خرید تور نوروزی

آیا دراویش حرکت‌های شگفت انگیز دارند؟ [+فهرست طریقت‌های تصوف]

به همراه گزارش تلگراف: «مبهوت از حرکات شگفت انگیز دراویش کردستان»

همزمان با ماجرای پیرامون دراویش گنابادی در خیابان گلستان هفتم پاسداران، فیلمی از کانال تلگرامی یکی از رسانه‌ها در کانال تلگرامی انصاف نیوز بازنشر شد با عنوان «فیلمی از مراسم داخلی درویش‌ها».

در این فیلم که در آن کسانی به ظاهر درویش می‌آمدند، حرکاتی شگفت انگیز از جمله فرو کردن شمشیر، چاقو و سیخ در بدن دیده می‌شد و برای همین با این توضیح همراه بود که: «هشدار: فیلم دارای صحنه‌های ناراحت کننده است و برای کودکان مناسب نیست.

به دنبال آن، برخی مخاطبان انصاف نیوز از بازنشر آن انتقاد کردند و گفتند که این همزمانی با توضیحی ناقص، باعث می‌شود که مخاطبان تصور کنند دراویش گنابادی هم دست به کارهای مشابهی می‌زنند در حالی که لطمه به بدن در میان آنها نهی شده است.

توضیحی درباره‌ی فهرست طریقت‌های تصوف به ویژه در ایران به همراه گزارشی در نشریه‌ی تلگراف با عنوان «مبهوت از حرکات شگفت انگیز دراویش کردستان» در پی می‌آید:

=======================

فهرست طریقت‌های تصوف

ویکی‌پدیا در مدخل «فهرست طریقت‌های تصوف» اسامی آنها را به این شرح منتشر کرده است:

اکبریه • سلسله نعمت‌اللهی سلطان علیشاهی گنابادی • اویسیه • بدویه/احمدیه • بکتاشیه • پیرجمالیه • تیجانیه • جنیدیه • چشتیه • حروفیه • حکمیه • حلمانیه • حیدریه • خاکسار (جلالی، معصوم‌علیشاهی، نورائی، عجم) • خرازیه • خفیفه • دسوقیه • رفاعیه • سباریه • سبلیه • سهروردیه (جمالیه، جلالیه، زینبیه، خلوئیه، روشنیه) • سهلیه • سیاریه • شاذلیه (جوهریه، وفاذیه، هاشمیه، عفیفه، قاسمیه) • شطاریه • صفویه • طیفوریه • فارسیه • قادریه (بریلویه، کسنزانی) • کبرویه (ذهبیه/رضویه) • محاسبیه • مولویه (ارشادیه، پوست‌نشینان) • نعمت‌اللهی • نقشبندیه • نقطویه • نوربخشیه • نوریه • یسیویه • بیانانیه (باباشیخ) • جهمیه، ملامتیه، کرامیه، اویسیه، نجاریه، ضراریه، یونسیه، ثوبانیه، جنیدیه، سهلیه، حکیمیه، خرازیه، خفیفیه، حروفیه، بابائیه، بکتاشیه، معطلیه، روحانیه، سالمیه، سوفسطانیه، سباییه، طبایعه، طیفوریه، قصاریه، محاسبیه، دهریه، نوریه، مرجعیه، بهشمیه، اباحیه، اصولیه، افلاکیه، الهامیه، حشویه، باطنیه، براهمه، ثنویه، حلاجیه، حلمانیه، حلولیه، حمدونیه، خرازیه، خفیفیه، واصلیه، عمرویه، نظامیه، معمریه، بشریه، هشامیه، مرداریه، جعفریه، اسواریه، اسکافیه، حدیثیه، صالحیه، جاحظیه، شمامیه، جبائیه، کعبیه، جارودیه، راوندیه، شبیریه، تناسخیه، رزامیه، بیانیه، تبریه، به کریه، افطمیه، ابومسلمیه، حماریه، کلابیه، نجدانیه، عجارویه، صفدیه، اباضیه، کیسانیه، زیدیه، جریریه، قاسمیه، هادویه، ناصریه، صباحیه، قصاریه، طیفوریه، سهلیه، فراضیه، خفیثیه، سیاریه، عقبیه، یعقوبیه، نزاریه، جهمیه، خزرویه، سبائیه، حربیه، ریاحیه، خطابیه، سمیطیه، شیطانیه، حشویه، علویه، باطنیه، اسماعیلیه، مجوسیه، فلاطونیه، فیثاغورثیه، قرمطیه، غالیه، مغیریه، شبیهیه، منصوریه، جناحیه، خطابیه، غاروسیه، عظمیه، واقفیه، مفوضه، نصیریه، صباحیه، علبانیه، کربیه، کاملیه، مختاریه، مخمسه، مبارکیه، نجدیه، مریسیه، سعدیه و …

=============================

توضیحی مختصر درباره‌ی طریقت‌های تصوف

سایت آفتاب آنلاین در ماه سال 1384 نوشت:

محاسبیه: پیروان ابوعبدالله حارث بن اسید محاسبی ”رضا“ را در زمره احوال می‌شمارند.

طیفوریه: پیروان بایزید بسطامی که سلسله شیوخ آن به ”امام زین‌العابیدن (ع)“ می‌رسد. خلوت، عزلت، شور و سوختگی و سکر از خصوصیات این طریقه است که به تشکر، محبت و مودت تقسیم می‌شود.

قصاریه (ملامتیه): پیروان ”ابوصالح حمدون بن احمد بن عماره قصاره“ که در طریقت آنان، تحقیر نفس و منفور بودن نزد مردم و محبوبیت در نزد خداوند هدف اصلی است. در نزد این گروه، ”ذکر“ بر چهار رقم است: ”ذکر“ به زبان، ”ذکر“ به‌سر، ”ذکر“ به قلب و ”ذکر“ به روح. در ایران ”قلندریه“ به رهبری ”جمال‌الدین ساوی“، از ملامتیه مشعب شده‌اند و از ایران به شهر ”دمیاط“ در مصر رفته‌اند. خرق عادات و بی‌هٔوجهی به عبادات و تراشیدن موی سر و صورت، از مشخصات پیروان این طریقت است.

سبلیه: پیروان ”سهل بن عبدالله تستری“ که برای وصول به مقصود، مجاهدت و ریاضت را لازم و ضرورت می‌دانند.

نوریه: پیروان ”ابوالحسن احمدبن محمدالنوری“ که اهل معاشرت و صحبت و مخالفت عزلت و خلوت‌اند و ”ایثار“ را وظیفه عمومی صوفی می‌دانند.

خرازیه: پیروان ”ابوسعید خراز“ که هدف اصلی آنان دو اصل ”فنا“، ”بقا“ است.

جنیدیه: پیروان ابوالقاسم جنیدی که هشیاری را یگانه راه وصول به مقصد می‌شمارند.

حکمیه: پیروان ”ابوعبدالله محمدبن علی حکیم ترمذی“ که ”ولایت“ را حقیقت طریقت می‌دانند.

حفیفه: پیروان ”ابوعبدالله محمدبن خفیف“ که سخن اصلی آنان در ”غیبت“، ”حضور“ است.

سیاریه: پیروان ”ابوالعباس سیاری“ که از ”جمع“ و ”تفرقه“ سخن می‌گویند.

حلمانیه: پیروان ”ابوحلمان دمشقی“ که به ”حلول“ و ”اباحه“ متهم شده‌اند.

فارسیه: پیروان ”فارس دینوری“ که طرفدار ”حلول“ بود و پیروان ”منصور حلاج“ پس از شهادت او گرد ”فارس“ جمع شدند.

قادریه: پیروان ”عبدالقادر گیلانی“ ملقب به ”قطب‌الاعظم“ پیروان این مکتب ”وحدت وجودی‌اند و به محبت شهرت دارند و رنگ سبز را وجه تمایز خود با سایر مکتب‌ها قرار داده بودند.

رفاعیه: مؤسس این طریقه ”ابوالعباس سید احمد رفاعی بصری“ است که سلسله شیوخ آن به ”معروف کرخی“ می‌رسد. پیروان این طریقت، جهانگرد و خانه به دوش‌اند و در ریاضت و تربیت و تربیت ذکر، تندروتر از قادریه‌اند.

سهروردیه: پیروان ”ابوحفص عمر سهروردی“ که عمل به فرایض دین را مقدمه وصل به‌حقایق می‌شمارند. سلسله‌های جلالیه، جمالیه، زینبیه، خلوئیه و شعبه‌های متعدد و مختلف آن در آسیای صغیر و روشنیه در افغانستان، از طرقت ”سهروردیه“ نشأت گرفته‌اند. ”ذکری‌ای مولتافی“، این طریقت را در هند رواج داد و پیروان فراوانی یافت.

اکبریه: پیروان ”محی‌الدین بن عربی“ که پایه طریقتشان بر چهار خصلت استوار است: صمت (خاموشی)، عزلت، جوع و سهر (بی‌خوابی).

چشتیه: سلسله مشایخ این طریقت، به ”معین‌الدین چشتی سگزی“ می‌رسد که شیخ مزیدالدین شکر گنج، شیخ نظام‌الدین اولیاء از اخلاف او هستند.

شاذلیه: پیروان ”ابوالحسن علی بن عبدالله بن عبدالجبار مغربی شاذلی“ که پایه‌های اعتقادی طریقت آنان، در رعایت پنج اصل: خوف ظاهری و باطنی، پیروی از سنت، عدم اعتنا به‌حق، تسلیم و رضا و توکل در شادی و محنت است. سلسله‌های جوهریه، وفاذیه، هاشمیه، عفیفه و قاسمیه از این طریقت منشعب شده‌اند.

کبرویه: پیروان ”نجم‌الدین کبری“ که ”ذکر خفی“ را معمول می‌داشتند. سلسله ”ذهبیه اغتشاشیه“ منسوب به ”شهاب‌الدین میرعبدالله به رزش آبادی“، از این طریقت، منشعب شده است.

حیدریه: پیروان ”شیخ حیدر“ که به ”زهد مفرط“ مشهور بودند و از ازدواج پرهیز می‌کردند.

مولویه: پیروان مولانا جلال‌الدین رومی که به ”وحدت وجود“ معتقدند و ”توجه به وجد و سماع و قول و ترانه“ از مختصات این طریقت است. دو فرقه ”پوست‌نشینان“ و ”ارشادیه“ از این طریقت انشعاب یافته‌اند.

بدویه: پیروان ”سیدی احمد البدوی“ که آنان را ”احمدیه“ نیز می‌نامند. مؤسس این طریقت از اهالی فارس و ساکن مصر بود. ”ملک بیبرس“ پادشاه مصر به او ارادت داشت. در یکی از جنگ‌های صلیبی که ”سن لوئی“ به مصر حمله پیروان این طریقت، مسلمانان را به جنگ با مسیحیان تشویق می‌کردند.

دسوقیه: پیروان ”سیدی ابراهیم الدسوقی“ که مؤسس ”اقطار اربعد“ (گیلانی، بدوی، رفاعی و دسوقی) بوده است. در این طریقت، سرمایه مرید، ”محبت و تسلیم“ است.

صفویه: پیروان ”صفی‌الدین اسحاق اردبیلی“ که طریقتی شیعی است و سلسله ارادتشان به ابوالنجیب سهروردی می‌رسد.

بکتاشیه: پیروان ”حاجی بکتاش ولی“ که از خصوصیات آنها مبارزه با ظلم و احترام به ادیان است. این طریقت در حدود قرن هشتم هجری ظهور کرد و در ترکیه رواج یافت.

جلالیه: پیروان ”شیخ جلال‌الدین بخاری“ معروف به ”مخدوم جهانیان“. این‌ها بندی به دور گردن خود می‌بستند و عمل به قوانین شریعت را جدی نمی‌گرفتند.

نقشبندیه: پیروان ”شیخ‌بهاءالدین محمد نقشبند“ که در آغاز طرفدار ”زهد و فقر و سادگی“ بودند و اندیشه ”وحدت وجودی“ داشتند. بعدها برخی از آنان به مدح گوئی و مال‌اندوزی گرویدند. خرفه زردرنگ و خاکستری مورد علاقه آنان است.

نعمه اللهیه: پیروان ”شاه‌نعمت‌الله ولی کرمانی“ که از مختصات آنها عقیده افراطی به ”وحدت وجود“ است.

پیرجمالیه: پیروان ”پیرجمال‌الدین احمد اردستانی“ که سلسله ارادات طریقتشان به ”ابوالنجیب سهروردی“ می‌رسد.

نوربخشیه: پیروان ”سید محمد نوربخش“ که سلسله ارادت طریقتشان به ”ابونجیب سهروردی“ می‌رسد.

شطاریه: پیروان ”عبدالله شطار“ که سخنان آنان شبیه سخنان ”جلالیه“، ”طیفوریه“ است.

======================

مبهوت از حرکات شگفت انگیز دراویش کردستان

روزنامه‌ی همشهری در فروردین سال 1384 در گزارشی با تیتر «مبهوت از حرکات شگفت انگیز دراویش کردستان» نوشت:

اندی کرشاو از خبرنگاران معروف جهانی است. او در سفری به غرب ایران، پی جوی جاذبه‌های روحی صوفیان کردستان، با جلوه‌های گوناگونی آشنا می‌شود. آنچه می‌خوانید خلاصه‌ای است از گزارش او از این سفر در نشریه تلگراف.

درباره دراویش بسیار شنیده بودم، به‌ویژه از صوفیان سنندج در کردستان ایران. اینکه بتوانم با آنان از نزدیک آشنا شوم، آرزویی درازمدت بود که سرانجام به‌واقعیت پیوست.

دراویش سنندج بسیار کم می‌خورند، بعضی از آنان خرمایی در روز، با این حساب وقت زیادی دارند که به انجام مراسم مذهبی و آئین‌های ویژه خود بپردازند. اکنون ما در میان آنان بودیم و نگاهشان می‌کردیم که چگونه در اتاقی خالی از همه تزئینات، به نیایش مشغول بودند. مردان چهارزانو مقابل ما نشسته بودند، دف می‌زدند و ذکر امام علی (ع)، پیشوای شیعیان را به آهنگی خوش تکرار می‌کردند.

راهنمای ما مرد مسلط و بااخلاقی است و از من می‌خواهد از او در گزارش خود نام نبرم؛ در میان درویشان شهرت‌طلبی گناه محسوب می‌شود و انسان هرچه می‌کند باید برای خدا و بدون خودنمایی باشد. او سپس برای ما درباره چگونگی پیوستنش به سلک درویشان شرح داد: این‌ها درویشانی هستند که وقتی در حالت وجد و سماع درمی‌آیند، حرکاتی بس شگرف از ایشان دیده می‌شود. عکس‌هایی روی دیوار است که درویشان را درحالی‌که شمشیری در پهلو، خنجری در سر یا سیخ بلندی در گردنشان فرورفته نشان می‌دهد. هیچ خونی به دلیل برخی مهارت‌ها دیده نمی‌شود و حالت سماع و وجد به وجود می‌آید.

آنان می‌گویند در حالت سماع چنان ازخودبی‌خود می‌شوند که چون شیخ خنجر یا شمشیر را در بدنشان فرو می‌سازد، هیچ دردی حس نمی‌کنند و مدتی هم باوجودآن شیء در بدن به سماع ادامه می‌دهند. آخر کار شیخ (یا مرشد) آن را از بدنشان بیرون می‌کشد و زخم به‌سرعت خوب می‌شود و جز اثر نامحسوسی از آن باقی نمی‌ماند. البته این اعمال همیشه انجام نمی‌شود و گاه در شرایطی خاص یا برای ایجاد باور در یک تازه‌وارد صورت می‌گیرد.

عبدالرحمان یکی از دراویش، در برابر چشمان من میخی بر بدن خود فرومی‌کند: هیچ دردی حس نمی‌کنم. ما وقتی مبادرت به چنین کارهایی می‌کنیم، کاملا غرق در عالم وجد و بی‌خویشی هستیم و هیچ‌چیز حس نمی‌کنیم.

دیدار از دراویش کردستان یکی از عجیب‌ترین و جذاب‌ترین تجربه‌های من در طول زندگی خبرنگاری‌ام بوده است؛ اینکه انسان دارای چه قدرت‌های خارق‌العاده‌ای است و چگونه می‌تواند این قدرت‌ها را در نزدیک ساختن و پیوند خویش با درون خویش به کار گیرد، از همه دنیا و آنچه در او هست بگذرد و وارد جهانی سراسر عشق و شور و جذبه شود.

=================================

فرق و مذاهب فعال در جهان اسلام

مجله‌ی حوزه، پاییز 1389، شماره‌ی 157، در مقاله‌ای نوشت:

مذاهب اسلامی را می‌توان بر اساس بخش‌های معرفتی دین، به سه دسته تقسیم کرد. طبق نظر اکثر علمای اسلام، اسلام دارای سه بخش است: اعتقادات، احکام و اخلاق که از هر یک از این سه بخش، فرقه‌ها و مذاهب متعددی بیرون آمده است. از بخش اعتقادات، فرقه‌های کلامی؛ از بخش احکام، مذاهب فقهی و از بخش اخلاق، فرقه‌های صوفی.

 فرقه‌های صوفی در جهان اسلام

اکنون در جهان اسلام، یک‌صد فرقه صوفی با حدود چهارصد تا پانصد میلیون پیرو وجود دارد که بیش‌تر از اهل سنت بوده و شماری اندک شیعه هستند. حدودِ بیست میلیون صوفی شیعه در جهان وجود دارد.

  1. قادریه

یکی از فرقه‌های بزرگ و معروف صوفی در میان اهل سنت، فرقه قادریه است. پیروان عبدالقادر که از مغرب تا اندونزی پیرو دارد. در ایران نیز، اهل سنتِ منطقه کردستان، بیش‌تر پیرو سلسله قادریه هستند.

  1. نقش‌بندیه

این فرقه، طرفداران خواجه بهاالدین نقش‌بند هستند. وی، در قرن 8 و 9 در پاکستان می‌زیسته است. تأثیر آن در شبه‌قاره هند و آسیای میانه زیاد است. در ایران نیز، در استان گلستان و خراسان شمالی (ترکمن‌ها) بیش‌تر از این فرقه پیروی می‌کنند. در کرمانشاه و کردستان نیز حضور دارند. برخی از دیوبندیه در استان سیستان و بلوچستان نیز خود را پیرو این فرقه معرفی می‌کنند.

  1. بریلویه

به پیروان احمدرضا خان بریلوی که در شهر “به ریلی” در شبه‌قاره هند می‌زیست و از فرقه قادریه منشعب شده است، بریلوی گویند. 60 درصد اهل سنت پاکستان بریلوی هستند. در ایران، در استان سیستان و بلوچستان به‌صورت محدود وجود دارند. در چابهار مدرسه‌ای با 100 طلبه از این فرقه دایر است.

  1. تیجانیه

این فرقه در کشورِ مغرب فعال است. در ایران، کتابی به نام عارفی از الجزایر، ترجمه دکتر پورجوادی منتشرشده که عنوان اصلی آن قدیسی در قرن بیستم است. شیخ صوفی معرفی‌شده در این کتاب، از فرقه تیجانیه است.

از دیگر فرقه‌ها و مذاهب صوفی سنی می‌توان از چشتیه، سهروردیه، رفاعیه، یسویه، کبرویه و… نام برد.

فرقه‌های فعال صوفی در شیعه

  1. گنابادیه

فرقه صوفی گنابادیه، فعال‌ترین فرقه صوفی شیعی است. این فرقه، از فرقه‌های انشعابی شاه نعمت‌اللهیه است. در خراسان جنوبی در شهر گناباد، تهران، یزد، بروجرد و… بین سه تا چهار میلیون پیرو دارد.

  1. شاه نعمت‌اللهیه

پیروان این فرقه در کرمان و ماهان هستند که البته فعالیت زیادی ندارند.

  1. نوربخشیه

این فرقه پیرو سید محمد نوربخش شاگرد ابن فهد حلی است که از قرن هشتم به بعد، فعالیت دارد. حدود پنجاه‌هزار در شمال پاکستان پیرو دارد. در ایران نیز پیروانی دارد.

  1. ذهبیه

این فرقه در دزفول به نام احمدیه مشهور و فعال است که در آنجا حسینیه‌ای نیز به نام این فرقه موجود است.

مذاهب فقهی

بنا بر آمار رسمی سالنامه جهانی، فیشر، به سال 2007 میلادی، جمعیت مسلمانان یک میلیارد و سیصد و شصت‌ودو میلیون نفر بوده که حدود 85% اهل سنت و 15% شیعیان هستند. اما شماری این آمار را دقیق نمی‌دانند و آمار شیعیان را بالای 20% بیان می‌کنند.

  1. حنفی

فقه حنفی حدود چهارصد و پنجاه میلیون پیرو دارد. شبه‌قاره هند، آسیای میانه و ترکیه بیش‌تر حنفی‌اند؛ زیرا فقه حاکم در زمان سامانیان، غزنویان و امپراتوری عثمانی فقه حنفی بوده است. در ایران، اهل سنتی که در شرق زندگی می‌کنند، پیرو فقه حنفی و آن آن‌که در غرب، می‌زیند، پیرو فقه شافعی هستند. در استان‌های گلستان، خراسان، سیستان و بلوچستان حنفیان حضور دارند.

  1. شافعی

فقه شافعی حدود سیصد و پنجاه میلیون پیرو دارد. بیش‌تر مصریان بر این مذهب‌اند. دانشگاه الازهر بر مبنای فقه شافعی و کلام اشعری است. اندونزی و مالزی، بیش‌تر شافعی‌اند. البته به‌صورت پراکنده نیز در جهان اسلام پیرو دارد. کردها شافعی هستند. صلاح الدین ایوبی، مؤسس سلسله ایوبیان کرد شافعی بود. از آن زمان دانشگاه الازهر تاکنون بر اساس فقه شافعی تدریس می‌کند. احمد الطیب رئیس کنونی الازهر شافعی و اشعری است. اهل سنت استان‌های گیلان، اردبیل، آذربایجان، کردستان، هرمزگان شافعی مذهب‌اند. در فلسطین، مردمان نوارغزه، شافعی و ازنظر فقهی با مصریان هم‌مذهب‌اند.

  1. مالکی

فقه مالکی، حدود صد و پنجاه میلیون پیرو دارد. شمال آفریقا، الجزایر، لیبی، مغرب و… مالکی مذهب هستند. در فقه مالکی تکتف (بستن دست‌ها در نماز) استحبابی ندارد؛ لذا مانند شیعیان با دست‌باز نماز می‌خوانند.

  1. فقه حنبلی

فقه حنبلی، حدود پنجاه میلیون پیرو دارد. در عربستان وهابیان، حنبلی‌اند و در سوریه، لبنان، اردن و کرانه باختری، پیروان فقه حنبلی به گونه پراکنده وجود دارند.

برابر آماری که از پیروان مذاهب فقهی اهل سنت یاد شد، درمجموع مسلمانان سنی یک میلیارد بوده که در ایران حدود هفت میلیون سنی داریم که حدود چهار میلیون شافعی و سه میلیون حنفی در چهارده استان پراکنده‌اند.

 مذاهب فقهی شیعه

در شیعه دو مکتب فقهی وجود دارد: فقه جعفری و فقه زیدی. اسماعیلیان و اثناعشریان پیرو فقه جعفری بوده که البته اختلافاتی باهم دارند. فقه زیدی، فقهی است میان فقه جعفری و فقه حنفی که تأثیرپذیری آن از فقه حنفی زیاد است.

فرقه‌های کلامی – اعتقادی در جهان اسلام

مسلمانان ازنظر اعتقادی به سه گروه تقسیم می‌شوند:

  1. فرقه‌های شیعی
  2. فرقه‌های سنی
  3. فرقه‌هایی که منشعب از اسلام‌اند، ولی نه سنی‌اند و نه شیعه.

 فرقه‌های شیعه

  1. امامیه

شیعیان امامیه اثناعشریه، حدود دویست و پنجاه میلیون نفر هستند. ایران، عراق، هند، پاکستان، آذربایجان، افغانستان، بحرین و لبنان مهم‌ترین کشورهای شیعی هستند.

  1. اسماعیلیه

این فرقه تا امام صادق (ع) را قبول دارد. قائل به نصّ، علم غیب و عصمت برای امام هستند. در طول تاریخ چند دسته شده‌اند که دودسته از آنان باقی‌مانده است:

الف. نزاریان

رهبر این فرقه آقاخان چهارم است. از همین روی به آقاخانیه نیز معروف است. آقاخان، امام معصوم چهل و نهم آنان است. چون قائل به عصمت امام هستند، معتقدند که اگر او شراب می‌خورد همین‌که توی دهان می‌ریزد تبدیل به آب می‌شود و ازآنجاکه نام یکی از امامانشان نزار بوده معروف به نزاریان شده‌اند.

پیروان این فرقه معتقدند امامشان گفته است از روی تقیه نماز نخوانید، روزه نگیرید، حج نروید و تکالیف را کنار بگذارید؛ یعنی الان دوران سکولاریسم است. رهبر این فرقه زن بی‌حجاب دارد و در فرانسه زندگی می‌کند.

نزاریانِ آقاخانی حدود چهار میلیون نفر هستند که بیش‌تر در هند زندگی می‌کنند.

در ایران حدود سی هزار نفر اسماعیلی مذهب در نیشابور، بیرجند، شهربابک کرمان و تهران هستند.

شماری از پیروان از این فرقه در سلمیه شام زندگی می‌کنند. در طول تاریخ، سلمیه محل اصلی و مهم برای اسماعیلیه بوده و هست. از همین محل بود که اسماعیلیان می‌رفتند و فرماندهان صلیبی را ترور می‌کردند. مارکوپولو تصور کرده به آنان حشیش می‌دادند و برای ترور می‌فرستادند؛ لذا بحث حشاشین به میان آمده است. دکتر فرهاد دفتری کتابی به نام افسانه حشاشین نوشته است و بررسی کرده آیا به‌واقع چنین بوده، یا دروغی است که مارکوپولو به آن پرداخته است.

جدیداً رهبر اسماعیلیان ایران، کتابی به نام هفت رکن اسلام چاپ کرده و در آن توصیه کرده که اسماعیلیان روزه‌بگیرند، نماز بخوانند و تکالیف دینی را انجام دهند.

ب. طیبیان

این فرقه معتقد است در سال 524 هجری قمری امامشان – طیب – غایب شده و سپس از دنیا رفته و فرزندانش نسل در نسل امام هستند، ولی مخفی‌اند و از همین نسل فردی ظهور خواهد کرد که او همان امام مهدی است. اکنون شخصی به نام محمد برهان‌الدین، داعی 5 پنجاه و دوم آنان است.

اینان به شریعت اسلام پای بندند، نماز می‌خوانند، روزه می‌گیرند، زیارت امامان (ع) می‌روند و… با هزینه آنان مسجد کوفه تعمیر شده است. در قاهره قبر مالک اشتر را تعمیر کرده‌اند. در جهان اسلام تاکنون سیصد مسجد ساخته‌اند.

بیش‌تر پیروان این فرقه در هند به سر می‌برند، در یمن صد هزار و در تانزانیا و ماداگاسکار حدود صد تا دویست هزار پیرو فرقه طیب وجود دارد. درمجموع یک‌میلیون هستند و با نزاریان، شمار اسماعیلیان، به حدود پنج میلیون نفر می‌رسد.

اشاره به چند نکته درباره اسماعیلیان

– درگذشته اسماعیلیان سازمانِ دعوتِ گسترده‌ای داشتند، اما اکنون هیچ فعالیتی ندارند؛ آقاخان کارهای اقتصادی می‌کند. برای نمونه، در بدخشان که منطقه‌ای مشترک میان افغانستان و تاجیکستان است، پلی ساخته و ارتباط برقرار کرده میان بدخشان افغانستان و تاجیکستان. با این کار خواسته از پیروانش حمایت کند.

– ناصرخسرو بر مذهب اسماعیلیه بوده است. ولی امروز عده‌ای در یمگان افغانستان بر این باورند که ناصرخسرو سنی و سید بوده است و بر این باورند که ما از نسل او و سید هستند.7 اما ناصرخسرو، نه سید بوده و نه سنی، بلکه مذهب اسماعیلی داشته است.

– پدر ابن‌سینا به حتم اسماعیلی بوده است، ولی به نظر می‌رسد ابن‌سینا اعتقادی به مذهب اسماعیلیه نداشته؛ اما متأثر از پدر، گرایش‌های شیعی داشته است؛8 زیرا در شرح اشارات و شفا گرایش‌های شیعی او مشاهده می‌شود.

– خواجه‌نصیرالدین طوسی از سال 654 هجری که از قلاع اسماعیلیه بیرون آمد و همراه هلاکوخان به بغداد رفت، به حتم شیعه اثناعشری است؛ اما پیش از آن اختلاف است؛ بیش‌تر بر این نظرند که امامی بوده و شماری او را اسماعیلی دانسته‌اند.

– حسن صباح به لحاظ اعتقادی اسماعیلی مذهب است و قلعه الموت را مقرّ خودش کرد. او بود که ترورها را راه انداخت و سی‌ودو نفر را ترور کرد. اما به لحاظ رفتاری زاهد بوده است. وقتی از شراب خوردن فرزندش خبردار می‌شود دستور می‌دهد او را اعدام کنند. با این منطق که اگر فرزند من شراب بنوشد پس دیگران چه بکنند.

زیدیه

زیدی‌ها بیش‌تر در یمن زندگی می‌کنند. شمال ایران از قرن سه تا قرن ده زیدی مذهب بوده‌اند و در زمان شاه‌طهماسب شیعه اثناعشری شدند. لذا در شمال بیش‌تر امام‌زاده‌ها زیدی.11 پیروان این فرقه، فقط امام علی (ع)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را قبول دارند و پس از ایشان زید بن علی را امام می‌دانند و چون برای امام قائل به نصّ و عصمت نیستند، معتقدند هر فاطمی – فرزند فاطمه – که قیام کند و مجتهد و عادل باشد، امام است. لذا زیدیه اهل‌بیتی (معتزلی) امام خمینی، رحمةالله علیه، مقتدا صدر و سید حسن نصرالله را نیز امام می‌دانند.

هم‌اکنون زیدی‌ها دودسته شده‌اند: زیدی‌های حوثی که به عقاید گذشته خود پای بندند و زیدی‌های سلفی که به پیروی از محمدعلی شوکانی، گرایش سلفی وهابی پیداکرده‌اند.12 اینان باور به امامت را این‌گونه برای خود توجیه می‌کنند که: پیامبر (ص) پیشنهاد کرد علی (ع) خلیفه شود و نه آن‌که او را به امامت منصوب کند. ازاین‌روی، وی برای خلافت اولی بود. امام علی (ع) اقدام کرد، ولی چون دید مردم نمی‌پذیرند از روی مصلحت کنار رفت و با ابوبکر بیعت کرد. درباره توسل و زیارت و… همان تفکرات سلفی ابن تیمیه و وهابیت رادارند.

فقط زیدیه، بین فقه جعفری و فقه حنفی است. برای نمونه همانند آنان وضو می‌گیرند، ولی در اذان مانند شیعیان هستند. دلیل آن این است که زیدی‌ها از فرهنگ اهل‌بیت دور شدند و در دامن معتزله افتادند؛ و در طول تاریخ چون اکثر معتزله حنفی بودند، زیدیه نیز متأثر از آنان تمام افکار معتزله را پذیرفتند. حتی اصول خمسه معتزله را پذیرفته‌اند: توحید، عدل، منزله بین منزلتین، امربه‌معروف و نهی از منکر و وعد و وعید. اما به این اصول خمسه اصل امامت را نیز افزودند یعنی گفتند هر شخص فاطمی که مجتهد و عادل باشد و قیام کند امام ماست.

فرقه‌های کلامی اهل سنت

  1. ماتریدیه

این فرقه پیروان ابومنصور ماتریدی، متوفای 333 هجری قمری و متولد سمرقند، هستند. اینان همانند شیعیان به حسن و قبح عقلی معتقدند.13 ابومنصور افکار ابوحنیفه را نظم داد. لذا بیش‌تر حنفی‌ها ازنظر کلامی – اعتقادی ماتریدی هستند؛ یعنی از چهارصد و پنجاه میلیون حنفی سیصد و پنجاه میلیون، یا بیش‌تر ماتریدی اند. شبه‌قاره هند و آسیای میانه، اعتقادات این مذهب را قبول دارند و در ایران از استان گلستان تا خراسان جنوبی، ماتریدی اند.

  1. اشاعره

پیروان ابوالحسن اشعری متوفای 324 هجری قمری. اشاعره بزرگ‌ترین فرقه کلامی اهل سنت است. اکنون چهارصد و پنجاه میلیون اشعری داریم. تمام شمال آفریقا و جنوب شرق آسیا – اندونزی و مالزی – کلام اشعری دارند. هفت‌صد سال است که الازهر مصر بر تفکر کلامی اشعری است. بیش‌تر شافعیان و مالکیان پیرو کلام اشعری‌اند. اشاعره با وهابیان مخالف‌اند؛ زیرا افکار ابن تیمیه را نادرست می‌دانند. از همین روی کتابی نوشته‌شده است به نام برائة الاشعریین من ابن تیمیه.

14 گفتنی است مکتب معتزله تا قرن هفتم به‌عنوان یکی از مکاتب کلامی اهل سنت، رواج داشت؛ اما در قرن هفتم، پس از حمله مغول از بین رفت. اکنون نومعتزلیآن‌که بیش‌تر از اشاعره شمال آفریقا هستند، تنها روش و عقل‌گرایی معتزله رادارند؛ اما باورها و افکار آنان را ندارند و به‌شدت از فلسفه غرب متأثرند.

اصحاب حدیث

این گروه در طول تاریخ در اقلیت بوده‌اند و همواره با مخالفان خود درگیرند و برخورد افراطی دارند. از چهار رهبر فقهی اهل سنت، سه نفر؛ یعنی احمد بن حنبل، شافعی و مالک در گروه اصحاب حدیث قرار دارند و بااینکه شافعی و مالک از اهل حدیث هستند؛ اما بیش‌تر شافعیان و مالکیان ازنظر مکتب کلامی، اشعری‌اند. بسیاری از علمای بزرگ شافعی مانند: غزالی، فخر رازی، جوینی، به اقلانی، ایجی، تفتازانی و جرجانی فقه شافعی را قبول دارند، ولی دیدگاه کلامی او را نپذیرفتند، بلکه طرفدار باورهای کلامی اشعری هستند. مالکیان نیز همین گونه‌اند.

در طول تاریخ، اصحاب حدیث اعتقادنامه‌هایی نوشته‌اند که الان موجود است. تا این‌که ابن تیمیه که از اصحاب حدیث است، مکتب جدیدی به نام سلفیه تأسیس کرد. البته در میان اصحاب حدیث توجه به گذشته وجود داشته است، ولی تعریف سلف به معنای اصطلاحی که امروز متداول شده، اولین بار از سوی ابن تیمیه طرح شد. تعریف او از سلف “صحابه و تابعین و علمای سه قرن اول هجری” است. او به این حدیث که در صحیح بخاری وجود دارد، استناد کرده که پیامبر (ص) فرمود:

“خیرُ القُرون قَرنی ثُمّ یلوُنی ثُمّ یلوُنی”

بهترین قرن‌ها قرن من است سپس قرن بعد و سپس قرن بعد.

وی از این حدیث نتیجه گرفته سلف صالح کسانی هستند که در این سه قرن بوده‌اند و پس از اینان سلف محسوب نمی‌شوند. ابن تیمیه بیش‌تر، هدفش این بود که با این سخن، اشاعره را ردّ کند؛ زیرا ابوالحسن اشعری در قرن چهارم بوده و نمی‌تواند جزء سلف صالح باشد و مکتب اشاعره مکتب حق مداری نیست.

ابن تیمیه متولد 664 و متوفای 728 است. او فرقه سلفیه را بنیان‌گذارد، ولی هیچ‌یک از علمای اهل سنت تفکر او را نپذیرفتند. با مرگ او، افکارش نیز مرُد؛ زیرا از قرن هشتم تا دوازدهم در میان اهل حدیث هیچ مدافعی نداشت، بلکه تمام اهل سنت مخالف او بودند و حتی چند تن از آنان در ردّ او کتاب نوشتند. در قرن دوازدهم دوباره تفکر سلفی ابن تیمیه توسط سه نفر مطرح شد:

الف. محمد بن عبدالوهاب

در نجد محمد بن عبدالوهاب، بر اساس تفکرات ابن تیمیه مکتب وهابیت را بنیان‌گذارد. وهابیت، از سال 1160 تا 1235 هجری، در عربستان، تاخت‌وتاز داشته و هفت یا هشت فقیه از فقهای حنبلی اهل حدیث به فتوای آنان اعدام شدند.16 محمد بن عبدالوهاب می‌گفت یا نظر من را بپذیرید، یا اعدام می‌شوید. تا این‌که امپراتوری عثمانی به سال 1235 هجری، آنان را از بین برد. دوباره به سال 1319 انگلیسی‌ها برای اینکه امپراتوری عثمانی را تجزیه کنند به کمک آل سعود می‌آیند و پول و اسلحه در اختیار عبدالعزیز می‌گذارند تا دوباره وهابیت احیا شود. از آن زمان – 18 سال قبل از جنگ جهانی اول – تاکنون وهابیت توسط آل سعود حمایت‌شده و اکنون این گرایش سلفی افراطی کم‌تر از 50 میلیون پیرو دارد.

ب. شاه ولی‌الله دهلوی

شخص دیگری که تفکر سلفی ابن تیمیه را به جریان انداخت، شاه ولی‌الله دهلوی بود. پس از وی نوه‌اش شاه عبدالعزیز دهلوی، کتابی نوشت به نام رسالةالتوحید و تقویة الایمان. مباحث این آثار بسیار شبیه کتاب التوحید محمد بن عبدالوهاب است.

افکار او در هند پخش شد و پس از قیام 1857 میلادی، شماری از علمای اهل سنت مکتبی پایه گذاردند، به نام دیوبندیه و در روستایی به همین نام، مدرس‌هایی ساختند و این فرقه به نام همان روستا مشهور شد.

مکتب دیوبندیه، آمیخته‌ای از مکتب ماتریدیه، صوفیه و سلفیه ابن تیمیه است. پس از دهلوی شخصی به نام کاندهلوی بر اساس این مکتب سازمانی تأسیس کرد به نام “جماعة التبلیغ”. کار ابتکاری سازمان این بود که از گروه‌های مختلف مردم: تاجر، کارمند، کاسب و… می‌خواست که در هرماه سه روز تبلیغ بروند، بدون آن‌که از کسی پول، غذا یا امکاناتی برای خود درخواست کنند و یا بپذیرند.

سازمان جامعةالتبلیغ، هشتاد سال پیش این طرح را اجرا کرد وعده‌ای بر اساس احساس دینی، ماهی سه روز برای تبلیغ به روستاها می‌رفتند. این کار سریع گسترش یافت و مدیریت کلان پیدا کرد. اکنون مرکز آن در کراچی است و سالانه یک مجمع عمومی در کویته پاکستان برگزار می‌شود. در سال 2004 حدود سه و نیم میلیون مبلّغ در این مجمع شرکت کردند.

اکنون روش کار آنان این است که شب‌های جمعه در مساجد اعلام می‌کنند: آیا کسی هست که دین خدا را یاری کند؟ نام کسانی که حاضر به همکاری هستند، در دوره‌های سه، ده یا چهل‌روزه برای اعزام نوشته می‌شود. افرادی که مایل باشند بیش از چهل روزبه تبلیغ بروند، باید مورد تأیید سازمان مرکزی باشند. افرادی که اعزام می‌شوند در تمام مدت تبلیغ، هیچ‌گونه ارتباطی؛ حتی ارتباط تلفنی با خانواده خود ندارند؛ نه او خبری از آنان دارد و نه خانواده‌اش از او خبری دارند. در این مدت، افراد دیگری که در سازمان هستند، معیشت خانواده‌اش را بر عهده‌دارند.

در شبه‌قاره هند، به‌ویژه پاکستان این کار به‌شدت رواج یافت و از حدودِ چهل سال پیش، این جماعت وارد استان سیستان و بلوچستان شد و شروع به تبلیغ کرد. شماری از طلبه‌ها و مولوی‌های اهل سنت به دیوبند رفتند، درس خواندند و در بازگشت به ایران، مدارس “دارالعلوم” را تأسیس کردند. ملا عبدالعزیز ملازهی اولین کسی است که مدرسه دارالعلوم زاهدان را تأسیس کرد. در شهرهای مختلف آنجا این مدارس تأسیس شد و پس از انقلاب گسترش یافت.

طلاب این مدارس وهابی نیستند، دیوبندی هستند و با وهابیان به‌شدت مخالف‌اند؛ اما مسائل سیاسی سبب شده تا در مخالفت با وهابیان سکوت کنند. برای نمونه موارد مخالفت این دو فرقه عبارت است از:

  1. دیوبندیه معتقد به بیعت با شیخ هستند؛ یعنی همان کاری که در صوفیه انجام می‌شود، ولی وهابیان با این کار مخالف‌اند.
  2. دیوبندیه، سفر برای زیارت قبر پیامبر را مستحب مؤکد می‌دانند، ولی وهابیان سفر برای زیارت را شرک می‌دانند.
  3. وهابیان برخلاف دیوبندیها، تمام اقسام توسل را شرک می‌دانند، ولی دیوبندیان برخی از اقسام توسل را می‌پذیرند.
  4. دیوبندیها، عزاداری برای امام حسین (ع) را بدعت می‌دانند، ولی وهابیان شرک می‌دانند.

تعارض‌های معرفتی این دو فرقه تا آنجاست که علیه یکدیگر کتاب نوشته‌اند. یکی از بزرگان دیوبندیه به نام احمد حسین مدنی کتاب الشهاب الثاقب را در ردّ وهابیت نوشته است و کتاب دیگر المهنّد علی المفنّد است که سهارنپوری آن را نوشته و 65 نفر از علمای دیوبندیه بر آن تقریظ نوشته‌اند. در آن کتاب به‌صراحت اعلام‌شده که ما وهابی نیستیم.

کتابی است به نام الامام محمد بن عبدالوهاب فی شبه‌قاره الهندیه بین مؤیدی‌ها و معاندی‌ها. در این کتاب گفته‌شده هفتاد درصد دیوبندیها با وهابیت مخالف‌اند و سی درصد به آنان تمایل دارند که وارد ایران شده‌اند.

دیوبندیها از طرح جماعة التبلیغ نیز استفاده کرده و اکنون در استان سیستان و بلوچستان، بسیار فعال هستند. از چند سال پیش مدیریت سازمان جماعةالتبلیغ در آسیای میانه، به مدرسه دارالعلوم زاهدان واگذارشده است.

ج. سلفیه شمال آفریقا

پس از آن‌که وهابیان در دور دوم، به عرصه آمدند و بر عربستان چیره شدند، آثار ابن تیمیه را چاپ و به مصر فرستادند. رشید رضا در مصر به سلفی گری گرایش پیدا کرد، ولی سلفی گری معتدل. وی معتقد بود مسلمانان را به خاطر اعتقاد به شفاعت و زیارت و این‌گونه امور نمی‌شود به قتل رساند. پس از وی، حسن البنا شاگرد رشید رضا، رئیس اخوان المسلمین مصر، به سلفی گری گرایید. البته این سلفی گری با دیگر مسلمانان برخورد ندارد و رویکرد تقریبی دارد.

سیدقطب، از درون تفکرات سلفی گری اعتدالی و تقریبی اخوان المسلمین بیرون آمد و در زندان تندرو شد. او کتابی نوشت به نام معالم فی الطریق، صدر بلاغی آن را به نام نشانه راه ترجمه کرده است. در این کتاب سیدقطب مدعی شد که دوران ما دورآنجاهلیت است و هر کس به این دوران رضایت دهد کافر است. در حقیقت با این ادعا تمام مسلمانان را تکفیر کرد. جوانان تند و پرشور اخوان المسلمین جذب این تفکر شدند و سازمانی به نام: التکفیر و الهجره تشکیل دادند. ازجمله کسانی که جذب این تفکر شد برادرش؛ محمدقطب بود. او به عربستان رفت و افکار تکفیری سیدقطب را تبلیغ کرد. وی شاگردی پیدا کرد به نام بن‌لادن که وهابی بود و تکفیری پیرو سیدقطب نیز شد. بن‌لادن به‌نظام حاکم عربستان اعتراض کرد که چرا آمریکا را به سرزمین وحی راه دادید و چرا به شیعیان اجازه فعالیت می‌دهید. او را از عربستان بیرون کردند. به اردن رفت و تشکیلات القاعده را راه انداخت. بعد از آن‌که شوروی در افغانستان شکست خورد و بیرون رفت طرفداران تفکر سیدقطب بر آن شدند تا در افغانستان حکومتی بر اساس تفکر او برپا کنند. برای این منظور با طلبه‌های پشتوزبآن‌که در شمال پاکستان در مدارس دیوبندیه تحصیل می‌کردند، متحد شدند و گروه طالبان را تشکیل دادند. این گروه با کمک نظام حاکم بر پاکستان، بر افغانستان چیره شدند. پس از حمله آمریکا به افغانستان، افراد طالبان به مدارس دیوبندیه بازگشتند و افراد القاعده به عراق رفتند.

اکنون مجموعِ سلفیان حدود دویست میلیون برآورد می‌شوند؛ پنجاه میلیون سلفی وهابی و صد میلیون سلفی دیوبندی و پنجاه میلیون سلفی جهادی که طرفدار سیدقطب هستند.

در میان سلفیان، امروز فعال‌ترین فرقه، فرقه سلفیه دیوبندیه، به‌ویژه جماعةالتبلیغ هستند. حتی وهابیان از آنها هراس دارند؛ زیرا اکثر افراد گروه جماعةالتبلیغ ازنظر معرفت دینی ضعیف، ولی تعصب دینی آنان حتی از وهابیان بیش‌تر است.

فرقه‌های منتسب به اسلام

چند فرقه‌اند که نمی‌توان گفت سنی، یا شیعه‌اند؛ به خاطر افکار باطلی که دارند از اسلام خارج‌اند، ولی مرتد به‌حساب نمی‌آیند. مانند فرقه‌هایی که صفات ربوبی را به امامان نسبت می‌دهند. مثلاً می‌گویند: امام علی خدا است، امام علی کارهای خدایی می‌کند یا تمام‌کارهای عالم در دست امام علی است. این فرقه‌ها، مذاهب انشعابی از اسلام هستند.

  1. شیخیه

این فرقه طرفداران شیخ احمد احسایی، در کرمان و مشهد متمرکزند. معتقدند خداوند امامان را آفرید و امامان تمام عالم را آفریدند. پس علت فاعلی عالم امامان هستند. از آن روی که اینان برای عقیده باطل خود به برخی روایات استناد می‌کنند که البته آن روایات یا ضعیف‌اند یا تفسیرهای مختلفی دارند، نمی‌توانیم بگوییم به‌کلی از اسلام خارج‌اند و احکام غیرمسلمان بر آنان بار می‌شود.

این فرقه حدود دویست هزار پیرو دارد که پنجاه‌هزار از آنان در بصره و پنجاه‌هزار در کرمان هستند. جمعی در مشهدند و در آنجا مدرسه‌ای به نام باقریه دارند.20 شیخیه چندین گروه شده‌اند: شیخیه باقری، شیخیه کریم‌خانی که در کرمان به سر می‌برند. این دو گروه همدیگر را قبول ندراند.

  1. اهل حق

پیروان این فرقه معتقدند علی خدا نیست، اما از خدا جدا نیست. برآنند که روح خداوند در علی حلول کرده است و پس از او بر اشخاص متعدد دیگری نیز حلول کرده است. قائل به تناسخ هستند. به معنای عرفی اینان علی اللهی‌اند. این فرقه حدود یک‌میلیون نفرند. در ایران در شهرهایی مانند: کرمانشاه، همدان، تویسرکان، بابل و… به سر می‌برند. در ترکیه، هند و عراق وجود دارند. این فرقه نیز ملحق به مسلمانان هستند.

  1. نُصَیریه

این فرقه طرفداران محمد بن نُمیر نُصیری هستند. او ادعا کرد که در دوره غیبت کبری، من‌باب امام حسن عسکری هستم. اینان در سوریه حدود یک‌میلیون نفرند. حافظ اسد و بشار اسد از این فرقه‌اند. تمام امامان را قبول دارند، ولی همراه با عقایدی غلوآمیز و به علی (ع) نگاه خدایی دارند.

  1. علویان ترکیه

این فرقه در ترکیه زندگی می‌کنند و حدود چهارده‌تا بیست میلیون نفرند. عقیده غلوآمیز به علی (ع) دارند؛ معتقدند همه‌چیز در دست علی (ع) است. بااین‌حال، برخی از آنان بر اساس فقه حنفی نماز می‌خوانند و بعضی از آنها نماز نمی‌خوانند، با این باور که علی برای آنان نماز گزارده است و نیز بعضی از آنان مسجد نمی‌روند چون علی در آنجا شهید شده است. از همین روی اینان چندین فرقه‌اند. اربکان، اردوغان، حزب رفاه و حزب فضیلت علوی‌اند.

بر اساس آمار سال 2007 کل مسلمانان 1.372.000.000 نفرند. یک میلیارد پیروان مذاهب سنت‌اند و سیصد میلیون شیعه اثناعشری‌اند. بقیه پیروان این چند فرقه‌ای هستند که گفتیم نه سنی‌اند و نه شیعه، بلکه منسوب به اسلام هستند.

  1. اباضیه

این فرقه معتدل‌ترین فرقه باقی‌مانده از خوارج‌اند. عمانی‌ها، تقریباً تمامشان، اباضیه مسلک هستند. در لیبی و الجزایر نیز زندگی می‌کنند. حدود چهارتا پنج میلیون نفرند. ازنظر فقهی به حنفیان نزدیک‌اند؛ اما فقه مستقلی دارند و در عقاید به معتزله نزدیک‌اند؛ اما از اشاعره هم تأثیر پذیرفته‌اند. کتاب دراسات عن الاباضیه از عمرو خلیفه نامی از آثار خوبی است که یکی از اباضیان شمال آفریقا درباره مذهب خود نوشته است.

نتیجه

اگرچه تفکر سلفی در جهان اسلام در حال رشد است، ولی در اقلیت بوده و حتی در میان خود اختلافات فراوانی دارند. اینان با شیعه در تضادند و نگاه بسیار منفی به شیعیان دارند، اما اگر فرمان مقام معظم رهبری را، مبنی بر این‌که: “اهانت به مقدسات مذاهب خطر قرمز نظام است” به گوش جان بسپاریم، می‌توانیم حربه مخالفت را از دست دشمنان بگیریم و از تفرقه و فتنه جلوگیری کنیم.

=======================

فرقه قادریه یکی از فرقه‌های فعّال صوفیه در ایران

سایت تبیان در بهمن‌ماه 96 گزارشی را به نقل از سایتی به نام پرسمآن‌که در سال 91 منتشرشده بود بازنشر کرده که در پی می‌آید:

فرقه قادریه دنباله‌رو جنید بغدادی و شیخ عبدالقادر گیلانی، صوفی مشهور اهل سنت و جماعت است. از این سلسله، شاخه‌هایی بسیار به وجود آمده است. شیخ محی‌الدین ابو محمد عبدالقادر بنابی صالح به روایتی در شب اول رمضان 471 هـ. ق در روستای بشیر متولد شده است.

وی در آغاز تحصیل نزد ابو زکریای تبریزی، علوم ادبی را فرا گرفت و در سن هجده سالگی به بغداد رفت و نزد علمای آن سامان علم حدیث و فقه را آموخت. استاد وی در فقه حنبلی ابوالوفاء بن عقیل بوده و مبانی تصوف را نزد ابوالخیر حماد الدباس کسب کرده است. او در طول این مدت به ریاضت و عزلت‌نشینی روی آورد. از طرف علی بنابی سعد مخرمی به تدریس در مدرسه خود ایشان پرداخت و بدین ترتیب، در پی ارشادات وی شهرتش گسترش یافت. وی خرقه مشایخ را از ابوسعید مخرمی گرفته است.

از القاب او شیخ کل، شیخ مشرق و محی‌الدین است. وی سنی مذهب است و فقه حنبلی را از ابن عقیل آموخته است.

دراویش قادری امروز بیشتر در ناحیه کردستان حضور داند، هرچند این فرقه در ولایات سند و بلوچستان و کشور مغرب نیز طرفدارانی دارد.

دراویش قادری عمدتاً دارای گیسوان بلند هستند و شارب (سبیل) بلند می‌گذارند و در هنگام ذکر موهای خود را بازنموده و پریشان می‌کنند.

پیروان این طریقت، درک حقیقت و روشنی روح و وصول به‌حق را در قیل‌وقال و سماع می‌دانند و معتقدند که لذّت جسم موجب شادمانی روح می‌شود.

ذکر دراویش قادری بر دو نوع است: یکی به نام «تهلیل» و دیگری ذکر ایستاده به نام «هره» است. در ذکر نخست، حلقه وار می‌نشینند و شیخ یا خلیفه، رهبری ذکر را بر عهده می‌گیرد. او در حلقه مریدان قرار می‌گیرد و درحالی‌که تسبیحی در دست دارد، به رهبری ذکر دراویش می‌پردازد. برای ذکر ایستاده «هره» دراویش به‌طور ایستاده حلقه‌ای تشکیل می‌دهند و خلیفه در وسط ایستاده و رهبری ذکر را بر عهده می‌گیرد. این ذکر با آهنگ طبل (طاس)، دف و شمشال همراه است.

این طریقت تأثیر زیادی از یوگی های هندی پذیرفته و پیروان آنان در هنگام ذکر و سماع دست به اعمال خارق‌العاده می‌زنند.

برای عبدالقادر کرامت‌ها و داستان‌های دروغ زیادی از سوی پیروان او نقل‌شده که در تاریخ تصوف بی‌سابقه است.

شعرانی در طبقات الکبری نوشته: شیخ عبدالقادر گیلانی (رض) می‌گفت: مدت بیست‌وپنج سال تمام، در بیابان‌های عراق تنها و بی‌کس اقامت کردم. نه کسی را شناختم و نه کسی مرا شناخت. طوایفی از مردان غیب و جن نزد من می‌آمدند و راه خداشناسی را به آنها تعلیم می‌دادم و خضر در آغاز ورودم به عراق با من همراهی و رفاقت کرد درحالی‌که من او را نمی‌شناختم و شرط کرد که با او مخالفت نکنم. او به من گفت: در اینجا بنشین! و من سه سال در هم آنجا که او گفته بود نشستم. هرسال می‌آمد و می‌گفت: در همین‌جا باش تا من نزد تو بیایم. می‌گوید: یک سال در خرابه‌های مداین ماندم و در این مدت به انواع مجاهده با نفس مشغول بودم؛ آب می‌نوشیدم و از چیزهای دور ریخته می‌خوردم، یک سال نه می‌خوردم و نه می‌نوشیدم و نه می‌خوابیدم. یک‌شب که هوا خیلی سرد بود، در ایوان کسری خوابیدم و محتلم شدم و برخاستم و رفتم در شط غسل کردم. سپس خوابیدم و محتلم شدم و رفتم در شط غسل کردم و این عمل در آن شب چهل بار تکرار شد که من غسل می‌کردم. سپس بالای ایوان صعود کردم که مبادا خوابم ببرد.

در جای دیگر عبدالقادر گیلانی می‌گوید:

آنگاه‌که جدّم (ص) در شب مرصاد معراج کرد و به سدره المنتهی رسید، جبرئیل امین عقب ماند و گفت: ای محمد! هرگاه به‌قدر انگشتان نزدیک شوم، آتش می‌گیرم. خدای تعالی، روح مرا در آن مقام پیش او فرستاد تا مگر از سید امام علیه و علی آله السلام استفاده بکنم. من به حضور او مشرف شده و نعمت بزرگ وراثت و خلافت را نیکوداشتم. آنجا که حضور رساندم منزلت براق را دیدم تا اینکه جدّم رسول‌الله (ص) بر من سوار شد و جلو من در دست او بود تا اینکه به مقام قاب قوسین یا کمتر رسید. به من گفت: ای فرزند و ای نور چشمم! این قدم من بر گردن تو قرارگرفته و قدم‌های تو بر گردن همه اولیاء خدا قرار می‌گیرد.

بعد می‌گوید: به عرش باشکوه خدا بار یافتم و پرتوهای آن بر من نمایان شد و خدا این مقام را به من بخشید. قبل از تخلق به اخلاق الهی به عرش خدا نگریستم و ملکوت او بر من آشکار شد و خدا مرا برکشید و تاج وصال را با نظر در احوال من بر من کرامت کرد و او است که شرافت می‌دهد و مرا جامه تقرب می‌پوشاند.

=================================

مشایخ و بزرگان در کردستان

سایت سیمای میراث فرهنگی کردستان در سال 1387 نوشت:

به نقل از مورخین پس از سرکوبی خرم‌دینان، به‌ویژه در منطقه کردستان و غرب، تصوف بر بستر اعتقادی گردان به قول و فعل مشایخ و بزرگان خود در میان آنها راه یافت و از سده سوم هجری با تصوف آشنا شدند.

صوفیان دینور از شهرت بسزایی در سرزمین‌های اسلامی برخوردار بودند و از مشایخ معروف آنها در سده سوم هجری “ممشاد دینوری” را می‌توان نام برد. طریقت “سهروردیه” و سپس “نوربخشیه” نیز هرکدام سالیان دراز در کردستان رواج داشتند. موسس طریقه سهروردیه، “شیخ شهاب الدین سهروردی” و موسس طریقت نور بخشیه، “سید محمد نوربخش” است. امروزه در کردستان دو طریقت رواج دارد که مرکزشان در اورامان، مکری، سلیمانیه، شمدینان، فرپوت و … است.

طریقه قادری:

دراویش قادری از قدیمی‌ترین سلسله‌های طریقت به شمارمی روند. موسس این طریقت “شیخ عبدالقادر گیلانی” (470-561 هـ ق) ملقب به “قطب اعظم” و “غوث اعظم” و مشهور به “غوث گیلانی” از مشایخ بزرگ است. رواج این طریقت در کردستان به‌وسیله “بابا رسول برزنجی” از سادات برزنجه در ناحیه شهر زور انجام گرفت.

پیروان این طریقت درک حقیقت و روشنی روح و وصول به‌حق را در قیل‌وقال و سماع می‌دانند و معتقدند که لذت جسم موجب شادمانی روح می‌شود.

آنها در مجالس ذکر خود با حضور مرشد دف می‌زنند و به روش خاص سرو گردن خود را ابتدا آهسته و به‌تدریج سریع‌تر حرکت می‌دهند و تا آخرین قدرت و توانایی خود، این کار را ادامه می‌دهند، به عالم جذبه می‌روند و آن‌قدر به ذکر ادامه می‌دهند تا به خلسه برسند و ازخودبی‌خود شوند. در این حالت آنها دست به اعمالی می‌زنند که هر بیننده‌ای را شگفت‌زده می‌نماید؛ آتش می‌خورند، بر آتش راه می‌روند، ساج شده بر سینه می‌زنند، سیخ و خنجر در زبان و گونه، گلو و شکم و کتف خود فرومی‌کنند، شیشه و لامپ روشن می‌جوند، اشیای بزرگ را می‌بلعند و بااتصال شیشه و لامپ به بدن خود آن را روشن می‌کنند.

ذکر دراویش قادری بر دو نوع، یکی ذکر نشسته به نام “تهلیل” و دیگری ذکر ایستاده به نام “هره” است. در ذکر نخست، حلقه وار می‌نشینند و شیخ یا خلیفه رهبری ذکر را بر عهده می‌گیرد. او در حلقه مریدان قرار می‌گیرد و درحالی‌که تسبیحی در دست دارد به رهبری ذکر دراویش می‌پردازد. برای ذکر ایستاده “هره” دراویش به‌طور ایستاده حلقه‌ای تشکیل می‌دهند و خلیفه در وسط ایستاده و رهبری ذکر را به عهده می‌گیرد. این ذکر با آهنگ طبل (طاس)، دف و شمشال همراه است. دراویش این فرقه هر شب سه‌شنبه و یا شب جمعه در “تکیه” به گرد “پیر” جمع شده و مراسمی در برابر او برگزار می‌کنند.

طریقه نقشبندیه:

موسس این طریقه خواجه بزرگ “مولانا بهاءالدین محمد نقشبند بخارایی” است که در محرم 717 هـ. ق دردیه “قصر عارفان یا قصر مندوان” در یک‌فرسنگی بخارا به دنیا آمد. برخی از منابع او از سادات حسینی شمرده‌اند.

در وجه‌تسمیه نقشبند و معنی نقشبند – لقب خواجه بهاءالدین- نظرات مختلفی وجود دارد؛ گروهی نقشبند را در معنای مجازی گرفته‌اند و برخی در معنی حقیقی. آنان که معنی مجازی را در نظر دارند چنین نوشته‌اند که بهاءالدین از کثرت ذکر به درجه‌ای رسید که لفظ جلاله (الله) در درونش نقش بسته است.

ای برادر در طریق نقشبند / ذکر حق را در دل خود نقش‌بند

اما معنی حقیقی کلمه نقشبند صفت مرکب فاعلی است از مصدر نقش بستن به معنی تصویر کردن، نقاشی کردن، صورت گری و نقشبند به معنی نقاشی و مصور صورت گر است. نقاشان برجسته‌ای در این زمینه در قرون هشتم تا دهم وجود داشتند و احتمال نزدیک به‌یقین بهاءالدین قبل از ورود به طریقه خواجگان، نقش‌بند بود، شاید این حرفه پدرانش هم بوده است.

مروج این طریقت در کردستان “مولانا خالد نقشبندی” است که منسوب به تیره میکاییلی از طایفه “جاف” شهر زور است مولانا خالد در اواخر قرن دوازدهم هـ. ق در قراداغ در ناحیه شهر زور متولد شد، پس از تعلیمات نزد پدر و استادانی چون “سید عبدالکریم برزنجی” و … به سنندج رفت و نزد رییس العمای آنجا ” شیخ محمد قسیم” مشغول تحصیل شد بعد به سلیمانیه بازگشت و در آنجا به تدریس اشتغال ورزید.

پیروان این طریقت عرفان و وصول به‌حق را در تفکر و سکوت می‌دانند و برخلاف پیروان قادریه از “قیل‌وقال و سماع” پرهیز می‌کنند، در جمع بر گرد مراد خویش حلقه می‌زنند و درحالی‌که چشم‌ها را بسته‌اند مدتی در خود فرو می‌روند تا بتوانند و درحالی‌که چشم‌ها را بسته‌اند مدتی در خود فرو می‌روند تا بتوانند با مراد رابطه برقرار کنند.

این حالت را “رابطه” گویند. سپس مراد، مرید نیازمند را ارشاد و انتخاب کرده، دوزانو در مقابلش می‌نشیند و با نگاه مستقیم به چشمان مرید تعلیمات روحی لازم را به او می‌دهد. این مرحله را “نوجه” مراد مؤثرتر است تا به حدی که منجر به نعره کشیدن او می‌شود، این وضع را “جذبه” خوانند، حالت جذبه آن‌قدر ادامه داده می‌شود تا مرید از توجه به نیاز گذشته و به صفای باطن برسد.

نعمت الهی و خاکساریه:

دو طریقه دیگر نیز در کردستان رواج دارد که بیشتر در منطقه کرمانشاه فعالیت می‌کنند: بنیان‌گذار طریقت نعمت‌اللهی که “شاه نعمت‌الله ولی” است و مقبره او در ماهان کرمان قرار دارد و بنیان‌گذار طریقه خاکساریه که “سید جلال‌الدین حیدر” به نام سلسله جلالی خاکسار و فرقه‌ای منسوب به او هستند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. چرا دراویش خاکسار هنگام ذکر سر خود را تکان میدهند و هنگام حلقه بازم همینطور و چرا باید داخل حلقه باید یازده پیر حضور داشته باشند

    6
    4
    1. بایدی نیست….قواعدی هست که ظاهرش رعایت میشه.
      سر خودشونم بیخود بی جهت تکان نمیدن…البته هستن کسانی که ظاهری این کارو انجام میدن
      ولی در حقیقت یک وقتایی از شعرهایی که خونده میشه یا حرفی که زده میشه یا حتی در سکوت ، احوالاتی بر انسان وارد میشه که مکی انسان از خود بی خود میشه و بدن مثل کره زمین شروع به لرزش و یا چرخیدن میکنه…به اصطلاح بهش میگن مستی عرفانی…یا جذبه

      6
      1
    1. دروغی درکار نیست
      نویسنده مرد درستی هست و انصاف رعایت کرده
      انگار به هیچ مذهب و فرقه ای تعلق نداره

      3
      2
  2. سلام
    تقریبا اولین جایی هست که دروغ راجب ما ننوشتند و کمترین صدمه و نیزه به سمت ما گرفته شده
    این فقر درویشم نه شراب میخوریم و نه نگاه نا محرم میکنیم. زن را قلب میدانید(حضرت فاطمه) و مرد را عقل می دانیم (حضرت علی ع) و ظاهر را حضرت محمد میدانیم و باطن را حضرت علی ع .
    ما نمیگیم الله ، علی است . بلکه میگیم نمیشه خدا رو گفت همه چیزه . بلکه خدا در هیچ چیز نمی گنجه بلکه تجلیاتی دارد که در حضرت آدم به ظهور رساند و این خلقت از تجلیات بعد از حضرت آدم بوده.و حضرت آدم هم علی است.
    همچنین قران عقل کامل است و علی نقطه ی زیر باء بسم الله است پس قران همان علی ع است.
    جهان خلقت اسماء الله است و علی ع منبع اسماء الله هستند و تمامی اسماء در ایشان به تجلی در امده و از هر اسم هم به حد اعلاء دارند.
    شریعت رو کامل انجام میدیم و اهل تسنن هم نیستیم.
    مسجدم میریم و خانقاهم میریم. شعرهای مولانا و سعدی و حافظ میخونیم.
    علم ما برگرفته از اساتیدی چون ابن عربی ، استاد حسن زاده املی ، امام خمینی ره و دیگر بزرگان عارف.
    نه سیخ میکنیم توی بدنمون نه ظلم به بدن وارد میکنیم.
    حج رفتیم و عاشق حسینیم و حسین هم تجلی دیگری از خداست

    30
    6
    1. من خیلی دلم میخواد با راه و روشتون آشنا بشم میشه خودتون بیشتر درمورد آیینتون توضیح بدین

      11
      1
      1. هیچ آیین خاصی نداریم.

        قران میخونیم ، نماز و روزه و ذکر
        رعایت ادب از همه چیز مهمتره و احترام به همه مردم.
        اروم صحبت میکنیم مبادا صدامون از بزرگترهامون بالا تر باشه ، اروم راه میریم مبادا بی ادبی باشه
        به سفره و حتی به قالی زیر پا احترام میزاریم چرا که اونها هم مخلوقات خدا هستن
        و همین و بس
        سماع کردن رو میگن انحراف هست ، خب ببخشید شما یه موزیکم گوش میدی ممکنه پاشی برقصی و یا بشکن بزنی، پس منحرفی!؟ خب یوقتایی آدم از یچیزی به وجد میاد و ممکنه برقصه! این اشکالش کجاس؟!

        11
        2
    2. هر راهی به جز شریعت باطل هست و کارهای من درآوردی هرچند که حال خوشی هم بده اما مورد رضایت خدا نیست. ممکن هم هست که یک فرقه صرفا در مقام ارائه، چیزهایی که مطابق شریعت است را نشان بدهد و از چیزهای من درآوردی‌اش حرفی نزند.
      راه، راه عرفایی است که خودشان در امر شریعت خبره بودند و پیروی تام از شریعت داشتند و به فناء رسیدند.
      راه، راه مرحوم قاضی است
      راه، راه ملاحسینقلی همدانی است
      با وجود این بزرگان، نیازی به صوفی‌گری نداریم

      3
      10
      1. خب ببینید.
        نمونه یک درویش که بنده باشم چطوری پیغام نوشتم
        بعد شما که مدعی شریعتین چقدر براحتی مارو باطل اعلام میکنی و از جالنب خدا حرف میزنی!
        بنده عقیدمو عرض کردم
        در خلقت هم عیسی هست و هم موسی
        هم غرب هست و هم شرق
        هم خیر هست و هم شر… هر دو در کنار هم به کمال میرسند و لاغیر
        یعنی هر دو سمت ، واجب الوجودند..وگرنه خدا شیطان رو نمی آفرید! لازم بوده آفریده

        لذا شما اگر عقیده ات باطلب بودن ماست ، خب نیازه پرچم بگیری دستت؟ اینطوری که خب ما هم باید بشینیم علیه شریعت حرف بزنیم و جنگ بپا میشه که!

        ضمنا
        این اساتیدی که شما فرمودی ، ماها تمام اینها رو قبول داریم و کتابهاشونم فرا گرفتیم و میخونیم. نمازمون سر جاشه ، روزه خمس ذکات و کاملا هم رهبری رو قبول داریم و لازمه اسلام ، وجود رهبری هست….

        لطفا از جانب ما حرف نزنید
        یاعلی مدد

        18
        2
        1. همین که طرز بیان و ادب و علم یکی از شماها رو خوندم ، متوجه شدم که با اون چیزی که برای ما تعریف میکردن ، فرق دارید.
          به ما میگفتن درویشها چاقو میکنن توی بدنشون نمیدونم شراب میخورن نماز نمیخونن و ازین چیزا.
          حالا میبینم نه اینطور نبوده و دروغ میگفتن

          10
          1
  3. انشاءالله نابودی تمام فرقه ها که باعث گمراهی مردم بی گناه میشه. راه درست فقط خدا هست و قرآن و اهل بیت

    9
    9
    1. برای همه آرزوی خیر کنیم. این طرز پیغام شما ، تبلیغ علیه اسلام است! بچه مسلمان اینطوری حرف نمیزنه

      5
      2
    2. با نفرین این و اون به جایی نرسیدیم!
      و نشون داد نفرین جز بدبختی برای خودمون ، چیزی نداره!

      10
      2
  4. صوفیه و دراویش با اینکه ادعای مسلمانی دارند اما اصول عقاید آنها مثل وحدت وجود و تناسخ و اتحاد و حلول و غیره کاملا کفر آمیز و مخالف دین مقدس اسلام است

    شروع صوفیه در جهان اسلام از میانه قرن دوم و میان اهل سنت بود و تقریبا تمام بزرگان صوفیه سنی مذهب هستن اما متاسفانه در قرون متاخر این فرقه ضاله در جوامع شیعی هم طرفدارانی پیدا کرد اما عقاید و تاریخ صوفیه نشان میدهد که هیچ قرابتی بین صوفیه و مذهب حقه شیعه نیست

    2
    4
    1. حالا چرا ضاله ؟!
      صوفیان به شماها نمیگن ضاله ! ولی شما براحتی بهشون میگین ضاله!
      بنظر اخلاق خیلی مهمه که شما ندارین و این از اسلام بیرون هست !

      ضمن اینکه شما اصلا نمیدونی صوفی گری چیه و کی گفته به تناسخ معتقدن !؟!!!!!! این رو شما تهمت زدین ! وگرنه کی گفته ما دراویش معتقد به تناسخیم !؟؟؟؟؟

      9
      4
  5. هر مذهب و ديني جز شيعه اثني عشر يا اماميه كه تمام احكام و اخلاق انه را رعايت كند درست نيست مخصوصا دراويش با بعضي از عقائد منحرفشان

    3
    6
    1. پرده حجاب که کنار بره تازه معلوم میشه که کی مسلمان واقعیه کی کافر و کی شیعه و کی سنی و کی مسیحی و ….
      وقتی اتها نمایان بشه ، تازه شیعه بودن یا نبودن معلوم میشه !
      ضمن اینکه ما دراویش شیعه اثنی عشری هستیم
      12 امامی و 14 معصوم

      9
      3
  6. سلام.
    من بیشتر به واسطه ادبیات با تصوف آشنا هستم و انصافاً هیچ جریانی اونطور که متصوفه ادبیات فارسی رو برانگیختند در اون تاثیرگذار نبوده.
    اما چون این فِرَق ادعای سلوک الی الله رو دارند میپرسم:
    چطور مسلکی که اغلب پیروان و اقطاب اون در اکثر سلسله های مطرح و مقبولش شاهدباز بوده اند و این شاهد‌بازی رو یکی از محرکین اصلی حال و نشانه رسیدن به مقام های والای عرفانی میدانند(از جمله احمد غزالی استادِ ابو‌نجیب سهروردی که اغلب سلاسل حاضر از او جدا شدند((حتی با آنکه ابوسعید ابوالخیر قبل آنهاست اما اجمالاً اعترافی دارد که کدام اهل تصوف است که شیطان او را به شاهد بازی نفریفته باشد)چطور میتوانند به عنوان نماینده معصوم و اصلاً در مقام خود معصوم عهده دار باشند؟
    و سوال دیگر بنده این هست که مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ؟
    حتی برای رسیدن به بالاترین مقام های عرفانی.

    3
    1
  7. سلام وعرض ادب خدمت سالکین من در زمینه عرفان مطالعه میکنم ویه سری تمرینات برایم دعا کنید که به شماها ملحق شوم

  8. با عرض سلام، متاسفانه فرق مختلف اسلامی ، رهبران خودرا آنچنان قرب و منزلت میبخشند که در حد خدایی مقامشان بالا میرود، صوفی یا شیعه یا سلفی ، وهابی و…. رهبران دینی متاسفانه حکم خودرا حکم خدا میدانند، تا جایی که برخی میگویند ، نظر ما اولویت بر احکام دینی وشرعی دارد.بعضی گستاخانه خون مخالف مسلمان را حلال میدانند وموجب ورود به بهشت میدانند، اسرائیل وکفار روسیه و چینی وغیره را ول کرده اند با آنها دوستی و پیمان مودت دارند و دیگر مسلمانان که مخالف عقاید آنها هستند ، مبارزه میکنند وخونشان را حلال میدانند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا