان به اسلام هم بدون زور شمشیر بوده است. فتوحات اعراب در ایران مسیر دیگری را طی کرده است و پذیرش اسلام از سوی ما ایرانیها براساس پیوندی عمیق با مفاهیم اسلامی بوده. جامعهی ما با بانی اصلی الهیاتی قرآن و خداشناسی ارتباط برقرار کردند. نگاهی که در آن یکی از بخشهای تاریخ ایران جدا شود و تنها آن بخش اصل و اساس قرار بگیرد. یک نگاه بیمارگونه است.
برای یافتن این پاسخ که چرا بخشهایی از تاریخ در نظر مردم بزرگ میشود و بخشها کوچک، باید به مسایل مطرح همان دوره توجه کرد. بخشی از آن بطور قطع به خاطر درگیری و چالشهای سیاسی است؛ برای نمونه اگر ما که ارادت عمیقی به اسلام داریم، این اعتقاد عمیق را مبنایی برای نفی گذشته تاریخیمان قرار بدهیم، ممکن است به دوقطبی شدن جامعه بیانجامد که درست و منطقی نیست. ما یک دورهی تکاملی را از بطن تاریخ طی کرده و فراز و نشیبهایی داشتیم و بعد این دورهی تکاملی طی شده است تا امروز رسیدیم. این دورهها در کنار هم است که میتواند معنی درستی پیدا کند. اگر شکل مسأله را به سمت بحثهای تقابلی آن موقع ببریم، میبینیم که کوروشپرستی و ایران باستان پرستی به یک بیماری تبدیل میشود، که البته گاهی این ایران باستانپرستی بدلیل نبود آگاهی یا دوقطبی کردن جامعه است. به نظر من فرهنگ و تاریخ ایران پیوستگی جدا با هم دارند و این پیوستگی همواره موجب رشد و تکامل همدیگر بوده و ما در عصر حاضر در تداوم این پیوند قرار داریم نه در گسست این فرهنگ.
در تجمعات روز کوروش در پاسارگاد عدهای از مردم دستگیر شدند، چنین برخوردهایی نتیجهای میتواند داشته باشد؟
باید کمک کرد که به سمت تبیین بیشتر برویم. «پیامبر اسلام» (ص) حدیث مهمی دارند و میفرمایند: «الناس حریص من ما منع»؛ مردم نسبت به چیزی که از آن منع میشوند، حریصاند. واکنشهای سلبی میتواند به گسترش این نگاه بیانجامد و باید تدبیر و بررسی بیشتری در این باره صورت گیرد. معتقدم بخشی از کسانی که به پاسارگاد میروند و برخی اعمالی که قابل دفاع هم نیست، را انجام میدهند، ممکن است بخشی از آنها اطلاعات دقیقی هم نسبت به مسأله کوروش و دورهی هخامنشی نداشته باشند، بنابراین برخورد سلبی تاثیرگذار نیست. کارهای تبیینی و تحقیقی و گفتوگو با برخی از اینها میتواند به این کمک کند که این مسأله از این شکل فانتزی و غیرمعمولش خارج شود و از یک نگاه مقلدانه و برخورد عاطفی به یک نگاه محققانه تبدیل شود.
انتهای پیام
بیشترین لطمه ها را فرصت طلبانی به اسلام میزنند که به نام تبلیغ دین ، آن را وسیله ای کرده اند برای کسب مال و جاه !