روزنامه‌خوانی با انصاف – ۵ اسفند ۹۶

احمدی‌نژاد تغییری کرده است؟

«محمد توکلی» – انصاف نیوز: با نگاهی به صفحه‌ی اول روزنامه‌های ۵ اسفند ۹۶ شاهد آن هستیم که روزنامه‌های میانه‌رو به نامه‌ی احمدی‌نژاد پرداخته‌اند و اغلب روزنامه‌های جناح اصولگرا نیز با رویکرد مثبت سخنان معاون وزیر امور خارجه را درباره‌ی «بدعهدی» آمریکا در موضوع برجام را بازتاب داده‌اند.

عباس عبدی در یادداشتی در روزنامه‌ی اعتماد به نامه‌ی احمدی‌نژاد پرداخته است: نامه‌ای که هفته گذشته خطاب به مقامات عالی نظام از سوی رییس سابق دولت نوشته شده همه را متعجب کرد. این شیوه همیشگی وی بوده و هست که با کارهای غیرمنتظره توجهات را به سوی خود جلب کند و هدف نیز همین جلب‌توجه است. از همان روزی که قصد مدیریت جهانی و نفی هولوکاست را در برنامه خود داشت تا امروز که این نامه را نوشته است، همیشه برایش جلب‌توجه مساله اصلی بوده است. از همان زمانی که از داخل خودروی ضد گلوله صدای یک کودک کنار خیابان را در امریکا می‌شنود که می‌گوید محمود! محمود! و آن را با آب و تاب تعریف می‌کند، تا آن زمانی که وی به ترکیه سفر می‌کند و سفیر ایران در ترکیه در خودرو کنار او می‌نشیند تا گزارش توجیهی دهد ولی توجهی نمی‌کند و برای مردم خیابان دست تکان داد.

این تحلیلگر سیاسی اصلاح‌طلب در ادامه‌ی یادداشت «دیپلماسی عمومی یا…» پرسیده است: اولین پرسش این است که نظارت استصوابی شورای نگهبان کمابیش با همین چارچوب پیش از سال ۱۳۸۴ نیز وجود داشته است. همچنان که رییس قوه قضاییه کنونی در تمام چهار سال دوم دولت وی در مصدر ریاست دستگاه قضایی بوده است. بنابراین چرا در همان زمان‌ها نسبت به این دو مورد اعتراض و نقد رادیکال فعلی انجام نشده است؟ رفتارهای شورای نگهبان و دستگاه قضایی از نظر ناظران بیرونی نسبت به گذشته تفاوت اصولی و چندانی نکرده است، اکنون فقط برخی از مصداق‌های جدید وارد برنامه‌های آنها شده که قبلا نبوده است و آن هم نزدیکان احمدی‌نژاد هستند که مشمول رد صلاحیت و رسیدگی قضایی شده‌اند. بنابراین درخواست اصلاحات وی در این دو حوزه به معنای مستثنی کردن خودشان است و نه هیچ اصلاح دیگری. چرا در زمانی که در صندلی ریاست‌جمهوری بوده است، هیچ سخن مشابهی را به این صورت بیان نکرده است؟ مگر اینکه بپذیریم که شیرینی آن صندلی مانع از اظهار حقیقت می‌شده است. به‌علاوه چطور این وضع در دوره او بدتر از گذشته شده است؟

و در پایان این نوشته آمده است: یکی از آشنایان قدیمی حدود دو سال پیش برای مطالعه مسلک‌های صوفی و دراویش به جنوب هند شهر نیسور در ایالت بنگلور رفته بود که از این نظر خیلی مهم و مشهور است. در آنجا یکی از صوفی‌های شناخته‌شده به نام عبدالقادر را ملاقات می‌کند و او پایان حکومت ایران را پیشگویی می‌کند. وی آموزگار مستقیم نظریه‌پرداز دولت سابق است و قطعا این پیشگویی را به اطلاع وی هم رسانده است. ظاهرا چنین برداشتی شده که اگر پرچم اپوزیسیونی به زمین افتاده! را بردارند جانشین بلافصل آن خواهند بود! البته از موعد مذکور ظاهرا گذشته است و احتمالا بداء حاصل شده! ولی واقعیت تصمیمات و سیاست‌های این جریان از گذشته دور بر همین مبنا و سیاق بوده و هست.


غلامرضا ظریفیان در روزنامه‌ی آرمان نوشت: جریان اصیل انقلاب درون خود دو گرایش اصلاح‌طلبی و اصولگرایی دارد که آنها به رغم اختلافات هر دو دارای سابقه، ریشه و مبانی فکری هستند. برخی از این جریانات سپهر گسترده‌تری دارند و برخی دیگر طیف‌های کمتری را به خود اختصاص می‌دهند اما به هر حال درای اصالت و هویتند و شعار و سوابقشان نیز مشخص است. این دو جریان در مقطعی از تاریخ به علت عدم دقت و توجه به شرایط وقت و مشکلات جامعه به‌ویژه در بحث فاصله طبقاتی و رقابت با یکدیگر موجب به‌وجود آمدن جریانی بدلی با شعارهای عدالتخواهانه، مهرورزی، پیشرفت و تعالی شدند که این جریان مدتی توجه بخشی از مردم را به خود جلب کرد.

این فعال سیاسی اصلاح‌طلب در ادامه معتقد است: این جریان مرزبندی‌های جدی با بسیاری از وفاداران و استوانه‌های انقلاب انجام داد و پس از آن تلاش کرد با استفاده از دستگاه قضائی یا شورای نگهان به نفع خود در صحنه بماند و رقبای خود را با انگ و برچسب زدن از میدان خارج کند. اکنون که جامعه و جریان‌های اصیل انقلاب با آگاهی و تغییر رویکردها تکلیف خود را با این جریان مشخص کرده و راه دیگری را برگزیده، به دلایل عدیده‌ای با محمود احمدی‌نژاد مدارا می‌شود و او حاشیه امنی دارد و پیگیر مساله یاران و همراهان خود است. از این روست که سخن از آزادی و اصلاح امور می‌زند. در زمان مسئولیت اینها وقتی دانشگاهیان و سیاسیون مورد مراجعات سنگین قرار می‌گرفتند احمدی‌نژاد هیچ سخن آزادی‌خواهانه‌ای ابراز نمی‌داشت.

و در نهایت یادداشت «فرار به جلو یا اصلاح ساختاری» به این‌جا می‌رسد: جریان بدلی تلاش دارد از مطالبات مردم و خواسته‌های جریانات اصیل استفاده کند تا خود را محور این تلاش‌ها و مطالبات نشان دهد. گرچه شاید احمدی‌نژاد و همراهانش دوست دارند که برخورد جدی با آنها صورت گیرد تا در فضای مظلومیت بیشتری قرار گیرند. در این راستا باید مردم را با آنچه در کارنامه این جریان وجود دارد بیشتر آشنا کرد. باید توجه داشت که چه جریان احمدی نژاد دلش برای جامعه نمی‌سوزد، اما می‌تواند از این گسل‌ها استفاده کرده و جامعه را به سمت بی‌نظمی و خشونت سوق دهد. جامعه باید هوشیار باشد و نهایتا با همبستگی ملی و گفت‌وگوی جدی‌تر به سمت آزادی‌های قانونی و مردمسالاری بنیادین حرکت کند و به جریانات بدلی فرصت ندهد تا کشور را به جای حقیقت به سمت اوهام و سراب پیش ببرند.


در سرمقاله‌ی امروز روزنامه‌ی جمهوری اسلامی می‌خوانیم: مسئولان نظام جمهوری اسلامی نسبت به آنچه زیر پوست جامعه می‌گذرد حساسیت بیشتری نشان بدهند. به نظر می‌رسد شرایط ویژه‌ای درحال تحمیل شدن بر جامعه است بطوری که اگر به آن توجه نشود و به موقع با آن مقابله نشود، مشکلات غیرقابل جبرانی پدید خواهد آمد.
اگر مسئولان به گزارش‌های معمول اکتفا کنند، که همواره اوضاع را عادی جلوه می‌دهند، یا کرنش‌های عده‌ای که دسترسی به بالاترها دارند را نشانه رضایت عامه بدانند و یا آرامش نسبی جامعه را دلیلی بر بی‌مساله بودن جامعه تلقی کنند، قطعاً مرتکب اشتباه شده‌اند. این، یک اشتباه استراتژیک است که می‌تواند منشا تهدیدهای جدی باشد.

این روزنامه می‌پرسد «زیر پوست جامعه چه می‌گذرد» : واقعه‌ی محله پاسداران تهران، چه خاستگاهی داشت؟ تقدیر از نیروی انتظامی به خاطر خویشتن‌داری و برخورد صبورانه با شورشگران پنهان شده پشت چهره دراویش البته کار درستی است، ولی کاویدن اصل ماجرا کاری درست‌تر است که نباید فراموش شود. محاکمه و مجازات سریع جانیان این واقعه و برخورد قاطع و قانونی با عوامل آن نیز لازم است، اما اینها هیچکدام جای تحلیل دقیق اصل ماجرا و چگونگی به وجود آمدن آن را نمی‌گیرند. آیا کسی تاکنون به صورت رسمی و از جایگاه مسئولیت امنیتی کشور از آقای وزیر کشور پرسیده است چرا جریان دراویش را یک جریان بزرگ دانسته است؟ اصولاً چرا اطلاعات روشنی درباره چرائی به وجود آمدن این واقعه به مردم داده نمی‌شود؟ این، ناشی از ضعف اطلاع رسانی است یا نکته دیگری وجود دارد؟ مردمی که برای این سوال‌ها پاسخی نمی‌یابند در برخورد با موارد مشابه که در شرایط کنونی بعید نیست پیش بیاید چه کنند؟

و در نهایت نویسنده معتقد است: فصل مشترک این وقایع، همان چیزی است که زیر پوست جامعه می‌گذرد و در دیماه گوشه‌ای از آن بیرون زد. این، یک عارضه مزمن است که با سخنرانی و نصیحت و حتی تشر و نهیب معالجه نمی‌شود. قانون را برای معالجه این عارضه‌ها وضع کرده‌اند. وقتی قانون را با ملاحظاتی که گرفتار آن هستیم دور بزنیم، این عارضه‌ها پدیدار می‌شوند و هر روز رشد بیشتری می‌کنند و کار به جائی می‌رسد که چاره کردن آن مشکل می‌شود. ما هنوز در جایگاهی هستیم که اگر به قانون برگردیم امکان حل مشکل برایمان وجود دارد. البته اگر امروز درصدد چاره برنیائیم، فردا قطعاً دیر خواهد بود.


نادر کریمی در روزنامه‌ی جهان‌صنعت نوشت: در جریان ناآرامی‌های تهران، یکی از روزنامه‌نگاران باسابقه ایرانی در گفت‌و‌گویی اظهار کرد که فقط در تهران و ایران است که حادثه مهمی همچون ناآرامی‌های خیابانی مردم بدون حضور خبرنگاران در میان جمعیت پوشش داده می‌شود و روزنامه‌نگاران به جای درج گزارش‌های میدانی، از درون تحریریه و از پشت کامپیوترها وقایع را
ثبت می‌کنند. همان هنگام که این انتقاد صحیح بیان می‌شد، بسیاری از روزنامه‌‌نگاران حداقل برای ارضای کنجاوی خود و مشاهده واقعیت‌ها در میان مردم حضور داشتند و حوادث آن روزها را از نزدیک مشاهده می‌کردند اما در میان گزارش‌هایی که درباره آن حوادث انتشار یافت، تقریبا هیچ روزنامه‌نگار یا خبرنگاری حاضر نشد به نقل از خودش و با استفاده از مشاهداتش گزارش بنویسد. خود‌سانسوری تا آنجا پیش رفت که چه روزنامه‌نگاران و چه فعالان سیاسی حاضر نشدند با امضای خود مشاهدات‌شان را بیان و حضور خود در مناطق ناآرام را تایید کنند.

نویسنده ادامه می‌دهد: طی هفته‌های اخیر مطبوعات برای ننوشتن مشکلات اقتصادی و سوء‌تدبیر مدیران نظام برای درمان معضلات اجتماعی و سیاسی کشور تحت فشار گذاشته شده‌اند. سرخط همه این فشارها البته به مقامات قضایی و امنیتی می‌رسد و طی آن از مدیران مسوول، سردبیران و دبیران رسانه‌ها اعم از خبرگزاری‌ها، روزنامه‌ها و پایگاه‌های پرطرفدار خبری خواسته شده تا نسبت به عدم پوشش و انعکاس اخبار مربوط به وقایع و نابسامانی‌های اقتصادی اقدام کنند. در این‌گونه درخواست‌ها مقامات امنیتی می‌گویند اگرچه انعکاس مشکلات مردم و نابسامانی‌ها جزو وظایف ذاتی روزنامه‌هاست اما در حال حاضر و به خاطر برنامه‌های دشمن، رسانه‌ها باید از این وظیفه ذاتی خود چشم‌پوشی کنند تا آب به آسیاب دشمن ریخته نشود.

پرسش مشخص اینکه «تکلیف مردم ایران با آسیاب‌های دشمن» چیست: رهبری بارها مقامات را به شنیدن حرف‌های مردم توصیه کرده‌اند. در حقیقت اگر قرار است چیزی شنیده شود. اول باید بیان شود. به همین دلیل اول باید زخم‌ها، مشکلات و حرف‌های مردم بیان شود تا بعد مقامات کشور آن را بشنوند. در چنین صورتی چگونه مقامات قضایی و امنیتی رویه و توصیه‌هایی خلاف منویات رهبر کشور انجام می‌دهند. در واقع شهروندان با اوضاع فعلی نمی‌دانند که آیا باید براساس خواست رهبر عمل کرد و در مورد حقایق و وقایع کشور، سوء مدیریت مقامات و مشکلات مبتلا‌به جامعه صحبت کرد یا صحبت کردن درباره این مسایل آب ریختن به‌ آسیاب دشمن است و باید در این‌باره به خودسانسوری روی آورد؟


قاسم محبعلی از وضعیت این روزهای سوریه نوشته است؛ «در غوطه چه می‌گذرد» : غوطه در شرق دمشق از جمعیت بسیار بالایی برخوردار است. گفته می‌شود حدود ۵۰۰هزار نفر در این منطقه زندگی می‌کنند و از همان ابتدای شورش‌ها علیه دولت سوریه این منطقه در اختیار مخالفان قرار گرفت و نیروهای مسلح مخالف دولت از این منطقه برای ناامن کردن دمشق استفاده می‌کردند. این منطقه تبدیل به یکی از کانون‌های اصلی مبارزه علیه دولت شده بود که با توجه به جمعیت زیاد و تسلیحات بسیاری که به این منطقه سرازیر می‌شد مخالفان به راحتی می‌توانستند در مسیر ناامن کردن پایتخت قدم بردارند. از طرف دیگر تا سال ۲۰۱۴شهرهای اطراف دمشق در اختیار گروه‌های مختلف مخالف و تروریست قرار گرفته بود و عملا پایتخت سوریه از غرب و شرق، شمال و جنوب به محاصره درآمده بود. شهرهای زبدانی، اردوگاه یرموک، غوطه، همگی در اختیار مخالفان مسلح قرار داشت و دور تا دور دمشق را در اختیار داشتند.

به نوشته‌ی روزنامه‌ی اعتماد: اگر بخواهیم نیروهایی که در غوطه حضور دارند را مورد بررسی قرار دهیم می‌توان گفت که آنها چند گروه مختلف یعنی ترکیبی از مخالفان مسلح و نیروهای تروریستی هستند. در این منطقه نیروهای احرارالشام، جبهه‌النصره و دیگر گروه‌ها حضور دارند. برخی از این گروه‌ها هم ارتباطات قبیله‌ای در منطقه دارند و هم با برخی کشورهای خارجی مرتبط هستند. برخی از این گروه‌ها با ترکیه و برخی دیگر با قطر یا عربستان سعودی نزدیک هستند و کمک‌های خود را از طریق این کشورها دریافت می‌کنند. لازم به ذکر است که مناطق سنی‌نشین سوریه در ابتدای بحران در اختیار مخالفان قرار گرفت. غوطه نیز از مناطق سنی‌نشین و پرجمعیت دمشق محسوب می‌شود. مردم این منطقه نیز از ابتدا با دولت بشار اسد و علویان موافق نبودند، از همین رو غوطه تبدیل به مرکزی شد تا مخالفان از جنبش اولیه که مسالمت‌آمیز بود، فاصله بگیرند و مخالفان مسلح در این منطقه مستقر شوند و مردم هم به دلیل آنکه طبیعتا با دولت مخالف بودند با گروه‌ها مسلح همراهی کنند.

و در نهایت نویسنده به نقش روسیه و آمریکا در این مقطع از بحران سوریه می‌پردازد: روس‌ها تلاش می‌کنند که در این شرایط بازی خود را داشته باشند و از آنجایی که غربی‌ها می‌دانند منطقه به‌طور کامل محاصره شده است امکان کمک‌رسانی دیگری به آنجا وجود ندارد، روس‌ها نیز به دنبال خریدن زمان برای پایان یافتن عملیات دولت در منطقه غوطه هستند. بنابراین اکنون یک بازی سیاسی برای گرفتن زمان وجود دارد. اما از طرفی دیگر به دلیل هزینه‌های بازپس‌گیری غوطه فاجعه انسانی نیز در این منطقه در حال رخ دادن است و تعداد زیادی از مردم تاکنون جان خود را از دست دادند و تا زمانی که ارتش وارد شهر شود تعداد زیادی از تروریست‌ها و مردم عادی جان خود را از دست می‌دهند…امریکا نیز در این میان تهدید کرده که در این منطقه دست به اقدام نظامی خواهد زد. واقعیت آن است که اگر امریکا بخواهد، دخالت کند این توانایی وجود دارد که ارتش سوریه را وادار به عقب‌نشینی کند، زیرا آنها نمی‌خواهند وارد برخورد مستقیم با امریکا شوند. امریکایی‌ها تاکنون چنین قصدی را از خود نشان نداده‌اند که بخواهند مستقیما علیه دولت وارد عمل شوند، اما اگر چنین قصدی را مانند پایگاه الشعیرات و دیرالزور داشته باشند و وارد عمل شوند، شرایط تغییر خواهد کرد اما واقعیت آن است که غوطه به اندازه دیرالزور برای امریکایی‌ها پر اهمیت نیست و تاکنون قصدی از خود برای مداخله در این منطقه را نشان نداده‌اند.


محمد اسماعیلی به اظهارات عراقچی در انگلستان پرداخته است: گفته‌های عباس عراقچی، جدیدترین واکنش دستگاه دیپلماسی پس از ۳۳ماه نقض برجام از سوی امریکایی‌هاست. بحث خروج ایران از برجام در حالی نخستین بار ازسوی یکی از مقامات ارشد وزارت خارجه عنوان می‌شود که پرسش‌های مهمی را با خود به همراه دارد، از جمله اینکه به فرض آنکه ایران از برجام خارج شود آیا ’منافع و اهداف بر زمین مانده ایران در برجام‘ احیا می‌شود یا آنکه تنها یک بازی در پازل ترامپ و موجب افزایش هزینه‌های حقوقی و بین المللی در دوران پسا برجام برای ایران باید تفسیر شود؟

به نوشته‌ی روزنامه‌ی جوان: اعتراف عراقچی در اندیشکده چتم هاوس انگلیس به نقض مشهود و مستمر برجام توسط امریکا وسخن از خروج ایران از برجام نمایانگر استیصال دولت در برخورد با امریکاست، آن‌هم در شرایطی که گزاره‌های دیگری در مقابل تیم ایرانی قرار دارد که در ادامه به آن اشاره خواهد شد. دو هدف عمده ترامپ طی یک سال گذشته(که شخص عراقچی و سایر مسئولان ارشد دولت بارها به آن تاکید کرده اند)، تحمیل مذاکرات موشکی و منطقه‌ای به ایران و تحمیل گزاره ’خروج از برجام‘ به طرف ایرانی بوده است. موضع امروز عراقچی به معنای تن دادن به هدف دوم ترامپ و بازی در پازل رئیس جمهور امریکا است

و در نهایت این روزنامه‌ی مخالف دولت این نظر را مطرح می‌کند: سخن از خروج ایران از برجام نه تنها تامین کننده منافع ملی و حقوق از دست رفته در برجام نیست بلکه تامین خواسته امریکا است و این معنا را برای امریکایی‌ها به‌دنبال دارد که تعیین ضرب الاجل۱۲۰روزه ایران را وادار به حرکت در ریل دلخواه امریکایی‌ها کرده است.


cartoon - ghanoon

ساسان خادم -روزنامه‌ی قانون


cartoon - ebtekar

محمد طحانی – روزنامه‌ی ابتکار


cartoon - bahar

بنیامین آل علی – روزنامه‌ی بهار


cartoon - ghanoon2

بهرنگ جدی – روزنامه‌ی قانون

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا