«مکتب نجف از سیاستمداران شیعه ناراحت است»
حجت الاسلام و المسلمین «سیدجواد خویی» از نوادگان حضرت آیت الله العظمی خویی و مسوول مدرسه دارالعلم نجف یکی از خصایص مکتب نجف را دوری از سیاست ذکر میکند.
متن گفت وگوی تفصیلی شفقنا با حجت الاسلام و المسلمین سید جواد خویی را در پی میآید:
سیدجواد خویی به تفاوت ها و خصایص مکتب نجف و قم اشاره و اظهار کرد: اول اینکه وقتی می گوییم مکتب نجف و قم برخی حساسیت نشان می دهند، اما باید توجه کنیم، اینکه هر مکتب روش خود را داشته باشد، طبیعی است، مثلا مکتب پزشکی در آلمان یک روشی دارد و در انگلیس روش دیگری دارد، مهندسی معماری چین یک روش و یونان روش دیگری دارد، این امر بدین معنا نیست که یک روش خوب و دیگری بد است بلکه به معنای دو طرز فکر است و هر دو هم خوب هستند، در واقع قضیه سیاسی نیست و نمی خواهیم به مکتبی بی احترامی کنیم. دوم، وقتی می گوییم “مکتب” یعنی حالت عمومی و شایع بودن و مشهور آن یا به عبارت دیگر وجه غالب، مثلا می گویند که مکتب نجف دیدگاهی دیگر درباره ولایت فقیه دارد، این بدان معنا نیست که لزوما همه علما، استادان، مراجع و فضلای نجف قائل به ولایت فقیه نباشند، و دلیل نمی شود که هیچ یک از علما قائل به این مساله نباشد. یا همین مثال را در مکتب قم بیاوریم، می گویند در حال حاضر مکتب قم قائل به ولایت فقیهه هستند، این بدان معنا نیست که همه طلب ها، علما و استادان قائل به این مساله باشند. سوم، هیچ مکتب و شخصی معصوم نیست، غیر از ائمه اطهار، بعد از ائمه اطهار هر چند که انسانی عالم، مقدس و محترم باشد، معصوم نیست، ما شخص مقدسی غیر از معصومین نداریم لذا عصمت نداریم چرا که بشر قابل اشتباه، تجدید و تغییر نظر است، شاید عالمی اشتباهی کرد و شاگرد او پس از ۱۰۰ سال گفت که استاد من اشتباه کرد و به نظر من این روش درست است که بسیار هم در تاریخ پیش آمده است.
چهارم، وجود مقام مرجعیت است، بسیاری از مذاهب شاید غبطه تشیع را بخورند، باز هم می گویم که اشتباهاتی داریم و معصوم نیستیم، اما کمتر پیدا می کنیم مذهب یا دینی را که دارای چندین رهبر بزرگ باشند؛ در گذشته ایه الله بروجردى رهبر شیعیان بوده و سایرین تابع ایشان بودند، پس از ایه الله بروجردى، ایه حکیم و ایه الله خوئى رهبر شیعیان بودند و اکنون هم حضرت آیت الله سیستانی هستند. این عوامل تشیع را تا به امروز نگاه داشته و به نظر من به طور کلی از مکتب تشیع، انسان بشر دوست، عاطفی، عقلانی، منطقی و ضد ظلم حاصل می شود، طبیعت مکتب تشیع این چنین است، البته استثناء هم هست و شاید در میان شیعیان افراد بدی هم وجود داشته باشند، اما من روشنفکران، عالمان، دانشمندان و عموم مردم را می گویم؛ ظلم، قتل و تجاوز به سایرین بسیار درمیان شیعه کم است لذا احترام به سایرین خصوصیت مکتب نجف نیست بلکه خصوصیت تشیع است.
سید جواد خویی به دلایل بقای تشیع اشاره و تصریح کرد: به نظرم یکی از مواردی که تشیع به آن افتخار می کند و علت بقای تشیع است، این است که تشیع با نهایت ۳۰ یا ۴۰ نفر شروع شد، با همه شکنجه ها، عذاب ها و ظلم هایی که شیعیان کشیدند، بسیار مهم است که چگونه این مذهب تاکنون مانده است، شاخصه های این مکتب چیست؟ حکمت بقای این مکتب چیست که روز به روز در حال انتشار است؟ به نظرم چند نکته در این مساله باید مورد توجه قرار گیرد، اول اینکه مکتب تشیع دارای “اعتدال” هست و از روز اول مکتب مسالمت آمیز بوده است. ابو سفیان در هنگام فتح مکه انتظار داشت به مرگ محکوم شود، اما پیغمبر (ص) فرمودند: إذهبوا فأنتم الطلقاء.؛ این سیره و مشی امیرمومنان علی (ع) و امام حسن (ع) نیز بود لذا یکی از علت های بقای مذهب تشیع، “تسامح، اعتدال و انسانیت” آنهاست؛ منابع فقه تشیع قرآن، سنت، اجماع و عقل است، وقتی در عقایدمان عقل را می آوریم، اگر روایتی با عقل صحیح متعارض شد، به آن توجه نمی کنیم لذا همیشه اعمال توأم با عقل داریم.
نکته یا امتیاز بعدی تشیع، “شعائر” آنهاست، یکی از امتیازات تشیع این است که عاطفه و عقل را آمیخته است؛ ماندگاری امام حسین (ع) از شاخصه های تشیع است و از علت های بقایای تشیع، ایجاد حالت عاطفی با مظلوم و ضد ظالم هست، همیشه حالت انسانیت و عاطفی شیعه زنده است.
او درباره خصایص حوزه علمیه نجف اشرف گفت: دوران جدید حوزه علمیه قم در زمان مرحوم آقای حائری شروع شد، اما عمر نجف هزار سال است بنابراین حوزه اصلی نجف بوده و بسیاری از علما در این حوزه حضور داشتند لذا این مکتب در نجف ریشه پیدا کرد؛ یکی از خصایص مکتب نجف “دوری از سیاست” است، دور بودن حوزه نجف از سیاست به این دلیل نیست که حوزه سیاست نمی داند یا چون سیاست موضوع بسیار مهم و عظیمی است و عقل فوق العاده ای می خواهد بلکه کسر شأن آنهاست که وارد این موضوعات شوند، بلکه به این دلیل است که نجف به تخصص خود احترام قائل است و می گوید، من در علوم دین و شریعت متخصص هستم و از من نخواهید کار دیگری کنم؛ مانند اینکه به یک مهندس معماری بگویند مدیر آموزش و پرورش یا کشاورزی شود؛ قطعا نمی پذیرد و می گوید شغل من نیست، نجف تعارض می بیند لذا اقاى سیستانى براى مقلدین خود فتوا دارد: لا ینبغی لرجال الدین التصدی للأمور الإجرائیه و التنفیذیه به این معنى که طلبه نباید در امور اجرائى ( سیاست) دخالت کند.
دومین خصوصیت مکتب نجف این است که همیشه از جهت پولی یا مالی مستقل بوده و از دولتی، سلطانی، پادشاهی و رئیس جمهوری به هیچ وجه دریافت یا کمک مالی نداشته است؛ حوزه نجف برای پایبندی به این ویژگی بسیار سختی کشید، اما تحمل کرد و از کسی دریافت مالی قبول نمی کرد و نمی کند و می گوید که اگر کمک مالی بگیرم، ممکن است که تا هر دولتی یا شخصی چند سالی به نیت قربه إلی الله این اقدام را انجام دهد، اما همین شخص یا دولت، بعدها از من چیزی می خواهد و من باید بر حساب دین و اعتقادم آن را انجام دهم و اگر انجام ندهم، دیگر عادت کردم، به دلیل همین ویژگی حوزه نجف استقلالیت کاملی از سیاست و دولت دارد و نفوذ سیاست و سیاست غیر تمیز در مکتب نجف یا اصلا نیست یا خیلی کمرنگ است لذا مرجع نجف آنچه عقل و اعتقاد است را انجام می دهد و کسی یا دولتی یا پولی نیست که بر او فشاری بیاورد.
او افزود: هر شخصی خصوصیات و طبع مخصوصی دارد، اما به هر حال ۷۰ درصد این مکتب هنوز زنده است لذا من همیشه می گویم که آقای سیستانی بدون شک شایستگی ها و هنرهای خاصی دارد، ایشان عصاره مکتب خویی است، خویی عصاره مکتب میرزای نائینی است، میرزای نائینی عصاره مکتب آخوندخراسانی است و آخوند هم عصاره مکتب انصاری است. وقتی انسان کتاب این بزرگواران را می خواند شگفت زده می شود؛ مثلا شیخ انصاری در کتاب مشهور خود “رسائل” استصحاب پنجم، می فرماید: اگر فرض کنیم که حکم یک مساله ای مانند سیگار کشیدن در اسلام نیست، در قرآن و کتاب های روایت هم پیدا نکردیم و به فرض مثال این حکم در تورات یا انجیل وجود داشت، آن را عملی می کنید چون آن، دین حقی بوده است، این مساله بسیار مهمی است و در واقع استصحاب ادیان سابق است؛ یا فرض کنید علامه بلاغى، استاد مرحوم اقاى خوئى و از علماى بزرگ بودند، ایشان با اینکه سنشان زیاد بود، منطقه کفل بین نجف و کربلا را مى پیمود زبان عبرى یاد گرفت، به او گفتند که چرا این زبان را یاد می گیرید، فرمود: می خواهم کتاب تورات و انجیل و کتاب های سمایی را بخوانم، با انصاف بخوانم و بفهمم که این کتب چه می گویند و ترجمه های آنها را نخوانم. این هم از خصایص مکتب نجف است.
حجت الاسلام خویی به یکی دیگر از خصایص حوزه نجف اشاره و اظهار کرد: چون حوزه نجف از سیاست دور بوده، یک دانشگاه فکری آزاد است، میرزای نائینی که از بزرگان و علمای شیعه است کتاب “تنبیه الامه و تنزیه المله” را در نجف می نویسد، آقای خمینی که قائل به حکومت اسلامی و ولایت فقیه است، کتاب خود را در نجف می نویسد، یعنی نجف آنقدر باز است که محدودیت ندارد، از هر بحث علمی استقبال می شود و هیچ حدود و مرز و فشاری وجود ندارد، و این امر را تنها در نجف می بینیم.
او ادامه داد: آقای سیستانی قائل به ولایت انسان بر خود است و می فرماید: “کسی ولایت بر من ندارد مگر دلیل بیاید”، مثلا اسلام فرماید، پدر ولی توست، اما اگر برای این ولایت دلیل نداشته باشم و تو نتوانستی دلیل بیاوری، ولایت جعلی است و اصل ولایت ثابت نمی شود. میرزای نائینی می فرماید “ولایت امه” که همان شورا و پارلمان است، آقای خمینی قائل به “ولایت فقیه” است؛ همه اینها از نجف ظهور و بروز کرده است.
او به یکی از تفاوت های حوزه نجف و قم اشاره و اظهار کرد: یکی دیگر از تفاوت ها، اختلاف در روش فکری علم اصول یا علم فقه یا عقاید است مثلا فرض کنید که شاید مکتب قم بسیار به فلسفه و عرفان اهمیت دهد، اما مکتب نجف، کمتر اهمیت می دهد، مکتب نجف بیشتر بر اصول و فقه تمرکز می کند، اما بدین معنا نیست که در عرفان و فلسفه وارد نیست، آیت الله خویی، فلسفه خواندند و کتاب الامر بین الامرین و قبح حسن و قبح عقلین را نوشتند، سیدعلی قاضی که شیخ العرفاست در نجف درس خوانده است، در حقیقت به فلسفه و عرفان ورود داشتند، اما در حالت اهمیت بندی، فلسفه و عرفان جزو اولویت نیست.
او در پاسخ به اینکه گفت وگوی بین مذهبی و ارتباط با مذاهب جهان و سران مذهبی که مدتی است فعالیت های خود در این زمینه را شروع کردید، چه مقدار الهام گرفته از مکتب نجف است و آیا نسبت به این دیدگاه، انتقادها و محدودیت هایی وجود دارد؟ گفت: این اقدام ناقابل است، اولا به نظر من تشیع در جهان اسلام اقلیت است، شیعیان اثنی عشری ۱۰ درصد جهان تشیع و اسلام نمی شوند، اگر اسماعیلی ها و زیدی ها را وارد کنیم به ۲۰ درصد نمی رسیم، دوماً در جهان عرب اقلیت هستیم، سوماً اقلیت مستضعف از لحاظ دولتی هستیم، اگر عراق را حذف کنیم، فقط ایران را داریم، آن هم با هزار مشکلی که روی ایران هست، اما سنی ها پنجاه کشور دارند و ۱۴۰۰ سال است که حکومت می کنند، نفت، ارتش و لابی در غرب دارند، اما ما تازه داریم نفس می کشیم.
حجت الاسلام و المسلمین خویی افزود: اگر بُعد اعتقادی و دینی را کنار بگذاریم و بخواهیم سیاسی برخورد کنیم، مصلحت ماست که برای حفظ تشیع با همه دوست و رفیق شویم، اگر می خواهیم سیاسی فکر کنیم، باز برمی گردیم به نقطه اول؛ تشیع ۱۴۰۰ سال ماند و با همه رفیق و دوست بود البته نه بر حساب اعتقاداتش، من همه جا افتخار می کنم که مسلمان و شیعه هستم، اما شما را احترام می گذارم و با شما نمی جنگم، عموما در تاریخ، جنگ و دعوا برنده نیست، نسبت کشته ها بین دو طرف و نسبت زنان بی شوهر و بچه های یتیم بالا و پایین می آید، و عده ای خوشحال هستند که برنده هستند چون یکی ۱۰۰ هزار کشته داده و دیگری یک میلیون کشته.، ما در عقل، انسانیت، گفت وگو و رفاقت برنده هستیم.
او ادامه داد: در مقوله اعتقادی، به نظرم هیچ تعارضی بین ادیان و پیغمبران نیست مثل مراحل دانشگاهی است بدین ترتیب که حضرت موسی (ع) سال اول را درس داده، حضرت عیسی (ع) سال دوم را درس داده و پیغمبر (ص) فارغ التحصیل کردند، اگر سال آخر نبود به اینها نمی رسیدیم. دین سه پایه دارد، اخلاق، اعتقاد، و شریعت؛ در اخلاق اصلا تعارضی بین ادیان و اتباع ادیان نیست، هیچ اتباع ادیانی در دنیا نیستند که بگویند دروغ و آدم کشتن و نفاق و فساد کار خوبی است پس ما در اخلاق صد در صد مشترک هستیم و در این زمینه اختلاف پیدا نمی کنیم. در اعتقاد اساس ضروریات اصول دین در اسلام توحید، نبوت، معاد است و اغلب بر این اعتقاد دارند، پس در اعتقاد هم تقریبا وحدت داریم، اختلاف ما در شریعت است، اگر ما شیعیان کمی متواضع باشیم و جای خدا ننشینیم، به بسیاری از اهدافمان می رسیم؛ در فعالیت هایی که در زمینه گفت وگوی ادیان داشتم، یکروز به ذهنم نیامد که یک مسیحی را مسلمان کنم، من یک میلیارد و ۷۰۰ مسلمان دارم و در آنها مانده ام، داعش و القاعده مسلمان هستند و در حال حاضر به قرآن کریم و پیغمبر (ص) و اسلام لطمه می زنند، بعد من می خواهم یک مسیحی، مسلمان شود!
روزی وزیر اوقاف فلسطین گفت: «ما مشکلی با شما نداریم، اما شما نشر تشیع می کنید» گفتم: «نشر تشیع می کنیم؟! من ۲۰۰ میلیون شیعه دارم و اگر عرضه داشته باشم روی شیعیان کار می کنم» لذا من در فکر نشر تشیع به روش تبشیری نیستم، اما اگر کسی به مکتب و مذهب تشیع علاقه مند شد، نه نمی گویم. ائمه علیهم السلام به ما یاد دادند «کونوا دعاهً لنا بغیر ألسنتکم» یعنی با عمل و صداقت و انسان خوب بودن تبلیغ تشیع است.
سید جواد خویی گفت: مکتب نجف به ما یاد داد که با عمل تبلیغ تشیع کنیم، من مثال عملی می آورم، ددر ۴٠ کیلومترى مانده به شهر مکه و مدینه نوشته شده: لا یجوز دخول غیر المسلم؛ یعنی هر مسیحی نمی تواند وارد مکه و مدینه شود، هر مسیحی نمی تواند وارد حرم امام رضا(ع) شود، اما مسیحیان بزرگان وارد حرم امیرالمومنین (ع) می شوند؛ امیرالمومنین (ع) بعد از پیغمبر اکرم (ص)، در نزد ما، اولین شخصیت جهان تشیع است، پس از ورود مسیحیان به حرم امام علی(ع)، نه کسی اعتراض می کند و نه کسی عکس العملی نشان می دهد، و این امر نشان دهنده این است که در نجف با وجود اختلاف میان ادیان، گفت وگو و احترام جا افتاده است.
علت آن تا حدودی به دلیل حضور و مشی علما، تا حدودی فرهنگ مردم و مقداری ناشی از تاثیر از ائمه اطهار علیهم السلام است. در کل هدفمان از این گفت وگو دو چیز است، یکی اینکه تشیع معتدل، عقلانی، انسانی و منطقی را به مردم معرفی کنیم و همانطور که قبلا اشاره کردم این نکته را هم در نظر داشته باشیم که همه شیعیان معصوم نیستند، ما هم آدم های کج سلیقه داریم، همانطور که همه سنی ها، وهابی نیستند؛ سنی ها چهار مذهب فقهی و یک مذهب عقایدی هستند، القاعده سه مکتب شده و با النصره و داعش در سوریه می جنگد، این مساله بدین معناست که خودشان با هم اختلاف دارند، پس نمی شود گفت که کل سنی ها، مسیحیان و شیعیان اینگونه هستند؛ همیشه نسبت دادن های عمومی، اشتباه است. دوم، در کل هدف این است که با هم خوب زندگی کنیم، نه مذهب من به مسیحی تغییر می کند و نه تو مذهب خود را به مسلمان تغییر بده؛ ما هدف مشترکی داریم و می خواهیم زندگی کنیم.
او در پاسخ به اینکه بر مبنای این حرکت یا رویکرد تا به امروز چه نتایج و آثاری حاصل شده است؟ گفت: آثار این حرکات عملی نیست، ما نمی خواهیم که کن فیکون کنیم، می خواهیم خانه ای بسازیم، در این میان توان شخص من این است که یک آجر بگذارم و توان فرد دیگری است که ۱۰ آجر بگذارد تا در نهایت یک خانه زیبا ساخته شود. آثار این نوع رویکردها، تدریجی است، دهها یا شاید صدها سال طول بکشد؛ گاهی در تاریخ و در کتابی سطری می بینیم که اثر آن سال های سال می ماند، این حرکت برای ما هزینه بر است و به ما تهمت می زنند، اما من بسیار خوش بین هستم و اثر مثبت این حرکت را می بینم مثلا اکنون نجف که برای همه شیعیان و انسانیت هاست، شهری باز شده است، استادان بزرگ دانشگاه ها، پژوهشگران علمی به نجف می آیند و در مورد مسایل مختلف بحث می کنند و سمینار تشکیل می دهند، ما در گذشته حسرت داشتیم که حرف مان را به دنیا برسانیم، اما در حال حاضر با کمال عزت و احترام از ما دعوت می کنند؛ در این عده ای می ترسند و می گویند فضای نجف باز نشود، چرا؟! من روزی گفتم که مذهب ما حق هست؟ ائمه ما بهترین بشر هستند؟ ما وظیفه داریم این بزرگان را به مردم معرفی کنیم؟ گفتند: بله؛ چطور معرفی کنیم؟ کنفرانس نرویم، مهمان غربی نیاید، مصاحبه نکنیم و درها را ببندیم، اینها با هم در تعارض هستند، باید لبخند بزنیم، از استادان بزرگ و دانشمندان کشورها دعوت کنیم و سیره ائمه و شیعیان را به آنها معرفی کنیم و بگوییم که شیعیان آدم کش و وحشتناک نیستند بلکه اهل فکر هستند، در حال حاضر بسیاری از دانشمندان و حتی سیاسیون گفتند که ما نمی دانستیم فکر و مکتب شیعه متفاوت از آن چیزی که در جهان در مورد آن صحبت می شود، باید این تغییر نگاه را غنیمت بشماریم، باید قدر بزرگی چون حضرت آیت الله سیستانی که با فکر و انسانیت خود تحول ایجاد کردند را بدانیم و در نهایت هدفمان این باشد که تشیع را به شکل زیبا معرفی کنیم.
او در پاسخ به اینکه آیا راجع به سیره گفت وگو میان ادیان خود و آثار این تبادلی که ایجاد کردید، مذاکراتی با مراجع عظام در نجف اشرف داشتید و دیدگاه ها آنان چه بوده است؟ گفت: عموما نظر مراجع عظام نجف مثبت بوده و مؤید هستند چون فکر نکنم که هیچ شیعه ی منطقی باشد که با این سیره و رویکرد مخالفت کند چرا که هدف سیاسی نیست و انسانی است و کسی نسبت به نشر تشیع به این روش معترض نیست و عموم نظرات مثبت است. از سوی دیگر ما زیر چتر مراجع فعالیت می کنیم؛ نکته دیگر اینکه مراجع همکاری بسیار خوبی دارند، آنها رسما استادان دانشگاه، مسیحیان روحانی از آمریکا، انگلیس و فرانسه و سنی ها را می پذیرند و این مساله بسیار حائز اهمیتی است و به پیشرفت کار کمک می کند.
حجت الاسلام خویی درباره اینکه همزیستی مسالمت آمیز مردم عراق با فرق مختلف و سایر مذاهب مربوط به فرهنگ مردم عراق است یا مذهب آنها، اظهار کرد: اولا کشور به نام عراق تا بیش از ٢٠٠٠ سال پیش نبوده و کشور ما بین النهرین بوده و تا قبل از استقلال این کشور، عراق جزء امپراطورى عثمانى بوده. عراق قبل از اسلام مسیحى بوده و قبل از ان زرتشتى، مسیحیت که غلبه کرد تمام عراق کلدان بودند که حتی برخی از آمارها می گوید که ۷۰ درصد جنوب عراق، عرب نیستند و اصالتا کلدان از نسل حضرت ابراهیم(ع) هستند؛ حتی اگر به ریشه های عموم عراق نگاه کنیم، اکثریت عرب نیستند لذا از روز اول تاسیس عراق، قومیت ها و ادیان و مذاهب در این کشور بسیار بوده، اسحاق نقاش در کتاب ( شیعه العراق) ذکر میکند که تا قبل از ١۵٠ سال پیش اغلب جنوب عراق سنى بوده است، کم کم شیعه شدند؛ مثلا ۶۰ سال قبل در نجف، کوچه ای بود به نام کوچه یهودی ها، در حال حاضر در جنوب عراق بسیاری از استان ها، سنی و مسیحی هستند، آنها کسانی هستند که تغییر دین ندادند و ماندند. به گمان من، طبیعت دینی عراق و ادیان در این کشور، حالت طایفه ای با هم زندگی کردن بوده است، حوزه هم از این مساله دور نبوده و اخیرا در این مورد مقداری رونق پیدا کرده است، اما مهم این است که حوزه قطعا تقابلی با این مساله نداشته است؛ مثلا به افتخار می گوییم که تاکنون هیچ بیانیه یا فتوا یا اطلاعیه ای از حوزه نجف یا از مراکز نجف اصیل علیه ادیان و مذاهب نبوده است، البته در بغداد جنگ هایی بوده که ججرج طرابیشى در کتاب هرطقات ج ١ ذکر می کند که در قرن ۴ و ۵ و ۶ جنگ های مردمی بسیار شده و شاید این جنگ ها هر ماه بوده است.
او تأکید کرد: نجف فضای آزاد گفت وگو و بیان دیدگاه را دارد، به طور کلی اجتهاد در تشیع همیشه زنده است، در حالت رکود نیست، همیشه در حال حرکت است و در آن حالت تجدد و تغییر وجود دارد، اشکالی هم نیست، انسان اشتباه هم می کنم، عیب آن است که انسان بر اشتباه خود اصرار کند؛ لذا چه بسیار مراجع که فتوا می دهند، می گویند الله اعلم یعنی در حال حاضر نظرم این است و شاید در شرایط دیگر نظرم تغییر کند.
روحانیت وقتی مستقیم هر نهاد، بنیاد و دولتی را اداره کند، طبیعی است که گاهی اشتباه می کند و یک جا باید مصلحت سیاسی را در نظر بگیرد. در سیاست گاهی دروغ گفته می شود. نجف از سیاست فاصله دارد. نمی خواهیم بگوییم که ما از همه نظر درست هستیم، به نظر من مکتب نجف عیوبی داشت، اما اکنون عیب ندارد چرا که تندرو نیست و در واقع همیشه میانگیر، وسط و معتدل است.
او در پاسخ به اینکه چرا با وجود ارتباط میان نمایندگان اهل تسنن و تشیع با سایر مذاهب، میان شیعه و سنی چنین مناسباتی با این جدیت و عمق شکل نمی گیرد؟ گفت: این مساله دو بُعد دارد، یکی بُعد سیاسی است و دیگری بُعد فکری؛ باید بُعد سیاسی را جا بیندازم مبنی بر اینکه سیاست ربطی به دین ندارد، به نظر من متأسفانه سیاستمداران شیعه خوب کشور را اداره نکردند، من نوجوانی ۱۲ یا ۱۳ ساله بودم و خدمت مرحوم آقا بزرگ مان خویی بودیم، من نمی دانستم که صدام سنی است، می دانستم که ظالم است، ما عقده از تسنن نداریم، عقده از اینکه سر سلطه دولت باشد یا نباشد، نداریم، ما یک عقده داریم و آن اینکه کسی که دولت را برعهده می گیرد باید عادل باشد، مذهب او مهم نیست سنی یا شیعه است.
سید جواد خویی ادامه داد: آقای فیاض قصه جالبی نقل می کند و می فرماید که رئیس ارتش پاکستان به نجف آمد، او لائیک، اما شیعه بود و قصد داشت خدمت مرجع اعلای شیعه آیت الله حکیم برسد، آقای فیاض می فرماید آن زمان طلبه افغانی جوانی بودم، قبل از اینکه رئیس ارتش پاکستان به نجف برسد، خدمت آقای حکیم رسیدم و گفتم، چنین فردی خدمتتان می آید، وضع شیعیان در پاکستان بسیار بد است، ما می خواهیم از او بخواهیم یک حسینیه در پاکستان برای شیعیان بسازد، آقای حکیم فرمود: آقای فیاض حسینیه و مسجد ساختن کار رئیس دولت نیست، کار رئیس دولت این است که نان برای ملت خود بیاورد و امنیت کشور را فراهم کند. ما عقده اینکه رئیس دولت سنی یا مسیحی باشد نداریم، می گوییم هر کسی هست، عدالت را اجرا کند، اگر عدالت را اجرا کرد، شیعه، سنی و مسیحی متدین ذی نفع هستند، باید در حقوق و واجبات در نهادهایی که تقسیم می کنند، مساوات وجود داشته باشد.
او گفت: سنی ها همان احساسی را به شیعیان دارند که ما شیعیان نسبت به سنی ها داشتیم و فکر می کردیم صدام نماینده سنی هاست البته صدام می گفت من صلاح الدین ایوبی هستم، متاسفانه بعضی شیعه ها در حال حاضر این ذهنیت را به سنی ها می دهند و به آنها ظلم می کنند، ما نمی گوییم که سنی ها در عراق مظلوم نیستند لذا ما ناراحت هستیم، مکتب نجف از سیاستمداران شیعه به این دلیل ناراحت است و می گویند، شما دو ظلم می کنید، یکی ظلم به سایر مذاهب و دومین ظلم اینکه وقتی حکومت کردید؛ ۱۴۰۰ سال گفتیم که نهج البلاغه و اسلام را به ما بدهید و ببینید چه می کنیم، ۱۴ سال است که به شما داده شده و شما دارید لطمه به علی(ع) و اسلام می زنید، ما از این نارحت هستیم، سیاستمداران موفق نبودند و این لطمه را به تشیع زدند.
حجت الاسلام و المسلمین خویی به وجود گلایه شدید حوزه نجف اشرف به سیاستمداران عراق نسبت به نوع رفتاری که با اهل تسنن دارند، اشاره و تصریح کرد: این حکومت است که به نام تشیع است، قبل از اینکه به سنی ها ظلم شود، سنی ها به شیعیان ظلم کردند، آنها به فکر، تاریخ، علما و مقدسات ما ظلم کردند قبل از اینکه به سایرین ظلم کنند، نجف در حال حاضر سه چوب از جهان اسلام می خورد، اولین چوب اینکه متاسفانه برادر بزرگ ما ایران که به او احترام می گذاریم، خیلی به چشم کوچک، به نجف نگاه می کند و می گوید که شما وارد نیستید و شما باید از ما یاد بگیرید در واقع یک حالت پدرانه با فرض بعضا تحکم دارد، اما آدمی که عقل دارد، مشورت می کند و ما هم مشورت می کنیم و دنبال زور نیستیم، نجف اصلا ضد کسی نیست و می گوید به خصوصیت ما احترام بگذارید، ما یک رنگ مخصوصی داریم. دومین چوبی که می خوریم اینکه به ما می گویند همه شما صفوی و ایرانی هستید، ما افتخار می کنیم که مذهب مان یکی است و افتخار می کنیم با آنها رفیق هستیم و اصلیت خودمان ایرانى است و منکر ان هم نیستیم، اما ما عامل سیاست ایران، عراق یا هیچ کشور دیگری نیستیم؛ ما اصلا در سیاست ورود نمی کنیم، اما آنها از عمد می گویند که شما همه ایرانی هستید.
چوب سوم را از غرب می خوریم، ما افتخار می کنیم که مسلمان هستیم، اما داعش نیستیم، بزرگترین مذهبی که از داعش ضرر دیده، شیعیان هستند، اما بیشتر غربی ها می گویند که پیغمبر شما (حضرت) محمد(ص) و کتاب شما قرآن است و پیغمبر و کتاب داعش همین است؛ لذا ببینید که حوزه نجف در چه حالتی دارد روزها را می گذراند، ما در بین این مسایل با این امکانات کم، تازه می خواهیم نفس بکشیم و بگوییم که ما چه کسی هستیم. اما بُعد فکری و دینی از ابتدا مشکلی نداشته است، وقتی سامرا منفجر و به حرم دو امام معصوم تعدی شد، جهاد در عراق در حال رخ دادن بود، اما مرجعیت آنها را کنترل کرد؛ آیت الله سیستانی در جلسه خاصی به یکی از آقایان می فرماید: اگر امروز میلیون ها نفر به سامرا رفتند، شما به من ضمانت می دهید که یک خون بی گناه ریخته نشود، مقام مسئول گفت: ضمانت نمی دهم، آیت الله سیستانی فرمود: پس اگر خون بی گناهی ریخته شد به گردن کیست!
چرا آیت الله سیستانی ۴ سال است آقایان را نمی پذیرد؟!
چرا در حال حاضر آیت الله سیستانی ۴ سال دَر خانه خود را بسته و برخی آقایان را نمی پذیرد؟ چون از عملکردها راضی نیستیم، صدایمان گرفته شد انقدر که نصیحتتان می کنیم؛ ما عدالت می خواهیم، این عدالت را هر کسی اجرا کند به او احترام می گذاریم. آقای سیستانی فرمودند: سعی نکنید از شخص تعریف کنید، به هر کسی که امین، راستگو، صادق و خوب است، احترام می گذاریم، هر کسی هم دزد است ریش و انگشتر و تسبیح دارد به او می گوییم که دزد هستی، این خیلی نکته زیبا و سخنی دقیقی است. ما داریم تقاص بد رفتاری فوق العاده سیاست مداران را می دهیم، اما از جهت دینی، فکری، عقایدی و بُعد علمی، نجف صدها سال فعال بوده و خواهد بود.
خویی در پاسخ به اینکه چگونه می تواند مسایل سیاسی را تحلیل کرد ولی به سیاست ورود پیدا نکرد؟ گفت: سیاست دو قضیه است، یکی علم سیاست و دیگری تبلیغ سیاست، اینکه حوزه نجف وارد سیاست نمی شود بدین معنا نیست که نمی داند یا علم سیاست بسیار مهم است، اتفاقا علم اصول هزار برابر از سیاست مهم تر و دقیق تر است و بیشتر زحمت می کشیم، می خواهیم بگوییم برای ما عار است که وارد سیاست شویم چرا که خودمان را بالاتر می دانیم. به طور کلی نجف، ایده و فکر سیاست را دارد، اما تبلیغ سیاست نمی کند.
او ادامه داد: مبنای آقای خمینی، مبنای فقهی علمی و دینی ایشان است، بسیاری دیگر هم بر این مبنا هستند، اما به هر حال ایشان در این مکتب، شاخص هستند، آقای خمینی(ره) قائل هستند که وظیفه روحانیت یا هر متدینی، سعی کردن برای تاسیس دولت اسلامی است و اگر این دولت اسلامی تحقق یافت، رهبر این دولت، فقیه می شود، این یک مکتب که محترم است و برای خود مبانی فقهی هم دارد. دقیقا به تفسیر من مکتب دیگر که شاخص آقای خویی است، اقاى خوئى مى گوید در عصر غیبت سعى کردن براى حکومت اسلامى اصلا وظیفه روحانیت نیست، نظر ایشان در مورد ولایت فقیه هم واضح است. آقای خویی می فرماید: کل حدود تعزیرات قصاص در عصر غیبت، متوقف است، نماز جمعه کار امام است، قضاوت کردن الزامی نیست و تنها در شرایطی الزامی می شود که دو طرف پیش من آمده باشید و خودتان را مجبور کردید که حرف منِ قاضی را گوش دهید. اصطلاحی هست که به آن حسبه می گویند، حسبه به معنی حفظ نظام عام، کارهایی است که ما قسم می خوریم، خداوند نمی خواهد این کارها بی صاحب بماند، باید یک صاحبی داشته باشد و اداره شود. من مثال جزئی می آورم، حضرتعالی که زائر هستید در کوچه راه می روید و می بینید که دو بچه یکدیگر را کتک می زنند، اگر سرت را پایین انداختی و بی تفاوت از کنار آنها رد شدی، کسی که شما را می بیند، می گوید از شما بعید است، این دو، بچه هستند و آنها را از یکدیگر جدا کنید، اگر حاکم شهر یا ولایت فقیه چنین کاری کرد، به آن حسبه می گویند؛ اما اگر فقیه چنین کند، از بُعد عقلی و انسانی است، لذا هر کاری چند بُعد دارد، فقیه وقتی برخوردی می کند، دلیل نیست که همه کارها از بُعد ولایت فقیهی اوست، گاهی انسان و گاهی عاقل است و عقل دارد.
او در مورد تمایز این بحث با سکولاریزم، گفت: ما گاهی وقت ها خیلی تنگ نظریم، یک حساسیت های الکی داریم، مثلا به کسی که کراوات می پوشد و ریش می تراشد، می گوییم فاسق است، نباید امور را سطحی بگیریم. اولا باید سکولاریز را تعریف کنیم، معنای آن جدا کردن دین از دولت و معنای آن ضد دین می شود، در حال حاضر فرانسه و انگلیس را در نظر بگیرید، آزادی که در لندن وجود دارد در فرانسه نیست، متاسفانه در کشورهای ما راجع به این اصطلاح حساسیت هست لذا صحبت از دولت مدنی شد، من با خیلی از روشنفکران صحبت کردم که دولت مدنی با سکولاریزم چه فرقی دارد، یکی از بزرگان علمای نجف به یکی از روشنفکران غربی گفت، اگر تعریف شما از سکولاریزم این است که روحانیت حکومت نکند، من هم با سکولاریزم موافق هستم، به طور کلی نجف با اداره دولت توسط روحانیت موافق نیست، این نظر آنهاست و تحمیل هم نمی کنند.
او افزود: در این مورد مبنای فقهی مراجع متفاوت است، اما نتیجه ای که می گیرند، یکی است؛ آقای شیخ بشیر نجفی و آقای حکیم هرکدام مبنای فقهی شان فرق می کند، یکی از بزرگان ولایت فقیه را قبول ندارد و دیگری قبول دارد و می فرماید در حال حاضر عملی نیست، در این میان آقای سیستانی مبنای دیگری دارد و حالتی بین آقای خمینی و خویی است، این مبناست و قضیه عاطفی نیست. تفاوت های علمی آنها را اهل فضل می داند و می فهمد.
حجت الاسلام خویی با بیان اینکه حوزه متصدی و تبشیر کننده تشیع نیست بلکه حالت حوزه معرفی تشیع است، اظهار کرد: در یک مراسم خصوصی به یکی از آقایان مراجع گفتم، شما ۵۰ ایزدی را آزاد کردید، فرمود: شما از کجا می دانید، شرط این بود که این خبر جایی بروز نکند، گفتم: شخص ایزدی به من گفت، آقای مرجع فرمودند: من ایزدی را آزاد کردم و کمک هم می فرستم و همیشه اینها را در نجف می پذیرم، تنها یک شرط دارد، اگر سنی ها، شیعه شوند و اگر ایزدی ها مسلمان شوند دَرها را می بندم، می گفت ما اگر عرضه داریم تشیع خود را نگه داریم، فهم من می رسد که وظیفه عقلی، انسانی و دینی تشیع تنها این است که به مذاهب دیگر احترام و امنیت دهد.
او در پاسخ به اینکه تشیع نسبت به بهائیت هم چنین تفکری دارد؟ گفت: در مراسمی بودم، شخصی بهایی به من گفت، نظرت نسبت به ما چیست، گفتم من با تو از بُعد دینی اختلاف دارم، من مسلمان هستم و شما دین دیگری دارید، فکر و عقاید من با تو اختلاف دارد، اما به دو علت به تو احترام می گذارم، یکی اینکه انسان یک موجود قابل احترام و مقدس است و دیگر اینکه تو هموطن من هستی، هر حقوق، وظایف و واجباتی که برای توست، برای من هم هست لذا در این قضیه به جرأت می گویم بهائیت به این معنا نیست که آنها را در خیابان بکشیم، بهائیت به این معنا نیست که باید به آنها بی احترامی و توهین کنیم.
او در برابر این انتقاد که در برخی از فتوای مراجع دیده می شود که غیر اهل کتاب در کنار سایر موجودات غیر انسانی محسوب می شوند، گفت: اخیرا به اصطلاح روشنفکری مخصوصا از روحانیت مد شده است، به نظر من اینکه از مبانى اصلى رد شویم، هنر نیست، هنر اینست که مبانى که داریم را با مسائل روز وفق دهیم، برخی از روحانیت چه در عراق و چه در ایران می گویند که کتاب کافی با ۱۵ هزار روایت، مفید نیست یا می گویند که قرآن در زمان پیغمبر (ص) نازل شده، آن را در موزه بگذارید، این نوع اظهارنظرها هنر نیست، چنین فردی، روحانی روشنفکر نیست.
او در پاسخ به اینکه در چنین فضایی اگر زیربنای حقوق انسان را اخلاق، اعتقادات و شریعت در نظر بگیریم، رابطه انسان با انسان را در حریم بزرگتر چطور می توان توضیح داد؟ گفت: یک بُعد علمی و یک بُعد تطبیقی و عملی داریم، دلیلی نیست که هر چه در کتاب ها هست را اجرا کنیم، مبنای فقهی آقای خویی است که می فرماید برخی از مسایل مربوط به زمان حضرت مهدی(عج) است و هر زمان امام (عج) ، آمدند خودشان پاسخ خواهند داد، شاید عده ای بگویند که این فرار کردن است ولی این مبنا ایشان هست.
متونی در کتاب هاست که سند و دلالت آن درست و صحیح است و نمی توانیم منکر آن شویم، در حال حاضر دهها روایات داریم که به نجاست غیر اهل کتاب اشاره می کند، حال آنکه این نظر را قبول دارد، چه چیزی می تواند بگوید؟! اما در عین حال فراموش نکنیم که در مقابل این نظر، نظرات بسیاری داریم که از طهارت می گوید، بعضی از روحانیون که مجتهد هم هستند، به طهارت مطلق انسان اشاره می کنند؛ بنابراین سه رویکرد داریم و نباید تنها روی رویکرد اول زوم کنیم.
برخی گویندگان متون فقهی کج سلیقه هستند
او در پاسخ به اینکه اگر اکثریت علمای ادیان، انسان ها را به یک چشم نگاه نکنند، چگونه تعایش واقعی شکل می گیرد؟ گفت: متون فقهی یک چیزی است و گفتن آن چیز دیگری است و ذوق می خواهد، متاسفانه برخی کج سلیقه و کج ذوق هستند، فقه سخنان درونی و بیرونی دارد، این هنر نیست که فقط بحث های درونی را بگوییم، معتقدم هیچ دین یا مذهب و مکتبی معصوم نیست ما اگر می خواهیم فقط نقطه ضعف هر دین و مذهبی را پیدا کنیم، هیچ دین و مذهبی سالم نمی ماند، اسلام جدیدترین دین نسبت به ادیان سماوی است، دین اسلام در طی ۱۴۰۰ سال، هزاران عالم و ده ها هزار کتاب داشته است، حرف هایی گفته شده و برخی از آنها نظرات شخصی است؛ آیا همه این نظرات درست است؟ آنها هم بشر بودند و نظرشان درست یا اشتباه بوده است.
مساله بعدی اینکه گاهی متاسفانه یک آرای فقهی نیست بلکه یکسری عادات فرهنگی است، مثلا من شاهد هستم که خانواده های مراجع اصیل، درس می خوانند و به دانشگاه می روند، مراجع به همسر خود احترام می گذارند، اما در عراق بعضا ما می شنویم عده ای با زن مانند یک حیوان برخورد می کنند، غریبه ای که به عراق می آید و این رفتارها را با زن می بیند، می گوید رویکرد تشیع این چنین است؟
او افزود: چه کسی می گوید که همه کارهای ما درست است، متون چیز دیگری می گویند و عملکرد ما به گونه دیگری است، تعایش اغلب علما این است که به انسان احترام می گذارند و تعایش را یک قضیه مقدسی می بینند.
آقای سید باقر سیستانی می گوید انسان به ذات خود ( فی نفسه) قابل احترام است. البته اگر تجاوز به سایرین نکند، ظلم کردن به انسان ممنوع است. سیدمحمدرضا سیستانی در درس خارج خود نیز می گوید: به سایر مذاهب تعدی و تجاوز نکنید، فحش ندهید و به مقدسات آنها اهانت نکنید. شهید ثانى در کتاب لمعه نیز به مواردى که نماز شکسته مى شود اشاره مى کند و مى گوید:(در سفر معصیت نماز تمام است)، مثلاً اگر کسى به بغداد سفر کند به نیت ازار و اذیت اهل ادیان، نماز او کامل است.، چرا به حکم که احترام به انسان و ادیان و مذاهب در آنها به وفور وجود دارد، توجه نمی کنیم؟!
حجت الاسلام والمسلمین خویی در پایان گفت: برای تعایش باید دولتی بر سر کار باشد که در حقوق، واجبات و عدالت اجتماعی مساوات داشته باشد و همه را به یک دیدگاه ببیند و به همه احترام بگذارد و به اسم دین صحبت نکند. مشکل امروز ما متون نیست، مشکل کسانی هستند که از روایات و فقه مسایلی را استخراج می کنند و نسبت به آن عکس العمل نشان می دهند، باید این اصل مهم را در نظر داشته باشیم که ما می خواهیم با هم زندگی کنیم، باید توجه داشته باشیم که هر چه در اسلام جایز است بدین معنا نیست که آنها را انجام دهیم، گاهی حکم اولی به عنوان حکم ثانوی حرام شود. در ضمن توجه داشته باشیم که در همه ادیان و مذاهب از این مسایل که با روز تطابق ندارد، وجود دارد، ولی به همان اصل مهم توجه کنیم و آن اینکه «گفت وگوی ادیان یعنی با هم زندگی کنیم؛ همین!»
انتهای پیام
سلام-از اانتشار این مصاحبه به نوبه خود وبه عنوان یک شیعه از شما تشکر می کنم انشا الله بیشتر موفقیت بدست بیاورید این مکتب نجف مکتب قم به این صورت تا به حال نشنیده بودم