مروری بر تاریخ اجتماعی و سیاسی فوتبال در ایران
فوتبال از 3 مجرای مختلف تجدد به ایران رسید: مدارس مبلغین مسیحی، صنعت نفت و ارتش. مانند دیگر نقاط جهان، اتباع انگلیس در معرفی و تعلیم این ورزش در ایران نقشی اساسی داشتند.
به گزارش انصاف نیوز، هوشنگ شهابی در فرهنگ امروز نوشت: از دیدی کلی، شور و هیجان مردم ایران نسبت به فوتبال چندان شگفتآور نیست. در مسابقهی فوتبال اعضای هریک از دو تیم میکوشند تا با همکاری، بخش هرچه وسیعتری از «زمین» حریف را در اختیار بگیرند و با وارد کردن گل به دروازهاش بر او چیره شوند. در حقیقت میتوان به استعاره، زمین بازی فوتبال را در عرصهی رقابت میان دو جامعه، دو شهر، یا دو کشور دانست، چه این بازی هویت گروهی و تیمی را برجسته میکند. هیجان و تعصبی که این ورزش در مردم اروپا و آمریکای لاتین برمیانگیزاند زبانزد است و گاه به رویدادهای خونین و خشونتبار در میان تماشاگران میانجامد. غلیان همین احساسات بود که در سال 1969 دو کشور السالوادور و هندوراس را به جنگ فوتبال کشاند. اما اگر از یک ایرانی بپرسیم که ورزش ملی ایران چیست به احتمال قوی خواهد گفت «کشتی»، چه این ورزش در ایران گذشتهای بس کهن دارد، (1) درحالیکه از عمر آن بیش از یک قرن نمیگذرد.
پیش از آنکه ورزش و تربیت بدنی غربی به ایران راه یابد، ورزش در ایران محدود بود به محلیِ بخشهای مختلف ایران و به تمرینهای زورخانهای که هدف نهایی آن تا نیم قرن پیش، آموزش فنون کشتی بود. (2) تنها ورزش تیمی نسبتاً مهم چوگان بود که آن هم از دوران صفویه رو به فراموشی رفت و تنها در نیمهی دوم دوران پهلوی به شکل فرنگی و امروزیاش احیا شد. بهاینترتیب، کار ورزش و تربیت بدنی در ایران بیشتر کاری فردی بود تا گروهی و ازهمینروست که تجددخواهان ایرانی خصلت تکروی و فقدان روحیهی همکاری در منش ملی ایرانیان را از جمله ناشی از چنین سنتهایی میشمردند. این داوری دربارهی نقش ورزشهای زورخانهای سبب شد که تجددخواهان به قصد اصلاح وضع ایران، ترویج ورزشهای تیمی را در شمار اهداف و دستور کار خود قرار دهند. بااینهمه، تا نیمهی دههی 1340 کشتی آزاد که به کشتی زورخانهای ایرانی بیشباهت نیست، مهمترین ورزش ایران به شمار میرفت. قهرمان محبوب ورزش معاصر ایران، غلامرضا تختی از نامآوران این ورزش بود و ازهمینرو امروز بسیاری از سالنها و میدانهای ورزشی به نام اوست. (3)
از هنگام شرکت ایران در بازیهای المپیک (لندن، 1948) کشتی و تا مدتی وزنهبرداری تنها رشتهای بود که ایران همواره در آن به دریافت مدال موفق میشد. بااینهمه، هیجانی که هنگام رسیدن تیم ایران به مقام اول در مسابقات جهانی کشتی در شهریور 1377 در تهران نمایان شد هرگز به پای شور و هیجان عمومی ناشی از صرف حضور تیم ایران در مسابقات جام جهانی فوتبال سال گذشته نرسید.
هدف این مقاله نه بررسی تاریخی و مردمشناسانهی فوتبال در ایران بلکه تجزیه و تحلیل ارتباط متقابل میان محبوبیت این ورزش، دگرگونیهای اجتماعی و سیاست دولتها است. چه پیش و چه پس از انقلاب، سرپرستان و مدیران عمدهی سازمانهای ورزشی بهویژه فوتبال، از سوی دولت انتخاب میشدند که خود نشان اهمیت فراز و نشیبهای سیاسی ناشی از فعالیتها و مسابقات ورزشی بود.
ورود فوتبال به ایران
تاریخ و نحوهی ورود ورزشهای اروپایی به ایران چندان روشن و مستند نیست. شاید نخستین بار که ورزش نوین به ایرانیان آموخته شد از سوی افسران عضو هیئت مربیان فرنگی بود که پس از تأسیس دارالفنون در سال 1268 هجری قمری، شاگردان خود را به تمرینهای منظم ورزشی وامیداشتند. در همین سالها بود که واژهی ژیمناستیک نیز که به ورزشهای نظامی آن روز اطلاق میشد و بخشی از برنامههای ورزشی دارالفنون بود به فرهنگ ایران راه یافت.
فوتبال از 3 مجرای مختلف تجدد به ایران رسید: مدارس مبلغین مسیحی، صنعت نفت و ارتش. مانند دیگر نقاط جهان، اتباع انگلیس در معرفی و تعلیم این ورزش در ایران نقشی اساسی داشتند. در عثمانی، نخستین مسابقههای فوتبال بین انگلیسیهای مقیم این امپراتوری و اتباع غیرمسلمان آن برگزار شد (4) و در ایران نیز بر اساس مدارکی که یافتهام، نخستین بازی فوتبال در سال 1277 شمسی در اصفهان بین اتباع انگلیس مقیم این شهر و تیمی از ارامنهی اصفهان صورت گرفت. پسران حاکم اصفهان، ظلالسلطان، پس از تماشای فوتبال آن را از ورزش کریکت جالبتر یافتند و به آن بازی پرداختند. (5) در تهران تیمهای فوتبال کارمندان سفارت انگلیس، بانک شاهنشاهی و ادارهی تلگراف هند و اروپا با یکدیگر مسابقه میدادند. (6)
تربیت بدنی از مواد مهم برنامهی تحصیلی کالج آمریکایی –دبیرستان البرز بعدی- بود. دکتر ساموئل جردن، مدیر کالج برای تقویت روحیهی همکاری دستهجمعی که در ورزشهای سنتی جای چندانی نداشت، انواع توپبازیها را معمول کرد و شاگردان را واداشت که با بیل و کلنگ در ساختن زمین فوتبال در محوطهی دبیرستان کمک کنند. جردن در این باره چنین نوشت:
سالهاست که سیاستپیشگان ایرانی از این مینالند که ما ایرانیها همکاری با یکدیگر را بلد نیستیم؛ اما همکاری را چگونه میتوان به مردم آموخت؟ آنها چطور میتوانند بازی کردن را یاد بگیرند؟ با بازی کردن. ازهمینرو بود که ما آنها (شاگردان کالج) را با فوتبال، بیسبال، والیبال و بسکتبال آشنا کردیم؛ یعنی با بازیهایی که در اینجا، در ایالات متحده رایج است. طبیعتاً ایرانیها هم مانند مردم دیگر دنیا از این رشتههای ورزشی استقبال کردند. نتیجه این است که تربیت بدنی توسط این بازیهای دستهجمعی جزئی از برنامهی همهی مدارس ایران شده. در واقع، سال گذشته وزیر فرهنگ ایران شخصی را که از دانشگاه کلمبیا در رشتهی تربیت بدنی درجهی دکترا گرفته است به مقام سرپرستی سازمان تربیت بدنی کشور منصوب کرد. در سراسر کشور شاهنشاهی ملت جوان به بازی زندگی پرداخته است. (8)
در مناطق جنوبی ایران، ایرانیان از راه تماشای بازیهای فوتبال میان تیمهای کارمندان و کارگران انگلیسی شرکت نفت ایران و انگلیس در آبادان و مسجدسلیمان با این رشتهی ورزشی آشنا شدند. دیری نگذشت که ایرانیها بهعنوان بازیکن به این تیمها راه یافتند و اندکی بعد تیمهای خود را تشکیل دادند. اما شرکت در ورزشهای کفار، بازیکنان جوان ایرانی را آماج واکنش خصمانهی برخی از هموطنانی ساخت که گاه حتی از پرتاب سنگ و کتک زدن آنان هم ابا نمیکردند. (9) حضور صنعت نفت باعث شد که تا امروز خوزستان یکی از مراکز فوتبال در کشور باشد. افسران پلیس جنوب (1300-1294 ش) نیز فوتبال را به سربازان ایرانی تحت فرماندهی خود شناساندند و اینان نیز بهنوبهی خود معرف این ورزش به دیگران شدند. (10)
در سال 1298 شمسی، دو تن از اتباع انگلیس در تهران، مکموری (Jemes McMurray) رئیس بانک شاهنشاهی ایران و نلیگن (A.R Neligan) پزشک سفارت انگلیس، مجمع فوتبال ایران را تأسیس کردند که بهزودی به ایران واگذار شد. در همین اوان بود که فوتبال بهعنوان نماد و مظهری از تجدد مورد حمایت دولت قرار گرفت. در سال 1300 شمسی با پشتیبانی رضاخان، مجمع ترویج و ترقی فوتبال تأسیس شد و نخستین انجمنی بود که در ادارهی ثبت اسناد به ثبت رسید. در سال 1301 یکی از افسران ارتش، غلامحسین افخمی، مسابقهای بین تیم فوتبال ایرانیان و تیم فوتبال کارکنان انگلیسی شرکت نفت ترتیب داد. اولین تجربهی بینالمللی فوتبال ایران در سال 1304 رخ داد، هنگامی که تیمی از ایران در چند مسابقهی دوستانه در باکو شرکت جست. ارتش نیز در برپا کردن مسابقات فوتبال در برخی از شهرها و استانهای کشور نقش داشت (12).
برخی از سنتگرایان به دلائل گوناگون به فوتبال نظر خوشی نداشتند، از جمله به این دلیل که اونیفورم بازیکنان با شئون سنتی لباس در تضاد بود. مهمتر اینکه پوشیدن شلوار کوتاه نیز با حکم شرعی در مورد لزوم استتار بدن مرد از کمر به زانو تناقض داشت. سرپوش مردان نیز کار زدن توپ با سر را برای بازیکنان مشکل میساخت. به گزارش یک جهانگرد انگلیسی که در اواسط دههی 1300 در ایران به تماشای یک مسابقهی فوتبال رفته بود، بازیکنان در زمین بازی با کلاه میدویدند و تنها هنگامی که امکان زدن توپ با سر نصیبشان میشد کلاهشان را برمیداشتند. (14)
فوتبال در عصر پهلوی
در بهار 1313، شماری از دولتمردان و متخصصان ایرانی به تشکیل انجمن ملی تربیت بدنی همت گماشتند. (15) از همان آغاز، انجمن تحت توجهات عالیهی ولیعهد که در سوئیس مشغول تحصیل بود قرار گرفت. اندکی بعد، آمریکاییای به نام توماس گیبسون (Thomas R.Gibson) از فارغالتحصیلان دانشگاه کلمبیای نیویورک، برای بهبود وضع سازمانهای ورزشی بهویژه اینکه مسابقات فوتبال را بین مدارس رایج کند، آنگونه که تنها چند ماه پس از ورودش 24 تیم فوتبال وابسته به مراکز آموزشی مختلف تشکیل شده بود. وی برای معرفی و ترویج ورزشهای مدرن، مربیان ورزشی را به استانهای کشور نیز فرستاد. (16) برای نمونه در سال 1317 هنگامی که شرقشناس آلمانی، والتر هینتس به اردبیل رفته بود رئیس ادارهی فرهنگ شهر عکس تیم فوتبالی را که تشکیل داده بود با غروری خاص به او نشان داد. (17)
در تهران برخی از مقامات بلندپایهی دولتی به تماشای مسابقات میرفتند؛ (18) اما به نوشتهی عیسی صدیق، در آغاز کار مردم چنان به تماشای مسابقههای فوتبال بیرغبت بودند که انجمن ملی تربیت بدنی برای تشویق و جلب آنان به این مسابقات، به تماشاگران چای و شیرینی رایگان میداد. (19)
با بازگشت ولیعهد(محمدرضا) به کشور در بهار سال 1315، ورزش ایران جان تازهای یافت. او که در کودکی به بازی فوتبال علاقه داشت و در دوران 5 سال تحصیل خود در مدرسهی رزه سوئیس به کاپیتانی تیمهای فوتبال و تنیس مدرسه رسیده بود، (20) پس از ورود به ایران به فعالیتهای ورزشی اشتیاقی ویژه نشان داد و در دوران خدمت نظام در دانشکدهی افسری به تیم فوتبال آن پیوست. طبق گزارش نشریهی رسمی وزارت فرهنگ در دوران شرکت ولیعهد در مسابقات، تیم فوتبال دانشکدهی افسری به هیچ تیم دیگری نباخت و به مقام قهرمانی تیمهای فوتبال دانشکدهها و دبیرستانهای تهران رسید. این گزارش ضمن اشاره به اشتیاق مردم برای تماشای مسابقههایی که ولیعهد در آنها شرکت داشت، دربارهی شیوهی بازی وی چنین نوشته است:
«والاحضرت همایون ولایتعهد در دستهی فوتبال دانشکدهی افسری همیشه در مرکز بازی و خط حمله (سنتر فوروارد) که از مشکلترین و فنیترین قسمتهای بازی است جای دارند. کسانی که از این بازی قهرمانی آگاهی دارند و درجهی دشواری وظیفهای را که به عهدهی رئیس خط حمله یا سنتر فوروارد محول است، میدانند و افتخار تماشای بازی شاهنشاهزادهی جوانبخت ایران را داشتهاند، با نهایت شعف تصدیق میکنند که والاحضرت همایون ولایتعهد در مهارت و چابکی و طرز مغلوب کردن حریف بهوسیلهی تغییر دادن خط حرکت و توزیع توپ به اطراف و یاران خود بهطوری که همه را به کار انداخته و خط حمله را که از 5 نفر تشکیل میشود مجتمعاً عامل و مؤثر قرار بدهد استاد و به واقع قهرمان این بازی هستند.»
نکتهی دیگر که تمام اشخاص را که در دستههای مختلف برخلاف دانشکدهی افسری مسابقه داده و کسانی که به شوق و علاقه در اطراف میدان تماشاگر هنرمندی شاهنشاهزادهی جوانبخت هستند، تصدیق کرده و زبان به آفرین و ستایش ایشان میگشایند، مسئلهی عدالت محض و نجابت و بردباری بزرگی است که در موقع بازی ابراز میفرمایند…(21)
چند هفته بیشتر از خروج رضاشاه از ایران در شهریور 1320 نگذشته بود که آیتالله کاشانی در نامهای به نخستوزیر وقت شکایت کرد که دولت در نهایت جسارت مسجدی را به میدان فوتبال مبدل ساخته و در آن کلاسهای ورزشی دائر کرده است. (22) در دو دههی نخست سلطنت محمدرضا شاه، دولت کمتر از دوران رضاشاه به اجرای اصلاحات و دگرگونیهای اجتماعی گرایش داشت و ازهمینرو در گسترش فوتبال نقش مهمی ایفا نمیکرد. در دهههای 1330 و 1340 قهرمانان ایران در کشتی آزاد و وزنهبرداری در صحنهی رقابتهای جهانی میدرخشیدند و در مسابقات جهانی سال 1340 در یوکوهامای ژاپن به مقام نخست رسیدند. این پیروزیهای چشمگیر بینالمللی، محبوبیت این ورزش سنتی را در این سالها دوچندان کرد. تنها از اواخر دههی 1340 بود که فوتبال به حد رقابت با کشتی رسید و محبوبیتی عامه یافت. در این سالها به موازات جابهجایی میلیونها ایرانی از مناطق روستایی به شهرهای بزرگ بهویژه تهران، جامعهی ایران دچار دگرگونیهایی گردید و به یک جامعهی انبوه شهری که در آن ورزشی چون فوتبال جاذبهای خاص دارد تبدیل شد. برخلاف کشتی که ظرایف آن را تنها در محیطی نسبتاً کوچک میتوان دید و از آن لذت برد، فوتبال در ورزشگاههای بزرگ و برای دهها هزار تماشاگر نیز دیدنی و هیجانآور است بهویژه ازآنرو که هر تیم میتواند در دورانی که پیوندها و آیینهای سنتی رنگ باختهاند، معرف هویت جمعی تماشاگران و کانونی برای جلب وفاداری آنان شود.
سال 1347 نقطهی عطفی در تاریخ فوتبال ایران بود. در این سال از یک سو مرگ تختی، کشتی ایران را از جذابترین قهرمان خود محروم کرده بود و از سوی دیگر تیمهای فوتبال ایران و اسرائیل به مرحلهی نهایی مسابقات قهرمانی آسیا رسیده بودند. این مسابقات که از مسابقات قهرمانی کشورهای اروپایی قدیمیتر است هر 4 سال در فاصلهی بین مسابقات جام جهانی صورت میگیرد. در این سال محل مسابقهی نهایی تهران بود. با شکست و عقبنشینی اعراب در جنگ ششروزه که سال قبل از این مسابقه رخ داده بود، احساسات مردم ایران به شدت به سود اعراب و علیه اسرائیل برانگیخته شده بود. گرچه مسلمانان متدین ایران همواره جانب فلسطینیان را میگرفتند، برخی از روشنفکران نسبت به اسرائیل سوسیالیست و ضد عرب چندان بیعنایت نبودند؛ اما جنگ 1967 آنان را بر ضد اسرائیل برانگیخت. بهعنوان نمونه، جلال آلاحمد که در سال 1342 مدتی بهعنوان مهمان دولت اسرائیل در آن کشور به سر برده بود، اسرائیل را در جنگ ششروزه با اعراب، طرف متجاوز شمرد و نظر خود را دربارهی آن تغییر داد. (23) در همین اوان، هنگامی که کشورهای عربی مسابقههای ورزشی با اسرائیل را تحریم کرده بودند ایران که همواره مشتاق آن بود که در سیاست خارجی تابعی از اختلافات بین اعراب و اسرائیل نباشد، میزبان مسابقهی قهرمانی کشورهای آسیا شد.
در روز مسابقه تهران لبریز از تنش و شایعه بود از جمله اینکه حبیب القانیان از سرمایهداران یهودی و آماج خشم رهبران مسلمان، (24) تعداد قابل ملاحظهای بلیت مسابقه را برای یهودیان تهران خریده است تا در مسابقه به نفع تیم اسرائیل ابراز احساسات کنند. (25) در طول مسابقه، تماشاگران به شدت هیجانزده بودند و گاه شعارهای ضد یهودی نیز سر میدادند که خود شاهد دیگری بر ارتباط بین پیدایش دولت اسرائیل و یهودستیزی مدرن بود. (26) مسابقه دو بر یک به سود تیم میزبان تمام شد و دستیابی تیم فوتبال ایران بهعنوان قهرمانی آسیا، ورزشگاه را در شور و هیجان بسیار فرو برد. تماشاگران همه جا را نقلباران کردند و تا ساعتها پس از پایان مسابقه در همان حال که نیروهای انتظامی نگران امنیت سفارت آمریکا در همسایگی امجدیه بودند شعارهای ملی و میهنی سر دادند. پیروزی تیم ملی ایران در این مسابقه خود منشاء شایعههای دیگر شد، یکی اینکه دولت با دادن رشوه به داور مسابقه او را تطمیع کرده بود تا با داوری یکجانبه بازی را به سود ایران به پایان رساند. دیگر اینکه اسرائیلیها به عمد بازی را به ایران باخته بودند تا متحدشان که شاه باشد، به هدفی رسد که اعراب هرگز به آن نرسیده بودند: شکست دادن اسرائیل. بااینهمه، در دید بسیاری از تماشاگران این مسابقه بیش از آنکه رقابتی بین دو کشور باشد، ستیزی میان دو گروه مذهبی بود. (27)
به هر تقدیر، پیروزی تیم ایران فوتبال را به یک پدیدهی عام اجتماعی تبدیل کرد. دو خوانندهی محبوب آن زمان (ویگن و دلکش) تصنیفهایی به افتخار تیم ایران خواندند. اعضای تیم در نمایشهای رادیویی حضور مییافتند و عکسهای آنان بر سر هر کوچه و خیابانی خریدوفروش میشد. اشتیاق نوجوانان ایرانی به بازی فوتبال حتی با توپهای پلاستیکی، روزافزون شد و این خود شایعهای تازه را بر سر زبانها انداخت و آن اینکه محبوبیت فوتبال به سود شرکت پلاسکوی حبیب القانیان تمام شده که تولیدکنندهی توپهای پلاستیکی بود. (28)
در سال 1353 یعنی یک سال پس از جنگ اکتبر اعراب و اسرائیل، بار دیگر ایران و اسرائیل بهعنوان بازیکنان دور نهایی بازیهای آسیایی در تهران با یکدیگر روبهرو شدند. یک سال پس از 4 برابر شدن بهای نفت، دولت ایران مصمم بود که با برگزار کردن بازیهای آسیایی در تهران بر اعتبار بینالمللی کشور بیفزاید، اعتباری که با 4 برابر شدن بهای نفت نسبت به سالهای پیش بالا رفته بود. اگر این مسابقات با موفقیت انجام میشد امکان برگزاری بازیهای المپیک در ایران هم فزونی میگرفت و در چنان صورتی ایران نیز مانند ژاپن، میزبان بازیهای المپیک 1964، میتوانست مدعی عضویت در جامعهی کشورهای پیشرفته و ثروتمند شود. هدف دولت در بازیهای آسیایی این بود که ایران در مجموع امتیازات به مقام دوم پس از ژاپن دست یابد. مانع اصلی برای رسیدن به این هدف چین کمونیست بود که خود با میانجیگری ایران و پیش از آنکه به عضویت کمیتهی بینالمللی المپیک درآید، برای اولین بار به این بازیها راه یافت. برای افزودن بخت پیروزی ایران، مقامات ایرانی برگزارکنندگان مسابقات را قانع کرده بودند که برخلاف روش معمول که در ورزشهای تیمی تنها یک مدال برای تیم برنده بهحساب میآید، تعداد مدالهای اعضای هر تیم برنده را بهطور انفرادی حساب کنند. بهاینترتیب، در صورت پیروزی بر تیم فوتبال اسرائیل، ایران به مقام دوم میرسید. تنها گل این بازی را تیم اسرائیل وارد کرد، اما به دروازهی خود و در نتیجه تیم ایران برنده شد، شایعه این بود که اسرائیل عمداً به ایران باخت. (29)
در صحنهی داخلی نیز فوتبال در این سالها بار سیاسی قابل توجهی داشت؛ زیرا از دید تماشاگران هر باشگاه دارای هویت خاص خود بود. در دههی نخست گسترش فوتبال در ایران موفقترین تیم، توفان تهران بود؛ اما در دههی 1320 تیمهای دارایی و شاهین جای آن را گرفتند. تیم دارایی را وزارت دارایی تشکیل داده بود و تیم شاهین را در سال 1320 عباس اکرامی. اکرامی اصرار داشت که بازیکنان تیمش از ادامهی درس و تحصیل غفلت نکنند و ازهمینرو بسیاری از آنها بعدها در بخش دولتی و خصوصی به مقامهای بلند رسیدند. (30)
در سال 1325 باشگاه دوچرخهسواران تهران به مدیریت سروان پرویز خسروانی که بعدها از افسران مورد اعتماد شاه شد، تیم فوتبالی تشکیل داد که در سال 1328 تاج نام گرفت و به جای توفان یکی از بهترین 3 تیم تهران شد. شاهین از توفان و تاج هواداران بیشتری داشت؛ زیرا در میان 3 تیم برجسته تنها تیمی بود که با دولت و شخصیتهای دولتی پیوندی نداشت و ازهمینرو تیمی مردمی شمرده میشد. بهاینترتیب، رقابت میان تاج و شاهین بهتدریج ابعادی سیاسی یافت، به این معنا که مخالفان رژیم در مسابقات بیشتر جانب شاهین را میگرفتند. هنگامی که در سال 1346 سپهبد خسروانی پس از رسیدن به ریاست سازمان تربیت بدنی کشور شاهین را ظاهراً به دلیل همین محبوبیت منحل کرد، دامن این احساسات بالا گرفت. در این زمان شاهین سازمانی مستقل با 402 تیم و شبکهای مرکب از 62 باشگاه شده بود. بازیکنان شاهین به تیم پرسپولیس که شهرت چندانی نداشت، پیوستند و آن را بیفاصله به رقیب تازهی تاج مبدل کردند. تیم دارایی هم چندی بعد در سال 1347 منحل شد.
از این هنگام به بعد بهویژه از سال 1347 که مسابقات جام تخت جمشید آغاز شد، (31) رقابت میان تاج و پرسپولیس، آبیپوشها و قرمزپوشها صحنهی فوتبال ایران را تحتالشعاع خود قرار داد. (32) در دههی 1350 خسروانی نزدیک به 300 شعبهی باشگاه تاج را در سراسر کشور دایر کرد. در همین سالها تاج به انتشار یک نشریهی ورزشی دست زد و برای بالا بردن تیراژ فروش، تصویر ورزشکاران را در کنار خوانندگان و هنرپیشگان معروف زن در صفحات آن چاپ میکرد. این دو کار دستاویز دیگری برای مخالفان مذهبی فراهم آورد تا فوتبال دولتی، فساد اخلاقی و رژیم شاه همگی را در کنار یکدیگر قرار دهند.
در سالهای پایانی دوران پهلوی، مخالفان بهویژه برخی از رهبران مذهبی گاه مدعی میشدند که رژیم در یک توطئهی شیطانی میکوشد تا با ترویج فوتبال اذهان جوانان را از سیاست و مسائل جدی کشور منحرف کند. در واقع، گاه میشد که مبارزان تندرو مذهبی مسابقات فوتبال را به هم میزدند. (33) بسیاری از مردمان انقلابی سویکردی زاهدانه به زندگی دارند و ازهمینرو بسیاری از آنان چه مذهبی و چه غیرمذهبی معتقدند که بازی و تفریح، انسان را از توجه به مسائل اساسی زندگی بازمیدارد. اما در دههی 1350 فوتبال در ایران ریشه دوانده بود، از اعضای خانوادهی سلطنتی گرفته تا ساکنان زاغههای جنوب تهران، همه به این ورزش عشق میورزیدند حتی سید احمد خمینی پسر کوچک آیتالله خمینی در جوانی از بازیکنان تیم شاهین قم بود.
بااینهمه، تب فوتبال، کشتی را از عرصه نراند؛ ولی این ورزش دیگر ایرانیان متجدد را چندان به خود جلب نمیکرد. نتیجه آنکه امروزه کشتی بیشتر مورد توجه جوانان جنوب شهر تهران و اهالی شهرستانهاست، درحالیکه طبقهی متوسط ایران ورزشهای رزمی آسیای شرقی را که در آغاز دههی 1350 با تشویق و پشتیبانی شهریار شفیق در ایران رواج یافت، به کشتی ترجیح میدهد.
در بحبوحهی انقلاب 1357، ورزشکاران ایران نقش چندانی ایفا نکردند. پرویز قلیچخانی یکی از بهترین بازیکنان فوتبال آن دوران که در آن زمان در کالیفرنیا در تیم سنخوزه بازی میکرد، در مصاحبهای گفت که بهعنوان اعتراض به سرکوبی انقلابیون، در مسابقات جام جهانی آرژانتین به تیم ایران نخواهد پیوست. (34) در مجموع میتوان با اطمینان خاطر ادعا کرد که ورزش در دستور کار انقلابیون جای ویژهای نداشت.
نتیجه
تحول بازی فوتبال در ایران را باید یکی از شاخصهای تحولات عمومی در کشور دانست. محبوبیت فراگیر فوتبال در سراسر دنیا بهاستثنای ایالات متحده آمریکا، خود نشانی از نضج و گسترش یک فرهنگ عام جهانی است. ادامهی محبوبیت این ورزش در ایران نیز از حرکت توقفناپذیر ایران بهسوی این فرهنگ حکایت میکند. نکتهی جالب این است که فوتبال در ایران و در دیگر نقاط جهان، دیگر تنها به خواص و نخبگان تعلق ندارد و با درنوردیدن مرزهای طبقاتی و جغرافیایی در هر کشوری محبوبیت عام یافته است. برای ایرانیانی که از انزوای میهن خود در عرصهی بینالمللی و بیاعتباری آن در دید جهانیان ناراضی بودهاند، شرکت در مسابقات جام جهانی نشان از آغاز بازگشت به این عرصه داشت. به سخن دیگر، شرکت در «جام جهانی» مقدمهای برای حضور در «جامعهی جهانی» بود.
ارتباط گستردهی ورزش ایران با فرهنگ جهانی بر زبان فارسی نیز آثار خاص خود را بر جای گذاشته است. در این مورد مقایسهای بین واژهها و تعبیرات متداول در فوتبال و کشتی ایران بیفایده نیست. اصطلاحات کشتی ریشه در زبان فارسی دارند درحالیکه اصطلاحات فوتبال یکسره از انگلیسی برگرفته شدهاند، اگرچه مدتی برای برخی از این اصطلاحات، از جمله برای «کرنر»، «گل» و «هافبک»، معادل فارسی به کار برده میشد. آمیخته شدن ورزش ایران با فرهنگ جهانی با ورود برخی دیگر از رشتههای ورزشی به کشور شتابی تازه یافته است؛ برای نمونه در سال 1376 نخستین مسابقات قهرمانی کریکت در ایران برگزار شد، این ورزش نه از راه انگلستان که از طریق پاکستان و ایرانیان مقیم این کشور به ایران رسید.
در آغاز کار، تشویق ورزشهای دستهجمعی به ویژه فوتبال در ایران بیشتر به قصد اشاعهی روحیهی همکاری در میان مردم بود. بر اساس این فرض که توان یک تیم ورزشی بیش از مجموع توان یکیک اعضای آن است؛ اما چنین به نظر میرسد که در ایران اغلب توان تیم کمتر از جمع توان اعضای تشکیلدهندهی آن بوده است. به گفتهی یک ناظر انگلیسی که در دههی 1310 شاهد بازی تیم فوتبال در کرمان بوده است، «در مواقع نهچندان حساس … برخی از بازیکنان از پاس دادن توپ امتناع میکنند». 3 دهه بعد در سال 1346، مربی آمریکایی تیم ملی بسکتبال ایران از تکروی و خودمحوری بازیکنان تیم سخن گفت. به گفتهی او رابطهی اصلی اعضای تیم نه بر گرتهی همکاری که بر پایهی رقابتهای شخص که حتی از میدان بازی نیز فراتر میرفت، استوار بود. با توجه به تنشها و رقابتهای شخصی میان بازیکنان، مربیان و کارگزاران فوتبال در ایران باید پذیرفت که رؤیای نوگرایان دههی 1310 برای آفرینش و تقویت روحیهی همکاری در ایرانیان از راه رواج ورزشهای دستهجمعی هنوز کاملاً تحقق نیافته است.
*«اصل انگلیسی این نوشته در بهار 1998 در کنفرانس انجمن مطالعات ایرانی (sis) در بتزدا (مریلند) ارائه شد.»
پانوشتها:
مهدی عباسی، تاریخ کشتی ایران، تهران: 1374، 2 جلد.
صدرالدین الهی، «نگاهی دیگر به سنتی کهن: زورخانه»، ایرانشناسی، سال ششم (زمستان 1994).
برای تحلیلی عینی و بیطرفانه دربارهی پدیدهی تختی ن. ک به: مهدی شریف، «از انسان تا اسطوره»، ایرانیان واشنگتن، سال دوم، شماره 28، 18 اردیبهشت 1377.
ن. ک به:
Kurthan fisek. “The genesis of sports administration in turkey.” in horst ueberhorst. Ed. Geschichte der Leibesbungen. vol. 6.bexline. barteis & Wemitz. 1989. p. 626.
ن. ک به:
Wilfrhd sparroy. Persian Children of the Royal Family: The narrative of an English tutor at the court of H.I.H. Zillus-sultan. G.C.S.I. Landon: john Lane. The Bodley Head. 1902. Pp.255-256.
حسن کاشفیپور، تاریخچهی دیدارهای پرسپولیس، استقلال. تهران، 1362، ص 8. به نقل از خاطرات کریم زندی، فوتبالیست قدیمی در کیهان ورزشی، 5 خرداد 1341.
ن. ک به:
Arthur C. Boyce. “Alborz College of Tehran and Dr. Samuel Martin Jordan. Founder and president. In ali pasha saleh. Ed. Cultural Ties between iran and the united states. Tehran. N.p.1976. pp.193-194 and 198.
ن. ک به:
Samuel M. Jordan. “constructive Revolutions in iran.” The Moslem World 1935. Pp. 350-351.
در این باره ن. ک به:
Siamak bigdel chahsavani. “Die Entwicklung und der stand der modernen sportarten im iran.” Diplomarbeil. Deutsche dporthochule. Cologne.1976/68.p.33.
ن. ک به:
O. A. Merritt-Hawk Persia: Romance and reality. Londen Ivor Nicholson & Walson 1935. Pp. 164-166.
دانش ورزش، سال دوم، شماره 13 (بهمن 1367)، ص 43.
ن. ک به: Merrill-Hawkes Persia p. 166
در نخستین جلسهی انجمن در 2 اردیبهشت 1313، مقامات بالای دولت حضور داشتند از جمله: ابراهیم حکیمی، علیاصغر حکمت، حسین اعلا، امانالله جهانبانی، عیسی صدیق، سلیمان اسدی، ابراهیم شمسآوری، نصرالله حاجعظیمی و سرلشگر دکتر ایزدپناه. ن. ک به: نصرتالله حاجعظیمی و سرلشگر دکتر ایزدپناه، گردآورنده، تاریخ ورزش ایران، تهران، بیناشر، بیتاریخ، ص 135.
تاریخ فرهنگ آذربایجان. تبریز، فرهنگ، 1335، ص 318.
ن. ک به:
Walther Hinz Iranische Reise: Eine Forschungsfahrt durch das heutige persien. Berlin-Lichterfelde Huge Wermuhler 1938 p. 60.
«آخرین جشن مسابقهی فوتبال» تعلیم و تربیت، سال چهارم، شماره 2 (اردیبهشت 1313)، صص 551-549.
عیسی صدیق، یادگار عمر: خاطراتی از سرگذشت. تهران، دهخدا، 1354، جلد 2، ص 172.
محمدرضا پهلوی، مأموریت برای وطنم. تهران، امیرکبیر، 1341، ص 75.
«شرکت والاحضرت همایون ولایتعهد در مسابقههای فوتبال» تعلیم و تربیت، 6، (1315)، صص 799-796.
حسامالدین آشنا، خشونت و فرهنگ: اسناد محرمانهی کشف حجاب، تهران، ادارهی انتشارات و آموزش، 1371، ص 30. جالب اینکه متقابلاً پس از انقلاب، زمین فوتبال دانشگاه تهران به محل برگزاری نمازهای جمعه تبدیل شد. حمید دتاشی توجه مرا به این رویداد مهم جلب کرد، در دوران رضاشاه ورزشگاههای بسیار ساده در گورستانهای متروک یا زمین موات تأسیس میشد؛ برای نمونه ورزشگاه شماره 4 امامزاده یحیی در محلهی عودلاجان روی گورستان مخروبهی این امامزاده ساخته شد. از بابت این یادآوری و برخی یادآوریهای دیگر، سپاسگزار صدرالدین الهی هستم.
در «نامهای از پاریس» آلاحمد به امضای مستعار، به شدت به اسرائیل حمله کرد. این نامه در روزنامهی دنیای جدید منتشر شد؛ اما به نوشتهی رضا براهنی، مدیر روزنامه به دستور ساواک همهی نسخههای آن شماره را پس از انتشار جمع کرد. ن. ک به: رضا براهنی، سفر عصر و جلال آلاحمد و فلسطین، تهران، نشر اول، 1363، صص 223-153.
در سال 1341 سید محمود طالقانی که از روحانیون ترقیخواه به شمار میرفت در موعظهای از اینکه یکی از بازرگانان یهودی (القانیان) در تهران آسمانخراشی بنا کرده، به شدت انتقاد کرد و بر این نکته تأکید گذاشت که بنا بر احکام اسلام دربارهی اهلذمه، بناهای متعلق به غیرمسلمانان نباید از بناهای مسلمانان بلندتر باشد، «جهاد و شهادت» در گفتار عاشورا، تهران، شرکت انتشارات، 1370، ص 133.
ن. ک به:
Gustave Edward Thaiss “Religious symbolism and social change: The Drama of Husain ” (phd dissertation Washington university 1973) pp. 226-227.
ن. ک به:
Bemard lewis semites and anti-semites: an inquiry info conflict and prejudice new York w.w.norton 1986.
درستی این نکته را رویداد دیگری نیز تأیید میکند، هنگامی که بازاریان پس از پایان مسابقه به قصد تهیهی هدایا برای بازیکنان تیم ایران به جمعآوری پول دست زدند، از پذیرفتن پول بازاریان یهودی به بهانههای مذهبی خودداری کردند. ن. ک به: Thaiss “Religious symbolism” p. 227
حبیب القانیان علیرغم وساطت برخی از روشنفکران یهودی پس از انقلاب اعدام شد. مصاحبهی نگارنده با احمدعلی بابایی، کلن، 21 ژوئن 1982.
پس از مسابقه این شعار ورد زبان یهودیان ایران شد: فرانسه را دوگل نجات داد / کلیمیان ایران را یک گل! گفتوگو با هما سرشار، واشنگتن، 28 مه 1998.
گفتوگوی اختصاصی با عباس اکرامی پدر فوتبال نوین در ایران، کیهان: ویژهنامهی جام جهانی فوتبال 1998، لندن، 1377.
رقابت معروف دیگر بین تیمهای بندر انزلی و رشت یعنی 2 شهر عمدهی استان گیلان بود.
ن. ک به:
Ludwig paul “der iranische spitzcnfussball und seine sozialen und politischen dimensionen” sozial – und zeitgeschichte des sports 12:2 (1998) p.77.
منبع من در این باره یکی از مبارزین اسلامی است که خود در به هم زدن مسابقات فوتبال در اصفهان دست داشته است.
مصاحبهی شخصی در پاریس.
برای نمونه ن. ک به: سید علی حسینی، ترجمه و توضیع لمعه، قم، دارالعلم، 1373، جلد 2، صص 396-393.
ن. ک به:
Max weber the protestant ethic and the spirit of capitalism new York Charles scribners sons 1958 pp. 166-167.
انتهای پیام