واکنش «محمدرضا طاهری» به مصاحبه «عبدالجبار کاکایی»
«محمدرضا طاهری»، شاعری که معمولا کتاب هایش در نمایشگاه کتاب توقیف میشود در کانال تلگرامی خود به مصاحبه اخیر «عبدالجبار کاکایی» واگنش نشان داد.
به گزارش انصاف نیوز متن این واکنش در پی میآید:
شاعر خوب همروزگارمان جناب آقای #عبدالجبار_کاکایی در گفتگویی با مجله ادبی “الف یا” نکاتی را درباره شعر خوانی چند سال قبل بنده در حاشیه جشنواره شعر فجر سال 92 بیان فرموده اند. به این بهانه چند سطری بر سبیل توضیح و درد دل خطاب به ایشان عرض می کنم:
خدمت برادر بزرگترم، شاعر عزیز،
جناب عبدالجبار کاکایی
با سلام و آرزوی سربلندی؛
مصاحبه شما را با سایت الف یا خواندم. اولا از جنابعالی ممنونم به خاطر انصافتان در بیان ظلم ها و تبعیض های بی شماری که در این سالها بر شاعران مستقل رفته است. ثانیا تلاش های جنابتان برای استقرار شرایطی متفاوت در دورانی که دبیری #جشنواره_شعر_فجر را عهده دار بودید، گرچه ناکام و نافرجام بود، اما عزیز است و به یادماندنی و انشاالله که بی اجر نخواهد ماند.
اما در بخشی از گفتگو، به شعرخوانی من و دوستم #حسین_جنتی در نمایشگاه کتاب اشاره کردید و فرمودید که نمی دانید انگیزه ما از خواندن اشعار اعتراضی در آن موقعیت چه بود و فرموده اید که شاید قصد “ضایع کردن دبیر” و “هوا کردن جشنواره” را داشته ایم!
بر خود لازم دیدم که در این باره توضیحی عرض کنم:
در سال نود و دو با رفتن #احمدی_نژاد و آمدن روحانی، پس از آنکه به ظاهر سالهای سیاه اختناق پس از هشتاد و هشت به پایان رسید، خوش بینی ابلهانه ای ما را _که جوانان بی تجربه و روزگار ندیده ای بودیم_ فرا گرفت! همانطور که جنابعالی (که بسی با تجربه تر از ما بودید) تصور می کردید در دوران جدید می توان با همکاری #یدالله_رویایی و #اسماعیل_خویی جشنواره شعر برگزار کرد، ما نیز به این تغییرات دل بسته بودیم و خیال های خام در سر می پروراندیم. ساده لوحانه تصور می کردیم که حالا وقت آن است تا استخوان چهارساله را از گلو بیرون آوریم و صدایی که سالها در تمام تریبون ها خفه شده است را از پشت رسمی ترین تریبون های کشور فریاد بزنیم! صدایی که از قضا صدای بسیاری از دلسوختگان این سرزمین بود. کسانی که چهار سال تنگ نظرانه دچار حذف و سانسور و بند و تهمت و حصر و حبس شده بودند و اتفاقا همگی مثل ما و شما به آن تغییرات دل بسته بودند… خداوند بزرگ شاهد است که در تمام لحظاتی که پشت آن تریبون کذایی بودم، در دل به عبدالجبار کاکایی آفرین می گفتم که این سد را شکست و این هوای تازه را به فضای ادبیات سرکوب شده ی آن سالها دمید…
اما چه خیال خام و چه دلخوشی کودکانه ای! دیری نگذشت که مدیران فرهنگی #دولت_روحانی به همگان نشان دادند که کوچکترین عزمی برای تغییر ندارند و اگر تلاشی می کنند تنها در جهت جلب رضایت نهادهای قدرت است، تا مگر دو روزی بیشتر تکیه بر مسند بزنند و از فرصت کوتاه به دست آمده برای تامین آینده ی آقازاده هایشان بهره ی کافی و کامل را ببرند!
دوستان شاعر #اصلاح_طلب مان نیز مصلحت را در کوتاه آمدن از آرمان ها و مطالبات دیدند و به خوش آمد مدیران فرهنگی تیغ زبان را غلاف کردند و طرفدار شعرهای گل و بلبلی شدند و خلاص!
و این مورد آخر به زعم حقیر خیانت بزرگی بود که روا داشتند. چراکه مردمان آزاده و تحول خواه این سرزمین سالها دل در گرو پیشگامی اصطلاح طلبان بسته بودند و حالا که آنها را عافیت طلب و بی همت یافتند، سرخورده و بی پناه، دل از هرگونه تلاش مدنی و سیاسی برای تغییر و اصلاح بریدند. نخستین نتیجه ی تلخ این خیانت را همگی در همین اعتراضات کور و خطرناک چندی پیش دیدیم.
سخن، سخن آورد و درد دل به درازا کشید جناب کاکایی! حرف این بود که ما آن روزها بسی خام و خوش خیال بودیم. انگار نه انگار که فقط پنج سال از آن روزها گذشته است، گویی که هم نسلان من پنجاه سال بزرگتر شده اند. امروز برای ما همه چیز معنای دیگری دارد. از همان سال بود که کتابهای من و چند تن دیگر از دوستان شاعرم در نمایشگاه کتاب توقیف شد. از همان سال بود که هر گونه امکانی برای فعالیت از ما سلب شد تا مگر تنگنای معیشت و انزوا ما را از شعر گفتن باز دارد. ما تجربه های تلخی را از سر گذرانده ایم! دیگر آن جوانان خام و خوش خیال نیستیم. فهمیده ایم که به “حرف” نباید اعتماد کرد و معیار شناختن آدم ها عمل آنهاست نه حرف هایشان!
خداوند فرهنگ و ادبیات این سرزمین را که حاصل قرن ها عرق ریزان روح پاک ترین فرزندان آن است در سایه ی حمایت خود حفظ کند.
با احترام و ارادت
شاگرد کوچک شعر فارسی
محمدرضا طاهری
انتهای پیام