روزنامهخوانی با انصاف – 19 اسفند 96
«اون» هم به سراغ مذاکره با آمریکا رفت!
«محمد توکلی»، انصاف نیوز: با نگاهی به صفحهی اول روزنامههای کشور شاهد توجه روزنامهها به مسئلهای در حوزهی بینالملل هستیم. درخواست رهبر کرهی شمالی برای دیدار با دونالد ترامپ که در رسانههای اصولگرا، پاسخ مثبت کیم جونگ اون به درخواست گفتگوی آمریکا تعبیر شده است.
سخنان رهبری نظام در جمع مداحان و هچنین موضوع استیضاح دو وزیر کابینه نیز مورد توجه روزنامههای امروز، ۱۹ اسفند ۹۶ است.
در سرمقالهی امروز روزنامهی ایران آمده است: داستان کره شمالی و امریکا داستانی دنباله دار است که از زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون آغاز میشود. امریکا که در اغلب سالهای دو دهه گذشته بجز در دوره باراک اوباما، سیاست ارعاب و تهدید را در قبال کره شمالی در پیش گرفتهاست، در دوره دونالد ترامپ نیز همین سیاست را با شدتی بیشتر ادامه داد. ترامپ به علت کم تجربگی، نابخردی و نداشتن تجربه دیپلماسی زبان ارعاب و تهدید را در قبال کره شمالی در پیش گرفت و در مقابل کره شمالی نیز راه توسعه موشکی و هستهای را برگزید. آنچه باعث شد «اون» یک سال پس از شروع تهدیدهای دو طرف، پیشنهاد دیدار با ترامپ را مطرح کند، در چند نکته نهفته است. نخست اینکه کره شمالی به آنچه میخواست دست یافته است. تسلیحات هستهای و موشکی خود را توسعه داده و کار را به جایی رسانده که امریکا را واداشته موجودیت هستهای و موشکی آن را بپذیرد. این کشور همچنین از حمایت روسیه و چین که نسبت به روش امریکا معترض هستند، برخوردار است. بنابراین طبیعی است که بخواهد ابتکار عمل را در دست بگیرد و برای مذاکره با امریکا پیشقدم شود. بویژه که کره شمالی همواره خواسته است با واشنگتن بهطور مستقیم پای میز مذاکره بنشیند و خود را در قامت امریکا میبیند و نه کره جنوبی. در تحلیل وضعیت مذاکرات بین رهبر کره شمالی و رئیسجمهوری امریکا همچنین نباید از ویژگیهای شخصیتی و رفتاری دو طرف غافل شد.
سیدعلی خرم ادامه میدهد: ترامپ با همه لفاظیهایی که علیه عربستان داشت، همه چیز را فراموش کرد و به ریاض نزدیک شد. در مورد کیم جونگ اون هم باید گفت، او نیز سیاستمداری جوان است که نشستن با رهبر بزرگترین کشور جهان و خوردن یک فنجان قهوه با او برایش یک نوع آرزو است. او چیزی برای از دست دادن ندارد و بنابراین محافظه کار نیست. هر دوی آنها در یک سال اخیر انواع توهینها و تحقیرها را نسبت به یکدیگر داشتند. این خصومتهای لفظی و ویژگیهای شخصیتی جهان را نگران از خطر جنگ هستهای کرد. بنابراین اروپاییها، روسیه و چین وارد عمل شده و به امریکا هشدار دادند از این کشاکش جلوگیری کند. ترامپ در این مرحله بود که متوجه شد قادر نخواهد بود با زور بحران کره شمالی را ولو با تحریمهایی که در سازمان ملل به تصویب رساند، تحت فشار قرار دهد.
نویسنده بر این باور است که: این مذاکرات تأثیرات مثبتی نیز در مورد برجام دربر خواهد داشت، زیرا امریکا با قبول کردن موجودیت هستهای کره شمالی است که پای میز مذاکره مینشیند. بنابراین در مورد ایران نیز نباید انتظار داشته باشد شاخ و برگ ایران زده شود تا بعداً با ایران وارد مذاکره شود. علاوه بر این ترامپ به این ترتیب پذیرفته است حل بحران کره شمالی باید از راه مسالمتآمیز انجام شود نه تهدید و ارعاب که این چیزی نیست جز تأیید راه برجام.
روزنامهی اطلاعات به دیدار احتمالی رهبران کره شمالی و ایالات متحده پرداخته است: یکباره در واشنگتن اعلام شد، «ترامپ» تا پایان ماه مه، (اردیبهشت ماه) آینده، با «اون» رئیسجمهوری کرهشمالی ملاقات و گفتگوی دوجانبه خواهد داشت. چانگاییون، مشاور امنیت ملی کرهجنوبی که همراه رئیسجمهوری این کشور از کرهشمالی دیدار کرد و در گفتگوی دو رئیس جمهوری کره هم حضور داشت، پیام دعوت رهبر کرهشمالی را به واشنگتن برد و بعد از ملاقات با ترامپ در سخنانی در کاخ سفید اعلام کرد که ترامپ پذیرفته است با رهبر کرهشمالی دیدار کند تا درباره خلع سلاح هستهای شبهجزیره کره به گفتگو بپردازد. رئیسجمهوری کرهشمالی همچنین قبول کرده است تا زمان دیدار با ترامپ، آزمایشهای موشکی در کشورش را متوقف کند. رئیسجمهوری آمریکا هم در توییتر خود با استقبال از دعوت و دیدار مستقیم با رهبر کرهشمالی نوشت: «از این پیشرفت استقبال میکنم، اما تا حصول نتیجه، تحریمهای کرهشمالی برقرار خواهد بود.»
به نوشتهی ابوالقاسم قاسمزاده: در حالی که ترامپ در داخل آمریکا با مشکلات متعدد مواجه است به این ترتیب که پرونده دخالت روسیه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا همچنان درجریان و خبرساز است. موضوع استعفای همکاران ترامپ در کاخ سفید، اعمال تعرفههای جدید در مبادلات تجاری با اروپا، چین، ژاپن و دیگر کشورها که کشورهای اروپایی از آن به اعلام جنگ تجاری ترامپ علیه اروپا یاد کردهاند، روابط سرد سیاسی ـ تجاری آمریکا با چین و روسیه، گشایش پرونده جدید از روابط غیراخلاقی ترامپ با زن بازیگر در فیلمهای مستهجن و اختلاف با کنگره در موارد گوناگون، همگی جایگاه ترامپ در داخل آمریکا را چنان کرده است که او را بدترین رئیس جمهوری آمریکا در ۷۰ سال گذشته نامیدهاند. در این شرایط خبر ملاقات و قبول پیشنهاد رئیس جمهوری کره شمالی برای ترامپ هدیه بزرگی محسوب میشود. ترامپ از این خبر بهرهگیری سیاسی خواهد کرد و طراحی تهدید و شدت عمل در برابر کره شمالی را موفق معرفی میکند.
نویسنده در نهایت دو پیشبینی را مطرح میکند: ۱ـ دیدار انجام پذیرد و دو طرف از این دیدار موفق بیرون آیند. ترامپ موفق شود کره شمالی را متقاعد کند دست از آزمایشهای اتمی و موشکی بردارد و این پروژه را متوقف سازد. اون رئیس جمهوری کره شمالی، برداشتن تحریمها علیه کشورش و بازگشایی مذاکره دو جانبه سران دو کره برای دستیابی به توافق همهجانبه و آغاز روابط عادی را به دست آورد، تا از یکطرف از فشار اقتصادی، مالی و فراهم آوردن احتیاجهای زندگی در کره شمالی رهایی یابد و از سوی دیگر وارد سیاست باز با کره جنوبی و آمریکا از مسیر مذاکره شود. 2ـ دیدار در همین فاصله دو ماه(تا پایان اردیبهشت ماه آینده) با مشکلات جدیدی مواجه شود و انجام نپذیرد یا خود دیدار جز تعارفهای سیاسی، نتیجهای قابل محاسبه اقتصادی یا سیاسی نداشته باشد. در این صورت بازگشت به گذشته و به قول معروف خانه اول، بعید نیست و اختلافها تشدید خواهد شد و در عمل ترامپ را با مشکلات جدیدی مواجه خواهد کرد.
احمد عبداللهینیا – روزنامهی قانون
وزیر راه و شهر سازی در یادداشتی که روزنامهی اعتماد منتشر کرده است مینویسد: مسيرِ پرسش و پاسخ بين مجلس و دولت جاده يكطرفه است. قطعا حركت در خلاف جهت جريمه سنگيني دارد. ليكن، اينبار ميخواهم برخلاف رويه معمول، پرسشي را با نمايندگانِ عزيزِ استيضاحكننده در ميان بگذارم و بهقول معروف طلب توضيح كنم. و آن اين است كه آيا اين استيضاح پايه استواري دارد؟ و آيا مراحلِ عرفِ حقوقي شكلگيري خود را طي كرده است؟ و سرانجام، آيا بر اثرِ آن نكته تاريكي روشن خواهد شد؟
عباس آخوندی ادامه میدهد: در كجاي فرآيندي كه منجر به سانحه سانچي شد، وزارت راه قرار ميگيرد كه نمایندگان حكم به تقصير صادر فرمودهاند؟ همگان آگاهند و نمايندگان محترم بهقاعده بيش از ديگران آگاهند كه سانحه توسط گروهي متشكل از كارشناسان ارشد رسيدگي به سوانح دريايي كشورهاي ذيربط؛ ايران، چين، پاناما و هنگكنگ در دست رسيدگي است. رسيدگي بر اساس دستورالعمل رسيدگي به سوانح دريايي كه ضميمه كنوانسيون بينالمللي ايمني جان اشخاص در دريا (SOLAS) است، صورت ميگيرد. جمهوري اسلامي ايران نيز جزو كشورهاي متعاهد آن است. حال چگونه ايشان به اين نتيجه رسيدهاند كه وزارت راهوشهرسازي مقصر است؟ در موضوعي كه با جان انسانها سروكار دارد، آيا گفتن چنين سخنان بيبنياني موجب آزردگي عواطف و احساسات خانوادههاي عزيز داغدار و عموم مردم نميشود عمل به قانون از هر كسي پسنديده است و البته از نمايندگان محترم پسنديدهتر است.
وزیر در ادامه به حادثهی سقوط هواپیمای تهران – یاسوج اشاره میکند: و اما درباره سقوط هواپيماي آسمان در مسير تهران-ياسوج، بر اساس ماده ٢٢ قانون هواپيمايي كشوري و آييننامه اجرايي آن پس از وقوع سانحه، ستاد رسيدگي به سانحه بايد شكل گيرد تا به آن رسيدگي نمايد. دقيقا همان روز ٢٩/١١/١٣٩٦ اولين اقدامي كه از سوي اينجانب طي ابلاغ به سازمان هواپيمايي كشوري صورت گرفت، تشكيل ستاد رسيدگي به سانحه بود كه اولين گزارش را نيز انتشار داد. بهموجب قانون، استيضاحكنندگان ميبايست تامل ميكردند تا گزارش اين ستاد انتشار مييافت و براساس آن قاصران يا مقصران احتمالي شناسايي و آنگاه اقدام به استيضاح يا استفاده از ساير ابزارهاي نظارتي ميكردند. دوستان در حالي كه من در محل وقوع سانحه در حال تنظيم امور امداد، تجسس، شناسايي و سركشي به خانوادههاي داغدار بودم، درخواست استيضاح را به هيات رييسه تقديم كردند. آيا واقعا درست است كه مسوول درگير عمليات ميداني را در چنين موقعيتي از كار بازداشت؟ آن هم پيش از آنكه كوچكترين اطلاعي از كيفيت وقوع سانحه به دست آيد؟
نویسنده در پایان با تکرار پرسشهای خود مینویسد: سوال اين است كه آيا اين استيضاح برپايه درستي استوار است؟ و آيا استيضاح مراحل مورد پذيرش عرف حقوقي را طي كرده است؟ و سرانجام، آيا بر اثر آن نكته تاريكي روشن خواهد شد؟ يا آنكه پاسخ در گرو اعلام نتيجه از سوي ستاد رسيدگي بسانحه است؟ و استيضاح جز متشنج كردن فضا و ايجاد بيثباتي در دستگاه اجرايي و محيط گسترده كسبوكار حملونقل سود ديگري ندارد.
محمدجواد اخوان در روزنامهی جوان نوشته است: بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا، حاوی نکات مهم سیاسی و اجتماعی بود که یکی از مهمترین محورهای آن در خصوص تحرکاتی بود که برخی جریانات و افراد برای تهاجم به حجاب و پوشش زن ایرانی در روزها و هفتههای اخیر در فضای مجازی و حقیقی دنبال نمودهاند. از همین رو بد نیست که در خصوص افراد جریانات مهاجم به حجاب و عفاف، اندکی واکاوی صورت گیرد. بهنظر میرسد مجموعه جریانات مؤثر در عملیات «تهاجم به حجاب» را در چند دسته میتوان طبقهبندی کرد.
به نوشتهی این روزنامهی اصولگرا: قدرتمندترین عامل مهاجم در این عملیات که در واقع نقش راهبری و هدایت جمعی این پروژه را دارد، همان دشمن دیرین انقلاب اسلامی یعنی «نظام سلطه» است. مهمترین ابزار تأثیرگذاری عملیات حجابزدایی غرب، رسانههای نوین و مؤثر در تغییرات سبک زندگی است. تحلیل محتوای رسانههای نوین و تولیدات غربی آن بهروشنی نشان از ترویج بیحیایی، برهنگی و کمرنگسازی مرزهای فرهنگی مقوم عفاف و حجاب است…طیف دیگر فعال در عملیات گسترده تهاجم به حجاب را برخی از نخبگان ایرانی داخل و خارج از کشور شکل میدهند که حجابزدایی را بهعنوان نوعی «ابزار براندازی» جمهوری اسلامی تلقی کردهاند…دسته دیگری نیز هستند که شاید نیت متفاوتی با گروه پیشین داشته باشند، اما در عمل با آنها همصدا شدهاند. بیشتر این افراد که البته جمعیت قابلتوجهی در میان نخبگان ندارند، هرچند سکولاریسم فکری را نفی کرده و خود را پایبند به نظام اسلامی میدانند، اما در عمل دچار نوعی «سکولاریسم عملی» شده و مبلغ «تبعیض در تشرع» شدهاند. اینان به این بهانه که مثلاً برخی گناهان کبیره دیگر همچون غیبت و دروغ تا حدی شایع شده است، خواستار اغماض حاکمیت دینی در مقابل گناه بیحجابی میشوند.
نویسنده با بر شمردن دو گروه دیگر در آنچه «عملیات تهاجم به حجاب» میخواند ادامه میدهد: طیف دیگری که شاید ظاهراً در میان دشمنان آشکار انقلاب اسلامی قرار نگیرند و حتی بعضاً دارای ظاهری کاملاً انقلابی و موجه هستند، اما از نیروهای مؤثر بر موفقیت پروژه تلخ حجابزدایی هستند، مدیران و تصمیمگیرانی هستند که در دستگاههای فرهنگی گوناگون پستهای مدیریتی حساس را اشغال کردهاند…دسته آخری شاید به نحوی ظاهراً در ویترین این پروژه قرار دارند، کسانی هستند که با نیتهای متفاوت بهعنوان پیادهنظام این عملیات نقش ایفا کردهاند و این روزها بهعنوان ابزار مظلومنمایی رسانههای ضدانقلاب شدهاند. این دسته یا افرادی هستند که وابستگیهای تشکیلاتی به دشمنان انقلاب دارند و یا متأسفانه دچار خطای نفسانی تبرج بیحدومرز شدهاند. این طیف بیش از آنکه شبهه علمی در خصوص حجاب داشته باشند، گرفتار شهوت عملی هستند و گمان میکنند برداشتن حجاب، گرهی از زندگیشان بازکرده و یا مسیر التذاذ را هموارتر میسازد.
به نظر روزنامهی جوان: کسانی که به دلیل ضعف نهادهای فرهنگی و تبیین مناسب حجاب، دچار شبهات جدی در خصوص این امر هستند و همین تردیدها باعث عدم توفیق کامل آنها در رعایت این فریضه الهی شدهاند را نمیتوان حتی بهعنوان «مخالف حجاب» تلقی کرد. عدم رعایت کامل حجاب در این افراد – که بعضاً بهاشتباه بهعنوان دینگریزی یا ضدیت باارزشها تلقی میگردد- بیش از آنکه ناشی از اراده خود این افراد باشد، ناشی از کمکاری همان مدیران بیکفایت و بیخیالی است که در راستای ترویج هرچه بیشتر عفاف و حجاب در جامعه به وظایف خود عملنکردهاند.
صفحهی اول روزنامهی وطن امروز
در سرمقالهی روزنامهی جهانصنعت میخوانیم: به نظر میرسد آنچه محمد بن سلمان در سفر به لندن به دنبال آن بوده لااقل در حوزه نظر به آن رسیده است. البته چنین دستاوردی با توجه به نقشی که لندن در مهندسی کردن مناسبات ریاض دارد، امر عجیب و غریبی نیست. به واقع لندن لجستیک اجرایی سازی آن دسته از تصمیماتی است که در ریاض گرفته میشود و البته تفاوتی نمیکند که چنین تصمیماتی ازسوی ملک سلمان و ولیعهد تازهکارش گرفته شود یا از طرف سایر نواب یا شاهزادههای دیگر. به این ترتیب در حیطه اقتصادی، خیال لندن و ریاض تا حدی از عقد قراردادهای تجاری- اقتصادی راحت شده است. به جرات میتوان گفت که لندن با حجم قراردادهای 100 میلیارد دلاری دیگر نگران اقتصاد پسابرگزیت نیست. محققا حجم این مناسبات با توجه به نیازی که لندن از فردای خروج از اتحادیه اروپا به آن پیدا میکند، بیشتر نیز میشود. ریاض نیز انتظار دارد که لندن پاسخگوی نیازهای آن در عرصه مناسبات تجاری و اقتصادی باشد و بر پویایی اقتصاد بیمار آن بیفزاید.
به نوشتهی صلاحالدین هرسنی: در عرصه سیاسی نیز اگرچه نتیجه سفر محمد بن سلمان امیدوارکننده است اما بدون چالش نیست. انگلستان قطعا محمد بن سلمان را در راه کسب قدرت مطلق و نیل به پادشاهی کمک خواهد کرد. اما ریاض نباید انتظار داشته باشد که صرف اصلاحات ریشهای در سپهر سیاست عربستان، لندن بخواهد از برخی چالشها و مصائبی که در زمینه حقوق بشر در عربستان و همچنین ماجراجوییهایی که زیر نظر ریاض به ویژه در یمن رقم میخورد، بیتفاوت بماند. واقعیت آن است که پروژه اصلاحات محمد بنسلمان پایان بحران مشروعیت سیاسی مقامات سعودی نیست و ریاض باید اقدامات دیگری را در راستای تمایلات لیبرالی و دمسازگرایانه لندن انجام دهد.اما در عرصه امنیتی به نظر میرسد که ریاض توفیق بیشتری یافته است.
نویسنده بر این باور است که: حال محمد بن سلمان با این سفر، مخاطرات و تهدیدات بالقوه تهران را به لندن و متحدانش هشدار داده است و آنها را برای پروژه انزوا و مهار ایران آماده و متحد کرده است. این تلاش محمد بن سلمان به معنی کسب حمایت بینالمللی ریاض در مقابله با نقشیابی فزاینده منطقهای تهران است. اگرچه پروژه مهار و انزوای ایران با تلاش محمد بن سلمان به لندن در حال به بار نشستن است و قرار است با سفر به واشنگتن تقویت شود اما به نظر میرسد که با واگرایی در کشورهای شورای همکاری خلیجفارس و همچنین اقدام متقابل ایران نمیتواند معطوف به آن نتیجه مطلوبی باشد که آنها آن را میخواهند.
در سرمقالهی امروز کیهان آمده است: ایران در حال مذاکرات رسمی با کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان پیرامون موضوعات منطقهای موردنظر غرب است و در کانون این گفتوگوها دو کشور سوریه و یمن قرار دارند، مقامات وزارت خارجه ایران از یک سو به طور صریح وجود گفتوگوی ایران و اروپا پیرامون مسایل منطقهای را تایید میکنند و از سوی دیگر میگویند این ملاقاتها و «مذاکرات سطح بالای دیپلماتیک»، گفتوگوست و نه مذاکره در مفهوم حقوقی آن و این چیزی است که همواره میان ایران و اروپا جریان داشته است. این قلم سر آن ندارد درباره ماهیت این مواضع و سخنان طرفین بنویسد مهم این است که چه اتفاقی در حال وقوع است و وزارت خارجه ما دقیقا دارد چه کار میکند؟
سعدالله زارعی در ادامه نوشته است: آنچه بین ایران و طرف اروپایی جریان دارد، درواقع مذاکره ایران با طرف آمریکایی است چراکه کشورهای اروپایی در منطقه ما نفوذ و سیطره آنچنانی ندارند و این آمریکاست که در بخشهای مهمی از منطقه حضور نظامی داشته و بر دولتهایی در منطقه سیطره دارد اما در فضای کنونی اگر گفته شود این آمریکاست که روبروی مقامات ایرانی در فلان شهر اروپایی مشغول مذاکره است، با واکنش شدید در ایران مواجه شده و موفقیت این مذاکرات در هالهای از ابهام قرار میگیرد بلکه باعث شکست آن میشود، مقامات واشنگتن به سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان ماموریت دادهاند تا از جانب آنان، خواستههای منطقهای آمریکا را از طرف ایرانی مطالبه کنند. براین اساس همانطورکه در برجام هم شاهد بودیم و پیش از برجام نیز رئیسجمهور محترم از لزوم رها کردن 5+1 و حلوفصل موضوعات با علتالعلل فشارهای موسوم به فشار جامعه جهانی یعنی آمریکا سخن گفت، در اینجا هم طرفهای انگلیسی و فرانسوی درواقع مجریان پروژه آمریکا هستند اما خب طرف ایرانی هم متاسفانه اصرار دارد مذاکرات را ماهیتا اروپایی نشان دهد.
به نوشتهی این روزنامهی مخالف دولت: اولین نتیجه مذاکرات منطقهای، تضعیف شدید موقعیت امنیتی ما نه تنها در محیط منطقه بلکه حتی در محیط داخلی ایران است چرا که پس از آن، «ایران کوچک» به راحتی مورد حمله عربستان، رژیم صهیونیستی، آمریکا و اروپا که عمیقاً نسبت به ایران کینه دارند، قرار میگیرد. با این وصف وقتی پای مذاکرات منطقهای و کوچکسازی ایران در میان باشد، مذاکره غرب پیرامون تسلیحات ایران محلی از اعراب ندارد. چرا که وقتی «قدرت» از ایران گرفته شد، کارایی موشکهای عظیم ایران در حد کارایی تیر کمان پایین میآید و موجب نگرانی هیچ کس نمیشود. در این مذاکرات موقعیت امنیتی ایران در کانون توجه آمریکا و اروپا قرار دارد اما نه با ترجمه آن به موشکها بلکه با ترجمه آن به محیطی که اگر نفوذ ایران نباشد، داعشیها و النصرههای آن از غرب و شرق کشور به سمت مرزهای ایران هجوم میآورند و اوضاع داخل را بهم میریزند و چه کسی است که نداند در این شرایط از موشک کاری برنمیآید چرا که موشک، اسلحه جنگ شهری نیست. بنابراین مذاکرات منطقهای در متن خود حذف قدرت نظامی ایران از معادلات قدرت را نیز در پی دارد.
در یادداشت نصرتالله تاجیک در روزنامهی اعتماد میخوانیم: سعوديها اكنون به دنبال مديريت افكار عمومي جهان نسبت به خود هستند. پس از سلسله تحولاتي كه در سياست خارجي عربستان و بهطور مشخص در بحث دخالت در سوريه، داعش و يمن رخ داد، سعوديها صحنه بينالمللي را عملا از دست دادند. به خصوص در مورد يمن با توجه به جنايتهايي كه در اين كشور انجام دادند، وجهه اين كشور در عرصه بينالمللي بهشدت خدشهدار شد. هرچند اگر يك صدم چنين اقداماتي را جمهوري اسلامي انجام داده بود يك تنش بزرگ بينالمللي ايجاد ميشد. ولي سعوديها به دليل لابي و پولي كه دارند تا حدودي توانستند از توفان يمن عبور كنند. حالا با روي كار آمدن و قدرت گرفتن هرچه بيشتر محمد بن سلمان در عربستان و اصلاحاتي كه در حال انجام است، صرف نظر از اينكه ظاهري يا واقعي است، در مجموع ميتوان به اين موضوع رسيد كه او در تلاش براي بازيابي چهره عربستان نه تنها درعرصه سياست خارجي، بلكه در صحنه سياست داخلي نيز هست. از همين رو اگر مجموعه اين تحولات را در نظر ميگيريد به نوعي ميتوان گفت كه سعوديها به دنبال كسب آبروي از دست رفته هستند.
این دیپلمات سابق مینویسد: سفر محمد بن سلمان به انگليس نيز نقل قولهايي از ترزا مي، نخست وزير اين كشور منتشر شد مبني بر اينكه انتقادهايي را نسبت به مسائل يمن مطرح كرده است. بنابراين در حال حاضر سعوديها در يمن درمانده شدهاند و راهحل اين است كه از طريق محافل سياسي و كار با اروپا و فشار آنها روي سعوديها اين مسائل را از طريق سياسي حل كرد. هرچند كه به نظر ميرسد اين فشارها از سمت اروپا روي عربستان وجود دارد چرا كه افكار عمومي جريحهدار شده است و دولتهاي غربي ميخواهند به نحوي موضوع را حل كنند ولي در مجموع همانگونه كه آمريكاييها نسبت به ايران مطرح ميكنند كه نميخواهند بپذيرند كه پايان داعش دستاورد ايران بوده است، عربستانيها نيز نميخواهند صحنه يمن تبديل به دستاوردي براي ايران شود از همين رو بهتر است به سمت الگويي رفت كه تمامي طرفين درگير در يمن به اهداف خود دست پيدا كنند.
بنا بر این نوشته: اگر روزي روابط رسمي ميان رژيم اسراييل و سعوديها برقرار شود خيلي نبايد تعجب كرد. هرچند كه در حال حاضر چنين اتفاقي رخ نداده است چرا كه عربستان به نحوي داعيه رهبري جهان اسلام را دارد و مسلمانان كماكان روي مساله فلسطين حساس هستند و نميخواهد افكار عمومي آنها را عليه خود كند، از همين رو چنين ارتباطي كار آساني نيست. اما اگر چنين تحولي در ارتباط ميان طرفين رخ دهد نيز نبايد چندان متعجب شد. اين موضوع كاملا به روند آينده و به خصوص رفتار فلسطينيان بستگي دارد كه چه اتفاقاتي را در آينده رقم ميزنند زيرا اكنون فشار زيادي روي آنها وجود دارد كه با كوتاه آمدن موانعي را از سر راه سعوديها و اسراييليها بردارند.
در روزنامهی رسالت میخوانیم: رئيس جمهور چهارشنبه گذشته سخنان قابل تاملي در جلسه هيئت دولت عنوان کرد. وي گفت: « اگر کسي بناست از طرف مردم سخنگو باشد، او رئيس جمهور است.» اين حرف هم درست است هم نادرست! اين حرف درستي است، چرا که رئيس جمهور هرچند توسط اکثريت مردم انتخاب شده، اما وي رئيس جمهور اقليت و حتي کساني که اصلاً در انتخابات شرکت نکردهاند، نيز هست. او مطابق اصل 121 در برابر ملت سوگند ميخورد و تعهداتي وفق اين اصل به خداوند و مردم بازگو ميکند. رئيس جمهور بايد تا آخر دوره، خود را در اين مسند ببيند و بداند وقتي در برابر ملت ظاهر ميشود و ملت را خطاب قرار ميدهد سوگند صيانت از اسلام، استقلال کشور، پاسداري از مذهب رسمي و نظام و قانون اساسي را فراموش نکند. او نميتواند در مسند سخنگويي ملت، بخش عظيمي از ملت را که به او راي ندادهاند «کم عقل» خطاب کند. او نميتواند به 16 ميليون نفري که در انتخابات اخير به او راي ندادهاند ناسزا بگويد! او نميتواند در برابر نقد مشفقانه علما، فقها، مراجع عظيم الشأن تقليد و نخبگان جامعه بياعتنا باشد و به بهانه سخنگويي از پاسخ به آنها طفره رود.
محمدکاظم انبارلویی مینویسد: فرض ميکنيم در مسند سخنگوي ملت ، رئيس جمهور در ناسزا گويي به منتقدين و کساني که او را رقيب ميدانند مجاز باشد. همين روزنامههاي اصلاح طلب و طرفدار دولت پر از نقد دلسوزانه در مورد رفتار و کردار دولت و رئيس جمهور در حوزههاي مختلف به ويژه حوزه اقتصادي است. کافي است رئيس جمهور صفحه 2 روزنامه کيهان نيم تاي پايين که اخبار ويژه را منعکس ميکند، بخواند. در اين اخبار نقد دوستان خود را در روزنامههاي اصلاحطلب در مورد بيکاري، مسکن، رکود اقتصادي، تورم و… ملاحظه فرمايند. نقد اقتصادي دوستان به اصطلاح اصلاحطلب رئيس جمهور به عملکرد دولت اگر بيشتر از اصولگرايان نباشد، کمتر نيست. ناسزاگويي رئيس جمهور به منتقدين، آنها را هم در برميگيرد. شأن سخنگوي ملت اين نيست که دامنه بي مهري را حتي به دوستان خود توسعه دهد. از اين مهمتر مردمي هستند که به هرحال زندگي در اين نظام را پذيرفتهاند و به هر دليل در انتخابات همت آمدن به پاي صندوق راي را ندارند اما جزء 80 ميليون جمعيت ايران هستند. اينها از کارکرد دولت ناراضياند و چون ارگاني ندارند و عضو گروهي هم نيستند، اين عدم رضايت خود را به گونهاي اعلام ميکنند که ممکن است ناسزاگويي رئيس دولت و سخنگوي ملت آنها را هم در بربگيرد. اين يک جفا در حق آنان است. آيا وقت آن نرسيده که آقاي روحاني در ادبيات گفتاري خود با مردم در کسوت سخنگويي ملت تجديد نظر کند؟
به نظر این فعال سیاسی اصولگرا: رئيس جمهور، مخالف خود و دشمن ملت را بايد در غرب به ويژه آمريکا جستجو کند. هيچ جناحي در داخل در صدد مخالفت و مبارزه با دولت نيست. غفلت از آمريکا و اروپا و دشمنيهاي پايانپذير آنها، آقاي روحاني را به اين وادي کشانده است. قرار بود برجام، آفتاب تابان باشد و به همه جا نور بيفکند و همه مشکلات را حل کند، که نکرد. الان در دولت همه به اين واقعيت اعتراف دارند که دستاورد برجام تقريباً هيچ بوده و دشمن «دبّه» کرده و ما را فريب داده است. لذا به فرموده امام ( ره) همه فريادها را بايد بر سر آمريکا بکشيم. چرا رئيس جمهور در اين فرياد، دولت، حاکميت و مردم را همراهي نمي کند؟
ديپلماسي تهاجمي در برابر آمريکا و مقابله به مثل در برجام، عمل به سياستهاي اقتصاد مقاومتي براي پاسخگويي به مطالبات معيشتي مردم و از همه مهم تر ترويج وحدت ملي و انسجام اسلامي، راهبرد روشن نظام براي برون رفت از مشکلات است. چرا آقاي رئيس جمهور، اين راه را که مسير واقعي ملت است طي نمي کند؟
در سرمقالهی روزنامهی ابتکار میخوانیم: سالهاست که از فروپاشی اجتماعی مینویسیم. بارها نوشتهایم که مقومات این جامعه در مرز بحراناند. بحرانهای سیاسی رسوبهای اجتماعی بهجا گذاشتهاند و این بحرانها چندان حلناشده باقی ماندهاند که تبدیل به شکاف زبانی شدهاند.
شکافی چندان عمیق، که عدهای دغدغهمند را بر آن داشته تا از مسئلهای بهنامِ «جغرافیای مشترک» سراغ بگیرند. نبود جغرافیایی برای گفتوگو، این روزها مسئلهای مهم برای جامعه ایرانی شده است. غیبت این جغرافیا روزبهروز این شکاف را عمیقتر میکند. این روزها در سایه این غیبتِ دردناک، مفاهمه به امتناع رسیده است. گروههای سیاسی، نسلهای اجتماعی و … از بُن، زبان یکدیگر را نمیفهمند. از اساس گفتوگو شکل نمیگیرد.
به نوشتهی محمدعلی وکیلی: در مرز فروپاشی اجتماعی ایستادهایم. بحران اعتماد همه نهادهای اجتماعی (رسمی و غیررسمی) ما را دربر گرفته است. از همین روی نیازمند «نجات ملی» هستیم. نجات ملی مستلزم ملیاندیشی است. برای این مهم، هم افکار ملی میخواهیم و هم گامهای ملی. از اندیشههای محصور و مسحور در یک الگوی خاص، ملیاندیشی برنمیآید. فکرهای دربندِ فرضهای متعارفِ گروهی، قد و قامتِ ملی ندارند. ذهن بشر، یک قدرت جادویی در تولید چارچوبهای سازگارِ نظری دارد که با هر سبک زندگی و توزیعِ منافعی بسازد! اصرار و ابرام بر یک مدلِ خاص از الگوی فکر و عمل، آفتِ ملیاندیشی است. تواناییِ سناریو سنجی، و تبدیلِ «امتناع»هایی که محصولِ عقلِ متصل به منافعِ باندی است به «امکان»، از لوازمِ فکرِ «ملی» است.
این عضو فراکسیون امید در نهایت معتقد است: ما به مرزی رسیدهایم که برای ادامه حیات مجبوریم ملی بیندیشیم. باید گفتوگو کرد تا نسخههای اصیلِ گفتمان ملی را از نسخههای جعلیِ آن بازشناسیم. مبارزه با رانت و فساد، الگوهای توسعه و صیانت از سرمایههای ملی در سایه همین عدمِ گفتگوی ملی و غیبتِ توافقِ ملی، دچار سوتفاهم شدهاند و فراتر از آن حتی رویِ آزادی، عدالت و عقلانیت را نیز غبارِ ابهام گرفته است. این سوبرداشت و ابهام، ما را هر روز از جامعه آرمانی دورتر میکند. ما امروز بیش از هر زمانی نیازمند فکر و عمل ملی برای نجات ملی هستیم.
بهرنگ جدی – روزنامهی قانون
انتهای پیام