تریدینگ فایندر

تربیت‌های گلخانه‌ای | دختر حاج‌ آقا تصمیم گرفت «خودش» باشد

مهراب صادق‌نیا، جامعه‌شناس دین، در کانال تلگرامی خود نوشت: «کمی این پا آن پا کردم تا احوال‌پرسی خانمم با دختری که پوشش نصف و نیمه‌ای داشت تمام شود. وسط پیاده‌رو و در آن حالت، با خودم کلنجار می‌رفتم که این دختر کیست. ثریا چرا این همه با او خوش و بش می‌کند. بالاخره تمام شد. پیش از این که من چیز بپرسم، خانمم گفت “می‌دونی کی بود؟” گفتم نه. چطور مگه؟

گفت: “دختر حاج آقای محمدی بود. خدا رحمت کنه باباش رو. تا اون زنده بود دختراش از خونه بیرون نمی‌اومدند. حالا باباش مرحوم شده و می‌تونه بیاد بیرون”

حاج آقای محمدی (لقب واقعی‌اش نیست) پدر بسیار سخت‌گیری بود. عقیده داشت فضای فرهنگی جامعه آلوده است و دخترهای‌ش (سه دختر داشت) نباید به بیرون بروند. آن‌ها فقط تا کلاس سوم به مدرسه می‌رفتند و الباقی را باید در خانه می‌ماندند و درس می‌خواندند.

رفت و آمدهای آقای محمدی بسیار محدود و البته سرشار از پروتوکل‌های جنسیتی بود. در این رفت و آمدها زن‌ها و مردها همدیگر را نمی‌دیدند؛ حتی به اندازه یک سلام و احوال‌پرسی.

تلویزیون کوچک آقای محمدی تنها برای تماشای اخبار، تا حدی برنامه‌های کودک (آن‌هم با نظارت کامل)، و مناجات‌خوانی‌های دَمِ افطار ماه رمضان روشن می‌شد.

رستوران، پارک، شهربازی، و هر چیزی که لازمه‌اش حضور در محیط‌هایی باشد که مردان و زنان دَر هم‌اند، ممنوع بود؛ تا چه رسد به سینما و تئآتر و کنسرت. معمولا در جامعه‌شناسی به این سبک زندگی‌ها، “انزواطلبی فرهنگی” گفته می‌شود.

یعنی زندگی کردن در میان مردمان یک شهر بدون برقراری ارتباط معنادار با آن‌ها و بدون استفاده بردن از فرآورده‌های فرهنگی و تکنولوژی‌های جدید. کسانی که این‌گونه زندگی می‌کنند جامعه را خطرناک می‌دانند و از هر ارتباطی با دیگران می‌ترسند. تا آقای محمدی خدابیامرز، زنده بود، راه دور و نزدیک این بچه‌ها منزل خاله‌شان بود که بر اساس همان آئین‌نامه‌های پیش‌گفته انجام می‌شد و گاهی هم می‌رفتند حرم و یا مجالس مذهبی.

شاید به همین دلیل بود که این بچه‌ها هیچ دوست نزدیکی نداشتند. خانمم که با دیدن ریحانه تعجب کرده بود، می‌گفت “این همه تغییر باورت میشه؟ با این لباس داره توی صفائیه می‌چرخه!” بچه‌هایی که با سخت‌گیری‌های شدید، تربیت می‌شوند لزوما آن‌گونه نمی‌شوند که پدر و مادر می‌خواهند. این سخت‌گیری‌ها می‌تواند نتیجه‌های کاملا برعکسی داشته باشد.

این بچه‌ها در آینده ممکن است به “پرخاشگری پنهان”، “ناتوانی ارتباط با دیگران”، “داشتن ذهنیت‌های قالبی”، “فقدان تفکر انتقادی”، “گرایش به افراط”، “تعصب و انحصارگرایی”، و “ناتوانی در بروز احساسات طبیعی مانند شادی، غم، عشق، و ناراحتی” مبتلا شوند. سخت‌گیری در تربیت، “اصل رابطه‌ی عاطفی” میان فرزندان و پدر و مادر را تهدید می‌کند.

نتیجه‌اش این می‌شود که بچه‌ها به محض این که بتوانند، از پدر و مادر خود گریزان می‌شوند. راهشان را کج می‌کنند. مثل ریحانه‌ی داستان ما. او حالا توانسته بود دور از چشم پدر مرحومش، خودش باشد. چیزی را زندگی کند که دوست دارد. ولی او مهارت کافی برای زیستن در میان مردم را ندارد. به اندازه کافی بلد نیست دوستی کند، با دیگران ارتباط برقرار کند، بلد نیست ابراز عشق کند؛ و بلد نیست خود را از تهدیدهای این شهر در امان بدارد.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. قصه خوبی سر هم کردی
    امروز فرزندان روحانیت در اجتماع حضور فعال دارند ودر مراکز آموزشی وفرهنگی وحتی مدیریتی فعال هستند

  2. داستان تخیلی ای بودبه نظرم.ریحانه خانم اگر اداب معاشرت بلد نبود پس چجوری با اون خانم خوش وبش میکرد؟
    مادربزرکهای ما که بهترین زنان ومادران وهمسران دنیاهستن همین جوری بزرگ شدن.ازدواج ها وفرزند آوری های موفق داشتن.دخترای امروزی خوبن که همش بیرونن؟ نه تحمل زندگی مشترک ومشکلاتش را دارن نه تحمل وصبوری برای بچه.

    1
    2
    1. شما دقیقا دارید حرف این بنده خدا رو ثابت میکنید اگه جامعه از اون ور سقوط کرده به خیال شما علتش سختگیری های دهه ۶۰ و ۷۰ هست الان مردم به این روز افتادن . قبل از دهه ۶۰ مردم دیندار معلوم بودن کسان دیگر هم معلوم الان فقط ریاکاری بازارش رونق داره.

      3
      1
  3. البته خود بودن هم تابع شرایط و هم عوارضی هم دارد. نه مثل حاجی آقای داستان و نه کسانی که از هر لحاظ بی خیال گشته اند.

  4. حالا اماکنی که زن و مرد با همند سالم و بی عیبه؟ هرچه فساده از این تداخل های غیر ضروریه. چه کسی گفته ریحانه خانم بعد از فوت پدرش حالا اون جوری که دوست داره زندگی می‌کنه. نه سخت گیری پدرش و نه ولنگاری فعلی. او زنجیر پاره کرده و بزودی با چند ضربه روحی روانی از پا درمیاد. زن در اجتماع با حفظ حریم و حیا و عفت.

    1
    3
  5. دقیقن چقدررر درست نوشتید؛ این نوع تربیت، بلد بودن برای در امان ماندن از تهدیدها را از فرزندان دریغ می‌کند.

  6. سلام و ادب
    این داستانِ فانتزی، امروزه مصداق حتی درحد یک درهزار ندارد. خوبست به مشکلات واقعی بپردازید. مثلا حاج آقا محمدی های امروز بقدری فرزندان خودشان را نازپرورده اند و آزاد بارآورده اند که تبدیل به مصداق ناهنجاری اجتماعی شده و با استفاده از موقعیت پدرشان، مومنین واقعی را آزار می دهند.

  7. الان که نه توی دوره خاتمی و احمدی نژاد هم همچین گلخانه ای توی این کشور وجود خارجی نداشته که کسی توش بزرگ بشه فکر کنم خود شما تو گلخونه بزرگ شدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا