گزارش گردهمایی مدیران بازرگانی دولت مهندس موسوی
گردهمایی مدیران بازرگانی دولت میرحسین موسوی که همه ساله در سالروز بزرگداشت شهدای هفتم تیر و با هدف گرامیداشت یاد و خاطره آن شهید بزرگ و 72 یار گرانقدرش برگزار می شود؛ این بار در دانشگاه علامه طباطبایی شکل گرفت.
به گزارش انصاف نیوز به نقل از جماران، در این گردهمایی دکتر عابدی جعفری، استاد دانشگاه تهران و وزیر وقت بازرگانی، دکتر سید محمد رضا بهشتی، فرزند ارشد آیت الله شهید دکتر بهشتی و استادیار گروه فلسفه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و دکتر فرشاد مومنی استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی در دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی سخنرانی کردند.
عابدی جعفری، نخستین سخنران این مراسم با تشکر از اقدام دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: گویا سنت همیشه تاریخ این بوده است که هر گاه پای استدلال و منطق به ضعف می گراید، تهدید و تخریب و حبس و ترور چهره خودش را نشان می دهد. تاریخ معاصر کشور ما مشحون از این حوادث است.
وی افزود: یادمان نمی رود که ترور اشخاص و فرهیختگان یکی از دستور کارهای دشمنان بود و در این ارتباط بزرگوارانی مانند شهید مفتح و شهید مطهری به شهادت رسیدند.این انتقام جویی ها ادامه یافت تا نوبت به شهدای محراب رسید و آنها هم مظلومانه در مقدس ترین جایگاه ها که اقامه نماز جمعه بود یک به یک به شهادت رسیدند.
وی با اشاره به این که بمب گذاری در اماکن و معابر عمومی هم جزو شگردهای دیگر این افراد بود، گفت: فراموش نمی کنیم که در میدان سپاه، نماز جمعه، حرم امام رضا(ع) و برخی هیئات در شیراز چنین اتفاقاتی ادامه یافت، تا به شهادت های جمعی رسید. وقتی ضد انقلاب ها توان چندانی در مبارزه با انقلاب در خود ندیدند به انفجارهای جمعی روی آورد. انفجار ساختمان نخست وزیری که دو عزیز بزرگوار و همراهانشان شهید رجایی و شهید باهنر نمونه هایی از این انفجارها بودند و در اوج این خباثت ها انفجار حزب جمهوری اسلامی رخ داد که در آن جمع کثیری از کارگزاران یک جا به شهادت رسیدند.
وی ادامه داد: سخن از یک کابینه،یک دولت و یا بخشی از مجلس و یا قوه قضاییه نیست؛ همانطور که مستحضرید بیش از ۷۲ تن یک جا در این حادثه شهید شدند.
عابدی جعفری در ادامه به ترسیم بخشی از شرایط این حادثه تلخ تاریخ انقلاب اسلامی پرداخت و گفت: سالنی وسیع با سه راه رو وجود داشت که سه گروه قوه قضائیه، مجریه و مقننه در سه ردیف تا انتهای سالن مستقر بودند. آقای دکتر کاظم پور اردبیلی که وزیر بازرگانی وقت بودند در تریبونی از وضعیت اقتصاد و تورم برای جمع بیان می کردند. در اواسط سخنرانی ایشان بود که مسؤلین جلسه به ایشان یادداشتی دادند که مسائل مهم تری باید در این جلسه بازگو شود و آن مشکلاتی بود که بنی صدر به عنوان رییس جمهور برای مجموعه کشور پدید آورده بود. صحبت ایشان همانجا به پایان رسید و ایشان به جای خود بازگشت. شهید دکتر امین زاده و … نیز در جلسه نیز در این سخنرانی کمک می کردند تا نوبت رسید به شهید دکتر محمدحسین حسینی بهشتی.
وی ادامه داد: شهید بهشتی درباره اینکه با بنی صدر و بحث عدم کفایتش چه باید کرد مشغول سخنرانی بودند که بعد از چند دقیقه نوری شدید در سالن انعکاس پیدا کرد و پشت سر آن صدای مهیبی پیچید و سقف بتنی سالن یکباره بر سر جمعیت فرو ریخت. ظاهرا چاشنی ها را در کنار ستون ها قرار داده بودند و سقف بر بدن عزیزان ریخته شد و شهادتین و زمزمه های دعایی بود که از آنها در تاریکی شنیده می شد. جلسه شب بود و بعد از این اتفاق دیگر نوری برای روشن کردن در سالن نمانده بود. آرام آرام این واقعه در شهر پیچید و مردم سراسیمه وارد این صحنه شدند و با چراغ ماشین هایشان سعی کردند آنجا را روشن کنند و با هر ابزاری که در آن لحظه در اختیار داشتند قطعات بزرگ بتن را از روی بدن بزرگان بر می داشتند تا آنها را به سرعت به بیمارستان برسانند. نخستین و نزدیک ترین بیمارستان، بیمارستان سوانح و سوختگی امروز بود و تقریبا تمام بیمارستان های اطراف پر شده بود از مجروحین این حادثه. برخی در دم به شهادت رسیده بودند، برخی در راه و برخی دیگر در بیمارستان.
عابدی جعفری در ادامه روایت خود از این حادثه دلخراش به توضیح درباره ایثار و مهربانی مجروحین این حادثه پرداخت و گفت: داستان های این بزرگواران در طول مسیر و بیمارستان بسیار تاثیرگذار و به یاد ماندنی ست که من یکی از آنها فقط نقل می کنم. آنجا وقتی رسیدگی به مجروحان انجام می شد، تقریبا بدون استثنا در حالی که جسم همه شان آغشته به خون و شکستگی های مختلف بود، تا طبیب میامد که به آنها رسیدگی کند می گفتند نفر بعدی! به او زودتر رسیدگی کنید. و در میان پزشکان هم پیچیده بود که اسم مجروحان را می آوردند، مانند شهید منتظری که تقریبا زیر این آوار له شده است اما همه به فکر نفر دیگر بودند.
وی در ادامه به تشریح تبعات حادثه هفتم تیر 1360 بر مجلس ، دولت و قوه قضائیه پرداخت و گفت: فردای آن روز قرار بود مجلس از اکثریت بیفتد و دولت تشکیل نشود و قوه قضاییه فلج شود و این حادثه به یک باره کل کشور را ناتوان کند. به یاد ما باشد که بسیاری از عزیزان با همان وضعیت خود را موظف دیدند که فردا بر سر پست های خود چه در قوه قضاییه، مجریه و یا مقننه حضور پیدا کنند. شاید هنوز تصویر آقای باغانی موجود باشد که تمام بدنش، سر تا به پا، باند پیچی بود و فقط چشمانش باز مانده بود و در همان حال روی برانکار در مجلس حاضر شدند تا مجلس از اکثریت نیفتد و آنچه مورد نظر دشمن بود به ناکامی بگراید و بعد پیام بلند امام و سخنرانی های مختلف نظیر،«بکشید ما را که ملت ما بیدار تر می شود» (صحیفه امام،ج7 ،ص183 ) بود و بهره برداری از این فرصتی که دشمن به عنوان تهدید برای انقلاب آماده کرده بود صورت گرفت و نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی شد.
وی با تأکید بر این که استحکام نظام در مسیر و پرتو آن جان فشانی ها و آن نامردمی ها در مقابل، شکل گرفت، افزود: از میان این همه دستاوردها ، یکی هم باید به همین جمع ارزشمند اشاره کرد که به همت برادرمان جناب کریمی، هرجا که حضور داشتند تمام تلاش خود را کردند که این جمع هر سال تشکیل شود و این حادثه بزرگ داشته شود. این شهادت را می دهم که در آن دوران و در دوران دفاع مقدس که برای کارکنان جز موشک و بمب باران و انفجارها چیز دیگری تهیه دیده نشده بود، همه عزیزان و مدیران با نیت خالص و اراده محکم آن دوران را سپری کردند و با عشق به شهادت وارد میدان شدند، اگرچه شهادت نصیب تعدادی شد و بقیه در صف انتظار مانده اند.
دکتر عابدی جعفری درک یک ویژگی مسوولین وزارت بازرگانی در آن دوره را واجب دانست و دراین باره توضیح داد: از نکات کلیدی آن دوران که ذکرش در این دوران واجب است این است که عزیزانی که برای سمت های مدیریتی آمده بودند، اول از خود گذشته بودند و بعد وارد کار شدند و دیگران را بر خود مقدم می داشتند. این کلید رمز موفقیت آنها در آن دوران بود و هیچ کس قرار نبود خود را جلوتر از دیگران ببیند و پیش بیاندازد و یا بابت خدمتی که نصیب شد، چشم داشتی و یا منتی از مردم و بر مردم داشته باشد. و من فکر می کنم که چون همه شما عزیزان در آن دوران از خودتان گذشتید، خداوند هم شما را از هرگونه لغزشی مصون داشت. الان است که ما متوجه می شویم که چه لغزش گاه هایی در آن دوران پیش پای ما بود و خداوند چگونه به برکت نیت های خالص شما، آن ها را از میان برداشت.
وزیر بازرگانی دولت میرحسین موسوی در ادامه به نقش بنیادین و تأثیرگذار مشاور اقتصادی فرهیخته دولت مهندس موسوی در مدیریت بحران اقتصاد دوران دفاع مقدس اشاره کرد و یادآور شد: راهنمایی های مرحوم مهندس عالی نسب در آن ایام به حق راهگشای مسیری بود که بازرگانی کشور طی کرد.
عابدی جعفری سخنان خود را با مناجاتی به پایان برد و گفت: از خداوند بزرگ بخواهیم که در این ایام و در این شرایط دشوار همان روحیه سابق را به ما عطا و حفظ بفرماید. خدایی نا کرده فکر نکنیم که دوران خدمت ما به پایان رسید و به قولی معروف بازنشسته شده ایم. خیر! ما «بازایستاده» شدیم و از نو باید کمر همت به خدمت ببندیم و مانند همان دوران، هرجا نیازی به کمک به مردم بود؛ با تمام قوت این خدمت را انجام دهیم. خداوند شهادت در راهی که خدمت گزاری به مردم باشد، نصیب ما کند.
مومنی: استفاده ابزاری از دین، پیآمد نبود فهم روشمند از عدالت اجتماعی
فرشاد مومنی، عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی در سخنرانی خود با موضوع “عدالت” گفت: پاسخ به این پرسش که آیا میتوانیم از میراث اندیشه ای شهید بهشتی برای فهم چرایی گرفتاری ای که در سطح کلان برای کشورمان بوجود آمده استفاده کنیم و از این میراث برای برونرفت کم هزینه و پر دستاورد از شرایط دشوار کنونی توشه ای بسازیم، مدنظر این بحث است.
وی افزود: پرسش مشخص دیگر این بحث، اینست که چرا با وجود تمام نیت های خوب و تلاش های صادقانه هنوز هم با نابسامانی، ناهنجاری و سوء کارکردها روبرو هستیم.
مومنی ادامه داد: یکی از یافته های مطالعات توسعه ای که به لحاظ تاریخی قرن بیستم را مورد بررسی قرار داده، اینست که ایران به همراه یا دو کشور دیگر جزء معدود کشورهای دنیاست که یکبار در ربع آغازین قرن بیستم و یک بار در ربع پایانی قرن بیستم، کوشش های جمعی فراگیر برای عبور از بن بست توسعه نیافتگی را تجربه کرده است.
وی در پاسخ به این پرسش که چرا این مجاهدت ها و اراده های ارجمند، دستآوردهای مورد انتظار را به همراه نداشته است؛ گفت: پاسخی که در ادبیات توسعه به این پرسش داده میشود، پیچیده و به تعبیری چند وجهی است. اما پرسش مهمتر و سرنوشت ساز دیگر، اینست که نسبت این وضعیت نامطلوب و ناهنجار با نظام باورهای ما چیست؟ آیا به دلیل آنکه به رهنمودهای دین پاسخ مثبت داده ایم و قول و فعل خود را با ان تنظیم کرده ایم، به این وضعیت گرفتار شده ایم و یا دلیل دیگری دارد؟
استاد اقتصاد توسعه دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه این پرسش بیش از نیم قرن در بین متفکران، مصلحان و اسلام شناسان بزرگ ایران مطرح بوده است، اظهار کرد: پاسخی که در نهایت اختصار و اجمال این گروه از متفکران بزرگ و اسلام شناسان کم نظیر معاصر ما به آن داده اند،اینست که اهمیت مسئله عدالت را در عرصه نظر و عمل، دست کم گرفته ایم.
فرشاد مومنی افزود: تعبیری که امروزه به عنوان توسعه نیافتگی به کار میبریم در زبان اسلام شناسان بزرگ با عنوان دلایل انحطاط جامعه اسلامی یا انحطاط مسلمین صورت بندی مفهومی شده است. شهید مطهری نیز در یکی از آثار متأخرشان این اصطلاح را بکار برده اند.
وی با بیان اینکه معتقدم جامع ترین پاسخ را آیت الله شهید بهشتی مطرح کرده اند، گفت: البته شهید مطهری نیز در این زمینه با شهید بهشتی هم نظر بوده اند؛ به گفته شهید مطهری اگر در سطح نظر، تکلیفمان را با عدالت مشخص نکرده و اقدامات خود را بر اساس آن سامان نداده باشیم، سه اتفاق می افتد که نیروی محرکه ی باز تولید توسعه نیافتگی است.
مومنی در بیان دیدگاه شهید مطهری گفت: اگر عدالت جایگاه بایسته در سطح عمل و نظر نداشته باشد، علم، عقل و اخلاق رشد نمیکند. مؤلفه های محوری آنچه که ما آنرا توسعه مینامیم و شهید مطهری و دیگر بزرگان از آن به عنوان برون رفت از شرایط انحطاطی برای مسلمین مطرح میکردند، بیش از هر چیز به این سه مولفه وابسته است.
وی افزود: آیت الله شهید بهشتی به این سه مؤلفه چند نکته دیگر هم اضافه کردند، یکی از تکان دهنده ترین و عمیق ترین آنها، این است که جامعه ای که تکلیف خودش را با مسئله عدالت روشن نکرده باشد، نظام ارزش هایش با نابسامانی و هرج و مرج روبرو می شود. و در کنار این ناهنجاری نظام وار، از نظر ارزش های اجتماعی نیز در غیاب فهم عالمانه و روشمند از مسئله عدالت اجتماعی، میدان برای استفاده ابزاری از دین محیا میشود.
وی در بیان دیدگاه آیت الله بهشتی گفت: ایشان یک رکن اساسی و مسیر نجات بخش برای عبور از این چالش ها ، تعارض ها و تناقض هایی که جامعه با رو بروست را در سطح نظر و سپس در مقام عمل، « مشخص شدن نسبت جامعه با عدالت » می داند.
دکتر مومنی با بیان این نکته که آیت الله بهشتی بنیان روش شناختی خاصی برای فهم و تبلیغ اسلام داشتند، افزود: ایشان معتقد بود که فهم دینی ما از مسئله عدالت در معرض دو آسیب بزرگ قرار دارد. یک آسیب اینست که ما در راه کشف مسئله عدالت با نیت خوب به بیراهه رویم که سبب کج فهمی در مسیر عدالت می شود؛ یعنی همان که اقای دکتر محمدرضا بهشتی به اشاره گفتند که گاهی تمام فهم ما از مسئله عدالت در حد توزیع سهام عدالت متنزل میشود و در نهایت یک مسئله پیچیده چند وجهی و به تعبیری ماتریسی را سهل انگارانه به چیزی تبدیل کنیم که عملا کار کردش ضد آن شود که بخاطرش به سراغ این ابزار رفته بودیم.
وی در ادامه بیان کرد: یک بحث کج فهمی در زمینه مسئله عدالت است اما بحث بسیار حیاتی تر برخورد فرصت طلبانه با مسئله عدالت است. در روش شناسی شهید بهشتی، ایشان با یک بنیان های منحصر به فردی چارچوبی را ارائه می دهد که به گمان من فقط در قالب این رویکرد است که می توانیم به نام اسلام داعیه ی جهانی داشته باشیم.
مومنی با اشاره به اینکه یکی از مهمترین مؤلفه های روش شناختی بهشتی این است که به آیات متعددی از قرآن مجید استناد شده است، گفت : شهید بهشتی بر اساس همین آیات معتقد است که مخاطب پیام قرآن مسلمانان به تنهایی نیستند و به سوره ی اعراف استناد میکند که “یا ایها الناس انی رسول الله علیکم جمیعا”، یعنی مخاطب پیام قران مطلق ناس است.
وی گفت: به گفته شهید بهشتی به این اعتبار، ما در فرآیند فهم و تبلیغ اسلام باید منطق اسلامی را به گونه ای عرضه کنیم که هر گاه انسان منصف غیر مسلمان آن را بشنود، خود را ناگذیر از پذیرش آن بداند. این یکی از ستون هاست،که به ما نشان می دهد که در فهم قرآنی از اسلام، تا چه میزان در مسیر حرکت میکنیم یا دور میشویم.
مومنی با اذعان به اینکه آیت الله شهید مطهری یکی از عقل گراترین اسلام شناسان معاصر ما بودند، افزود: در برخی از جلسات بحث هایی که ایشان راجع به ربا در انجمن اسلامی مهندسین و پزشکان مطرح میکردند، شهید بهشتی نیز حضور داشتند. شهید مطهری بحث های عقلی خودشان را درباره ی چرایی حرمت ربا ارائه میدهند و به یک جایی از بحث میرسند و میگویند از اینجا به بعد من هیچ توجیه عقلی برای این نمیتوانم پیدا کنم. بنابراین تعودا میپذیرم که ربا حرام است اما شهید بهشتی میفرمایند اینگونه نمی شود؛ اگر مخاطب پیام اسلام مطلق ناس است، ما نمیتوانیم به آنها بگوییم بقیه مسیر را تعودی جلو بروید چراکه آنها اصلش را قبول ندارند.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه خاطر نشان کرد: شهید بهشتی نظریه ی ربای خودشان را که به اعتقاد من جزء پر افتخارترین مواریث معرفت اسلامی در قرن بیستم به حساب می آید و من اسمش را نگرش تعمیم یافته به مسئله ربا گذاشته ام، ارائه داده اند که در آن تمام آنچه که مقتضای پویایی هایی نظام اقتصادی بین المللی است و آنچه که در تبیین ما از چرایی حرمت ربا و ساز و کارهای برون رفت از یک جامعه ی ربوی مد نظر است، وجود دارد.
فرشاد مومنی در ادامه یک مؤلفه دیگر در روش شناسی شهید بهشتی را مطرح کرد و افزود: ایشان بازهم به آیاتی از قرآن استناد میکنند و چنین نتیجه میگیرند که یکی از مهمترین حکمت ها و فلسفه های خلقت بشر برپایی جامعه ی آرمانی مورد نظر خداوند بر روی زمین است، ایشان از این نیز یک استنتاج روش شناختی منحصربه فرد میکند.
وی در توضیح این استنتاج شهید بهشتی گفت: ایشان اینگونه مطرح می کند که در فرآیند فهم اسلام و عرضه ی شناسایی حکم الله لازم است اما کافی نیست. شرط کفایت اینست که چگونگی عینیت بخشی به آن را هم از موضع اسلامی مشخص کنیم.
مومنی علت شکوفایی ، بالندگی اجتماعی و ممتاز شدن شهید بهشتی را پس از انقلاب اسلامی اینگونه بیان کرد: شهید بهشتی خود را در مسیر مجهز کرده بود. نظام آموزشی سنتی حوزوی در مورد “چی بدانیم” و”چرا بدانیم” بحث میکرد، درحالی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ما به “چگونه بدانیم” نیاز داشتیم.
دکتر مومنی افزود: امروز هم حتی آنهایی که در جامعه مسئولیت دینی دارند ، نهایتا می گویند این مورد اسلامی نیست اما در برابر این پرسش که بیش از سه دهه است که کلید ها در دستتان است، بگویید راه حل چیست تا اجرایش کنیم، میبینید حرفی برای گفتن ندارند و ما همچنان در جریان آزمون و خطاها به سر میبریم.
مومنی گفت: بهترین یادگار از شهید بهشتی مباحث مربوط به تدوین قانون اساسی است. آیت الله شهید بهشتی می گفت ابتکار بند دو اصل چهل و سه قانون اساسی متعلق به من است.
وی با اشاره به پاسخ ایت الله بهشتی در مورد یک سوال گفت: از ایشان سوال شد اسلام با استثمار انسان از انسان مخالف است، ما چگونه بستر استثمار فرد از فرد را از بین ببریم؟ و ایشان پاسخ جالبی دادند و نظریه وفور عوامل تولید را به عنوان یک رویکرد اسلامی برای محو استثمار انسان از انسان توصیه کردند.
دکتر مومنی به بیان خاطره ای از شهید بهشتی پرداخت و گفت: پس از تصویب قانون اساسی،ایشان برای پیش برد و استقرار نهادهای نظم جدید با مدیران دستگاه های اجرایی حوزه های مختلف جلساتی میگذاشتند ، در یکی از آن جلسات(سال 1359) با مدیران بخش بازر گانی، یکی از اعضا به ایشان می گوید« آقا یک چیزی در گلوی من گیر کرده است، من می دانم که شما به نظم و دقت و حساب و کتاب حساس هستید و می دانم این ربطی به دستور جلسه ندارد، اما اجازه دهید من این را بپرسم». آقای بهشتی اجازه می دهند. وی می گوید « این را میتوانم درک کنم که چگونه اعضای خبرگان قانون اساسی را متقاعد کرده اید، بازرگانی خارجی به عهده دولت باشد ممکن است از استکبار جهانی و سلطه امپریالیسم به وحشت انداختیدشان. اما آنچه را که نمی توانم هضم کنم،این است که شما چگونه مجلس خبرگان قانون اساسی را متقاعد کرده اید که بیمه هم تحت کنترل دولت باشد؟»
فرشاد مومنی پاسخ آقای بهشتی را اینگونه بیان کرد: «من سی سال پیش به این جمع بندی رسیدم که ما باید تکلیف خودمان را با نهادهای مدرنی که در دنیا وجود دارد از موضع اسلامی مشخص کنیم و یکی از آنها مسئله بیمه بود و چند سال کار مطالعاتی و نظری کرده ام، بعد دیدم که باید بروم وجوه عینی و عملیاتی آن را هم متوجه شوم».
عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد علامه طباطبایی با طرح این پرسش که محور این مطالعه شهید بهشتی چیست، توضیح داد: دانش چگونگی؛ یعنی اینکه زمانی که فهمیدیم ماهیت موسسه های بیمه ای چگونه است، حال اگر بخواهیم از حوزه اسلامی آنرا به اجرا درآوریم چه کاری باید انجام دهیم؟! چراکه در سطح نظر، مکندگی ربوی موسسه های بیمه اگر بیش از بانک های ربوی نباشد،کمتر از آن هم نیست.
وی افزود: متاسفم که گاهی کسانی حتی با حسن نیت نادانسته می گویند که شهید آیت الله بهشتی بر اساس احساسات جهت گیری هایی را داشته اند ، درحالی که می بینید در واقعیت اینگونه نیست، ایشان در اسلوب روش شناختی شان برای فهم اسلام بر دانش چگونگی، تمرکز و تاکید فراوانی داشتند.
مومنی با اشاره به نظریه های جدید توسعه ، اظهار داشت: ضریب اهمیت دانش چگونگی یا دانش ضمنی، در پیکره ی کلی معرفت بشری حدود نود درصد است. اینکه امروز با وجود حسن نیت، برای پیاده کردن دقیق احکام اسلام در جامعه با مشکل مواجهیم و اینکه اسلام شناسان ما هنوز در سطح نظام آموزشی رسمی خودشان، این معضل معرفتی را حل و فصل نکرده اند، به «ضریب اهمیت» باز میگردد .
وی ضمن معرفی کتاب بانکداری، ربا و مسائل مالی اسلام به بخشی از این کتاب اشاره کرد و گفت: آیت الله بهشتی در این کتاب می گوید « دوستان مشفق بر من خرده می گیرند که شما با این جایگاه علمی و اجتماعی که دارید،چرا تا هر صندوق قرض الحسنه ای راه می افتد ، در خط مقدمش حضور دارید و سخنرانی میکنید » و شهید بهشتی در پاسخ می گوید « این دوستان به این مسئله عنایت ندارند که اگر قرار است جامعه ای بر مبنای اسلام بسازیم به یک سلسله تمرین های عملی پیشینی نیاز داریم و اینکه بدانیم مثلا ربا حرام است، به تنهایی کافی نیست» .
فرشاد مومنی این دیدگاه شهید بهشتی را اینگونه توضیح داد: در کشورهایی که منطق سرمایه داری حاکم است، در 15 سال گذشته بیشترین نرخ بهره تجربه شده ده درصد بوده است، اما در کشور ما که ادعای مطابق عمل اسلامی بودن، مطرح است، آن چیزی که اسمش را نرخ سود بانکی گذاشته ایم ، دو تا سه برابر رقم نرخ بهره کشورهای سرمایه داری است و متاسفانه آن چیزی که در بازار غیر رسمی رایج است، چند برابر همین نرخ رسمی است.
مومنی همچنین در مورد آمار فساد در کشور، نیز گفت: نزدیک به ده سال است که جایگاه ما در رتبه بندی فساد در کشورهای جهان، در 25 درصد نخست دنیا از نظر فساد است.
او با تاکید بر اینکه ما در زمینه دانش ضمنی و دانش چگونگی، نقص معرفتی بنیادی داریم، ادامه داد: آنچه که نگاه شهید دکتر بهشتی را به مسئله عدالت منحصر به فرد میکند اینست که ایشان به دانش چگونگی حساسیت دارند، به این معنا که ایشان دانستن عدالت چیست را لازم میدانند اما کافی نمیدانند و میگویند شرط کفایت این است که بدانیم چگونه این را عملیاتی کنیم. ایشان برای اینکه جامعه اسلامی در معرض کج فهمی ها و رفتارهای فرصت طلبانه در ماجرای عدالت قرار نگیرد، پنج متغیر کنترلی معرفی کردند. یعنی میگویند ادعاها و برنامه ها در زمینه برپایی عدالت در جامعه اسلامی را با این پنج معیار میتوانید بسنجید.
وی اظهار کرد: اولین و مهمترین متغیر کنترلی که ایشان معرفی میکند، « عدل اخلاقی » است که زیر بنای همه یا انواع دیگر عدل است. ایشان می گوید اگر کسی بخواهد در جستجوی عدالت بربیاید، ماجرایش، ماجرای «ذات نایافته از هستی بخش» نباید باشد، اگر کسی خواهان عدالت بود ولی در عمل متوجه شدیم که پردهدر و هتاک است، اهانت میکند و دروغ میگوید، میتوانیم بگوییم که فهمش از عدالت ، فهم عادلانه ای نیست.
مومنی ضمن معرفی متغیر کنترلی دوم به عنوان « شفافیت در فرآیند های تصمیم گیری و تخصیص منابع» ، گفت: صفحات بیست و هفت تا سی از کتاب بانکداری و قوانین مالیه اسلام را مطالعه نمایید. نکته ای که در آنجا قابل ذکر است اینست که ربا با فساد در هم تنیده است. ایشان میفرماید عدم شفافیت در فرآیند های تصمیم گیری و تخصیص منابع، مشخصه ی کلیدی سیستم های ربوی و ظالمانه است.
فرشاد مومنی اظهار کرد: چندی پیش معاون کمسیون امنیت ملی در مصاحبه ای گفت صرف نظر از این ماجرای ندانم کاری ها و فساد ها، از کل ورودی ارزی کشور در دوره سالهای 84 تا 91 ، صدوپنجاه میلیارد دلار گم شده است و ردی از آن وجود ندارد. وقتی تا این حد عدم شفافیت داشته باشیم، متناسب آن ظلم و فساد هم گسترش میابد.
وی با اشاره به متغیر سومی که شهید بهشتی مطرح میکند، گفت: متغیر سوم، مسئله « آزادی » است، ایشان در کتاب نقش آزادی در تربیت کودکان، با اشاره به نقش خداوند به عنوان مبدا هستی،نقش پیامبران به عنوان رهبران و راهنمایان امت، نقش امام به عنوان زمامدار و مسئول امت و مدیر جامعه، معتقد است این نقش ها نباید به آزادی انسان لطمه ای وارد کند چراکه اگر این نقش ها بخواهد به آزادی انسان لطمه وارد آورد، برخلاف مشیت خداوند عمل شده است.
دکتر مومنی استنتاج خود از نگاه شهید بهشتی را تقدم عدالت بر آزادی مطرح کرد و افزود: شهید بهشتی یک مثال نمادین در کتابش آورده است که نشان می دهد بدون عدالت ، آزادی بی معناست. ایشان می گوید در کشورهای اروپایی نظیر انگلستان، نظم اجتماعی اینگونه میگوید که اگر پول داشته باشید میتوانید در روزنامه ها آگهی چند میلیون دلاری بدهید و صدایتان را به دیگران برسانید، اگر پول ندارید باز هم آزادی هستید، اما در این حد که بروید پارک و فریاد بزنید و از این طریق صدایتان را به گوشه دیگران برسانید.
این استاد اقتصاد و توسعه افزود: ایشان در مورد نقش تعیین کننده ی قدرت چانه زنی طرفین مبادله در درک دینی واقع بینانه از مفهوم رضایت، بحث های بسیار خارق العاده ای داشتند. همچنین ، مولفه چهارمی که ایشان به عنوان متغیر کنترلی معرفی میکنند «کارآیی» است. اگر فلسفه عدالت، پایدار سازی نظام اجتماعی ست، یک رکن بنیادی اش مسئله کارآیی است. پس بنابراین رویکرد های صدقه ای به مسئله عدالت، از نظر اقای بهشتی کج فهمی قلمداد میشود و متغیر کنترلی نهایی، « مشارکت مردم » است.
وی در پایان، شاه بیت مباحث شهید آیت الله بهشتی در زمینه عدالت را از کلام ایشان مطرح کرده و گفت: فهم صحیح از احکام اسلامی علی الاطلاق در پرتو نگرش عالمانه به مسئله عدالت محقق میشود و بخش عظیمی از نابسامانی های جامعه ی اسلامی به مسئله ی درک و اهتمام ناکافی ما، به عدالت بازمی گردد.
محمدرضا بهشتی: عدل اقتصادی بدون عدل سیاسی، قضایی، فرهنگی و اخلاق ممکن نیست
دکتر محمدرضا بهشتی «کلان نگری»، «چند جانبه نگری» و «آینده نگری» را سه ویژگی اندیشه اقتصادی شهید بهشتی دانست و افزود: همه دوستانی که در عرصه اقتصاد کار کرده اند می دانند که ما در دو سطح در اقتصاد با مناسبات اقتصادی سر و کار داریم؛ مناسبات خرد و کلان. پدیده ها و قاعده مندی های اقتصاد خرد و کلان متفاوتند. در جایی ممکن است نوعی هم راستایی و هم سویی میان اینها ملاحظه شود و در جاهایی هم ممکن است در تقابل با هم قرار بگیرند. فعالیت در سطح اقتصاد خرد تلاشی است در حد تلاش فرد، جمع های کوچک و حداکثر بنگاه ها و امثال آن. بنابراین این نوع فعالیت ها با نوع فعالیتی که در دایره کلان، ملی و فراملی و بین المللی مطرح است متفاوت است. این تلقی که آنچه در سطح اقتصاد خرد موجه به نظر می رسد لزوما در سطح اقتصاد کلان هم با همان نسبت ها موجه باشد، به نظر می رسد بدون دلیل و توجیه کافی باشد. این طور نیست که ما در سطح اقتصاد کلان با همان چیزی رو به رو باشیم که در اقتصاد خرد با آن مواجهیم و فقط آنجا سطح بزرگ و این جا ابعاد مینیاتوری از همان مسئله داشته باشیم.
وی با اشاره به این که تلقی برخی از دولت، حکومت داری و اقتصاد کلان این است که گویی دولت یک بقالی بزرگ است، گفت: چه بسا چنین نگاهی ما را از دیدن پدیده هایی محروم کند و به سمت قاعده مندی هایی سوق دهد که فراخور این سطح از موضوع نیست. آن ها فکر می کنند که هرچه تجربه کاری در سطح خرد آموخته می تواند کافی باشد برای اینکه در سطح بزرگ تری آنها را اعمال کرد و در محاسبات کشوری و یا فرا کشوری آنها را به کار برد.
بهشتی یکی از مشکلات سال های اخیر، بلکه بیش از دو دهه اخیر را قرار گرفتن نگاه خرد در جایگاه نگاه کلان و تحلیل سطح کلان اقتصادی از منظر اقتصاد خرد دانست و ادامه داد: برای اینکه تجربه خود را از درک و فهم تفاوت این دو سطح مطرح کنم دو مثال می زنم که شاید جالب توجه باشد، یک فرد بیرون از دایره اقتصاد چگونه این مسئله را می بیند.
وی در ادامه با اشاره به خاطرات جنگ گفت: مسائل بسیاری از نا گفته های جنگ وجود دارد، که به نظر می رسد نباید آن ها را سبک شمرد. تجاربی که به بهای سنگین به دست آمد و امیدوارم این جمع که در حال کوچک شدن است؛ به گونه ای این تجربیات را به نسل جوان انتقال دهد که نه تنها کوچک نشود؛ بلکه بزرگتر هم بشود و این به توان مندی های ما در دیدن خودمان و ارزیابی و انتقال آن به نسل بعدیمان باز می گردد.
بهشتی با اشاره به یکی از خاطرات خود در دوران جنگ گفت: در آن دوران من دانشجوی پزشکی بودم و در اوائل جنگ در نزدیکی اهواز برای کارهایی در همین زمینه رفته بودم و در منطقه دب حدان، منطقه ای که در معرض خطر بود به دلیل اینکه فاصله چندانی با اهواز نداشت، فشار شدید نیروهای عراق برای تصرف اهواز بر آن بود. در یکی از مکان هایی که در خط مقدم جبهه رفتم، جمعی از رزمندگان با عشق حاضر بودند و قرار بود منطقه ای را در حدود سه کیلومتر از عراقی ها به زحمت پاکسازی کنند و در اختیار بگیرند. با فاصله نه چندان طولانی به آنها پیام رسید که برگردید. البته عقب نشینی برای خودش قاعده ای دارد و ما متاسفانه به گونه ای دیگر عمل می کنیم. در حالی که باید با برنامه ریزی و مرحله به مرحله عقب نشینی کرد، به همین دلیل عقب نشینی ها در آن دوران بسیار پر آسیب بود. جمع دوستانی را از دست داده بودند و بسیار آزرده بودند و تعبیرشان این بود که در فرماندهی دارد به ما خیانت می شود. وقتی به اهواز بازگشتم به ستاد جنگ های نامنظم رفتم که شهید چمران در آنجا مستقر بود و این قضیه را برای آنها نقل کردم و احساسات رزمندگان را بازگو کردم. یکی از افسران مسن تری که حضور داشت مرا به سمت نقشه جنگی برد که البته کاری درست نیست اما به من اعتماد کرد و نقطه مد نظرم را روی نقشه نشان داد و گفت بله! ما گفتیم جلو بروند و ما گفتیم به عقب برگردند. آن موقع که گفتیم باید این منطقه گرفته شود به این دلایل بود و وقتی خواستیم عقب نشینی کنند، ماندنشان در آن منطقه نه تنها مفید نبود بلکه برای دیگر مناطق هم مضر بود. این تفاوت شخصی است که در سنگر، اسلحه به دست است و کسی که در سطح کلان به کشور نگاه می کند و می بیند چه چیزی برای این برنامه ریزی سودمند است و چه چیزی زیان آور.
استادیار فلسفه دانشگاه تهران در ادامه به بیان یکی از خاطرات خود از نخست وزیری سال های نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخت و گفت:در رابطه با صادرات غیرنفتی جلسه ای در نخست وزیری بود که بنده به عنوان شنونده در آن شرکت می کردم و آقای دکتر مومنی عضو فعال بودند. جلسه با حضور آقای عالی نسب که انسانی وارسته و فهمیده و از جمله معدود افراد کلان نگر در حوزه اقتصاد در کشور بودند تشکیل شد. در آنجا قرار بر این بود که با توجه به ارز محدودی که وجود داشت به واحدهای تولیدی، اعم از کشاورزی و صنعتی که ممکن است با تخصیص مقدار مختصر و محدود ارز بتوانند خود را در معرض صادرات قرار دهند، ارز داده شود. که حتی در یک سال بودجه با مبلغ ۱۱ میلیارد دلار بسته شد که ۶ میلیارد آن هم صرف جنگ می شد و اینجا نفس انسان حبس می شود که در چه وضعیتی در آن زمان چنین کارها و تلاش هایی صورت می گرفت و در چه وضعیتی ما چه ها که نکردیم.
وی ادامه داد: مرحوم عالی نسب، نه تنها در دانش نظری اقتصاد، مردی کارکشته بود، بلکه از کودکی در عرصه عمل اقتصاد بزرگ شده بود. در بزرگسالی در سطح وسیع تر و کارخانه داری و کارآفرینی شاخص بود. در این جلسه افرادی از طرف واحدها حضور داشتند و باید توجیه می کردند که به چه دلیل باید گیرنده ارز باشند و اگر ارز به آنها تخصیص داده شود می توانند برای کشور ارز آور باشند. یکی از گروه ها هم باغداران بودند و یکی از افراد شخصی بود که سیب تولید می کرد. تولید سیب کشور در آن سالها مازاد بر نیاز بود و وی اصرار داشت که آنها را صادر کند. سوالات دقیق مرحوم عالی نسب و … دیگران شروع شد و بعد از یک جلسه طولانی جمع بندی آنها این بود خیر! اینجا هم باز تفاوتی جالب بین دید خرد و کلان را می بینیم. چون نگرش باغدار صرفا توجه به زحمتی بود که کشیده و سیبی که اکنون به بار آمده و در معرض خراب شدن است و کیفیت خوبی هم داشت و حیف بود که صادر نشود. اما دلیل مخالفت این بود که مرحوم عالی نسب شروع کردند به محاسبه ارزی که، درون هر عدد سیب وجود دارد. از بذر آن تا سم و تا بسته بندی و …. در ریز محاسبات مشخص شد که این سیب نه تنها ارز نمی آورد که ارز هم خارج می کند و مرحوم عالی نسب به مزاح می گفتند که باید در این راستا دیاگرامی را بکشیم و اسمش را بگذاریم سیب نفت خوار! اگر باغداری در وهله اول به من مراجعه می کرد و درد دل فکر می کردم که حق دارد! این تفاوت قابل ملاحظه ای بود.
وی سپس در تشریح دیدگاه اقتصادی آیت الله شهید دکتر بهشتی گفت: شهید بهشتی از دیرباز به این فکر افتاده بود که یکی از تلاش هایی که در عرصه غیردولتی برای ما مقدور است، تشکیل صندوق های قرض الحسنه است و بسیار در این زمینه تلاش کردند. سالها بعد در جمعی از مدیران کلان سخن از این بود که این خدمات خرد بسیار عالی است، اما در جایی که در تغایر با سیاست های کلان کشور قرار گرفت، ممکن است آسیب زننده باشد. مثلا اگر به دلایلی در سطح اقتصاد کلان، سیاست انقباضی در پیش گرفته شد؛ امکان مالی ای که از طریق صندوق های قرض الحسنه پخش می شود می تواند در جاهایی در تعارض با راه حل های کلان اقتصاد کشور قرار بگیرد. پس در سطح خرد، کار بسیار پسندیده و خوب و معقول ولی از منظر کلان ممکن است چنین نباشد.
بهشتی ادامه داد: اینکه ما بتوانیم فراتر از نگاه خرد در سطح تلاش فردی اقتصادی، شرکت ها و بنگاه ها و … خودمان را از منظر دیگری هم ببینیم، در تصمیم گیری ها، تصویب قوانین، جهت گیری های اقتصادی بسیار حیاتی است و یکی از مشکلات ما این است که انگار یک جا به جایی صورت گرفته است به این معنا که گاهی از زبان مدیران ارشدی که در سطح کلان عمل می کند؛ وقتی سخنرانی می کنند، صدای حوزه خرد می آید.
وی با اشاره به این که در نگاه شهید بهشتی در بسیاری از حوزه ها مخصوصا اقتصاد این نگرش کلان را به خوبی می توان ملاحظه کرد؛ یادآور شد: بعد از سطح کلان نگری به سطح چندجانبه نگری می رسیم. به این دلیل از لفظ همه جانبه نگری استفاده نکردم که دچار اغراق نشویم. یکی از ویژگی هایی که در این طرز نگرش ملاحظه می شود، درک این نکته است که ما می خواهیم در یکی از حوزه های کشور تصمیم گیری کنیم و جهت گیری خاصی را اتخاذ کنیم باید بدانیم که این بریده از سایر حوزه ها و جدا از آن نیست. ما باید بدانیم که اگر نگرشی در سطح اقتصادی داشتیم، با حوزه های دیگری گره خورده است و این تصمیم ما در حوزه ای ممکن است تبعاتی بر دیگر حوزه ها داشته باشد. یک تصمیم در عرصه های اقتصادی تبعاتی در عرصه قضایی، سیاست داخلی، سیاست خارجی، فرهنگ، اخلاق و … دارد. تمامی پدیده ها متصل و مرتبط با هم اند.
وی با اظهار تأسف از نحوه کاربرد برخی از مفاهیم ارزشمند، گفت: متاسفانه به اندازه ای مفاهیم ارزشمند ما دستکاری می شوند و تغییر شکل می دهند و سطحی در مورد آن بحث می شود، آدم احساس می کند که اگر باز از این واژه ها استفاده کند، گروهی خسته و دلزده خواهند شد. این که از عدالت برسیم به سهام عدالت و از فرهنگ برسیم به فرهنگ کارت سوخت و ….. دلزدگی ایجاد می کند. در حالیکه مسئله، مسئله ای نیست که فقط برای یک زمانه و دوره خاصی بوده باشد. هیچ توسعه ای مخصوصا در زمینه اقتصادی نمی تواند صورت بگیرد که در آن برخورداری نسبی افراد از امکان ها و فرصت های کشور به نحو عادلانه ای درونش ظهور و حضور پیدا نکرده باشد. ممکن نیست چنین تفاوت های فاحشی در کشور با وجود داشته باشد و ما منتظر پیشرفت و توسعه باشیم.
دکتر بهشتی افزود: توزیع نابرابر امکان ها و فرصت ها که گاهی حتی زیر شعار عدالت قرار گرفته اند ما را با بد شرایطی مواجه کرد. شهید بهشتی معتقدند که عدل اقتصادی بدون عدل در حوزه سیاسی، قضایی، فرهنگی و اخلاق نمی تواند تحقق پیدا کند. این شعار نیست! این یک واقعیت است. اگر ما در جوامعی می بینیم گام ها پیوسته ای در جهت توسعه بر می دارند، همزمان شاهد هستیم که در شئون و مناسبات اخلاقی و اجتماعی شان در حد نصاب هایی مناسبات اخلاقی برقرار است. حوزه اقتصاد یکی از حوزه های زیست انسانی است و بنابراین با سایر حوزه ها به هم گره خورده است. ما یا در حال درجا زدنیم و یا در حال طی مسیر انحطاط! بحران در ارزش های اخلاقی در جامعه ما و اینکه بسیاری از جوانان دیگر نمی دانند که چه خوب است و چه بد؛ در کشور عجیب شده است. بعضی با افتخار زد و بندهای خود و وصل شدن به منابع قدرت و ثروت به هر بهایی، حتی عبور از انسانیت و اخلاق را زرنگی می دانند! در چنین جامعه ای نمی تواند توسعه پایداری شکل بگیرد، بی آنکه عدالت اقتصادی پدید آید و عدالت اقتصادی نمی تواند پایدار باشد مگر اینکه در سطوح و حوزه های دیگر با چنین مناسباتی رو به رو باشیم که آنها هم بر پایه عدل استوارند.
وی در تشریح آخرین ویژگی نگرش اقتصادی شهید بهشتی گفت: کافی نیست که چشممان را فقط به مسائل امروز جامعه بدوزیم. نمی شود که ما دائما همین امروز را ببینیم و آن را بحرانی بدانیم!۳۰ سال که، نمی شود دائما در شرایط بحرانی بود! حتی در زندگی فردی هم این نگاه ناموفق است چه رسد به جامعه. آن هم با این سرعت تحولی که ما با آن رو به روییم. باید توجه کرد؛ درست است که نگاه شهید بهشتی به مسائل روز است اما در پرتوی مسائل آینده و کلان. بنا نیست که فقط امروزمان را به فردا برسانیم. اگر هزینه امروز را به فردا رساندن طوری باشد که نتوانیم در آینده مسیر توسعه را بپیماییم نسل آینده حتما خواهند گفت که این جماعت با ما چه کردند و چه تحویل دادند؟!
بهشتی در ادامه با اشاره به مضمونی در مناجات شعبانیه گفت: در مناجات شعبانیه می خوانیم؛ کسانی که نجوای الهی را شنیدند و با عمل خود به آن پاسخ دادند. کسانی در زمانی آنچه را که به عنوان وظیفه یک انسان با ایمان و تلاشگر در راه پاسخگویی به ندای حق مطرح است دیدند و کسانی که توانستند این مسیر را در زمان خود طی کنند خوشا به حالشان! فرصت ها را از دست ندهیم، ما فرزند اکنونیم. ما با هزینه های گزاف تجاربی به دست آورده ایم، ممکن است فرصت و توانایی اینکه به سوالات فرزندان آینده پاسخگو باشیم را نداشته باشیم، اما آیا می توانیم در انتخاب صورت مسئله درست به آنها کمک کنیم؟ در تجارب خود آنجا که آموختیم مسیرهایی را اشتباه رفته ایم، حداقل همین را منتقل کنیم تا گسستی میان ما ایجاد نشده است. همه می دانیم که چه بر ما رفته است و من اعتقاد دارم به این سخن که باید پی در پی و آرام آرام دوباره آب تیره شده را اول در درون افراد با آب زلالی که پی در پی می آید جایگزین کنیم.
انتهای پیام