در باب دین و ایمان دکتر مصدق!
حجت الاسلام مجتبی لطفی، از شاگران مرحوم آیت الله منتظری در یادداشتی تلگرامی به مناسبت نامگذاری خیابان مصدق در تهران که حاشیهای به دنبال داشت، نوشت:
✳️ سال 60 یک سخنرانی از امام خمینی پخش شد. بدون این که اسم بیاورد به مردی با «او» اشاره میکند و میگوید: «مسلم نبود» برای خیلیها مرجع ضمیر معلوم بود.سالها بعد موسسه نشر آثار ایشان در حاشیه این عبارت مرجع ضمیر را مشخص میکند: «آقای محمد مصدق رهبر جبهه ملی»
چند روز بعد ازاین اظهار نظر آقای مهدوی کنی وزیر کشور وقت اطلاعیه ای صادر کرده و خیابان مصدق حد فاصل میدان راه آهن تا میدان تجریش را به ولی عصر تغییر میدهد. بعدا برخی از اطرافیان آیت الله خمینی به نزد آیت الله پسندیده برادر بزرگتر از امام میروند. حاج پسندیده داشته وضو میگرفته (عکس بزرگی از مصدق در اتاقش نصب کرده بود.) به آنان میگوید: «مصدق وجوهات شرعیهاش را به آیت الله آقا رضا صدر میداد و مبالغی هم برای امور خیریه و نذورات به من!»
من در صدد به بوتهی بحث گذاشتن این داوری نیستم. اما شواهد و دلایل و محکماتی دال بر تدین و مذهبی بودن مصدق و خانواده اش قابل دقت و عبرت انگیز است:
✳️1.مصدق و رعایت ظواهر شرعی:
حسین شاه حسینی: «بعد از درگذشت همسرش مبلغی برای آقارضا صدر میفرستند تا احتیاطا نماز وروزهایی از همسرش فوت شده دو باره خوانده شود».
محمود مصدق نوه دکتر مصدق: «همسر دکتر مصدق فوق العاده متدین بود بیست مرتبه به عتبات و هشت مرتبه به مکه رفت. مرتب روضه خوانی داشتیم. مصدق را غسل دادند و نماز میت به امامت آقای زنجانی خوانده شد».
خانم کشور بیگ پور خدمتگزار مصدق در قلعه احمد آباد: «نماز را همانجا یاد گرفتم من آن موقع نماز خواندن بلد نبودم همیشه میگویم خدا آقا را بیامرزد. من نمازم را این جا یاد گرفتم. کلمه کلمه میگفتند من نماز میخواندم. هم خودش و هم خانمش.نماز میخواندم و ایرادهای مرا میگفت. آقا یک قرآن بزرگ داشت چند دفعه خودم دیدم قرآن میخواند. وقتی وضو میگرفت خودم میدیدم که وضو میگیرد. در عیدهای مذهبی به همانهایی که میآمدند عیدی میدادند. وقتی مصدق زندان بود خانمش تاسوعا و عاشورا غذا و حلوا پخش میکرد».
👈مصدق در وصیت نامه اش آورده: «… و باقی مانده برای نماز و روزه و حج اینجانب بکار برند و از عواید سال دوم قطعه زمینی برای باشگاه دانشجویان دانشگاه تهران بخرند…»
✳️2.مصدق و سیره اخلاقی و مدیریتی:
مصدق حاضر نشد برای درمان به اروپا برود. طبیبهای ایرانی را بهترین میدانست و میگفت:اگر قرار است بمیرم میخواهم همین جا زیر دست دکترهای ایرانی بمیرم. در 28 ماه اواخر حکومتش حتی یک مورد اختلاس و ارتشا رخ نداد. برایم جالب است که مصدق جیره غذایی محافظانش را از جیب خود میداده و از بودجه دولتی استفاده نمیکرده است. گفته بود حتی یک چوب کبریت از مال دولت نباید وارد خانهاش شود. با اینکه سفرش به لاهه مأموریتی دولتی بود برای استیفای حق ملت از انگلیسها، با این حال بودجهی رفت و آمد و خرج هتل را از جیبش داد حتی قالیچههای نفیس برای سوغات را هم از جیب خودش پرداخت کرد! مصدق از غذایی که سربازها میخوردند میخورد. مصدق ماشین نخست وزیری سوار نمیشد. وقتی نخست وزیر شد گفت اعلی حضرت این اموال را از کجا آورده لذا تمام املاک پهلوی اول بویژه غرب مازندران را سلب مالکیت کرد و به بنگاه خالصه دولتی ملحق کرد. اگر از دست کسی ناراحت میشد بویژه از زیردستان، اهل فحاشی و توهین نبود و آخرین حرفش به اینانی که خطا میکردند این بود: با آقا عرضی ندارم؛ و بدینسان عذر طرف را از اتاقش میخواست….
من اگر بخواهم داوری کنم شق دوم از تدین مصدق برایم تداعی کننده ایمان اوست و اگر بخواهم با برخی دولتمردان این چند ساله مقایسه کنم آیا نباید در مقابل مصدق سر تعظیم فرود آورم؟!
(منابع: خاطره شفاهی یکی از اعضای دفتر امام خمینی، نشریه چشم انداز ایران شماره خرداد 96 و نامههای دکتر مصدق،محمدترکمان)
انتهای پیام
ببینید دوستان این جماعت بجای آنکه هشت سال نابودی منابع انسانی و مادی این کشور را با شعارهای انقلابی به گند کشاندند پاسخگو باشند هنوز از رفتار غلطشان درس نگرفتند که متر کردن دین و ایمان مردم اونهم توسط اینها دیگه وجاهت نداره و نوعی فرار به جلو محسوب میشه.
این ها که ولایت سنجی شان به احمدی نژاد و مشایی رسیده دست از این رفتارهایشان بر نمی اارند شاید هم آن ضرب المثل معروف که “ترک عادت موجب مرض است” می باشند/.
خيلي جالب است، هرچه زور ميزنند و تلاش ميکنند که فردي و چهره اي را خراب و مخدوش کنند، مي بينند که نزد مردم محبوبتر و مقبول تر ميشود، اما … صم بکم عمي …
آنچه مصدق را بزرگ ساخت وطن دوستی و شرافتش بود و اینکه برای منافع ملی میجنگید. نه اینکه به نام اسلام دست به هر فسادی بزند. بسیاری از مسئولان ما مانند آقای خاوری چفیه میاندازند و پیشانی قهوه ای میکنند و اما میدزدند و دروغ میگویند و سرکوب میکنند
نام خیابان کسی را ماندگار نمیکند اما اعمالش چرا…
دورویان و چاپلوسان مملکت را به سوی تباهی می کشند
دو خاطره به نقل یکی از نزدیکان مصدق :
1- خانمی خبرنگار فرانسوی برای مصاحبه با مصدق به احمد اباد امد و تیمور بختیار او را همراهی میکرد . در مورد نفت از آقا سئوال کرد ، ایشان گفت از بوی نفت بدم میاید . پرسید که از دوره شما تاکنون ایران پیشرفت کرده است ، آقا پاسخ داد که خیلی پیشرفت کرده است و با اشاره به تیمور بختیار گفت ، این مرد زمان من سرهنگ2 بود و الان سپهبد است .
2 – آقا در پاسخ دانشجویان جبهه ملی نامه ای نوشته بو و نامه به دست عوامل حکومت افتاده بود ، یکی از امرای ارتش به احمد آباد امد و از آقا درخواست کرد که نامه ننویسند ، ایشان گفت که من اخلاقا موظفم که به نامه ها پاسخ بدهم ، جکومت رسما به من بنویسد که حق نامه نوشتن ندارم ، من اطاعت میکنم .
او اضافه کرد که رژیم شاه هر زمان که میخواست ماموری به نزد آقا بفرستد از امرای ارتش میفرستاد و آنان غالبا در تمام مدت گفتگو در حالت احترام نظامی می ایستادند و اصرار مصدق برای نشستن آنان هم اثری نداشت !
در دی 1325 وقتی انتخابات تهران شروع شد ملیِون لیست کاندیداهای خود را منتشر نمود. در این لیست کاشانی در صدر قرار داشت. کاشانی در آن روزها در یکی از دهات قزوین تبعید بود وقتی این لیست منتشر شد، کاشانی نامهای از تبعیدگاه به دکتر مصدق نوشت که همین نامه پیمان مودت و صمیمیت را بین دو مرد سیاسی و روحانی برقرار کرد. در دی 1326 آیتالله کاشانی از تبعیدگاه به تهران مراجعت کرد و مجدداً دکتر مصدق در منزل شخصی آیتالله به ملاقاتشان رفت و برای اولین بار یکدیگر را بوسیدند و مدتی با هم به مذاکره پرداختند.
مصدق فقط یک خائن انگلیسی بود