تفرد و احزاب در ایران
یک مخاطب به نام مرتضی اسماعیل پور، در یادداشت ارسالی به انصاف نیوز قرار داده، نوشت:
بیش از هشت سال است که تفردگرایی ریشه های خود را در دل فعالیت های متنوع ایران دوانده است و آنچه مبنای شکل گرفتن موانع متعددی من جمله سامان دهی به شکل گیری احزاب را آن هم به صورت سامان دهی متداوم آن ایجاد کرده است. اگر کمی به عمق تفردگرایی در ایران بنگریم، شاهد آن خواهیم بود حتی زمانی که حزبی هم تشکیل شده است این حزب رفته رفته رو به انشعاب و یا شخص محوری روی آورده است.
بیشترین سطح تفرد را می توان در دوران محمود احمدی نژاد دانست. در این دوره با توجه به محدودیت ها و فضای بسته ی سیاسی بیشترین هدایت دهنده به سوی رفتار فردی و فردیت را شاهد هستیم. این تفرد را می توان رسیدن به یک منِ “فربه” دانست؛ فردی که به دور از یک تجمع فکری دست به فعالیت می زند. حال شاید پرسیده شود، چطور می گوییم در دوران اصوالگرایی این رویه رو به رشد داشته؟ همانطور که شاهد هستیم تشکل های مردم نهاد و احزاب در این سالها با مشکلات و موانع بسیاری روبرو بوده است و همین امر موجب شده است تا فرد به دور از احزاب سامانمند به “من فربه شده” روی آورند و متاسفانه فضا برای ممانعت از فردگرایی نیز به دلیل پرداخت هزینه ی بالای جمع گرایی ایجاد نمی شد و افراد ناخواسته در خلال حوادث رو به فردگرایی می آورند.
اما چرا در این دولت که رویه ی اصلاح طلبی به خود گرفته است هر روز که می گذرد نیاز بیشتری به محافل حزبی و یا شکل گیری جمعیت و سازمان را احساس می کنیم؟
آیا احزاب می توانند بازوان اجرایی دولت باشند؟ نقش احزاب را چگونه خواهیم دید؟ آیا احزاب به خواستگاه حقیقی خود دست خواهد یافت؟ آیا احزاب همچنان به عنوان منتقدین دولت و همچنین دولت سایه را تشکیل خواهند داد؟
افراد در قالب شناسنامه و هویت حزبی چگونه می توانند نقش موثر خود را همچنان داشته باشند؟
نهادهای سیاسی مثل احزاب و یا شخصیت های حزبی همواره، تسهیل کننده تفکرات یک گروه و یا یک فرد مشخص بوده است. احزاب نیز با توجه به این رویه افزایش قدرت و نمایش قدرت همواره سعی می کند تا با تعقل که همانا عقلانیت است پیش برود.
زیرا می دانند جامعه، چشم های بیداری هستند که حتی در صورت عدم شفافیت، افراد را زیرنظر دارند و به طبع با کژروی ها و کاستی های افراد، نمرات منفی به پیشینیه ی آنها اختصاص داده می شود. به همین دلیل وقتی به گذشته می نگریم شاهد این هستیم، افراد در مدارِ نقد بیش از آنکه به مجموعه ای خرده بگیرند به افرادی خرده می گیرند که به رویه تفردگرایی سعی بر تحلیل و یا پراگماتیک سیاسی داشته اند.
حال به ضرورت در می یابیم که جای خالی احزاب بیش از پیش حس می شود و اینکه احزاب در سالهای اولیه دولت تدبیر و امید می توانند جان تازه ای بر روح و کالبد خود بگیرند.
این دمیده شدن روح بر کالبد احزاب، نوید بخش شکوفایی هرچه بیشتر تمامی احزاب بالاخص اصلاح طلبان خواهد بود. که این اتفاق موجب ایجاد طراوت و تازگی در بدنه به تعمیر رفته فعالیت های سیاسی و اجتماعی در ایران خواهد بود.
احزاب می توانند با پیکره ی سیاسی خود در سایه ی عقلانیت و شفافیت و هم چنین ایجاد دل مشغولی خرد جمعی، فعالیت ها را از جنبه ی تفرد رو به تجمع آرا در قالب احزاب قرار دهند. امکان کانونی سازی فعالیت ها امتیاز های بسیاری با خود به همراه خواهد داشت که به یقین پس از دور شدن از تفرد که همانا فردگرایی است؛ ما با رویه ی خرد جمعی و سعی بر پوشش معایب فرد گرایی روبهرو هستیم.
به حتم احزاب با توجه به شکل گیری خرد جمعی می توانند کالاهای بسیاری برای تحلیل و همچنین تحلیل های بسیاری برای کالا داشته باشند و با رجوع به بسته بندی فکری متنوع ما شاهد انتخاب در کیفیت و کمیت نیز خواهیم بود.
یکی دیگر از معایب تفرد در مقابل رفتار حزبی و سامانمند نبودن مرام نامه و اساس نامه است. افراد تا زمانی که با پیش فرض “منِ فربه شده” پیشگام باشند توان وحدت رویه ی خود را گاهاً از دست داده و تمثیل ضرب المثلی خواهد شد که گفته می شود “از این شاخه با آن شاخه پریدن” را خواهد داشت. احزاب و جمعیت و جبهه های فکری، دارای اصول ارزشی و اخلاقی هستند که همین رویه می تواند از بروز پیش روی انحراف در آینده جلوگیری کند.
البته در همین جای بحث باید بیان شود محافل سیاسی یا احزاب سیاسی بسیار در تعریف فکری و عملی متفاوت هستند. محافل دو تعریف رفتار_رویکردی دارند و به دو دسته تقسیم می شوند. افرادی که در محافل بسته حضور دارند و به آنها محافل سازمانی گفته می شوند که گاها ناخواسته در این محفل جمع شده اند، و دیگر جمع محفلی را محافل دولت گرا معرفی می کنند.
در محافل سازمانی به طبع شاهد محافل با سابقه ای هستیم و گاها همین محافل چهره ی پنهان خود را ناخواسته نشان داده است و یا به طرق مختلف کسب شناخت از این محافل سازمانی شده است، برای مثال محفل قتل های زنجیره ای از جمله ی این محافل است که پس از اتفاقات در دهه ی هفتاد به شدت از سوی محافل رسانه ای و مطبوعاتی مورد نقد دولت و دیگر محافل بود. حال اشاره ای به محفل دیگری می کنیم، محافلی که از آن با عنوان محفل های دولت گرا یاد می شود. در دولت های قبل حتی در دوران اصلاحات نیز ما با محافلی چون جبهه مشارکت و تا حدودی حضور محفل کارگزارانی ها بوده ایم و در دولت محمود احمدی نژاد ” آبادگران” و ” جبهه پایداری” در آخرین سال های عمر دولت قبل بوده است.
به اعتقاد نگارنده این محافل در کنار امتیازات برای افراد و دولت (به عنوان حامیان دولتی) تخریب هایی نیز در محافل عمومی برای خودشان رقم زده اند. همین محافل می تواند عاملی برای نقد دولت ها و همچنین سیبل قرار دادن دولت و به حاشیه رفتن این محافل نیز ختم شود.
به طور مثال این روزها صحبت از محفل یاران محمود احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشایی که گاها این دو را یک روح در دو تن نیز می شناختند می شود. سخن از تاراج میراث فرهنگی، باز پس ندادن میلیاردها بدهی به بانک مرکزی و همچنین ربودن گوی سبقت در وام گیری از تمام افرادی که در لیست بدهکاران بانکی بوده اند است، علاوه بر این سخن از همراهی با مفاسد دانه درشت در دولت و …
بازگردیم به بحث اصلی؛ باید گفت این محافل محصول همان “تفرد” و نبود جانی تازه در کالبد احزاب به خصوص در نقد این گونه موارد است. زیرا این محافل در نبود دولت سایه؛ به عنوان مافیای قدرت در بدنه ی قدرت رشد خود را دارای تضمین دیده است که این هشت سال در دولت محمود احمدی نژاد نمونه ی این موضوع مهم است.
دلیل اینکه گفته می شود در نبود احزاب این الگوی رفتاری رشد یافته، این است که احزاب نقش منتقد را دارند و به همین دلیل جمعیت ها و احزاب، دارای شناسنامه با هویت و پاسخگو در برابر قانون رفتار می کنند، این در حالی است که محافل بدون شناسنامه بوده و با توجه به رانت، قدرت توان مقابله با تهدیدات و کسب قدرت و ثروت را پیدا کرده اند. محافل عمومی ارتباط مستقیمی با احزاب دارند (حال که احزاب از بین مردم عضو گیری می کند و در الویت اول رو به آموزش سیاسی و حزبی آن عضو شده می آورد) احزاب به دلیل سیستم شفاف خود در مقابل اعضا و همچنین در بعضی موارد احاد مردم نوعی سیستم پاسخگویی خود را ایجاد کرده تا پل مابین خود و مردم را ایجاد کند.
قانون در اینگونه موارد سکوت کرده و منع قانونی نیز ایجاد نکرده؛ در این خصوص می توان به لابی های کشور آمریکا به صورت مشخص تری اشاره داشت. در آمریکا لابی های بسیاری وجود دارد و البته این لابی ها در تقابل با یکدیگر نیز هستند. در این امر نیز مبحث تنها به موضوع اعتماد به سخنان کاندیداها مطرح می شود. اصولا در ایران از آنجایی که لابی ها نقش لایه های پنهان قدرت را ایفاگر هستند معمولا با بی اعتمادی مردم روبرو هستند و در نتیجه همواره مسوولین در لحظه های سرنوشت ساز انتخابات می گویند ما دست این قدرت های پنهان را قطع و کوتاه خواهیم کرد، اما در نتیجه شاهد آن خواهیم بود که این مسوولین پس از انتخاب شدن سکوت کرده و گاه همراه خوبی برای محافل سازمانی نیز می شوند.
اینها تماماَ به دلیل نبود قدرت لازم و کافی احزاب در ایران است و همین دلیل عامل آن می شود که تفرد در ایران فضای بیشتری را اشغال کند و افراد را از کار گروهی به دور کند. بر اساسا کار ویژه ی احزاب در درون کارگروه های تشکیلات خود موظف هستند ضمن عضوگیری نسبت به آموزش سیاسی و حزبی افراد اقدام کنند. این امر موجب آن می شود که احزاب در تقابل و رویارویی تشکیلاتی خود در زمان های رسیدن به قدرت توان بیشتری داشته باشند و نسبت به کسانی که به صورت فردی اقدام کرده اند امتیاز بیشتری به دلیل سازماندهی موجود داشته باشند. البته درست است که فرد در انتخابات پیروز می شود ولی از آنجایی که تشکیلاتی و حزبی وارد عرصه ی رقابت شده سعی بر آن می کند که همواره تصمیمات خرد جمعی را در پرسه ی رفتاری خود داشته باشد. در کشورهایی که احزاب رشد بسیاری به خود دیده است حتی در خصوص مصاحبه های انتخاباتی این احزاب هستند که خط مشی افراد را ترسیم می کنند تا با حزب در تقابل نباشد. افراد حزبی معمولا در راس قدرت نیز از تک روی ها و فردگرایی ها خودداری می کنند و با تشکیل فراکسیون های معین ادامه ی فعالیت می دهند. همین امر موجب رشد بیشتر جامعه می شود زیرا در این گونه شرایط حمایت و تضمین اجرایی قوانین و تفکراتی که موجب قانونگذاری می شود بیشتر است.
بلوغ سیاسی به همراه نبوغ که بسیار لازمه ی فعالیت افراد در جامعه است می تواند جامعه را از انحطاط و زوال رفتاری _ عملی خارج کند و به رشد و تعالی آن جامعه کمک شایانی داشته باشد. آن سوی این رفتار نیز تفرد است که اگر فرد در این جامعه تصمیم اشتباهی بگیرد می تواند موجبات تباهی جامعه را نیز ایجاد کند. فارغ از این در خرد جمعی همانطور که اشاره شد افراد در اتحاد به سر می برند و در حمایت از هر تفکری همراه همدیگر هستند که در رویه تفرد فرد باید خود به عنوان اکتیویست تلاش بیشتری کند.
پس از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید و در خلال شعارهایش، شعارهای اجتماعی محور وی، به طبع احزاب نیز باید این فرصت ها استفاده بهینه ی خود را داشته باشد. در این بین نیز وزیر کشور با تشکیل دادن جلساتی حول این محور چراغ سبزی به اکثریت احزاب ایران نشان داد. البته امیدوارم فعالیت سنگین احزاب این بار تنها بر دوش شورای مرکزی هر حزب نباشد و مجمع حاضر در احزاب خودی نشان دهند و با توجه به روحیه ی خرد جمعی دست به ایجاد کارگروه ها و همفکری های بسیاری را داشته باشند و در این راه جلوی سوء استفاده های شخصی از نام احزاب را بر افرادی که خواهان تک روی هستتند ندهند.
در انتها باید اشاره داشته باشم که این نوشتار نفی هر گونه خرد فرد را مدنظر قرار نداده و معتقدیم اگر فردگرایی به این شدت افزایش یافته به دلیل مسکوت قرار گرفتن احزاب و تشکل های مردم نهاد در هشت سالی است که شخصی از سوی اصولگران بر کرسی ریاست جمهوری حضور داشته. معتقدیم در این بین افرادی به کار گروهی باور ندارند و حتی اعلام می دارند ما نمی خواهیم هزینه های کار گروهی را بپردازیم و این امر نیز مورد پذیرش است.
انتهای پیام