گلایه جانباز شیمیایی از مسوولین و راهیان نور
یک جانباز شیمیایی ضمن در درد دلی به خاطر اجرا نشدن قوانین حمایتی از جانبازان، به مسوولین یادآور شد: در جنگ خلیج فارس به تمام سربازان آمریکایی به خاطر اینکه در شرایط جنگی بوده اند 25 درصد از کارافتادگی (جانبازی) تعلق گرفت، ما که ادعای مسلمانی داریم جدا با قهرمانان خودمان چه کرده ایم؟
در بخشی از این درد دلها که در چند نوبت به انصاف نیوز ارسال شده، ضمن اشاره به مخارج هنگفت برگزاری راهیان نور، آمده است: آقایان مسوول! دانش آموزان و دانشجویان این دیار را با نماد های واقعی ایثار که انصافا در این روزگار از آنها غافل شده اید آشنا کنید. هر چند ما استخوان در گلویتان شده ایم ولی باور کنید اگر این مملکت خدای نکرده مورد تجاوز قرار گیرد باز ما هستیم که با هر وضعیتی به یاری خداوند از آن دفاع خواهیم کرد.
ضمن پوزش از این جانباز عزیز که چند پیام قبلی او دیده نشده بود، متن درد دل ها در پی می آید، به امید اینکه مسوولین تدبیر بفرمایند:
28 بهمن 92:
در تعجبم از این سرداران عزیز که همرزم ما بوده اند و چه روزها و شبهایی با آنها گذرانده ایم و با این همه قدرتی که دارند در مجلس قوه مجریه و قضاییه نفوذ بسیاری دارند گره ای از کار جانبازان نمی گشایند. آیا قدرت اینقدر شیرین است که آن همه خاطرات یادتان برود؟ فقط مصاحبه می کنند که ما قدرت بسیار نظامی داریم و غیره. قدرت نظامی بدون مردم چه فایده دارد؟ ما بسجیان و ارتشیان و سپاهیان آن موقع با دستان خالی در دوران جنگ تحمیلی و با دعای خیر مردم و رهبری امام عزیز با چند کشور جنگیدیم و پیروز شدیم و یک وجب خاکمان را ندادیم، آن وقت ها این همه شعار نمی دادند و تبعیض هم نبود. چرا به فکر رزمنده ها نیستید؟
در جنگ خلیج فارس به تمام سربازان آمریکایی به خاطر اینکه در شرایط جنگی بوده اند 25 درصد از کارافتادگی (جانبازی) تعلق گرفت، ما که ادعای مسلمانی داریم جدا با قهرمانان خودمان چه کرده ایم؟
یادم می آید فرمانده ای سپاهی را که چقدر فروتنانه در یک بیمارستان صحرایی وقتی انبوه مجروحان را دید که به دلیل عدم وسیله ی نقلیه ی کافی اعزام نشده بودند، می گفت اینها برادران من هستند، و بعضی شان را «فرزندم» خطاب می کرد و به من می گفت منِ فرمانده آن دنیا چگونه باید جواب سهل انگاری دیگران را بدهم؟ من گفتم این ها همه شهیدند، او با من حرف می زد، من مشغول مداوای مجروحان بودم که مجروح بد حالی را آوردند. من سریعا به طرف او می رفتم تا به کمک تیم احیا بیمار را احیا کنیم که مجروحی دستم را گرفت ولی هیچ نگفت، لبخندی زد و دستم را ول کرد. عملیات احیا که تمام شد به بالین مجروحی که دستم را گرفته بود برگشتم، دیدم او پر کشیده و من و سردار هر دو گریه می کردیم. بله او ایثار کرد تا ما مجروحی دیگر را احیا کنیم و نجات بدهیم. لبخندش را هیچوقت فراموش نکردم، او به خدا لبخند میزد.
از این فرماندهان فروتن و مردمی خیلی بودند، چه در ارتش و چه در سپاه. نمی دانم آن سردار و یا فرمانده اکنون زنده است و یا شهید شده است، حتی اسمش را نمی دانستم و نپرسیدم. من در 7 عملیات بوده ام، پس از اینها زیاد دیده ام، می خواهم لحظه ای پشت همان میز قدرت خودشان را جای رزمندگان عزیزی بگذارند که که این القاب را از جانفشانی های آنها دارند و الان بعد از 25 سال گذشت از جنگ، دچار انواع بیماری های روحی و جسمی شده اند و شرمنده ی همسر و فرزندانشان می باشند.
بعضی ها هیچ پرونده ای ندارند، بعضی ها درصد شان پایین است و غیره؛ که مورد بی مهری قرار گرفته اند. آقایان سردار با ما کاری کرده اند که انگار سرباریم! به هر اداره ای که پا می گذاریم، آنقدر با جانباز خوب برخورد می کنند! که تا چند روز حالمان بد است، فرزندان ما از دوران ابتدایی کودکی فقط بیماری دیده اند و بس.
هیچ خودتان را جای مجروحی گذاشته اید که فقط به سقف اتاق زل بزند و منتظر پر کشیدن باشند؟ باور کنید مجروحان بسیار کم توقع هستند، معیشتشان که به کنار، این روزها حتی داروهایشان را به سختی گیر می آورند و در پیچ و خم اداری چه ظلم ها که بر ما نمی رود.
هر وقت توانستید چند لحظه جایتان را با ما عوض کنید (در خیالتان)، ما زیاران چشم یاری داشتیم، خود غلط بود آنچه می پنداشتیم.
18 فروردین 93:
این خاک را ماجانبازان و شهدا کیمیا کردیم که اکنون فراموش شده ایم. ۱۴ میلیارد خرج کردید برای راهیان نور در این چند روزه. ما ایثارگران نماد واقعی این ارزشها کم کم از شدت بیماری ها و بی توجهی مسولان، راهیان گور شده ایم و همین روز ها از دست ما راحت می شوید. واقعا آنجا سرزمین نور است یا دل های شکسته ی ایثار گران و خانواده ی شهدا که از کم توجهی مسوولان پر خون است. آنجا خاک است، مثل همه جا، ولی جانفشانی قهرمانان این مرز و بوم است که هر خاکی را مقدس می کند.
آقایان مسوول! دانش آموزان و دانشجویان این دیار را با نماد های واقعی ایثار که انصافا در این روزگار از آنها غافل شده اید آشنا کنید. هر چند ما استخوان در گلویتان شده ایم ولی باور کنید اگر این مملکت خدای نکرده مورد تجاوز قرار گیرد باز ما هستیم که با هر وضعیتی به یاری خداوند از آن دفاع خواهیم کرد.
23 فروردین 93:
جناب آقای شهیدی عزیز! چرا به واحد های تابعه استانی دستور نمی دهید به نامه شماره 410/819040 تاریخ 1392/12/10 بخشنامه ی رییس مجلس شورای اسلامی، تبصره ی 16بند ج- دولت مکلف است صد درصد هزینه ی درمانی مربوط به ایثارگران بازنشسته و شاغل در دستگاه های اجرایی و افراد تحت تکفل آنها اعم از خدمات درمان و بیمه ی تکمیلی را توسط بنیاد شهید و ایثارگران پرداخت نماید؟
من به خاطر این بخشنامه با مجروحیت شیمیایی و ضایعه نخاعی و شیمی درمانی شده با خرج 35 هزار نومان بین چند اداره پاس داده شدم تا دارویم را بدهند. آن هم 6 ساعت!
خواهشمند است ما قشر فراموش شده را بین ادارات برای اسپری های شیمیایی و داروهای دیگر سرگردان نفرمایید. ما هم خدایی داریم.
انتهای پیام